
بخش دوم: سال اول جنگ: (31/6/1359 ـ 31/6/1360)
هجوم سراسري
جنگ رسمي و همه جانبه با تهاجم گسترده نيروي هوايي ارتش عراق در 31/6/1359 آغاز شد و سپس نيروي زميني ارتش عراق از شمال قصرشيرين تا خرمشهر تجاوز سراسري خود را آغاز كرد.
استعداد ارتش عراق
سازمان نيروي زميني:
- سپاه يكم: شامل 2 لشكر 11 و 7 پياده؛
- سپاه دوم: شامل 5 لشكر 2 و 4 و 8 پياده و 6 و 12 زرهي؛
- سپاه سوم: شامل 5 لشكر 3، 9 و 10 زرهي و 1 و 5 مكانيزه؛
- تيپهاي مستقل (15 تيپ): شامل، 10 تيپ پياده، 1 تيپ زرهي، 1 تيپ مكانيزه و 3 تيپ نيروي مخصوص.
تجهيزات نيروي زميني؛
- 3530 تانك و نفربر، 900 قبضه توپ صحرايي.
سازمان نيروي هوايي:
- 9 پايگاه هوايي، 16 اسكادران، 300 فروند هواپيما، 80 فروند هليكوپتر، 900 قبضه توپ ضدهوايي و چند تيپ موشكي زمين به هوا.
سازمان نيروي دريايي:
- 2 پايگاه دريايي بصره و امالقصر، 2 ناو تيپ دريايي و يگانهاي پياده ساحلي.
نيروي انساني:
- نيروي انساني ارتش عراق 232000 تن شامل 202000 پرسنل زميني، 25000 پرسنل هوايي و پدافند هوايي و 5000 پرسنل دريايي.
آغاز هجوم
تهاجم هوايي
عراق هجوم سراسري خود را در ساعت 14 روز 31/6/1359 با حملات هوايي آغاز كرد و ظرف چند ساعت 19 نقطه مهم، از جمله فرودگاههاي كشور را مورد هدف قرار داد.
تهاجم زميني
نيروي زميني ارتش عراق از سه جبهه به خاك ايران تهاجم كرد:
جبهه جنوبي
- دو لشكر 3 زرهي و 11 پياده به اضافه 2 تيپ نيروي مخصوص از محور شلمچه براي تصرف خرمشهر و آبادان.
- لشكر 5 مكانيزه از محور كوشك با هدف هجوم به اهواز.
- لشكر 9 زرهي از محور چزابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پيشروي به سمت اهواز.
- لشكرهاي 1 مكانيزه و 10 زرهي به ترتيب از محور فكه و محور عينخوش به سمت شوش، دزفول و دهلران.
جبهه مياني
- لشكر 2 پياده كوهستاني براي تصرف مهران.
- لشكر 12 زرهي براي تصرف سومار و نفت شهر.
- لشكرهاي 4 و 8 پياده كوهستاني و لشكر 6 زرهي براي تصرف قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلان غرب.
جبهه شمالي
- لشكر 7 پياده براي تصرف نوسود و ارتفاعات مرزي مريوان.
عراق توان قابل توجهي را براي تأمين اهدافش در خوزستان به كار گرفت. در روز اول جنگ 100% توان مكانيزه و 40% توان زرهياش را در خوزستان به كار برد و پس از توقف در جبهه مياني، توان زرهي خود در جبهه جنوبي را به دو برابر افزايش داد و 80% از قدرت زرهياش را در خوزستان متمركز كرد. ضمن آنكه يك لشكر پياده را براي كمك تيپهاي نيروي مخصوص راهي جنوب كرد.
هجوم سراسري
جنگ رسمي و همه جانبه با تهاجم گسترده نيروي هوايي ارتش عراق در 31/6/1359 آغاز شد و سپس نيروي زميني ارتش عراق از شمال قصرشيرين تا خرمشهر تجاوز سراسري خود را آغاز كرد.
استعداد ارتش عراق
سازمان نيروي زميني:
- سپاه يكم: شامل 2 لشكر 11 و 7 پياده؛
- سپاه دوم: شامل 5 لشكر 2 و 4 و 8 پياده و 6 و 12 زرهي؛
- سپاه سوم: شامل 5 لشكر 3، 9 و 10 زرهي و 1 و 5 مكانيزه؛
- تيپهاي مستقل (15 تيپ): شامل، 10 تيپ پياده، 1 تيپ زرهي، 1 تيپ مكانيزه و 3 تيپ نيروي مخصوص.
تجهيزات نيروي زميني؛
- 3530 تانك و نفربر، 900 قبضه توپ صحرايي.
سازمان نيروي هوايي:
- 9 پايگاه هوايي، 16 اسكادران، 300 فروند هواپيما، 80 فروند هليكوپتر، 900 قبضه توپ ضدهوايي و چند تيپ موشكي زمين به هوا.
سازمان نيروي دريايي:
- 2 پايگاه دريايي بصره و امالقصر، 2 ناو تيپ دريايي و يگانهاي پياده ساحلي.
نيروي انساني:
- نيروي انساني ارتش عراق 232000 تن شامل 202000 پرسنل زميني، 25000 پرسنل هوايي و پدافند هوايي و 5000 پرسنل دريايي.
آغاز هجوم
تهاجم هوايي
عراق هجوم سراسري خود را در ساعت 14 روز 31/6/1359 با حملات هوايي آغاز كرد و ظرف چند ساعت 19 نقطه مهم، از جمله فرودگاههاي كشور را مورد هدف قرار داد.
تهاجم زميني
نيروي زميني ارتش عراق از سه جبهه به خاك ايران تهاجم كرد:
جبهه جنوبي
- دو لشكر 3 زرهي و 11 پياده به اضافه 2 تيپ نيروي مخصوص از محور شلمچه براي تصرف خرمشهر و آبادان.
- لشكر 5 مكانيزه از محور كوشك با هدف هجوم به اهواز.
- لشكر 9 زرهي از محور چزابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پيشروي به سمت اهواز.
- لشكرهاي 1 مكانيزه و 10 زرهي به ترتيب از محور فكه و محور عينخوش به سمت شوش، دزفول و دهلران.
جبهه مياني
- لشكر 2 پياده كوهستاني براي تصرف مهران.
- لشكر 12 زرهي براي تصرف سومار و نفت شهر.
- لشكرهاي 4 و 8 پياده كوهستاني و لشكر 6 زرهي براي تصرف قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلان غرب.
جبهه شمالي
- لشكر 7 پياده براي تصرف نوسود و ارتفاعات مرزي مريوان.
عراق توان قابل توجهي را براي تأمين اهدافش در خوزستان به كار گرفت. در روز اول جنگ 100% توان مكانيزه و 40% توان زرهياش را در خوزستان به كار برد و پس از توقف در جبهه مياني، توان زرهي خود در جبهه جنوبي را به دو برابر افزايش داد و 80% از قدرت زرهياش را در خوزستان متمركز كرد. ضمن آنكه يك لشكر پياده را براي كمك تيپهاي نيروي مخصوص راهي جنوب كرد.
مقاومت
جنگ در حالي آغاز شد كه هنوز بيش از 19 ماه از آغاز انقلاب اسلامي نگذشته بود، نظام جمهوري اسلامي تثبيت نشده بود و در گوشه و كنار كشور حوادث مختلفي رخ ميداد. سپاه پاسداران و كميته انقلاب اسلامي به همراه نيروهاي مردمي مأموريت تأمين امنيت در داخل كشور را به عهده داشتند و ارتش همچنان تا انطباق با وضعيت جديد و انقلابي فاصله بسيار داشت.
در همين حال بحران مناطق كردنشين تمام توان آزاد سپاه و نيز درصدي از توان موجود ارتش را درگير كرده بود. تحليل فرماندهان نظامي مبني بر عدم احتمال هجوم سراسري ارتش عراق، موجب بيتوجهي به پدافند جبهه مياني و جبهه جنوبي شده بود. لذا هنگام هجوم سراسري عراق، نيروي خودي بهطور كامل غافلگير شد. به عبارت ديگر، درك نيروهاي انقلابي از ماهيت دشمن و قريبالوقوع دانستن حمله سراسري عراق، تا زمان اشغال منطقه خان ليلي، هرگز مورد تأييد فرماندهان عالي نظامي كشور قرار نگرفت و از آن تاريخ به بعد نيز بسيج تجهيزات و يگانها به كندي انجام شد. طوري كه اولين يگانهاي كمكي، 2گردان از لشكر 21 حمزه بود كه چند روز پس از آغاز جنگ به منطقه عملياتي رسيد و بقيه يگانها نيز پس از آنكه پيشروي دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملياتي شدند. به عبارت ديگر در بُعد استراتژي، به علت عدم تشخيص تلاش اصلي دشمن و در بُعد تاكتيك با تدبير "دادن زمين به منظور گرفتن زمان"، زمينهاي ارزشمندي از دست رفت.
در هر دو جبهه جنوبي و مياني اوضاع به شدت نامناسب بود. نيروي اندكي در برابر 10 لشكر عراق آرايش داشتند. تنها چيزي كه ميتوانست توازن را به نفع خودي برگرداند، استفاده از توان و روحيه انقلابي بود، يعني همان چيزي كه دشمن روي آن حسابي بازنكرده بود و از قضا فرماندهان عالي نظامي نيز به علت نوع انديشه خود، كارايي نيروي انقلابي را نشناخته و به آن ميدان نميدادند. در عين حال اين نيرو به دليل ويژگي خود، در همان روزهاي اول جنگ متناسب با وضعيت جديد ظهور كرد و در گلوگاهها در برابر ارتش عراق ايستاد و در نقاطي چون خسروي، باباهادي، فكه، گيلانغرب، شمال اهواز، سوسنگرد، آبادان و از همه مهمتر خرمشهر حماسه آفريد، و با مقاومت جانانه خود مسير جنگ را تغيير داد.
به اين ترتيب ديري نپاييد كه با تشكيل هستههاي مقاومت، متشكل از مردم و نيروهاي مسلح انقلابي اعم از سپاه و عناصري از ارتش، حركت ماشين جنگي عراق سد شد. ارتش دشمن براي تصرف سرزمينهاي گستردهاي چون غرب شوش و دزفول، شمال خرمشهر و جنوب اهواز، همچنين كوهستانهاي جبهههاي مياني با مشكل چنداني مواجه نگرديد، اما در تصرف شهرها با مقاومت جدي مواجه شد و نتوانست اهداف خود را كامل كند.
گيلانغرب در ششم مهر 1359 شاهد مقابله شيرمردان هوانيروز ارتش به فرماندهي شهيد شيرودي، در تكميل قيام مردم در برابر دشمن بود. رأس ستون دشمن را مردم و سپاه متلاشي كردند و عقبه آن را هوانيروز منهدم كرد و بدين ترتيب دشمن از شهر بيرون رانده شد.
اهواز در آستانه سقوط قرار گرفتهبود. دشمن در 8/7/1359 به چندكيلومتري اهواز رسيده بود كه با هشدار امام و شبيخون پاسداران اهواز به فرماندهي شهيد "غيوراصلي" قواي دشمن منهدم شد و اهواز از خطر سقوط نجاتيافت.
سوسنگرد در روز هفتم جنگ سقوط كرد. دشمن با استفاده از عدم حضور نيروهاي خودي، در ششم مهر 1359 وارد سوسنگرد شد و پس از اشغال، نگهداري آن را به عناصر خلق عرب واگذار كرد، اما 4 روز بعد شهر به دست پاسداران آزاد شد. در تاريخ 24 آبان 1359 ارتش عراق مجدداً سوسنگرد را از سه طرف محاصره كرد و از جنوب و غرب داخل شهر نفوذ كرد ليكن به دليل مقاومت عدهاي از نيروهاي ارتش، سپاه و ژاندارمري، نتوانست شهر را اشغال كند. در عين حال دشمن 48 ساعت كوشيد تا محاصره شهر را كامل و آن را تصرف كند. مقاومت 48 ساعته مدافعان سوسنگرد با حملهاي كه نيروهاي خارج از شهر طرحريزي و اجرا كردند، به نتيجه رسيد، محاصره شكسته شد و دشمن مجبور به عقبنشيني گرديد.
در خرمشهر حماسه بزرگي آفريده شد. دشمن كه از شلمچه تا پلنو را ظرف 4 روز طي كرده بود، نتوانست از پلنو تا پل خرمشهر - آبادان را در كمتر از 31 روز طي كند و با تلفات فراوان به اين پل دست يافت. بدينترتيب مقاومت 35روزه نيروهاي مردمي تا چهارم آبان 1359 در دروازه ها و كوچههاي خرمشهر چندين يگان دشمن را منهدم كرد. در اين مدت مناطقي چون پاسگاه دوربند، پلنو، پليسراه، صد دستگاه، ساختمانهاي پيشساخته، كوي طالقاني، كشتارگاه، ميدان راهآهن، گمرك و بندر، خيابان چهلمتري و فرمانداري نقاط مقاومت شناخته ميشد و مسجدجامع شهر مركز فرماندهي و سمبل مقاومت بود.
آبادان هيچگاه به دست دشمن نيفتاد. دشمن تا آستانه شهر نفوذ كرده بود. چيزي نمانده بود كه محاصره كامل شود و شهر سقوط كند. ليكن حضور ناگهاني نيروهاي مسلح انقلابي، دشمن را در جنوب بهمنشير تارومار كرد و آنها را به شمال اين رودخانه راند تا محاصره 330 درجهاي آبادان به 270 درجه كاهش يابد.
با انسجام، گسترش و قوت روزافزون مقاومتهاي مردمي و نيروهاي مسلح انقلابي كه با كندي حركت دشمن و بروز ضعفهاي ارتش عراق و تضعيف روحيه سربازان عراقي همزمان بود، نيروهاي مدافع جمهوري اسلامي به تدريج با كسب توانايي اجراي عملياتهاي ايذايي، شبيخون و محدود، توانستند دشمن را متوقف و آرامش او را سلب كنند. به اين ترتيب ارتش عراق قبل از دستيابي كامل به اهداف خود، مجبور به توقف شد و مقاومت نیروهای ایران كه روزبهروز از قدرت بيشتري برخوردار ميشد، پدافند ناقصي را به دشمن تحميل كرد.
كسب اعتماد به نفس
هجوم عراق به كشور انقلابي و اسلامي ايران با اين فرض طرحريزي شده بود كه ارتش نظام جديد، فاقد توان لازم است. اگرچه اين فرض صحت داشت، ليكن دشمن بدون شناخت صحيح از انقلاب اسلامي، انرژي متراكم و استعداد عظيم آن را براي حل مشكلات و بحرانهاي گوناگون از جمله وضعيت جنگي، باور نداشت. اين در حالي بود كه عناصر انقلابي نيز از توان نهفته خود تصوير روشني نداشتند. به همين جهت روزهاي اول جنگ با ابتكار دشمن و انفعال خودي آغاز شد. اما استعدادهاي نهفته در انقلاب به تدريج بروز كرد و نيروي مسلح جديدي را متولد ساخت كه نه تنها خلأ ناشي از فروپاشي ارتش شاهنشاهي را پوشش ميداد، بلكه عامل تعيينكنندهاي در سرنوشت جنگ گرديد. اين استعداد شكلگيري سيستم نظامي منبعث از انقلاب - كه به مرور در سپاه پاسداران متجلي ميشد - هرچند كه از همان روزهاي اول جنگ بروز يافت، ليكن تا رسيدن به مرحله بلوغ كامل، زمان قابل توجهي بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامي جديد نهتنها براي دشمن ناشناخته بود و نيروهاي انقلابي نيز پيشبيني روشني از آينده آن نداشتند، بلكه برخي عوامل داخلي نيز به علت باورهاي غيرانقلابي و بعضاً ضدانقلابي، از تسريع در روند شكلگيري سازمان جديد جلوگيري ميكردند.
در آغاز جنگ اشخاصي در رأس امور نظامي قرار داشتند كه اولاً فاقد بينش انقلابي بودند. ثانياً به دليل كوچك انگاشتن ارتش عراق، نابرابري مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شيوههاي پدافندي طراحي شده در رژيم گذشته را براي مقابله با ارتش عراق كافي ميانگاشتند. آنها با همين بينش سه عمليات بزرگ را طرحريزي كردند؛ ليكن هر سه عمليات به شكست انجاميد. متأسفانه اين شكستها هيچ تأثير مثبتي بر بينش آنان نگذاشت. فرماندهي كل قوا (بنيصدر) كه راه حل نظامي را مسدود شده ميديد، به فعاليتهاي سياسي روي آورد. وي كه تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني تصور ميكرد، در صدد برآمد رهبري امام را تضعيف كند و با كودتاي خزنده عليه خط امام، اوضاع را در داخل كشور به دست گيرد تا زمينه را براي سازش با غرب فراهم كرده و با زد و بندهاي پشت پرده، براي پايان دادن به جنگ راهي بيايد. به موازات بحراني شدن اوضاع داخلي ايران، مواضع سياسي عراق نيز تغيير ميكرد؛ به طوري كه شعار مذاكره براي پايان جنگ را كنار گذاشت و آشكارا خواستار تجزيه ايران شد. در حالي كه بنيصدر با حادثه 14 اسفند حركت جديدي را آغاز كرده بود و ميرفت با دامن زدن به بحران داخلي، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امام در خنثي كردن توطئههاي او و ايجاد جو آرامش تأثير زيادي داشت. بنيصدر و حاميانش گمان نميكردند، ابتكار عمل در دست امام باشد. در اين موقعيت و در حالي كه چنين القا ميشد كه حذف بنيصدر از فرماندهي كل قوا ميسر نيست و ارتش از بنيصدر حمايت خواهد كرد، امام خميني بنيصدر را از فرماندهي كل قوا عزل كرد و اين امر موقتاً به تيمسار (شهيد) فلاحي سپرده شد. ارتش نيز به رغم همه القائات سوء، پايبندي خود را به امام و نظام نشان داد. در عين حال، دشمن همچنان در فضاي ذهني خود سير ميكرد و به تحولات بعدي دل بسته بود. حوادثي كه بعد از رأي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت بنيصدر و بركناري وي از رياست جمهوري به وقوع پيوست، همچون حركت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در نخستين روز بركناري بنيصدر در 30/3/1360، حادثه هفتم تير كه طي آن 72 نفر از مسئولان نظام و نمايندگان مجلس به شهادت رسيدند، ترورهاي پيدرپي مسئولان و قشر وسيعي از مردم و انفجار مقر نخستوزيري كه به شهادت رئيسجمهور (رجايي) و نخستوزير (باهنر) در 8/6/1360 منجر گرديد، عراق را به تغيير و تحول احتمالي در ايران و پيروزي جناح متحد (بنيصدر و سازمان مجاهدین خلق) اميدوار ميكرد.
اين اميد كاذب مانع از آن شد كه عراق استحكام نظام اسلامي و قدرت رهبري امام در موقعيتهاي بحراني را درك كند، لذا به رغم موفقيت امام در كنترل بحران و جلوگيري از فرعي شدن مسئله جنگ و نيز تولد نيروي جديد كه همزمان با عزل بنيصدر، بلوغ خود را در عمليات "فرمانده كل قوا" به نمايش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمينههاي اساسي در جنگ را درك نميكرد. از سوي ديگر، نيرويي كه از دل انقلاب برخاسته بود و در عين حال هنوز به خودباوري نظامي نرسيده بود به تدريج درمييافت كه گره جنگ تنها به دست نيروهاي انقلابي باز ميشود. به همين منظور، در حالي كه در شهرهاي بزرگ روزهاي بحراني و سختي سپري ميشد، فرماندهان عملياتي سپاه همچون شهيد حسن باقري، براي پايهريزي استراتژي جديد، با تفكر و موشكافي، تجارب بهدست آمده در صحنه عمل را مرور ميكردند.
وضعیت سال اول جنگ
روزشمار سال اول جنگ
-وضعیت نظامی: وضعیت نظامی ایران، وضعیت نظامی عراق، اشغال شهرعای مرزی عملیات های پل کرخه ، شمال آبادان ، نصر ، توکل
-وضعیت سیاسی: وضعیت سیاسی ایران، وضعیت سیاسی عراق، وضعیت منطقهاي بین المللی، سیاست خارجی ایران، کابینه اول (رجایی)، کابینه دوم (باهنر)، کابینه دولت موقت دوم (مهدوی کنی)
-وضعیت حقوقی:صدور قطعنامه ۴۷۹ سازمان ملل،
-وضعیت اقتصادی: وضعیت اقتصادی ایران و عراق
جنگ در حالي آغاز شد كه هنوز بيش از 19 ماه از آغاز انقلاب اسلامي نگذشته بود، نظام جمهوري اسلامي تثبيت نشده بود و در گوشه و كنار كشور حوادث مختلفي رخ ميداد. سپاه پاسداران و كميته انقلاب اسلامي به همراه نيروهاي مردمي مأموريت تأمين امنيت در داخل كشور را به عهده داشتند و ارتش همچنان تا انطباق با وضعيت جديد و انقلابي فاصله بسيار داشت.
در همين حال بحران مناطق كردنشين تمام توان آزاد سپاه و نيز درصدي از توان موجود ارتش را درگير كرده بود. تحليل فرماندهان نظامي مبني بر عدم احتمال هجوم سراسري ارتش عراق، موجب بيتوجهي به پدافند جبهه مياني و جبهه جنوبي شده بود. لذا هنگام هجوم سراسري عراق، نيروي خودي بهطور كامل غافلگير شد. به عبارت ديگر، درك نيروهاي انقلابي از ماهيت دشمن و قريبالوقوع دانستن حمله سراسري عراق، تا زمان اشغال منطقه خان ليلي، هرگز مورد تأييد فرماندهان عالي نظامي كشور قرار نگرفت و از آن تاريخ به بعد نيز بسيج تجهيزات و يگانها به كندي انجام شد. طوري كه اولين يگانهاي كمكي، 2گردان از لشكر 21 حمزه بود كه چند روز پس از آغاز جنگ به منطقه عملياتي رسيد و بقيه يگانها نيز پس از آنكه پيشروي دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملياتي شدند. به عبارت ديگر در بُعد استراتژي، به علت عدم تشخيص تلاش اصلي دشمن و در بُعد تاكتيك با تدبير "دادن زمين به منظور گرفتن زمان"، زمينهاي ارزشمندي از دست رفت.
در هر دو جبهه جنوبي و مياني اوضاع به شدت نامناسب بود. نيروي اندكي در برابر 10 لشكر عراق آرايش داشتند. تنها چيزي كه ميتوانست توازن را به نفع خودي برگرداند، استفاده از توان و روحيه انقلابي بود، يعني همان چيزي كه دشمن روي آن حسابي بازنكرده بود و از قضا فرماندهان عالي نظامي نيز به علت نوع انديشه خود، كارايي نيروي انقلابي را نشناخته و به آن ميدان نميدادند. در عين حال اين نيرو به دليل ويژگي خود، در همان روزهاي اول جنگ متناسب با وضعيت جديد ظهور كرد و در گلوگاهها در برابر ارتش عراق ايستاد و در نقاطي چون خسروي، باباهادي، فكه، گيلانغرب، شمال اهواز، سوسنگرد، آبادان و از همه مهمتر خرمشهر حماسه آفريد، و با مقاومت جانانه خود مسير جنگ را تغيير داد.
به اين ترتيب ديري نپاييد كه با تشكيل هستههاي مقاومت، متشكل از مردم و نيروهاي مسلح انقلابي اعم از سپاه و عناصري از ارتش، حركت ماشين جنگي عراق سد شد. ارتش دشمن براي تصرف سرزمينهاي گستردهاي چون غرب شوش و دزفول، شمال خرمشهر و جنوب اهواز، همچنين كوهستانهاي جبهههاي مياني با مشكل چنداني مواجه نگرديد، اما در تصرف شهرها با مقاومت جدي مواجه شد و نتوانست اهداف خود را كامل كند.
گيلانغرب در ششم مهر 1359 شاهد مقابله شيرمردان هوانيروز ارتش به فرماندهي شهيد شيرودي، در تكميل قيام مردم در برابر دشمن بود. رأس ستون دشمن را مردم و سپاه متلاشي كردند و عقبه آن را هوانيروز منهدم كرد و بدين ترتيب دشمن از شهر بيرون رانده شد.
اهواز در آستانه سقوط قرار گرفتهبود. دشمن در 8/7/1359 به چندكيلومتري اهواز رسيده بود كه با هشدار امام و شبيخون پاسداران اهواز به فرماندهي شهيد "غيوراصلي" قواي دشمن منهدم شد و اهواز از خطر سقوط نجاتيافت.
سوسنگرد در روز هفتم جنگ سقوط كرد. دشمن با استفاده از عدم حضور نيروهاي خودي، در ششم مهر 1359 وارد سوسنگرد شد و پس از اشغال، نگهداري آن را به عناصر خلق عرب واگذار كرد، اما 4 روز بعد شهر به دست پاسداران آزاد شد. در تاريخ 24 آبان 1359 ارتش عراق مجدداً سوسنگرد را از سه طرف محاصره كرد و از جنوب و غرب داخل شهر نفوذ كرد ليكن به دليل مقاومت عدهاي از نيروهاي ارتش، سپاه و ژاندارمري، نتوانست شهر را اشغال كند. در عين حال دشمن 48 ساعت كوشيد تا محاصره شهر را كامل و آن را تصرف كند. مقاومت 48 ساعته مدافعان سوسنگرد با حملهاي كه نيروهاي خارج از شهر طرحريزي و اجرا كردند، به نتيجه رسيد، محاصره شكسته شد و دشمن مجبور به عقبنشيني گرديد.
در خرمشهر حماسه بزرگي آفريده شد. دشمن كه از شلمچه تا پلنو را ظرف 4 روز طي كرده بود، نتوانست از پلنو تا پل خرمشهر - آبادان را در كمتر از 31 روز طي كند و با تلفات فراوان به اين پل دست يافت. بدينترتيب مقاومت 35روزه نيروهاي مردمي تا چهارم آبان 1359 در دروازه ها و كوچههاي خرمشهر چندين يگان دشمن را منهدم كرد. در اين مدت مناطقي چون پاسگاه دوربند، پلنو، پليسراه، صد دستگاه، ساختمانهاي پيشساخته، كوي طالقاني، كشتارگاه، ميدان راهآهن، گمرك و بندر، خيابان چهلمتري و فرمانداري نقاط مقاومت شناخته ميشد و مسجدجامع شهر مركز فرماندهي و سمبل مقاومت بود.
آبادان هيچگاه به دست دشمن نيفتاد. دشمن تا آستانه شهر نفوذ كرده بود. چيزي نمانده بود كه محاصره كامل شود و شهر سقوط كند. ليكن حضور ناگهاني نيروهاي مسلح انقلابي، دشمن را در جنوب بهمنشير تارومار كرد و آنها را به شمال اين رودخانه راند تا محاصره 330 درجهاي آبادان به 270 درجه كاهش يابد.
با انسجام، گسترش و قوت روزافزون مقاومتهاي مردمي و نيروهاي مسلح انقلابي كه با كندي حركت دشمن و بروز ضعفهاي ارتش عراق و تضعيف روحيه سربازان عراقي همزمان بود، نيروهاي مدافع جمهوري اسلامي به تدريج با كسب توانايي اجراي عملياتهاي ايذايي، شبيخون و محدود، توانستند دشمن را متوقف و آرامش او را سلب كنند. به اين ترتيب ارتش عراق قبل از دستيابي كامل به اهداف خود، مجبور به توقف شد و مقاومت نیروهای ایران كه روزبهروز از قدرت بيشتري برخوردار ميشد، پدافند ناقصي را به دشمن تحميل كرد.
كسب اعتماد به نفس
هجوم عراق به كشور انقلابي و اسلامي ايران با اين فرض طرحريزي شده بود كه ارتش نظام جديد، فاقد توان لازم است. اگرچه اين فرض صحت داشت، ليكن دشمن بدون شناخت صحيح از انقلاب اسلامي، انرژي متراكم و استعداد عظيم آن را براي حل مشكلات و بحرانهاي گوناگون از جمله وضعيت جنگي، باور نداشت. اين در حالي بود كه عناصر انقلابي نيز از توان نهفته خود تصوير روشني نداشتند. به همين جهت روزهاي اول جنگ با ابتكار دشمن و انفعال خودي آغاز شد. اما استعدادهاي نهفته در انقلاب به تدريج بروز كرد و نيروي مسلح جديدي را متولد ساخت كه نه تنها خلأ ناشي از فروپاشي ارتش شاهنشاهي را پوشش ميداد، بلكه عامل تعيينكنندهاي در سرنوشت جنگ گرديد. اين استعداد شكلگيري سيستم نظامي منبعث از انقلاب - كه به مرور در سپاه پاسداران متجلي ميشد - هرچند كه از همان روزهاي اول جنگ بروز يافت، ليكن تا رسيدن به مرحله بلوغ كامل، زمان قابل توجهي بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامي جديد نهتنها براي دشمن ناشناخته بود و نيروهاي انقلابي نيز پيشبيني روشني از آينده آن نداشتند، بلكه برخي عوامل داخلي نيز به علت باورهاي غيرانقلابي و بعضاً ضدانقلابي، از تسريع در روند شكلگيري سازمان جديد جلوگيري ميكردند.
در آغاز جنگ اشخاصي در رأس امور نظامي قرار داشتند كه اولاً فاقد بينش انقلابي بودند. ثانياً به دليل كوچك انگاشتن ارتش عراق، نابرابري مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شيوههاي پدافندي طراحي شده در رژيم گذشته را براي مقابله با ارتش عراق كافي ميانگاشتند. آنها با همين بينش سه عمليات بزرگ را طرحريزي كردند؛ ليكن هر سه عمليات به شكست انجاميد. متأسفانه اين شكستها هيچ تأثير مثبتي بر بينش آنان نگذاشت. فرماندهي كل قوا (بنيصدر) كه راه حل نظامي را مسدود شده ميديد، به فعاليتهاي سياسي روي آورد. وي كه تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني تصور ميكرد، در صدد برآمد رهبري امام را تضعيف كند و با كودتاي خزنده عليه خط امام، اوضاع را در داخل كشور به دست گيرد تا زمينه را براي سازش با غرب فراهم كرده و با زد و بندهاي پشت پرده، براي پايان دادن به جنگ راهي بيايد. به موازات بحراني شدن اوضاع داخلي ايران، مواضع سياسي عراق نيز تغيير ميكرد؛ به طوري كه شعار مذاكره براي پايان جنگ را كنار گذاشت و آشكارا خواستار تجزيه ايران شد. در حالي كه بنيصدر با حادثه 14 اسفند حركت جديدي را آغاز كرده بود و ميرفت با دامن زدن به بحران داخلي، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امام در خنثي كردن توطئههاي او و ايجاد جو آرامش تأثير زيادي داشت. بنيصدر و حاميانش گمان نميكردند، ابتكار عمل در دست امام باشد. در اين موقعيت و در حالي كه چنين القا ميشد كه حذف بنيصدر از فرماندهي كل قوا ميسر نيست و ارتش از بنيصدر حمايت خواهد كرد، امام خميني بنيصدر را از فرماندهي كل قوا عزل كرد و اين امر موقتاً به تيمسار (شهيد) فلاحي سپرده شد. ارتش نيز به رغم همه القائات سوء، پايبندي خود را به امام و نظام نشان داد. در عين حال، دشمن همچنان در فضاي ذهني خود سير ميكرد و به تحولات بعدي دل بسته بود. حوادثي كه بعد از رأي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت بنيصدر و بركناري وي از رياست جمهوري به وقوع پيوست، همچون حركت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در نخستين روز بركناري بنيصدر در 30/3/1360، حادثه هفتم تير كه طي آن 72 نفر از مسئولان نظام و نمايندگان مجلس به شهادت رسيدند، ترورهاي پيدرپي مسئولان و قشر وسيعي از مردم و انفجار مقر نخستوزيري كه به شهادت رئيسجمهور (رجايي) و نخستوزير (باهنر) در 8/6/1360 منجر گرديد، عراق را به تغيير و تحول احتمالي در ايران و پيروزي جناح متحد (بنيصدر و سازمان مجاهدین خلق) اميدوار ميكرد.
اين اميد كاذب مانع از آن شد كه عراق استحكام نظام اسلامي و قدرت رهبري امام در موقعيتهاي بحراني را درك كند، لذا به رغم موفقيت امام در كنترل بحران و جلوگيري از فرعي شدن مسئله جنگ و نيز تولد نيروي جديد كه همزمان با عزل بنيصدر، بلوغ خود را در عمليات "فرمانده كل قوا" به نمايش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمينههاي اساسي در جنگ را درك نميكرد. از سوي ديگر، نيرويي كه از دل انقلاب برخاسته بود و در عين حال هنوز به خودباوري نظامي نرسيده بود به تدريج درمييافت كه گره جنگ تنها به دست نيروهاي انقلابي باز ميشود. به همين منظور، در حالي كه در شهرهاي بزرگ روزهاي بحراني و سختي سپري ميشد، فرماندهان عملياتي سپاه همچون شهيد حسن باقري، براي پايهريزي استراتژي جديد، با تفكر و موشكافي، تجارب بهدست آمده در صحنه عمل را مرور ميكردند.
وضعیت سال اول جنگ
روزشمار سال اول جنگ
-وضعیت نظامی: وضعیت نظامی ایران، وضعیت نظامی عراق، اشغال شهرعای مرزی عملیات های پل کرخه ، شمال آبادان ، نصر ، توکل
-وضعیت سیاسی: وضعیت سیاسی ایران، وضعیت سیاسی عراق، وضعیت منطقهاي بین المللی، سیاست خارجی ایران، کابینه اول (رجایی)، کابینه دوم (باهنر)، کابینه دولت موقت دوم (مهدوی کنی)
-وضعیت حقوقی:صدور قطعنامه ۴۷۹ سازمان ملل،
-وضعیت اقتصادی: وضعیت اقتصادی ایران و عراق
:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسبها: بخش دوم, سال اول جنگ
