
بخش نهم: سال هشتم جنگ (31/6/1366 ـ 31/6/1367)
پايان جنگ
هشتمين سال جنگ در حالي آغاز شد كه برتري در صحنه درگيري خليجفارس با سپاه پاسداران بود و نيروي دريايي امريكا براي رفع بحران تلاش ميكرد. در عين حال، درگيريها در خليج فارس دو ماه ديگر ادامه يافت و از آن به بعد صحنه نبرد به جبهه زميني (در منطقه شمال) انتقال يافت و در ظرف چهار ماه، چهار عمليات قابل توجه در جبهه ماووت و حلبچه به وقوع پيوست. در خلال اين حوادث، گفتوگو بر سر چگونگي اجراي قطعنامه 598 نيز ادامه داشت.قطعنامه 598 به گونهاي تصويب شده بود كه اگرچه تا حدودي حقوق ايران اسلامي را تأمين ميكرد؛ اما در عين حال تقدم و تأخر بندهاي آن امكان محكوم نشدن عراق را ميسر ميساخت. لذا جمهوري اسلامي ايران پذيرش قطعنامه را منوط به اصلاح تقدم و تأخر بندها كرده بود، اما عراق با برخورداري از حمايت قدرتهاي بينالمللي با اصلاح قطعنامه مخالفت ميكرد.
در زمستان 1366 سومين جنگ شهرها عليه ايران آغاز شد و براي اولين بار موشكهاي عراقي كه بُرد آنها به كمك تكنسينهاي خارجي افزايش يافته بود، به تهران اصابت كرد. دور جديد جنگ شهرها كه با بمباران شيميايي حلبچه همراه بود، احتمال ايجاد فاجعهاي بزرگ عليه ايران اسلامي را گوشزد ميكرد. بمباران شيميايي و كشتار 5000 كرد عراقي كه در همان روزها توسط نيروي هوايي ارتش عراق صورت گرفت، خود نيز تهديدي عليه ايران به حساب مي آمد. در همين ايام بود كه امام ملت ايران را مورد خطاب قرار داده و فرمودند: "درنگ امروز اسارت ذلتباري را در پي خواهد داشت." كمتر از 20 روز بعد از هشدار امام، در حالي كه سپاه درگير جبهه شمالي بود، همزمان با تحركات يگانهاي دريايي امريكا در خليج فارس، عراق با تواني عظيم و آتش تهيه شيميايي به فاو حمله كرد؛ حملهاي كه وضعيت جنگ را تغيير داد.
به اين ترتيب دشمن كه تا آن روز در لاك پدافندي فرورفته بود، به دليل برتري كمي، ابتكار عمل را در دست گرفت. به عبارت ديگر، در حالي كه عراق قواي زرهياش هشت برابر، نيروي هوايياش شش برابر و نيروي پيادهاش چهار برابر قواي ايران بود، چهره هجومي به خود گرفت. اين در حالي بود كه قواي خودي در سراسر جبههها در خطوط پدافندي تقسيم شده بودند. به گونهاي كه سپاه پاسداران در فاو، شلمچه، جزاير مجنون، حلبچه و ماووت خط پدافندي داشت. لذا اولاً توان نابرابر خودي در مناطق مختلف عمليات توزيع و تجزيه شده بود و امكانات متمركزي در دست نبود، ثانياً نيروي آزاد و يگانهاي احتياط براي مقابله وجود نداشت. علاوه بر اين، هرگونه جابهجايي يگان و تجهيزات با توجه به ترابري ضعيف خودي و مشكلات ناشي از تحريم شديد اقتصادي، به كندي صورت ميگرفت. به همين جهت نيروي خودي به زمان نياز داشت تا با توجه به تغييرات به عمل آمده در صحنه جنگ، برنامههاي لازم را طراحي كند. اما دشمن كه از انبوه امكانات برخوردار بود و كمترين مشكلي براي جابهجايي نيروي خود نداشت، مجال برنامهريزي نداد.
در اين ميان، امريكا - كه بعد از افشاي ماجراي مك فارلين منفعل شده بود - نيز به كمك عراق ابتكار عمل را در صحنه بينالمللي بهدست آورد. ليكن به تشديد اقدامات عراق پس از سقوط فاو تمايل نداشت، بلكه مايل بود براي بازگرداندن مجدد ايران به سوي غرب، فرصت ديگري به ايران دهد. در مقابل، عراق با اتكا به شوروي - كه احساس ميكرد بار ديگر در صحنه جنگ ايران و عراق از امريكا عقب افتاده است - تهاجمات خود را ادامه داد. اين حوادث تا پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي، با نوعي احتياط توأم بود. يعني عراق كه ميكوشيد خود را طرف مظلوم صحنه نشان دهد و در اين راستا از كمك تمامي رسانههاي خبري جهان برخوردار بود، تا قبل از اينكه ايران قطعنامه را بپذيرد، وانمود ميكرد چشم داشتي به خاك ايران ندارد. اما با پذيرش قطعنامه توسط ايران و تغيير صحنه سياسي و تبليغاتي در داخل و خارج كشور به نفع ايران، علاوه بر شدت يافتن حملات عراق، عناصر سازمان مجاهدین خلق نيز با هدف اشغال كرمانشاه و سپس پيشروي به سوي تهران، راهي ايران شدند، غافل از آنكه روح مسيحايي امام با پذيرش قطعنامه تحولي در اردوي خودي ايجاد كرده بود كه بار ديگر ابتكار عمل را به اردوي ايران بازگردانيد و تلاش دشمن را بياثر گذاشت و اگر نبود قوه قهريه ملت ايران، قطعاً عراق آتشبس را نميپذيرفت.
پايان جنگ
هشتمين سال جنگ در حالي آغاز شد كه برتري در صحنه درگيري خليجفارس با سپاه پاسداران بود و نيروي دريايي امريكا براي رفع بحران تلاش ميكرد. در عين حال، درگيريها در خليج فارس دو ماه ديگر ادامه يافت و از آن به بعد صحنه نبرد به جبهه زميني (در منطقه شمال) انتقال يافت و در ظرف چهار ماه، چهار عمليات قابل توجه در جبهه ماووت و حلبچه به وقوع پيوست. در خلال اين حوادث، گفتوگو بر سر چگونگي اجراي قطعنامه 598 نيز ادامه داشت.قطعنامه 598 به گونهاي تصويب شده بود كه اگرچه تا حدودي حقوق ايران اسلامي را تأمين ميكرد؛ اما در عين حال تقدم و تأخر بندهاي آن امكان محكوم نشدن عراق را ميسر ميساخت. لذا جمهوري اسلامي ايران پذيرش قطعنامه را منوط به اصلاح تقدم و تأخر بندها كرده بود، اما عراق با برخورداري از حمايت قدرتهاي بينالمللي با اصلاح قطعنامه مخالفت ميكرد.
در زمستان 1366 سومين جنگ شهرها عليه ايران آغاز شد و براي اولين بار موشكهاي عراقي كه بُرد آنها به كمك تكنسينهاي خارجي افزايش يافته بود، به تهران اصابت كرد. دور جديد جنگ شهرها كه با بمباران شيميايي حلبچه همراه بود، احتمال ايجاد فاجعهاي بزرگ عليه ايران اسلامي را گوشزد ميكرد. بمباران شيميايي و كشتار 5000 كرد عراقي كه در همان روزها توسط نيروي هوايي ارتش عراق صورت گرفت، خود نيز تهديدي عليه ايران به حساب مي آمد. در همين ايام بود كه امام ملت ايران را مورد خطاب قرار داده و فرمودند: "درنگ امروز اسارت ذلتباري را در پي خواهد داشت." كمتر از 20 روز بعد از هشدار امام، در حالي كه سپاه درگير جبهه شمالي بود، همزمان با تحركات يگانهاي دريايي امريكا در خليج فارس، عراق با تواني عظيم و آتش تهيه شيميايي به فاو حمله كرد؛ حملهاي كه وضعيت جنگ را تغيير داد.
به اين ترتيب دشمن كه تا آن روز در لاك پدافندي فرورفته بود، به دليل برتري كمي، ابتكار عمل را در دست گرفت. به عبارت ديگر، در حالي كه عراق قواي زرهياش هشت برابر، نيروي هوايياش شش برابر و نيروي پيادهاش چهار برابر قواي ايران بود، چهره هجومي به خود گرفت. اين در حالي بود كه قواي خودي در سراسر جبههها در خطوط پدافندي تقسيم شده بودند. به گونهاي كه سپاه پاسداران در فاو، شلمچه، جزاير مجنون، حلبچه و ماووت خط پدافندي داشت. لذا اولاً توان نابرابر خودي در مناطق مختلف عمليات توزيع و تجزيه شده بود و امكانات متمركزي در دست نبود، ثانياً نيروي آزاد و يگانهاي احتياط براي مقابله وجود نداشت. علاوه بر اين، هرگونه جابهجايي يگان و تجهيزات با توجه به ترابري ضعيف خودي و مشكلات ناشي از تحريم شديد اقتصادي، به كندي صورت ميگرفت. به همين جهت نيروي خودي به زمان نياز داشت تا با توجه به تغييرات به عمل آمده در صحنه جنگ، برنامههاي لازم را طراحي كند. اما دشمن كه از انبوه امكانات برخوردار بود و كمترين مشكلي براي جابهجايي نيروي خود نداشت، مجال برنامهريزي نداد.
در اين ميان، امريكا - كه بعد از افشاي ماجراي مك فارلين منفعل شده بود - نيز به كمك عراق ابتكار عمل را در صحنه بينالمللي بهدست آورد. ليكن به تشديد اقدامات عراق پس از سقوط فاو تمايل نداشت، بلكه مايل بود براي بازگرداندن مجدد ايران به سوي غرب، فرصت ديگري به ايران دهد. در مقابل، عراق با اتكا به شوروي - كه احساس ميكرد بار ديگر در صحنه جنگ ايران و عراق از امريكا عقب افتاده است - تهاجمات خود را ادامه داد. اين حوادث تا پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي، با نوعي احتياط توأم بود. يعني عراق كه ميكوشيد خود را طرف مظلوم صحنه نشان دهد و در اين راستا از كمك تمامي رسانههاي خبري جهان برخوردار بود، تا قبل از اينكه ايران قطعنامه را بپذيرد، وانمود ميكرد چشم داشتي به خاك ايران ندارد. اما با پذيرش قطعنامه توسط ايران و تغيير صحنه سياسي و تبليغاتي در داخل و خارج كشور به نفع ايران، علاوه بر شدت يافتن حملات عراق، عناصر سازمان مجاهدین خلق نيز با هدف اشغال كرمانشاه و سپس پيشروي به سوي تهران، راهي ايران شدند، غافل از آنكه روح مسيحايي امام با پذيرش قطعنامه تحولي در اردوي خودي ايجاد كرده بود كه بار ديگر ابتكار عمل را به اردوي ايران بازگردانيد و تلاش دشمن را بياثر گذاشت و اگر نبود قوه قهريه ملت ايران، قطعاً عراق آتشبس را نميپذيرفت.
حمله عراق در پايان جنگ
پس از عمليات والفجر10 (در حلبچه)، جنگ وارد مرحله جديدي شد و عليرغم مدت كوتاه آن، نتايج تعيينكنندهاي به بار آورد. در اين مرحله، عراق كه به نحو بيسابقهاي تقويت شده بود، موفق شد با استفاده از توان نظامي و به كار گيري تجارب گذشته، ابتكار عمل را به دست آورد و صحنه نبرد را به نفع خود تغيير دهد، اما اين وضعيت تنها تا رسيدن عراق به مرز ادامه يافت.
در آغاز سال 1367، در حالي كه يگانهاي اصلي جمهورياسلامي در جبهههاي شمالي به سر ميبردند، ارتش عراق با مقدماتي كه تهيه كرده بود از فرصت استفاده كرد و حملات گستردهاي را در جبهه جنوب آغاز كرد. اين حملات كه با حمايت امريكا از عراق در فروردين 1367 شروع شد و در تيرماه همين سال شليك موشك ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري ايران را در پي داشت(در اين حادثه 290 مسافر ايراني كه تمامي غير نظامي بودند به شهادت رسيدند.) وضعيت جديدي را پيشآورد كه به دنبال آن جمهوري اسلامي قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمين پيششرطهاي خود، پذيرفت.
شكست عراق در عبور مجدد از مرز
با پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهورياسلاميايران - در تاريخ 27/4/1367 - دشمن كه اين اقدام را حاكي از انفعال قواي ايران تصور ميكرد، با هدف تصرف بخشهايي از استان خوزستان و باختران مجدداً به خاك ايران حملهور شد تا با اشغال تعدادي از نقاط حساس، از موضعي برتر ايران را به پشت ميز مذاكره بكشاند.
در تاريخ 31/4/1367 هجوم گسترده دشمن به استعداد 13 لشكر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز شروع شد. توان به كار گرفته شده حكايت از آن داشت كه دشمن به تصور تضعيف پايگاه مردمي نظام و قواي مسلح جمهوري اسلامي و نيز به قصد برنده شدن در جنگ تصميم دارد به هر صورت شده مناطق مهمي را تصرف كند. استعداد دشمن در اين هجوم، تمام توان سپاه پاسداران را به مقابله طلبيد و سپاه كه مأموريت پدافند از هور تا آبادان را بر عهده داشت با قواي مهاجم درگير شد. در اين حمله، دشمن به بخشي از جاده اهواز - خرمشهر دست يافت و خرمشهر را به طور جدي مورد تهديد قرار داد. در پي اين تهديد، امام خميني طي پيامي به فرمانده كل سپاه، ضمن تأكيد بر ضرورت حفظ خرمشهر، نكتهاي به اين مضمون گوشزد فرمودند كه «اينجا نقطه شكست و پيروزي اسلام يا كفر است. بايد متر به متر بجنگيد. اينجا نقطهايست كه حيات و عدم حيات در همين جاست.»
بر همين اساس، نيروهاي سپاه با هجوم وسيعي عليه دشمن، او را تا مرز عقب راندند. دشمن از پاي ننشست و دوبار ديگر به قصد تصرف منطقه جنوب تا جاده اهواز - خرمشهر پيشروي كرد؛ اما هر بار با رشادت نیروهای ایران، عقب رانده شد. به اين ترتيب، دشمن از تصرف خوزستان نااميد شد. طي اين مدت و در طول درگيري، دشمن در جبهه غرب و محور قصرشيرين دست به هيچ اقدامي نزد، ضمن آنكه در دوران حملات خود، قبل از پذيرش قطعنامه توسط ايران، هرگز خودي را نسبت به آن منطقه حساس نكرد و بدين گونه مانع هوشياري و عكسالعمل احتمالي خودي شد تا سازمان مجاهدین خلق براي آغاز اقدام خود، با موانع جدي روبهرو نباشند. سرانجام در حالي كه آخرين تانكهاي دشمن از منطقه جنوب به طرف مرز رانده ميشد، تهاجم مشترك عراق و سازمان مجاهدین خلق به سوي كرمانشاه آغاز شد. حضور متمركز سپاه در جنوب، اين فرصت را به آنها داد كه به اسلامآباد رسيده و كرمانشاه را تهديد كنند. دشمن در اين جبهه پس از عبور از خطوط ارتش، با استفاده از جاده قصرشيرين - كرمانشاه، سوار بر خودرو و زرهي چرخدار، بدون آنكه مدافعي در برابر خود داشته باشد، سرپل ذهاب و كرند را پشت سر گذاشت و در اسلامآباد پس از به خاك و خون كشيدن جمعي مردم بيگناه، راهي كرمانشاه شد. اما در تنگه چهارزبر اولين گروه پاسداران (از لشكر جديدالتأسيس وليامر(عج)) راه را بر دشمن مسدود كردند، تا يگانهاي ديگر سپاه به تدريج وارد منطقه شوند. لذا هرچند عدم حضور سپاه و مردم در منطقه سبب شده بود كه سازمان مجاهدین خلق به راحتي 70 تا 80 كيلومتر پيشروي كنند ولي پس از ورود مردم و سپاه به صحنه و هجوم از دو منطقه اسلامآباد و چهار زبر به سازمان مجاهدین خلق، قواي آنان درهم شكست و انهدام وسيعي از آنان صورت گرفت. اين تهاجم، كه به نبردي 3 روزه منجر شد، نهايتاً در تاريخ 6/5/67 با سركوب كامل نيروهاي سازمان مجاهدین خلق به پايان رسيد.به اين ترتيب، با عكسالعمل نیروهای ایران كه به دفع تجاوز دشمن به خوزستان و كرمانشاه و انهدام سازمان مجاهدین خلق انجاميد، ارتش عراق در تاريخ 10/5/67 به نوار مرزي بازگشت.
در واقع، بار ديگر حضور گسترده مردم و سرازير شدن نيروهاي اسلام به جبهههاي جنوب و غرب، به اقدامات دشمن كه ميكوشيد با تداوم عمليات به امتيازهاي متعددي دست يابد، و به بهانهجوييهاي او در مورد برقراري آتشبس پايان داد و نهايتاً در روز 29/5/1367 آتشبس رسمي بهوسيله دبيركل سازمان ملل اعلام شد. سپس با حضور نيروهاي ناظر سازمان ملل (يونيماگ) در مرز مشترك ايران و عراق، آتشبس رسمي بين دو كشور برقرار گرديد. عليرغم ضرباتي كه عراق متحمل شده بود، پس از عقبنشيني از خاك ايران، همچنان مناطقي از مرز را كه وسعت آن به 2500 كيلومترمربع ميرسيد تا آستانه تجاوز به كويت، در اختيار داشت. طي اين مدت نه تنها سازمانملل براي عقب راندن عراق از مناطق ايراني تحت اشغال ارتش عراق اقدامي نميكرد و سكوت كرده بود بلكه تا قبل از حمله عراق به كويت حاضر نشد تجاوز عراق به ايران را تأييد كند. اما با حمله عراق به كويت در مرداد 1369 ، از آنجا كه آن رژيم نميخواست همزمان در دو جبهه درگير باشد، از مناطق اشغالي ايران خارج شد، اسيران ايراني را آزاد كرد و پايبندي خود به قرارداد 1975 را اعلام نمود.
وضعیت سال هشتم جنگ
روزشمار سال هشتم جنگ-وضعیت نظامی: وضعیت نظامی ایران، وضعیت نظامی عراق، عملیاتهای والفجر 10 ، مرصاد
-وضعیت سیاسی: وضعیت سیاسی ایران، وضعیت سیاسی عراق، وضعیت منطقهاي بین المللی، سیاست خارجی ایران،
-وضعیت حقوقی: صدور قطعنامه های 612 ، 616 ، 619 ، 620
-وضعیت اقتصادی: وضعیت اقتصادی ایران و عراق
:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسبها: بخش نهم, سال هشتم جنگ
