دایره المعارف دفاع مقدس - موسوعة الحرب العراقیة الایرانیة - Encyclopedia of Iran Iraq war

جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

امام خمینی و جنگ ایران و عراق

امام خمینی و جنگ ایران و عراق

1-    مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي

2-    مرحله دوم: آغاز جنگ

3-    مرحله سوم: تداوم جنگ

4-    مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ

5-    مرحله پنجم: پايان جنگ

6-    نقش حضرت امام در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم

7-    نقش امام در بسيج مردمي در داخل كشور

8-    رویکرد امام خميني به پيشنهادهاي صلح و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت

9-    رویکردامام خميني در پذيرش قطعنامه 598 به مثابه نوشيدن جام زهر


اشاره
با توجه به اين اصل كه جنگ نيز مانند هر پديده اجتماعي بر اثر عوامل و زمينه‌هاي خاصي شكل مي‌گيرد و پس از وقوع، در يك زمان و تحت شرايط خاصي ادامه مي‌يابد و تحت تأثير ملاحظاتي، تشديد مي‌شود و به اوج مي‌رسد و در نهايت نيز پايان مي‌گيرد، دوران جنگ به مراحل زير قابل تقسيم است:

مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي
مرحله دوم: آغاز جنگ
مرحله سوم: تداوم جنگ
مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ
مرحله پنجم: پايان جنگ
و مراحل دیگر
در يك نگاه كلي و بيان اجمالي دربارة ارتباط مراحل مختلف جنگ با يكديگر مي‌توان بر اين نكته تأكيد كرد كه چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي كه در برابر نظام جمهوري اسلامي وجود داشت، سرانجام به وقوع جنگ منجر شد. منطق حاكم بر تحولاتي كه زمينه‌هاي اين رخداد نظامي را به‌ وجود آورد، تداوم جنگ را در پي داشت ‌طوري كه در همين روند، الزامات حاكم بر تداوم جنگ موجب تصاعد جنگ و گسترش و تشديد آن شد و زمينه‌هاي پايان جنگ، در واقع از درون همين تصاعد شكل گرفت.

1-    مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي
مرحله اول يعني مرحله چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي، در پي پيروزي انقلاب در بهمن 1357 با مبارزه براي استقرار نظام جمهوري اسلامي آغاز شد كه با دو چالش اساسي از درون و بيرون روبه‌رو بود. در اين مرحله اقدامات و تلاش‌هاي امام به شرح زير قابل تبيين است:
1ـ امام نخست تهديد امريكا و عراق و كليه تحولات امنيتي در داخل را در يك دايرة به ‌هم پيوسته داخل و خارج، در چارچوب سياست‌هاي امريكا عليه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي و با هدف جلوگيري از استقرار نظام و برقراري نظم و امنيت در كشور تعريف كردند. در واقع، ارزيابي استراتژيك امام از اوضاع و تعريف تهديدات و به ‌هم ‌پيوستگي و ارتباط آن امكان انسجام جبهه داخلي و كسب آمادگي براي مقابله را، كه فضاي آن به‌طوري جدي پس از اشغال لانه جاسوسي به ‌وجود آمده بود، افزايش داد. فضاي ذهني حاصل از اين تهديدات در اين مرحله و به‌ويژه به هنگام تجاوز عراق عليه ايران، نقش بسيار مؤثري در اعتماد به نفس و تسلط روحي و رواني مردم براي مقابله با تجاوز عراق داشت.
2ـ امام در چارچوب اين مفهوم‌سازي، به ‌عنوان يك اقدام استراتژيك، ارتش بيست ميليوني را براي دستيابي به بازدارندگي در برابر مداخله نظامي احتمالي امريكا تشكيل دادند. مدل رفتاري امام در تشكيل بسيج، علاوه بر نگراني و نااميدي از توانمندي نيروهاي كلاسيك نظامي براي مقابله با تهديد امريكا، اساساً برگرفته از مدل پيروزي انقلاب با تكيه بر حضور ميليوني مردم در صحنه مبارزه بود. امام مجدداً با فراخواني مردم براي حفظ نظام و انقلاب، بر بسيج، سازماندهي و آموزش نظامي مردم تحت عنوان "ارتش بيست ميليوني" تأكيد كردند.
3ـ حمايت از نهضت‌هاي آزادي‌بخش به ‌عنوان يك سياست تهاجمي و مكمل سياست بازدارندگي، در پي افزايش دامنه تهديدات امريكا عليه ايران در بهمن سال 1358 رسماً اعلام شد.
4ـ رويكرد امام در برابر چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي در داخل و خارج، اساساً توجه به داخل بود. حتي پس از تهديد امريكا به مداخله نظامي، امام مجدداً بر آسيب‌پذيري داخلي تأكيد كردند. به نظر مي‌رسد امام با توجه به شناختي كه از جامعه عراق داشتند، مردم عراق را براي انقلاب مستعد مي‌دانستند؛ چنان‌كه بلافاصله پس از شروع جنگ، پيام‌هايي را به ‌منظور تهييج مردم عراق براي انقلاب و مقابله با رژيم بعثي ارسال كردند. امام خميني امريكايي‌ها را نيز به دلايلي فاقد انگيزه و توان لازم براي حمله نظامي به ايران مي‌دانستند. در نتيجه بيشترين توجه و تأكيد امام بر داخل بود. ضمن اينكه اساساً تهديد خارجي و وقوع جنگ را با حمايت امريكا بعيد نمي‌دانستند.


2-    مرحله دوم: آغاز جنگ

گرچه تلاش‌ها و اقدامات امام در مرحله قبل تأثير چنداني بر پيشگيري و بازدارندگي از وقوع جنگ نداشت ولي آثار و پيامدهاي آن، در برابر تجاوز عراق در صحنه نبرد با مقاومت و در پشت جبهه، با افزايش انسجام دروني و بسيج اجتماعي براي دفاع همه‌جانبة مردمي آشكار شد و بر جاي ماند. فرايند اين تحولات، مهار و كنترل آثار تجاوز عراق در صحنه جنگ و در داخل كشور بود كه در روند تحولات بعدي جنگ نقش برجسته‌اي داشت.
در عين حال، مواضع و اقدامات راهبردي امام را در اين مرحله به شرح زير مي‌توان مورد تأكيد قرار داد:
1ـ تبيين استراتژي مقاومت مردمي و همه‌جانبه با تكيه بر بسيج عمومي براي مقابله با تجاوز دشمن براي تأمين دو هدف صورت گرفت. نخست جلوگيري از پيشروي دشمن و وادار ساختن متجاوز به عقب‌نشيني از خاك ايران و ديگري "تنبيه متجاوز" با تأكيد بر پرداخت هزينه تجاوز به ايران و در نتيجه محو هرگونه‌ انديشه و مقاصد تجاوزكارانه در مورد انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران.
2ـ امام با تفسير ماهيت عقيدتي و سياسي جنگ، با تأكيد بر مفهوم "جنگ اسلام و كفر" و "صدام عامل امريكا" در واقع مفهوم به ‌هم پيوستگي جنگ و انقلاب را مشخص و ماهيت جنگ و تجاوز به ايران را روشن ساختند.
3ـ ايجاد ساختار و سازمان دفاعي براي مقاومت، با تشكيل شوراي عالي دفاع و صدور فرمان‌هاي جديد به منظور هماهنگي نيروهاي مسلح و اداره جنگ در جبهه‌ها و پشتيباني از جنگ در داخل كشور. اين بخش ديگري از اقدام راهبردي امام بود كه علاوه بر تأثيرگذاري اوليه آن در برابر تجاوز عراق، زمينه‌هاي شكل‌گيري ابعاد سازمان دفاعي ايران را در مراحل بعدي جنگ فراهم ساخت.
4ـ مديريت بحران: بي‌ثباتي اوليه حاصل از پيامدهاي تجاوز عراق با دعوت مردم به آرامش و تبديل التهابات سياسي و مناقشات دروني به نگراني از تهديد موجوديت نظام، سبب گرديد علاوه بر انسجام دروني، زمينه توجه و پرداختن به امر دفاع در برابر متجاوز فراهم شود.
5 ـ بهره‌برداري از وقوع جنگ براي نقد و نفي مشروعيت سياسي ـ اعتقادي رژيم بعثي عراق به منظور ايجاد تحول انقلابي در درون عراق و ترغيب و تشويق مردم و ارتش عراق براي به ‌دست‌گيري حكومت، بخشي از اهداف اساسي امام در برخورد با حادثه جنگ بود.

3-    مرحله سوم: تداوم جنگ

ارتش عراق در ادامه تجاوز به سرزمين ايران، بيش از 15000 كيلومترمربع از مناطق مرزي را اشغال كرد و همين زمينه ادامة جنگ را فراهم كرد. امام در اين مرحله از جنگ، غلط بودن محاسبات صدام و حاميانش، مبني بر آشفتگي اوضاع در ايران و اميد به پيروزي سريع در جنگ، را حاصل غفلت از خدا و ناديده گرفتن ماهيت انقلاب اسلامي و درس نگرفتن از نحوه پيروزي ملت بر شاه و امريكا ارزيابي كردند. امام خميني در اين مقطع تمهيداتي براي مقابله با دشمن و غلبه بر اين وضعيت پيش‌بيني كردند از جمله: ضرورت آزادسازي مناطق اشغالي با تأكيد بر شكستن حصر آبادان، ضرورت كنار گذاشتن مناقشات سياسي در داخل و توجه به جنگ به عنوان مسئله اصلي كشور و انقلاب. امام دو حركت را به موازات هم رهبري كردند: اول، ايجاد انسجام و ثبات سياسي با تأكيد بر اينكه دشمن در كمين است. دوم، ايجاد تحول در جبهه‌هاي نظامي كه پس از حذف بني‌صدر از ساختار سياسي قدرت به وجود آمد و زمينه حضور نيروهاي مردمي و انقلابي در جبهه‌هاي جنگ فراهم شد. آزادسازي مناطق اشغالي طي چهار عمليات بزرگ حاصل همين تحول بود.
ظهور علائم شكست عراق و پيروزي ايران، حاميان منطقه‌اي و جهاني عراق را نگران كرد و امريكا فشار به ايران را براي پايان دادن به جنگ تشديد كرد. در اين مرحله اگر چه عراق، امريكا، شوروي و كشورهاي منطقه خواهان اتمام جنگ بودند ولي روشي را در پيش گرفته بودند كه براي ايران قابل پذيرش نبود. در حالي كه ايران در موضع برتر قرار داشت و خواهان تعيين متجاوز و دريافت غرامت بود، حاميان عراق و شوراي امنيت تنها بر تقدم آتش‌بس و سپس مذاكره تأكيد مي‌كردند.
در اين مرحله از جنگ مواضع راهبردي امام خميني چنين بود:
1ـ امام ضمن تمايل و تأكيد بر خاتمه دادن به جنگ، بر دستيابي به صلح شرافتمندانه با تنبيه متجاوز و تأمين خواسته بر حق ايران تأكيد مي‌كردند.
اين استراتژي معطوف به رفع تهديد عراق و ساير تهديدات عليه انقلاب و نظام به طور كامل و تأمين ثبات منطقه خليج‌فارس به صورت اساسي بود. حال آنكه قدرت‌هاي بزرگ و شوراي امنيت با تأكيد بر آتش‌بس به دنبال صلح ناقص بودند، زيرا انقلاب اسلامي همچنان آنها را نگران مي‌كرد.
2ـ امام با تبيين استراتژي "راه قدس از كربلا مي‌گذرد" از بروز يك خطاي استراتژيك ممانعت كردند؛ اقدامي كه بلافاصله پس از فتح خرمشهر، به تمركز فكري و اختصاصي بخشي از قواي نظامي ايران براي حضور در لبنان و صحنه مبارزه با اسرائيل منجر شد. امام با بيان اين استراتژي، تأكيد كردند كه مقدم بر هر مسئله‌اي از جمله آزادسازي قدس به عنوان يك مسئله مهم جهان اسلام و ايران، بايد مسئلة جنگ با عراق به سرانجام برسد.

4-    مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ
امام پس از فتح خرمشهر اميد به پايان يافتن جنگ داشتند و اساساً بخشي از علت مخالفت اوليه ايشان با ادامه جنگ، به ‌دليل فقدان دورنماي روشن براي اتمام آن بود. به عبارت ديگر، امام بر اين باور بودند كه اگر ما نتوانيم پس از فتح خرمشهر جنگ را تمام كنيم، اتمام آن در يك زمان و شرايط ديگر دشوار خواهد بود. در عين حال پس از آنكه امام تصميم به ادامه جنگ گرفتند و عمليات رمضان انجام شد، با توجه به روند تحولات جنگ، امام طي تحليلي دربارة سياست‌هاي امريكا عليه ايران در شروع جنگ و ادامه آن، بر اين موضوع تأكيد كردند كه منطق امريكا شكست عراق و ايران است و از پا درآوردن هر دو يا ايران، در هر صورت به نفع امريكاست. اين نظر امام نيز به روشني نشان مي‌دهد تبديل جنگ ايران و عراق به يك جنگ فرسايشي براي از پا درآوردن ايران يا ايران و عراق، نقطه ثقل سياست‌هاي راهبردي امريكا بوده است.
بر پايه اين ملاحظات، در هر صورت امام باور داشتند كه اكنون راهي جز ادامه جنگ و غلبه بر مشكلات و موانع آن وجود ندارد. بر همين اساس به‌ دنبال تدابير و راه‌حل‌هايي بودند كه جمهوري اسلامي جنگ را با پيروزي پشت سر بگذارد.
مواضع راهبردي امام در اين مرحله به شرح زير قابل توضيح است:
1ـ تهاجم پي در پي به دشمن، به منظور جلوگيري از تجديد سازمان و تجديد قواي دشمن، مورد نظر و توصيه امام بود و بسياري از تلاش‌هاي نظامي ايران به‌ويژه عمليات‌هاي ايذايي و محدود، در چارچوب همين تدبير صورت گرفت.
2ـ تأكيد به مردم بر ضرورت تداوم پشتيباني از جنگ با اختصاص كمك مردمي و دولت و حضور نيروهاي مردمي در جبهه‌هاي جنگ بر اساس ديدگاه واجب كفايي، كه معيار آن نظر فرماندهان نظامي تعيين شد.
3ـ امام سياست خارجي را بر اساس ارتباط با همه كشورها، به جز امريكا، اسرائيل و افريقاي جنوبي، مورد تأكيد قرار دادند كه به سياست خارجي درهاي باز در وزارت خارجه مشهور شد. هدف از اين سياست خروج جمهوري اسلامي ايران از انزواي بين‌المللي و محدود كردن حوزه فعاليت‌هاي ديپلماتيك عراق و متقابلاً گسترش فعاليت ايران در ميدان ديپلماسي به موازات ميدان جنگ بود.
4ـ اعلام سياست "مقابله به مثل" در برابر حملات عراق به نفتكش‌ها و كشتي‌هاي تجاري و تهديد به بستن تنگه هرمز، در صورتي كه ايران نتواند به صدور نفت ادامه دهد. اين سياست پس از حضور امريكا و ناتو در خليج فارس ابعاد جديدي به خود گرفت و مبناي مقابله با سياست‌هاي امريكا در خليج فارس شد.
5 ـ مقاومت در برابر جنگ شهرها به ‌دليل تعهد ايران نسبت به ملت عراق كه با تشديد حملات عراق به شهرها به سياست مقابله به مثل محدود و با اعلام هشدار به مردم عراق براي تخليه شهرها، تغيير كرد.
6 ـ تكميل ساختار دفاعي كشور با ابلاغ حكم تشكيل سه نيرو در ساختار سپاه در شهريور سال 1364 و پيش از آن انتصاب حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني به فرماندهي عالي جنگ.
7ـ تبيين مواضع اصولي ايران در برابر پيشنهادهاي صلح و آشكارسازي ماهيت بخشي از پيشنهادها كه با هدف ناديده گرفتن حقوق ملت ايران و حفظ و احياي صدام و رژيم عراق انجام مي‌گرفت. امام همچنين بر مفهوم "جنگ تا رفع فتنه" تأكيد كردند.

5-    مرحله پنجم: پايان جنگ

تهاجم عراق به منطقه فاو و بازپس‌گيري آن در تاريخ 29 فروردين 1367 در واقع نقطه آغاز تحول جديد در جنگ بود.
ريشه‌هاي اين تحول نظامي متأثر از تغيير استراتژي عراق از "دفاعي" به "تهاجمي" و بر پايه اين اصل صورت گرفت كه "سرنوشت جنگ تنها بر روي زمين تعيين خواهد شد."
آنچه امكان موفقيت عراق را فراهم ساخت بن‌بست نظامي جنگ در منطقه جنوب براي ايران و انتقال جنگ از جنوب به منطقه شمال‌غرب بود. علاوه بر اين، درگيري نظامي ايران و امريكا در منطقه خليج فارس، در حد فاصل تير تا آبان 1366، فرصت مناسبي را در اختيار عراق قرار داد تا فارغ از هرگونه تهاجم ايران و انهدام قواي نظامي ارتش عراق، براي به ‌دست گرفتن ابتكار عمل آماده باشد.
پذيرش قطعنامه 598 در تير 1367، با توجه به وضعيت سياسي ـ نظامي حاكم بر جنگ، تنها انتخاب ايران براي غلبه بر اين شرايط بود. اين اقدام نخست اوضاع بين‌المللي را به سود ايران تغيير داد و ادامه تهاجمات عراق و منافقين در مناطق جنوب و غرب كشور نيز اين روند را تشديد كرد. در صحنه داخل كشور كه ابهامات زيادي نسبت به علل و نحوه تصميم‌گيري ايران مبني بر پذيرش قطعنامه وجود داشت با واكنش عراق و منافقين و مديريت امام در مهار و كنترل اوضاع، صحنه داخلي كشور ناگهان متحول شد و همانند روزهاي آغازين جنگ، نيروهاي داوطلب به شكل گسترده‌اي به سوي جبهه‌هاي جنگ هجوم بردند، به صورتي كه استقرار و پشتيباني و سازماندهي نيروها با مشكل مواجه شده بود.
شكست نظامي عراق در جبهه‌هاي جنوب و شكست منافقين در منطقه غرب كشور در كنار تغيير اوضاع بين‌المللي و صحنه تحولات داخلي كشور به سود ايران، در مجموع سبب شد مجدداً اوضاع در كنترل قرار گيرد و به نفع ايران تغيير كند.
وضعيت بسيار پيچيده، دشوار و سرنوشت‌سازي كه در ماه‌هاي پاياني جنگ در برابر جمهوري اسلامي قرار گرفته بود، ضرورت تصميم‌گيري استراتژيك را بيش از هميشه نمايان ساخت. در چنين موقعيتي كنترل و مديريت پيامدها، رخدادها و حوادث سياسي، نظامي و اجتماعي بسيار دشوار و در عين حال اساسي و سرنوشت‌ساز بود. امام در اين زمينه چند اقدام اساسي انجام دادند كه مركز ثقل آن پذيرش قطعنامه 598 بود.
امام خميني نخست همانند روزهاي آغازين جنگ، تصميماتي را براي تمركز فرماندهي اتخاذ كردند؛ به اين ترتيب كه به پيشنهاد آيت‌الله خامنه‌اي، رئيس‌جمهور وقت، آقاي هاشمي را كه پيش از اين فرمانده عالي جنگ بود رسماً به ‌عنوان جانشين فرماندهي كل قوا منصوب كردند. امام همچنين تدابيري را براي تشكيل ستاد فرماندهي كل قوا به منظور هماهنگي كامل ارتش و سپاه و نيروهاي انتظامي و به‌كارگيري كليه منابع و امكانات كشور و تمركز امور تبليغي و فرهنگي نيروهاي مسلح ابلاغ كردند.
امام در تبيين علل پذيرش قطعنامه، هدف را "مصلحت نظام و كشور و انقلاب" و رسيدن به "صلحي پايدار" و به عنوان يك سياست رسمي و نه تاكتيكي ذكر كردند.
اين تصميم، شايد سخت‌ترين اقدامي بود كه امام انجام مي‌دادند؛ زيرا ايشان اين عمل را به مثابه "نوشيدن جام زهر" قلمداد كردند.
كنترل پيامدهاي اين تصميم‌گيري در داخل كشور و در صحنه جنگ بسيار مهم و دشوار بود. با وجود آن‌كه اين تصميم مي‌توانست منشأ اختلاف در داخل كشور شود، اما امام توانستند به نحو بسيار مناسبي از ايجاد تفرقه جلوگيري كنند و حتي با بسيج و فراخواني مجدد مردم، صحنه نظامي جنگ را با شكست عراق و منافقين به سود ايران تغيير دهند.
امام در همين مرحله در كنار ساير اقدامات، مجدداً ابعاد سياسي ـ عقيدتي جنگ را همانند روزهاي آغازين جنگ تبيين و بر جنگ حق و باطل و جنگ اسلام عليه تمامي نابرابري‌هاي دنياي سرمايه‌داري و كمونيسم تأكيد كردند.
فرآيند و ماحصل تصميم‌ها و اقداماتي كه با تدبير امام انجام گرفت انتقال از يك وضعيت بحراني در صحنه سياسي ـ نظامي كشور به يك وضعيت جديد و باثبات بود. به همين دليل مي‌توان بر اين موضوع تأكيد كرد كه امام يك بار ديگر پس از رهبري انقلاب و مديريت و فرماندهي جنگ، توانست ادامه موجوديت نظام جمهوري اسلامي را پس از هشت سال جنگ در برابر عراق و كليه حاميان منطقه‌اي و جهاني تضمين و تثبيت نمايد. اهميت و پيامد اين موضوع نه تنها در همان موقعيت آشكار شد، بلكه تاكنون و تا سال‌هاي بعد، همچنان با تداوم موجوديت نظام جمهوري اسلامي، آثار خود را بر جاي خواهد گذاشت.
امام در اين مرحله بر چند مسئله اساسي تأكيد و موضوعاتي را تبيين كردند كه به شرح زير است:
1ـ ايشان طي يك جمع‌بندي از جنگ و دستاوردهاي آن تصريح كردند كه مقتدرترين افراد در مصاف با توطئه‌ها و خصومت‌ها و جنگ‌افروزي‌ها عليه انقلاب اسلامي معلوم نبود موفقيت بيشتري از افراد موجود به دست بياورند و در يك تحليل منصفانه انقلاب اسلامي در اكثر اهداف و زمينه‌ها موفق بوده است. امام همچنين بر اين موضوع نيز تأكيد كردند كه "البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتري مي‌نگريستيم و مي‌رسيديم." ايشان برجسته‌ترين هدف اساسي جنگ را "دفع تجاوز" و "اثبات صلابت اسلام" ذكر كردند كه در جنگ تأمين شد.
2ـ تأكيد امام بر استراتژي دفاع همه‌جانبه و ضرورت تبيين آن در شرايط بازسازي نيروهاي مسلح و انتقال تجارب نظامي و دفاعي به كليه آحاد ملت و مدافعان انقلاب، مي‌تواند مبين اين موضوع باشد كه نحوه پايان جنگ ريشه در عدم اجراي اين استراتژي داشته است. به عبارت ديگر شكاف ميان آنچه واقع شد با آنچه مطلوب ايران بود، حاصل عدم تناسب استراتژي ايران براي غلبه بر موانع و مشكلات بوده است. درك امام از اين كاستي بزرگ، به تأكيد ايشان بر مفهوم "دفاع همه‌جانبه" انجاميد.
3ـ ضرورت "تغيير تعادل قوا در جهان" براي تأمين منافع مسلمين از جمله اصولي بود كه امام به آن توجه داشتند و بر اساس كليه ملاحظات موجود براي تأمين حداقل بخشي از آن، بر تداوم موجوديت نظام جمهوري اسلامي و صدور انقلاب با حمايت مسلمانان و مستضعفين جهان تأكيد مي‌كردند.
به نظر مي‌رسد امام با بازبيني استراتژي نهضتي طي ده سال گذشته به اين نتيجه رسيدند كه ميزان سرمايه‌گذاري در سازماندهي مستضعفين جهان مناسب نبوده است و اگر غير از اين بود شايد سرنوشت جنگ و نحوه برخورد قدرت‌هاي جهاني، امريكا و عراق با ايران شكل ديگري به خود مي‌گرفت و جنگ نيز به نحو ديگري به پايان مي‌رسيد.

6-    نقش حضرت امام در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم
امام خميني به عنوان رهبر مذهبي و سياسي، مورد قبول تمامي اقشار مردم و گروه‌هاي سياسي بود و حتي گروه‌هايي كه با رهبري ايشان موافق نبودند نيز با توجه به فشار افكار عمومي از يك سو و نيز ادعاي بينش دمكراسي‌خواهي از سوي ديگر، از مخالفت علني با ايشان (در مقطعي خاص) خودداري كردند تا جايي كه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و حتي سران حزب توده، كه هيچ اعتقاد و علاقه‌اي به مذهب و روحانيت نداشتند، خود را پيرو خط امام مي‌ناميدند.
امام خميني از معدود رهبران انقلابي دنيا بودند كه هر سه چهرة
"رهبري مذهبي"، "فرمانده انقلاب" و "ايدئولوگ انقلاب" را دارا بودند. ايشان نقش عمده‌اي در پيروزي انقلاب، تأسيس و تثبيت نظام جديد، حل اختلاف جناح‌هاي سياسي، مقابله با ضدانقلاب داخلي و خارجي، بسيج عمومي در مواقع ضرورت، به ويژه در دوره جنگ ايفا نمودند. امام به سبب دارا بودن مرجعيت ديني و مقبوليت و محبوبيتي مردمي، در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم نقش مهمي داشتند. انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم نيز در طي جنگ چه در پشت جبهه و چه در درون جبهه‌ها نيز تأثير مهمي بر روند جنگ داشت.
به عنوان مثال حضرت امام در همان روزهاي آغازين جنگ طي فرماني، قاطعانه از دولت و ملت خواستند كه در شرايطي كه كشور درگير جنگ با دشمن است، كسي حق ندارد به اختلافات داخلي دامن زده و يا به انحاء مختلف روحيه ملي را سست نمايد. در هر حال رهنمودهاي حضرت امام در متوقف ساختن تجاوز دشمن، اخراج آن از سرزمين‌هاي اشغالي و تنبيه متجاوز تأثير قاطعي بر روند جنگ داشت.

7-    نقش امام در بسيج مردمي در داخل كشور
بسيج مردمي در طي جنگ به همت مسئولان عالي‌رتبه نظام و نهادهاي متولي اين امر همچون بسيج و ستاد تبليغات جنگ صورت مي‌گرفت اما با توجه به محبوبيت بالاي امام و اينكه ايشان علاوه بر رهبري سياسي، از مراجع بزرگ شيعه نيز به شمار مي‌رفتند، ايشان در تهييج و حضور مردم در جبهه‌ها نقش عمده‌اي داشتند؛ طوري‌كه با يك فرمان امام، سيل گروه‌هاي مردمي به جبهه‌هاي نبرد سرازير مي‌شد. پس از عزل بني‌صدر با توجه به اينكه وي به عنوان فرماندهي كل قوا با به كارگيري نيروهاي مردمي به بهانه نداشتن تخصص لازم مخالف بود و از طرفي در چندين عمليات عمده، براي بازپس‌گيري مناطق اشغال شده با شكست مواجه شد، اهميت حضور نيروهاي مردمي در قالب نيروهاي بسيجي و سپاهي بيشتر شد و همين مسئله باعث اجراي عمليات‌هاي موفق نظامي يكي پس از ديگري شد.
به كارگيري مفاهيمي مانند حفظ دين، دفاع از كشور، دفاع از مردم و نواميس و ... در بيانات امام، در بسيج مردم بسيار مؤثر بود و سرنوشت جنگ را به نفع ايران تغيير داد. امام با اصلي دانستن مسئله جنگ، مردم و مسئولان كشور را به حمايت از رزمندگان اسلام فرا خواندند و از اين طريق دشمن را از دستيابي به اهدافش ناكام ساختند. اعزام نيروهاي مردمي به جبهه‌ها در قالب "سپاهيان حضرت محمد(ص)" و يا "سپاهيان حضرت مهدي(عج)" در اين چارچوب صورت مي‌گرفت. در مجموع به دليل اينكه نيروهاي مسلح ايران به نيروهاي داوطلب مردمي اتكا داشتند، اين حضورها نقش بسزايي در چگونگي تداوم و اختتام جنگ ايفا كرد.

8-    رویکرد امام خميني به پيشنهادهاي صلح و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت

بايد توجه داشت که از اولين روزهاي تهاجم عراق به ايران تا سال 1366 که قطعنامه 598 به تصويب شوراي امنيت سازمان‌ملل رسيد، هيچ گاه و از هيچ سازمان و کشوري پيشنهادي که متضمن صلح باشد ارائه نشد. تا زماني که عراق بخش‌هايي از خاک جمهوري اسلامي را در تصرف داشت پيشنهادها
در حد آتش‌بس و مذاکره بود و اين امکان براي عراق وجود داشت تا با بهره‍گيري از برتري نظامي و امتيازي که به دليل پيشروي در داخل ايران به دست آورده بود، به اغراض سياسي خود دست يابد.
در مرحله بعد هنگامي که ايران توانست با همت فرماندهان و رزمندگان به برتري‌هاي عراق پايان بخشد و سرزمين‌هاي تصرف شده را در عمليات‌هاي فتح‍المبين و بيت‍المقدس آزاد کند، محور پيشنهادها تغيير کرد و موضوع آتش‍بس و عقب نشيني به مرزها و سپس آغاز مذاکرات صلح مطرح شد و اين به معناي از بين بردن برتري‌هاي نظامي ايران و امتيازهاي سياسي براي مذاکرات صلح بود. در اين حال اولين موضع امام خميني در قبال هر نوع پيشنهاد آتش‌بس، شناخت متجاوز و پرداخت غرامت بود. ايشان در ديدار با حبيب شطي دبيرکل کنفرانس اسلامي در 28مهر1359درباره متجاوز بودن عراق گفتند: «دولت‌ها اگر چنانچه مي‌خواهند عملي بکنند و صلح و صفا باشد بايد آن کسي را که مهاجم بوده و بغي کرده است و هجوم کرده است با او قتال کنند تا اينکه برگردد به امر خدا و برگشتن به امر خدا، اين نيست که از کشور ما بيرون برود، بلکه بايد خسارات مالي ايران را جبران کند ... ما با کسي دعوا نداريم، لکن خسارت ايران و عراق را مطالبه مي‌کنيم.»
امام خميني تا پايان جنگ بر اين موضع تأكيد داشتند. در سال 1365 نيز اين موضع با بيان ديگري طرح شد و امام حتي آتش‌بس را پذيرفتند ولي به شرطي که مسئله متجاوز مشخص شود. آقاي محمدجواد لاريجاني قائم مقام وزارت خارجه در سال‌هاي جنگ، در اين باره چنين توضيح مي‌دهد:
علي رغم تجاوز ارتش عراق ـ که ايران قرباني اصلي اين اقدام عراق بود ـ دولت اين کشور با مانورهاي سياسي و حمايت رسانه‌هاي غربي به دروغ صلح‌طلب معرفي مي‌شد. حدود دو سه سال قبل از پايان درگيري‌ها در جمع آيت‌الله خامنه‍اي و آقاي هاشمي و اينجانب (دکتر لاريجاني) مسئله‌اي براي خروج از موضع انفعالي طرح ‍شد و اين در شرايطي بود که قسمت‌هايي از خاک عراق در تصرف جمهوري اسلامي ايران بود. نتيجه اين نشست آن بود که ايران پيشنهادهايي را که جوامع بين‌المللي براي آتش‌بس ارائه مي‍دهند رد نکند. اين موضوع خدمت امام مطرح شد و ايشان فرمودند: «آتش‌بس ضروري است منتها بايد مسئله مشخص شود و آن اينکه مسئول تجاوز معرفي شود. ما اصلاً غير از واقعيت چيزي نمي‌خواهيم، ما مي‌خواهيم معلوم شود که چه کسي به ايران تجاوز کرده است، بعد از آن ما آتش‌بس را قبول مي‌کنيم، آتش‌بس که بد نيست.»

9-    رویکردامام خميني در پذيرش قطعنامه 598 به مثابه نوشيدن جام زهر
زيرا حضرت امام با توجه به فشارهاي همه‌جانبة سياسي، اقتصادي و نظامي بين‌المللي و داخلي مجبور شدند قطعنامة 598 را كه مخالف نظر ايشان بوده است، بپذيرند. قطعنامة 598 حاوي مطالبي نبود كه ايران بتواند در قالب آن به تمامي خواسته‌هايش برسد. حضرت امام معتقد بودند كه عراق علاوه بر بازگشت به مرزهاي بين‌المللي، بايد به عنوان متجاوز شناخته شود و خسارات جنگي نيز از اين كشور گرفته و به ايران داده شود. ولي اين قطعنامه، متجاوز را معلوم نكرد و خساراتي نيز به ايران پرداخت نشد. لذا از يك طرف امام مجبور بود كه به لحاظ شرايط اقتصادي و نظامي و سياسي داخلي و بين‌المللي قطعنامه را بپذيرد، زيرا نپذيرفتن قطعنامه ممكن بود نظام اسلامي را با خطر جدي مواجه سازد و از طرف ديگر خواسته‌هاي امام را كه تأمين منافع ملي جمهوري اسلامي ايران و مصالح نظام بوده است برآورده نساخت. لذا امام بهترين تشبيه و تعبير را در اين باره به كار بردند و آن اينكه با پذيرش قطعنامه جام زهر را نوشيدند. در حقيقت حضرت امام به رغم ديدگاه‌هاي قبلي خويش و صرفاً بر اساس مصالح نظام و منافع ملي از آرمان‌هاي خويش عدول كرد؛ آبروي خود را در طبق اخلاص گذاشت و فداي مصالح جمهوري اسلامي نمود.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: امام خمینی و جنگ ایران و عراق