دایره المعارف دفاع مقدس - موسوعة الحرب العراقیة الایرانیة - Encyclopedia of Iran Iraq war

جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات نصر 8

عملیات نصر 8


نام عمليات : نصر 8 (نفوذی – انهدامی)

زمان اجرا : 29/8/1366

رمز عملیات : يا رسول الله (ص)

مكان اجرا : قله گرده رش در غرب شهر ماووت عراق - محور شمالی جنگ

تلفات دشمن (کشته ، اسیر و زخمی) : 2200

ارگان هاي عمل كننده : رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

اهداف عمليات : گسترش وضعیت جبهه خودی و قله مهم و کاربردی گرده رش و نفوذ به قلب دشمن
 
 
در تداوم سلسله عملیاتی كه در جبهه شمال غرب انجام شد، ضرورت اجرای عملیات به منظور فراهم سازی عملیات بزرگ و گسترده در این جبهه بیش از پیش احساس می شد. به همین دلیل به رغم دشواری های موجود، عملیات نصر 8 از سوی سپاه پاسداران طراحی شد.

اهداف عملیات

تصرف ارتفاع گرده رشو در نتیجه تسلط بر بخشی ازرودخانه قلعه چولانو تسهیل عبور نیروها.

منطقه عملیات

منطقه عملیاتی در شمال سلیمانیه واقع و توسط ارتفاعات بلندگرده رش،گوجار، قمیش، دولبشك، الاغلو، ویولان، گرده شیلانو نیزدشت هرمدان و تپه های جنگاویاحاطه شده است. در این میان، ارتفاع گرده رش از اهمیت بیشتری نسبت به سایر ارتفاعات برخوردار است؛ چرا كه برای ورود به منطقه غرب رودخانه قلعه چولان و انجام عملیات های بعدی می بایست این ارتفاع تصرف می شد.

از جمله ویژگی های این منطقه نیز می توان از كوهستانی بودن، محدودیت عقبه، نبود جاده – به طور خاص در مورد ارتفاع گرده رش – و سرما نام برد.



استعداد دشمن

مسئولیت منطقه عملیاتی بر عهده سپاه یك ارتش عراق بود كه با لشكر 44 پیاده از این منطقه – به ویژه ارتفاع گرده رش – دفاع می كرد. تعدادی گردان خفیفه و گروه هایی از نیروهای جاش (كردهای محلی) نیز در مناطقی همچون ارتفاع گوجار، ویسی و الاغلو استقرار داشته و تحت امر این لشكر از مناطق مذكور حفاظت می كردند. تنها نیروی احتیاط لشكر 44 در آغاز عملیات، گردان كماندویی آن بود و حتی سپاه یكم نیز كه پدافند منطقه دربندیخان– شاخ مامندرا با چهار لشكر بر عهده داشت، فقط توانست تیپ 77 پیاده و یك گردان كماندویی را جهت پاتك به منطقه اعزام كند. در مجموع، یگان هایی كه تحت امر لشكر 44، قبل و حین عملیات در منطقه حضور یافتند، به قرار ذیل می باشد:

- تیپ های 39، 74، 77، 83 و 603 پیاده.

- گردان كماندویی تابع سپاه یكم و گردان كماندویی تابع لشكر 44 پیاده.

- گردان تانك ابن حارث تابع لشكر 27 پیاده.

- گردان های 53 و 69 توپخانه.


قوای خودی

نیروهای عملیات بر اساس استعدادی برابر با 11 گردان پیاده به شكلیك قرارگاه ثابت و یك قرارگاه احتیاط سازماندهی شدند.

قرارگاه نجف اشرف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

لشكر 11 امیرالمومنین (ع)

لشكر 21 امام رضا (ع)

لشكر 57 اباالفضل (ع)

لشكر 155 ویژه شهدا

تیپ مستقل 12 قائم (عج)

هم چنین، لشكرهای 7 ولی عصر (عج)، 52 قدس و تیپ های مستقل 35 امام حسن(ع) و مسلم به عقیل به عنوان احتیاط قرارگاه در نظر گرفته شدند.

طرح عملیات

مانور عملیات برای تصرف ارتفاع گرده رش به شرح زیر طراحی گردید:

- تصرف نیمه جنوبی ارتفاع 1418 (قله دوم) توسط لشكر 21.

- تصرف نیمه غربی ارتفاع 1426 (قله اول) توسط لشكر 11.

- تصرف نیمه شمالی ارتفاع 1418 (قله سوم) توسط لشكر 57.

- تصرف نیمه شرقی ارتفاع 1426 (قله اول) توسط تیپ 12.

- تصرف ارتفاعات 1317 و 1348 (قله چهارم) توسط لشكر 155 ویژه.

هم چنین ، در صورت فراهم شدن شرایط مشاعه، یگان های احتیاط برای تصرف ارتفاعویولان و دشت هرمدانوارد عمل می شدند.

ضمناً، نیروهای اتحاد میهنی كردستان عراق می بایست روی ارتفاع ویولان و شمال آن وارد عمل شود تا ضمن تجزیه توان دشمن، راه ورودی قرارگاه رمضان به داخل خاك عراق بیشتر تامین گردد.


شرح عملیات

نیروها با حركت از محورهای مختلف پس از 5 الی 8 ساعت راهپیمایی، در نزدیكی مواضع دشمن استقرار یافته و به انتظار فرمان آغاز عملیات نشستند. سرانجام عملیات در ساعت 01:16 بامداد 29/8/1366 با رمز مباركیا محمد بن عبدالله، ادركنی آغاز شد و یگان های عملیاتی به طور هماهنگ و هم زمان به مواضع دشمن یورش بردند و پس از یك ساعت موفق شدند قلل 1424، 1426 (قله اول)، 1418 (قله دوم) و 1391 (قله سوم) و قرارگاه تاكتیكی تیپ 39 را تصرف كنند. از ساعت 5 صبح، دشمن با بكارگیری عناصر باقیمانده از تیپ 39 پاتك كرده و توانست یكی از یگان های خودی را حدود 300 متر عقب براند.

با روشن شدن آسمان، پاتك دوم عراق نیز شروع شد كه با مقاومت قوای خودی سركوب گردید. پس از آن، هیچ تحرك موثر و مهمی از دشمن در طول روز اول مشاهده نشد.

در شب دوم، نیروهای خودی مجددا وارد عمل شده و سه قله دیگر گرده رش را تصرف كرده و در نهایت موفق شدند به طور كامل این ارتفاع را در اختیار بگیرند.

دشمن كه ارتفاع گرده رش را از دست داده بود، از روز سوم عملیات شروع به پاتك برای بازپس گیری این ارتفاع كرد كه هر یك از آن ها با مقاومت طرف مقابل خنثی شد.

از تاریخ 2/9/1366 نیروهای اتحاد میهنی كردستان عراق روی ارتفاع ویولان وارد عمل شد. این اقدام موجب شد دشمن توجه خود را به آن محور معطوف نماید و پس از دو روز درگیری آن ها را به عقب براند.


نتیجه عملیات

- تصرف ارتفاع گرده رش

- كشته و زخمی شدن حدود 300 تن از نیروهای دشمن

- به اسارت در آمدن 200 تن از نیروهای دشمن


شرحی دیگر از عملیات نصر ۸ :
تاریخ عملیات : ۲۹ آبان تا ۵ آذر ماه ۱۳۶۶
محل نبرد : غرب ماووت
شرح عملیات : پس از فروکش کردن نسبی بحران در خلیج فارس ، یک بار دیگر تلاش رزمندگان ایران معطوف به جبهه شمالغرب گردید . هدف از عملیات نصر ۸ که با نیرویی اندک اما با موفقیت کامل اجرا گردید تصرف ارتفاعات گرده رش در غرب شهر ماووت بود که بر روی رودخانه مرزی زاب کوچک دید داشت و آزادسازی این ارتفاعات منجر به تسهیل در تردد نیروهای ایران بر روی این رودخانه گردید .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات نصر 8 ÷ نصر هشت


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات کربلای 7

عملیات کربلای 7

ضربه‌اي‌ از شمالي‌ترين‌ منطقه‌ جنگي‌ به‌ دشمن

‌نام‌ عمليات: كربلاي‌7

زمان‌ اجرا:13/12 /1365

تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير) : 2485

رمز عمليات: (يا مولاي‌ متقيان7)

مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ حاج‌ عمران‌ - محور شمالي‌ جنگ‌

ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ ارتش‌ جمهوري‌ اسلامي‌

اهداف‌ عمليات: آزادسازي‌ ارتفاعات‌ سركوب‌ منطقه‌ و ارتفاعات‌ گردمند

طرح‌ دفاع‌ متحرك‌ عراق‌ همزمان‌ در چند منطقه‌ اجرا شد و علي‌رغم‌ تلاش‌ رزمندگان‌ و فرماندهان‌ جنگ، هنوز مناطقي‌ در اشغال‌ قواي‌ عراقي‌ باقي‌ مانده‌ بود.


رژيم‌ بعث‌ كه‌ منتظر عكس‌العمل‌ جمهوري‌ اسلامي‌ در جبهه‌هاي‌ نبرد بود، با وجود عمليات‌ كربلاي‌2 در منطقه‌ عمومي‌ حاج‌ عمران، توانست‌ ارتفاعات‌ گردمند و قله‌ 2519 را در اختيار گرفته‌ و همچنان‌ در اشغال‌ خود نگاه‌ دارد.

اين‌ ارتفاع‌ كه‌ پيشتر در عمليات‌ والفجر2 آزاد شده‌ بود، پس‌ از سقوط‌ در دوره‌ دفاع‌ متحرك، در عمليات‌ كربلاي‌2 نيز تأمين‌ نگرديد، تا اينكه‌ در تاريخ‌13 اسفند ماه‌1365 طي‌ عمليات‌ كربلاي‌7 و با رمز يا مولاي‌ متقيان7 به‌ دست‌ رزمندگان‌ ارتش‌ جمهوري‌ اسلامي‌ (لشكر64 اروميه) آزادشد. علاوه‌ بر ارتفاع‌ ياد شده‌ كه‌ در زمان‌ عمليات‌ پوشيده‌ از برف‌ بود، تپه‌ سرخي و يال‌ كله‌ اسبي از دشمن‌ پاكسازي‌ شد.

طي‌ عمليات‌ كربلاي7 ده‌ها قبضه‌ سلاح‌ از انواع‌ سنگين‌ و نيمه‌ سنگين‌ و شماري‌ زاغه‌ مهمات‌ منهدم‌ شد. تعداد2485 نفر از نيروهاي‌ دشمن‌ كشته‌ و زخمي‌ و اسير شدند. همچنين‌ چندين‌ قبضه‌ سلاح‌ سبك‌ و سنگين‌ و چندين‌ خودرو به‌ غنيمت‌ نيروهاي‌ خودي‌ درآمد.

شرحی دیگر از عملیات های کربلای ۲ و کربلای ۷ :
تاریخ عملیات ها : کربلای ۲(۱۰ تا ۱۱ شهریور ۱۳۶۵) - کربلای ۷ (۱۳ تا ۱۷ اسفند ۱۳۶۵)
محل نبرد : غرب پیرانشهر
شرح عملیات : در جریان استراتژی دفاع متحرک عراق ، قله های ۲۴۳۵ و ۲۵۱۹ در شمال و جنوب غرب پادگان حاج عمران که کاملاً بر منطقه مسلط بودند ، به دست دشمن افتاد . برای بازپس گیری این دو ارتفاع ابتدا عملیات کربلای ۲ در شهریور ماه سال ۶۵ اجرا گردید که طی آن ارتفاع ۲۴۳۵ آزاد شد اما ارتفاع ۲۵۱۹ همچنان در اشغال عراقی ها باقی ماند .
در اسفند ماه همان سال در حالیکه توجه نیروهای عراقی به نبرد بزرگ شرق بصره معطوف بود ، عملیات کربلای ۷ با هدف آزاد سازی ارتفاع ۲۵۱۹ با موفقیت اجرا گردید . در این دو عملیات (بویژه عملیات کربلای ۷) نقش نیروهای ارتش پر رنگ تر بود .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات کربلای 7 ÷ کربلای هفت


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات کربلای 3

عملیات کربلای 3


نام عملیات : کربلای 3 - ایذایی

زمان اجرا : 11/6/1365

مدت اجرا : 2 روز

مکان اجرا : جنوب شرقی راس البیشه – شمال غربی خلیج فارس

رمز عملیات : حسبنا الله و نعم الوکیل

ارگان های عمل کننده : نیروی دریایی سپاه پاسداران

اهداف عملیات : انهدام سکوهای نفتی بر روی اسکله البکر عراق و کاهش توان اقتصادی و نظامی دشمن

تلفات دشمن (کشته ، زخمی و اسیر) : 550

ایده انجام عملیات نظامی در دریا – پس از عدم موفقیت عملیات والفجر مقدماتی – با سفر دریایی فرماندهان یگان های زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکرها و تیپ ها به آموزش یگان های خود جهت عملیات در آب بپردازند.

بر همین اساس، به موازات آماده سازی یگان ها برای عملیات در هور، اندیشه عملیات در دریا علیه منافع عراق بارور شد و در نتیجه ماموریت تعرض به اسکله های نفتی العمیه و البکر به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذار گردید.

به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی جهت حمله به اسکله الامیة عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد و یکی از یگان های با تجربه نیروی زمینی سپاه از لشکر 14 امام حسین (ع)، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح مامور گردید و در ساعت 30/1 دقیقه بامداد روز سه شنبه 11/6/1365، با رمز مقدس حسبنا الله و نعم الوکیل آغاز شد.


 
اهداف عملیات

انگیزه اصلی عملیات تصرف و انهدام دو اسکله العمیه و البکر بود. در کنار هدف اصلی، اهداف دیگری نیز دنبال می شد که عبارت بودند از:

- تکمیل عملیات والفجر 8 با ساقط کردن مهم ترین پایگاه دریایی دشمن و کوتاه کردن دست او از شمال خلیج فارس.

- ایجاد فضا و منطقه سالم دریایی برای کشتیرانی.

- اجرای یک عملیات دریایی و نشان دادن حضور مقتدرانه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس.

منطقه عملیات

دو اسکله نفتی الامیه و البکر در آب های خلیج فارس و در جنوب شرقی راس البیشه با فاصله 12 کیلومتر ازیکدیگر، در یک راستا – نسبت به خط شمال – واقع شده اند. سواحل جمهوری اسلامی، در شمال این اسکله ها و بندر فاو، خورعبدالله و بوبیان نیز درغرب آن قرار دارند. محل تعبیه این سکوها، نقطه تلاقی آب های اروند رود و خورعبدالله با خلیج فارس است . عمق آب در اطراف این اسکله ها در حال مد، 34 متر و در حالت جزر، بین 30 تا 31 متر است.

فاصله این دو سکو تا مواضع خودی (در نهر قاسمیه)، به ترتیب، 25 و35 کیلومتر است وطی مسافت میان این اسکله ها تا ام القصر، 3 ساعت به طول می انجامد.

سکوهای البکر و الامیه، قبل از شروع جنگ، از عمده ترین محل های صدور نفت عراق بودند که کشتی های بزرگ با تناژ بیش از 300 هزار تن، با پهلو گرفتن در کنار این سکوها، بارگیری می کردند و به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این دو اسکله(عمیق بودن آب در این منطقه و ...) یک سوم نفت عراق از این منطقه صادر می شد.

علاوه بر این، با قرار گرفتن این دو اسکله برسر راه ام القصر و بندر بصره، کشتی های بازرگانی عراق، در کنار آن ها لنگر می انداختند و پس از فرا رسیدن موعد تخلیه و یا بارگیری، راهی بنادر مذکورمی شدند.

با شروع جنگ و تلاش عراق برای افزایش صدور نفت، فعالیت این سکوها زیاد و در نتیجه، به صورت یکی از اهداف مورد حمله ایران درآمد.

با وجود همه موانع و مشکلات موجود، تصرف سکوها – به دلیل اهمیت این منطقه برای جمهوری اسلامی مزایای زیر را در بر داشت:

ارزش سیاسی

تصرف این دو اسکله، تسلط بر شمال خلیج فارس را به دنبال داشت. و لازم به یادآوری است بعد از عملیات والفجر 8 – که جمهوری اسلامی اعلام کرد بر شمال خلیج فارس مسلط شده است – عراق تعدادی خبرنگار و فیلمبردار به روی اسکله ها آورده بود، تا بدین وسیله نشان دهد که هنوز این منطقه، دارای فعالیت است. هم چنین این عملیات مقارن با تشکیل کنفرانس سران غیر متعهدها در حراره بود و لذا قبل از این که آن را عملیات نظامی صرف محسوب کنیم، می بایستی به عنوان یک عملیات سیاسی نظامی قلمداد کرد.

زمینه سازی برای تصرف و تهدید ام القصر

با گذشتن امکانات وسیعی روی اسکله ها، رفتن به سوی ام القصر به راحتی انجام می گرفت. از طرف دیگر، نیروهای خودی می توانستند، روزها در این منطقه مستقر و شب ها جهت انجام عملیات، به سوی بوبیان حرکت و مجدداً به این منطقه باز گردند.


استعداد دشمن

ترکیب قوای دشمن روی هر یک از سکوها، شامل یک گروهان تقویت شده از تیپ 440 دریایی بود. گردان 4، حفاظت ازسکوی العمیه و گردان 1، حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت.

قوای خودی

هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه نوح (ع) بود که جهت اجرای عملیات یگان های زیر را تحت امر داشت:

- لشکر 14 امام حسین (ع) با 2 گردان احتیاط.

- دو ناو تیپ 14 کوثر و 13 امیرالمومنین (ع) به عنوان پشتیبان عملیات.


طرح عملیات

براساس طرح مانور عملیات، دو ناو تیپ کوثر و امیرالمومنین (ع) باید دهانه خور عبدالله را برای جلوگیری از پشتیبانی نیروهای دشمن مستقر روی اسکله ها مسدود می کردند. نیروهای غواص لشکر امام حسین (ع) نیز توسط قایق به نقطه رهایی انتقال می یافتند و سپس با تاریک شدن آسمان، از سه محور به سوی اسکله العمیه روانه شده و آن را تصرف می کردند. آن گاه، نیروهای سوار بر شناور وارد عملیات شده و روی اسکله مستقر می شدند. در صورت امکان، اسکله البکر نیز باید مورد هجوم قرار می گرفت.


شرح عملیات

حدود ساعت 21 مورخ 10/6/1365 نیروهای غواص به سمت هدف حرکت کردند؛ لیکن به دلیل مشکلاتی همچون مغایرت جهت وزش باد با جهت حرکت غواص ها، قطع تماس آنان با فرماندهی و نیروهای پشتیبانی و ... موجب تاخیر در رسیدن به هدف تعیین شده گردید.

حدود ساعت 4 بامداد نیروهای غواص محور راست موفق شدند به سمت چپ اسکله العمیه رسیده و خود را به بالای اسکله و روی پَد هلی کوپتر برسانند و با محرز شدن درگیری روی اسکله، رمز عملیات (حسبناالله و نعم الوکیل) توسط فرماندهی قرارگاه قرائت شد. نیروها به سرعت عملیات پاکسازی پَد و آماده کردن محل برای ورود دیگر نیروها را انجام دهند.

در ساعت 05:30 یکی از گروهان های سوار شناور به اسکله رسید و متقابلاً دشمن نیز که سمت راست اسکله را در اختیار داشت، به سوی قایق های این گروهان شلیک کرد و همین امر موجب شد فشار وارد بر غواص های مستقر در اسکله کاهش یابد.

با روشن شدن آسمان، نیروهای غواص محورهای دیگر موقعیت خود را یافته و به طرف اسکله حرکت کردند. به این ترتیب، حدود ساعت 8 صبح اسکله العمیه به طور کامل به تصرف درآمد. سپس، اسکله البکر مطابق طرح به آتش کشیده شد.

نخستین فشار دشمن به العمیه در ساعت 10 با پرتاب یک موشک آغاز شد و به دنبال آن نیروی هوایی عراق به بمباران منطقه پرداخت. پرتاب موشک های دوربرد تا به هنگام شب نیز ادامه یافت؛ به گونه ای که تا صبح روز دوم عملیات، چهار فروند دیگر به سوی اسکله شلیک شد. هم چنین، دشمن توانست حوالی نیمه شب 8 فروند شناور خود را به طرف اسکله بیاورد.

با فرارسیدن روشنایی روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن در منطقه حضور یافته و اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچه های عراقی آرایش گرفته وبا حمایت هلی کوپترها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیروهای خودی هر لحظه بیشتر می شد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی – که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت – عملیات می بایست در همین حد ایذایی خاتمه یافته و نیروها منطقه را ترک کنند. به همین دلیل نیروها عقب نشستند و نزدیک ظهر اسکله العمیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملا منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد.

نتایج عملیات

تلفات و ضایعات وارده به دشمن در این عملیات به شرح ذیل می باشد:

کشته شدن 63 نفر.

به اسارت درآمدن بیش از 100 نفر.

ساقط شدن دو هواپیمای جنگنده.

انهدام یک ناوچه.

انهدام 15 قبضه ضد هوایی و 2 دستگاه رادار.

به غنیمت درآمدن 4 دستگاه رادار.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات کربلای 3 ÷ کربلای سه


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات عاشورا

عملیات عاشورا

نام‌ عملیات: عاشورا (میمک)

زمان‌ اجرا :25/7/1363

مدت اجرا : 5 روز

رمز عملیات: یا اباعبدالله الحسین(ع)

مکان‌ اجرا:منطقه عمومی میمک – جبهه میانی جنگ

ارگان‌های‌ عمل‌ کننده: رزمندگان سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با همکاری ارتش جمهوری اسلامی

اهداف‌ عملیات: آزادسازی میمک و بخش عمده ای از بلندی های فصیل و گرگنی

در قرارداد 1975 الجزایر، خط الراس ارتفاعات میمک به عنوان مرز ایران و عراق تعیین گردید. سپس کمیته های مشترک دو کشور برای تهیه اسناد لازم و میله گذاری مرز به گفتگو پرداختند. این گفتگوها که به کندی انجام می شد، تا آستانه وقوع انقلاب اسلامی به نتیجه تعیین کننده ای نرسید. در این میان، رژیم عراق که به تعیین قطعی مرزها تمایلی نشان نمی داد، با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه را بر ملغی کردن قرارداد مذکور فراهم دید و در تاریخ 19/6/1359 به میمک حمله کرد و در تاریخ 21/6/1359 آن را اشغال کرد.

چهار ماه بعد (19/10/1359)، طی عملیات ضربت ذوالفقار، اگر چه دشمن از قلل میمک عقب رانده شد، لیکن شمال و غرب این منطقه همچنان تحت اشغال او بود. این وضعیت ادامه داشت تا این که عملیات عاشورا به منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و به اجرا درآمد.


اهداف عملیات

انهدام بخشی از قوای دشمن.

تحمیل پدافند در دشت به دشمن.

ایجاد تسهیلات در رفت و آمد از جنوب به غرب و بالعکس و نیز ارتباط و اتصال جبهه های جناحین میمک.

آزاد سازی قسمتی از اراضی اشغالی.

تامین منطقه میمک با تسخیر و تصرف ارتفاعات مهم منطقه، همچون: گرگنی، فصیل و فرورفتگی میمک.


موقعیت منطقه

سراسر منطقه عملیاتی پوشیده از شیارها و پستی و بلندی های بسیاری است که پراکندگی آنها شکل پیچیده ای به منطقه می دهد. نوع زمین منطقه از خاک رس و در بعضی نقاط همراه با شن می باشد که حرکت خودروها را دچار مشکل می کند.

حد فاصل تنگه های بینا و بیجار که عملیات در آن متمرکز گردیده بود، ارتفاعات نسبتا بلندی قرار دارد که مرتفع ترین آنها کوه میمک است. به هر میزان که از ارتفاعات به طرف خاک عراق پیشروی شود، به تدریج زمین پست تر گردیده و تقریبا مسطح می شود.

ارتفاعات مهم این منطقه عبارتند از: کانی سخت، زالوآب، شورشیرن، شینو، میمک، فصیل، گرگنی، تلخاب، گلم زرد، قلالم و کانی شیخ.


استعداد دشمن

تیپ های 403، 503 و 604 پیاده.

تیپ 4 پیاده کوهستانی.

تیپ 46 مکانیزه.

تیپ 12 زرهی.

یک گردان از گارد ریاست جمهوری.

یک گردان کماندویی.

یک گردان جیش الشعبی.


سازمان رزم خودی

فرماندهی و هدایت عملیات بر عهده قرارگاه سلمان بود و نیروهای عمل کننده متناسب با وظایف و اهداف مورد نظر به چهار قسمت به شرح زیر تقسیم شدند:

قرارگاه سلمان

فجر 1

سپاه : تیپ مستقل 21 امام رضا (ع) با 4 گروهان تانک از تیپ زرهی 28 صفر.

ارتش : تیپ 1 لشکر 81 زرهی با 2 گردان.

فجر 2

سپاه : تیپ مستقل انصار الحسین (ع).

در احتیاط کل عملیات بودند و تا پایان عملیات وارد عمل نشدند.

فجر 3

سپاه : لشکر 5 نصر با 4 گردان + 1 گروهان تانک از تیپ زرهی 28 صفر.

ارتش : گردان ِ 211 تانک از لشکر 84 پیاده.

فجر 4

سپاه : تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص).

ارتش :یک گروهان از گردان 211 تانک.

توپخانه : 3 گردان از ارتش و 2 گردان از سپاه.


طرح عملیات

پس از انجام شناسایی های لازم، عملیات از سه محور زیر طراحی گردید:

محور اول: ارتفاعات فصیل، 350 و بانی- تلخاب، که در مأموریت فجر 1 بود.

محور دوم : ارتفاعات فصیل و یال میمک، که در مأموریت فجر 3 بود.

محور سوم : فرورفتگی میمک، که در مأموریت فجر 4 بود.


شرح عملیات

از غروب روز 25/7/1363، نیروها به طرف اهداف خود حرکت کردند. درگیری با دشمن با رمز یا اباعبدالله الحسین (ع) حدود ساعت 01:30 بامداد در محور میانی (فصیل) آغاز شد و رزمندگان پس از چندین ساعت نبرد موفق شدند در ساعت حدود 9 صبح ارتفاعات فصیل را تصرف و سپس پاکسازی کنند. در این میان، تلاش برای تصرف یال میمک (348) به نتیجه نرسید.

در محور جنوبی (فرورفتگی میمک) که درگیری در ساعت 02:45 آغاز شد، اگر چه نیروها توانستند به برخی از اهداف خود دست یابند، لیکن در حالی که فاقد سنگرهای دفاعی بوده و از امکانات پشتیبانی نیز بی بهره بودند، با پاتک زرهی دشمن مجبور شدند عقب نشینی کنند.

در محور شمالی (گرگنی)، نیروها که اغلب اوقات خود را به خنثی سازی میادین مین و بازکردن معبر اختصاص داده بودند، سرانجام پس از مدتی درگیری با دشمن توانستند ارتفاع گرگنی را تصرف کنند.

در این میان دشمن با جمع آوری و سازماندهی نیروهایش از صبح روز دوم پاتک های سنگین خود را که به آتش شدید توپخانه و حملات هوایی همراه بود، آغاز کرد و هر بار با مقاومت نیروهای خودی مواجه شد و ضمن تحمل تلفات و ضایعات مجبور می شد عقب نشینی کند.

نهایتا، پس از چند روز درگیری بین طرفین، مواضع متصرفه تأمین گردید.


نتایج عملیات

بازپس گیری بیش از 50 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی.

تصرف بخش مهمی از ارتفاعات منطقه (فصیل – گرگنی).

در معرض تهدید قرار گرفتن جاده بدره – مندلی.

آزاد شدن جاده مرزی خودی.

کشته و زخمی شدن حدود 1500 نفر از نیروهای دشمن.

به اسارت درآمدن 190 نفر.

انهدام چندین دستگاه تانک و خودرو نظامی.

به غنیمت درآمدن 4 تانک، 7 خودرو، 6 قبضه تفنگ 106 میلیمتری، 29 قبضه خمپاره انداز و تعداد زیادی سلاح سبک و مهمات.


شرحی دیگر از عملیات عاشورا:

شرح عملیات : همانطور که پیشتر اشاره شد ، در جریان عملیات ضربت ذوالفقار در سال ۵۹ ارتفاعات مهم میمک توسط نیروهای ایران آزاد شد . ارتفاعات میمک از جمله موارد مناقشه مرزی ایران و عراق می باشد که در جریان قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر ، این ارتفاعات به عراق واگذار گردید . اما دو طرف در تعیین دقیق خطوط مرزی و نحوه استقرار عشایر بومی آنقدر چانه زنی کردند تا با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران کمیته تعیین شده از سوی دو طرف منحل گردید و پس از آن هم عراق حاضر نشد بر سر میز مذاکره بنشیند . در هنگام اوج گیری درگیری های مرزی در شهریور ۵۹ ارتش عراق با این عنوان که ارتفاعات میمک رسماً جزو خاک عراق است ، آن را اشغال نمود و وانمود کرد مسئله حل شده است که البته بعداً جنگ علنی را آغاز کرد !

با وجود آزادسازی ارتفاعات میمک ، مناطق غربی و شمالی این ارتفاعات همچنان در اشغال دشمن بود . عملیات عاشورا با هدف آزادسازی ارتفاعات گرکنی و فصیل در شمال میمک و دشت های حلاله و نی خزر در غرب این ارتفاعات انجام گردید . در محور شمالی عملیات با موفقیت انجام شد اما در محور غرب میمک اهداف مشخص شده به دست نیامد .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات عاشورا


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات سوسنگرد

عملیات سوسنگرد

تاریخ عملیات : ۲۶ آبان ۱۳۵۹
محل نبرد : سوسنگرد

شرح عملیات : عراقی ها پس از اشغال خرمشهر و محاصره آبادان ، یک بار دیگر قوای خود را برای تصرف سوسنگرد متمرکز کردند . شهر از هر سو در محاصره قرار گرفت و تانک های عراقی تا مرکز شهر پیشروی کردند ، اما در اهواز به سرعت عده ایی از نیروهای در دسترس که شامل یک گردان زرهی از لشکر ۹۲ ، تعدادی پاسدار و نیروهای ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران بودند دست به کار شده و با شکستن خط محاصره سوسنگرد را نجات دادند .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات سوسنگرد


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات رجایی و باهنر

عملیات رجایی و باهنر
تاریخ عملیات : ۱۱ تا ۱۶ شهریورماه ماه ۱۳۵۹
محل نبرد : غرب سرپل ذهاب

شرح عملیات : پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری ، سپاه و ارتش با همکاری یکدیگر برای اجرای چند عملیات بزرگ جهت بیرون راندن عراق از خاک ایران آماده می شدند . اما انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رجایی و باهنر (رئیس جمهور و نخست وزیر وقت) موجی از شادی در جبهه دشمن به همراه داشت و فرماندهان جهت جلوگیری از تضعیف روحیه نیروهای ایران مصمم به اتخاذ هرچه سریعتر شیوه تهاجم شدند . در همین راستا دو عملیات به طور همزمان در جنوب سوسنگرد و غرب سرپل ذهاب با نام شهیدان رجایی و باهنر اجرا گردید .
عملیاتی که در جنوب سوسنگرد اجرا شد هرچند محدود بود ، موقعیت استراتژیک خوبی برای نیروهای ایران در جبهه کرخه کور فراهم کرد . اما عملیات غرب سرپل ذهاب با هدف تکمیل اهداف عملیات بازی دراز و همچنین آزادسازی ارتفاعات کوره موش و قراویز در شمالغرب سرپل ذهاب اجرا گردید که با وجود موفقیت اولیه با مقاومت عراق و اجرای پاتک های سنگین حفظ ارتفاعات آزاد شده میسر نگردید .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات رجایی و باهنر


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات‌ بیت‌المقدس ‌6

عملیات‌ بیت‌المقدس ‌6 

نام‌ عملیات: بیت‌ المقدس‌6

زمان‌ اجرا : 27/2/1367

تلفات‌ دشمن‌ :2400 (کشته، زخمی‌ و اسیر)

رمز عملیات: یا امیرالمؤ‌منین(ع)

مکان‌ اجرا: شمال‌ شهر ماووت‌ کردستان‌ عراق‌ و بلندی‌های‌ شیخ‌ محمد، آسوس‌ و استروک‌

ارگان‌های‌ عمل‌کننده: نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌

اهداف‌ عملیات: پیشروی‌ و استقرار مناسب‌ نیروها در شمال‌ منطقه‌ سلیمانیه‌ عراق‌ و تکمیل‌ عملیات‌ انجام‌ شده‌ در منطقه‌ عملیاتی‌ ماووت‌ و امکان‌ خروج‌ معارضان‌ کرد عراق‌ از مناطق‌ تحت‌ هجوم‌ ارتش‌ عراق

هنگامی‌ که‌ شهر «فاو» سقوط‌ کرد، وضعیت‌ موشک‌ باران‌ تهران‌ و شهرهای‌ ایران‌ از سوی‌ دشمن‌ فروکش‌ کرده‌ بود.


پس‌ از گذشت‌ یک‌ ماه‌ از این‌ بحران، عملیات‌ «بیت‌المقدس‌6» در محورهای‌ کوهستانی‌ و برف‌پوش‌ شمال‌ شهر «ماووت» کردستان‌ عراق‌ و مشخصاً‌ بلندی‌های‌ «شیخ‌ محمد»، «آسوس» و «استروک» صورت‌ گرفت‌ که‌ به‌ آزادی‌ این‌ بلندی‌های‌ مشرف‌ بر سد‌ و شهر «دوکان» عراق‌ و در منطقه‌ای‌ به‌ گستردگی‌ 65 کیلومترمربع‌ انجامید.

حمله‌ نهایی‌ نیروهای‌ تحت‌ امر سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ پس‌ از ساعت‌ها راهپیمایی، در روز27 اردیبهشت‌1367 با رمز «یا امیرالمومنین علیه السلام» آغاز شد. هدف، پیشروی‌ و استقرار مناسب‌ نیروها در شمال‌ سلیمانیه، با تکمیل‌ سلسله‌ عملیات‌های‌ انجام‌ شده‌ در ماووت‌ عراق‌ بود. با انجام‌ موفقیت‌آمیز و کم‌ تلفات‌ این‌ عملیات، تمامی‌ اهداف‌ مورد نظر تصرف‌ و تأمین‌ شد.

با تصرف‌ نقاط‌ مذکور، اتصال‌ مناطق‌ تحت‌ نفوذ معارضان‌ کرد عراق‌ امکان‌پذیر شده‌ و راه‌ برای‌ خروج‌ آنان، که‌ مدتی‌ پیش‌ تحت‌ هجوم‌ ارتش‌ عراق‌ واقع‌ شده‌ بودند، فراهم‌ شد، اما بر اثر تغییر اوضاع‌ جنگ‌ در جنوب، امکان‌ بهره‌برداری‌ بیشتری‌ از این‌ موفقیت‌ ایجاد نشد. این‌ عملیات، انهدام‌30 تا70 درصد لشکر4 پیاده‌ دشمن، و کشته‌ و زخمی‌ شدن‌ و اسارت‌2400 تن‌ از قوای‌ دشمن‌ را در پی‌ داشت.

در میان‌ تجهیزات‌ منهدم‌ شده‌ یک‌ فروند چرخبال‌ ارتش‌ عراق‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد.

شرحی دیگر

روند تهاجمی ارتش عراق رسماً از ۲۸ فرودین ماه آغاز شد . در این روز عراقی ها با ۱۲ لشکر به فاو حمله کردند در حالیکه مجمموع نیروهای ایرانی مستقر در منطقه حدود یک لشکر بود . حتی در ۲۴ ساعت نخست حمله ، با وجود حجم گسترده پشتیبانی توپخانه و بمباران شیمیایی منطقه ، فرماندهان تصور می کردند این یک تک ساده برای تصرف مواضع مقدم ایران است نه تصرف کل فاو . تازه در ۲۴ ساعت دوم هدف اصلی عراقی ها مشخص شد و نیروهای ایرانی در نهایت پس از این ۴۸ ساعت مقاومت مجبور به عقبنشینی از فاو شدند .

یک ماه بعد رزمندگان ایران در قالب عملیات بیت المقدس ۶ بار دیگر در جبهه ماووت اقدام به پیشروی نمودند که نشان دهنده این است که عملیات عراق در جبهه فاو هشدار لازم را به فرماندهان سپاه و ارتش نداده بوده است .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات‌ بیت‌المقدس ‌6, بیت المقدس شش


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات بیت المقدس3

عملیات بیت المقدس3
آزادسازي‌ چند ارتفاع‌ بلند در عمق‌ جبهه‌ دشمن‌

نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌3

زمان‌ اجرا: 24/12/1366

مدت‌ اجرا3 :روز تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير):1180

رمز عمليات: يا موسي‌ بن‌ جعفر (ع)

مكان‌ اجرا: شمال‌ استان‌ سليمانيه‌ كردستان‌ عراق‌ - عمق‌ خط‌ شمالي‌ جبهه‌ دشمن‌

ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌

اهداف‌ عمليات: گسترش‌ وضعيت‌ خطوط‌ خودي‌ در شمال‌ شرقي‌ سليمانيه‌ عراق‌ و تصرف‌ دو ارتفاع‌ الاغلو و گوجار

عمليات‌ «بيت‌المقدس‌3» بر پايه‌ تجزيه‌ و تحليل‌ فرماندهان‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ در جريان‌ عمليات‌ بيت‌المقدس‌- 2 كه‌ دو ماه‌ پيش‌ به‌ انجام‌ رسيده‌ بود- طرح‌ ريزي‌ شد.

اوضاع‌ جو‌ي‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ و بلندي‌هاي‌ صعب‌العبور محور شمالي‌ جنگ، همچنان‌ نامناسب‌ و سرد و يخبندان‌ بود، ولي‌ اهداف‌ برجسته‌اي‌ كه‌ در انجام‌ اين‌ طرح‌ پيگيري‌ مي‌شد، فرماندهان‌ را برآن‌ داشت‌ تا پيش‌ از فصل‌ گرما و حضور دو چندان‌ نيروهاي‌ دشمن‌ در منطقه، تكليف‌ دو ارتفاع‌ مهم‌ و بلند را به‌ منظور گسترش‌ وضعيت‌ جبهه‌ خودي‌ در شمال‌ شرقي‌ «سليمانيه» روشن‌ سازند.

اين‌ دو ارتفاع‌ «الاغلو» و «گوجار» نام‌ داشت، كه‌ دسترسي‌ به‌ هر يك، مستلزم‌ دسترسي‌ و تصرف‌ ديگري‌ بود.

ضرورت‌ اصل‌ آفند و ايجاد زمينه‌هاي‌ مناسب‌ براي‌ آزادسازي‌ شهر و دشت‌ «حلبچه» عراق، با اجراي‌ عمليات‌ «والفجر10 » سبب‌ شد تا اين‌ عمليات‌ در سه‌ محور، در تاريخ‌24 اسفند ماه‌1366 با رمز «يا موسي‌ بن‌ جعفر(ع)» آغاز شود.

ساعت‌1 بامداد نيروها علي‌رغم‌ همه‌ مشكلات‌ و دشواريهاي‌ نبرد زمستاني، توانستند با هدايت‌ قرارگاه‌ «نجف» و همزمان‌ با اجراي‌ عمليات‌ «والفجر10» در حلبچه، اهداف‌ مورد نظر را تصرف‌ و تأمين‌ كنند. با وجود آنكه‌ رزمندگان‌ از غروب‌ روز پيش، بتدريج‌ از مقر خود در دشت‌ «هرمدان» به‌ سوي‌ نقاط‌ رهايي‌ حركت‌ كرده‌ و دچار خستگي‌ راه‌ شده‌ بودند؛ همچنين‌ با توجه‌ به‌ بارش‌ برف‌ و حادث‌ شدن‌ يك‌ مه‌ غليظ‌ بر منطقه‌ و دامنه‌ها، توانستند قله‌ گوجار را آزاد كنند.

نيروهاي‌ عراقي‌ مستقر بر روي‌ اين‌ قله‌ همگي‌ در سنگرهايشان‌ يخ‌ زده‌ بودند و بنابراين‌ پاكسازي‌ مواضع‌ آسان‌ صورت‌ گرفت.

در روز دوم‌ عمليات‌ اطلاع‌ حاصل‌ شد كه‌ نيروهاي‌ تازه‌ وارد كماندويي‌ سپاه‌ پنجم‌ ارتش‌ عراق، قصد دارند به‌ منطقه‌ آزاد شده‌ پاتك‌ كنند، اما علي‌رغم‌ پاتكهاي‌ پياپي‌ و سنگين‌ آنها و نيز مشكلات‌ در ارسال‌ كمك‌ و مهمات‌ و تخليه‌ مجروحين‌ و شهدا در مواضع‌ خودي، تلاش‌هاي‌ دشمن‌ و بمباران‌هاي‌ شيميايي‌ هواپيماهاي‌ عراقي‌ بي‌نتيجه‌ ماند. و در مجموع، با سه‌ شبانه‌ روز درگيري‌ و نبرد سخت‌ با طبيعت‌ خشن‌ و مشكلاتي‌ ناشي‌ از پشتيباني‌ هوانيروز و نيروهاي‌ دشمن، اهداف‌ مورد نظر محفوظ‌ ماند. در عمليات‌ بيت‌المقدس‌3 ، منطقه‌اي‌ به‌ وسعت‌40 كيلومتر مربع‌ از خاك‌ عراق‌ آزاد و يك‌ فروند هواپيما، تيپ‌604 پياده‌ از سپاه‌ يكم‌ دشمن‌ و شماري‌ سلاح‌ سنگين‌ و نيمه‌ سنگين‌ منهدم‌ و بيش‌ از1180 نفر از نيروهاي‌ دشمن‌ كشته‌ و زخمي‌ و اسير شدند

شرحی دیگر از بیت المقدس ۳ و بیت المقدس ۴ :
شرح عملیات : حساسیت و توجه دشمن نسبت به منطقه شمال سلیمانیه ، فرصت خوبی برای یک غافلگیری اساسی به نیروهای ایران داد !
در شب ۲۴ اسفند ماه سال ۶۶ نیروهای ایران از سه نقطه در استان سلیمانیه به دشمن حمله کردند : ۱) جنوب غرب شهر ماووت ۲) جنوب شهر حلبچه ۳) شمال شهر خرمال
تانک های عراقی در مواضع کوهستانی
با وجود اینکه تهاجم از دو محور حلبچه و خرمال دشمن را غافلگیر کرد ، تبلیغات ایران توانست دشمن را فریب دهد که محور اصلی نبرد منطقه جنوب غرب شهر ماووت می باشد و تا به حیله نیروهای ایرانی پی ببرند کار از کار گذشته بود .
پیشروی در جنوب غرب شهر ماووت که بعداً با نام عملیات بیت المقدس ۳ مشخص گردید ، محدود به آزادسازی ارتفاع شاخ گوجار بود که از اهداف عملیات بیت المقدس ۲ محسوب می شد . با این وجود دشمن با تصور اینکه این محور ، عملیات اصلی است حدود ۵۰ گردان در برابر ۱۸ گردان ایرانی نیرو بسیج نمود .


:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات بیت المقدس 3 ÷ بیت المقدس سه


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات بیت المقدس 4

عملیات بیت المقدس 4

تصرف‌ بلندي‌هاي‌ شاخ‌ شميران‌ و شاخ‌ سومر


نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌4

زمان‌ اجرا: 6/1/1366

تلفات‌ دشمن: 1900 (كشته، زخمي‌ و اسير)

رمز عمليات: يا ابا عبدالله (ع)

مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ در بندي‌خان‌ عراق‌ - محور شمالي‌ جنگ‌

ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌

اهداف‌ عمليات: فتح‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ بر سد در بنديخان‌ عراق‌ و تكميل‌ عمليات‌ والفجر


عمليات‌ «والفجر10» علاوه‌ بر آزادسازي‌ «حلبچه» و تصرف‌ چند ارتفاع‌ مهم‌ در منطقه، سبب‌ نزديكي‌ رزمندگان‌ ايراني‌ به‌ تأسيسات‌ سد «دربنديخان» گرديد.


همين‌ امر باعث‌ شد كه‌ طراحان‌ جنگ‌ به‌ عملياتي‌ ديگر در اين‌ منطقه‌ و همچنين‌ تصرف‌ ارتفاعات‌ مشرف‌ به‌ سد بينديشند.

به‌ همين‌ منظور عمليات‌ «بيت‌المقدس‌4» در 6 فروردين‌ ماه‌1367 با رمز «يا اباعبدالله(ع)» در منطقه‌ عمومي‌ دربنديخان‌ آغاز شد.


موقعيت منطقه

منطقه مورد نظر براي عمليات، منطقه‌اي كوهستاني است كه از شمال به درياچه دربنديخان و شاخ تمورژيان، از جنوب به دشت مرتكه و ارتفاعات شاخ خشيك و بمو، از شرق به رودخانه زيمكان و كوه بيزل، از غرب به سد دربنديخان و ارتفاعات قاشتي منتهي مي‌گردد. مهمترين ارتفاعات و عوارض اين منطقه عبارتند از: شاخ سورمر، شاخ شميران، برددكان، درياچه دربنديخان و دشت تولبي. ارتفاعات مذكور بر اكثر جاده‌هاي ارتباطي و عقبه خودي و دشمن در منطقه تسلط دارند.


استعداد دشمن

منطقه عملياتي كه در حوزه استحفاظي سپاه يكم قرار داشت، توسط لشكر 36 پياده، كه تيپ‌هاي 602، 238، 106 و يك گردان تانك و يك گردان كماندويي را تحت امر خود داشت، پدافند مي‌شد. يگان‌هاي تقويت اين لشكر نيز به هنگام عمليات بيت المقدس - 4 عبارت بودند از: تيپ‌هاي 38 و 506 پياده، 50 زرهي، 68 نيروي مخصوص و گردان مستقل 7 حراست مرزي.


اين‌ عمليات‌ با طراحي‌ سپاه‌ و هدايت‌ قرارگاه‌ «كربلا» كه‌ فرماندهي‌ پدافند منطقه‌ فاو را نيز برعهده‌ داشت، در تكميل‌ عمليات‌ حلبچه‌ اجرا شد.

نيروهاي‌ عمل‌ كننده‌ در همان‌ ساعات‌ نخستين‌ حمله‌ موفق‌ به‌ فتح‌ ارتفاعات‌ مهم‌ منطقه، همچون‌ «شاخ‌ شميران» و «شاخ‌ سومر» كه‌ مشرف‌ بر سد دربنديخان‌ است، شدند.

دشمن‌ ضمن‌ اجراي‌ آتش‌ شديد توپخانه، به‌ بمباران‌ شيميايي‌ منطقه‌ پرداخت‌ و پس‌ از كاستن‌ از توان‌ يگان‌هاي‌ ايراني، پاتك‌ سنگين‌ خود را آغاز كرد.

به‌ اين‌ ترتيب‌ ادامه‌ عمليات‌ ميسر نشد و تنها ارتفاعات‌ آزاد شده‌ حفظ‌ و تثبيت‌ شدند.

در اين‌ عمليات‌ بجز آنچه‌ يادشد ارتفاعات‌ «پشت‌ قلعه» و «كبيره» به‌ همراه‌9 قله‌ ديگر و روستاهاي‌ تولي، شميران، كاني‌ كوه، سرشات‌ سرو، سرشات‌ خوار و چند دهكده‌ ديگر آزاد شد.

تجهيزات‌ منهدم‌ شده‌ دشمن‌ در اين‌ عمليات‌ به‌ بيش‌ از20 دستگاه‌ تانك‌ و نفربر،50 دستگاه‌ خودروي‌ سبك‌ و سنگين‌ و تعدادي‌ تجهيزات‌ جنگي‌ رسيد و2 تيپ،2 گردان‌ تانك‌ و يك‌ گردان‌ توپخانه‌ دشمن‌ از ميان‌ برداشته‌ شد.

تعداد كشته‌ و زخمي‌هاي‌ دشمن‌ از مرز1500 نفر گذشت‌ و تعداد اسرا به‌400 نفر رسيد.

غنايم‌ به‌ دست‌ آمده‌ در عمليات‌ بيت‌المقدس‌4 شامل‌15 دستگاه‌ تانك‌ و نفربر و تعداد زيادي‌ تجهيزات‌ سبك‌ و نيمه‌ سنگين‌ مي‌شد.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات بیت المقدس 4 ÷ بیت المقدس چهار


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات بازی دراز

عملیات بازی دراز


تاریخ عملیات : ۱ تا ۹ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰
محل نبرد : غرب سرپل ذهاب
شرح عملیات : جبهه غرب به خاطر طبیعت کوهستانی که دارد اصلاً ماهیت جنگ در آن متفاوت است . در این جبهه (ایلام و کرمانشاه) عراقی ها توانستند با تصرف شهرها و ارتفاعات مرزی ایران یک کمربند دفاعی در برابر دشت بی دفاع بغداد تشکیل دهند . ارتفاعات بازی دراز در غرب شهر سرپل ذهاب مهمترین ارتفاعی بود که دشمن در جبهه غرب در اختیار داشت زیرا از یک سو بر دشت و شهر سرپل ذهاب و پادگان ابوذر (مهمترین پادگان مرزی در جبهه غرب) و راههای ارتباطی آن کاملاً مسلط بود و از سوی دیگر یک مانع طبیعی عالی برای دفاع عراق از شهر های قصرشیرین و خانقین محسوب می شد . به همین دلایل بود که نبردهای سختی برای آزادسازی این ارتفاعات در گرفت که عملیات بازی دراز یکی از مهمترین آنها می باشد .
در این عملیات که یکی از اولین تجربه های بزرگ همکاری مشترک سپاه و ارتش در سایه بی اعتمادی روزافزون به شخص بنی صدر بود ، نیروهای عمل کننده از شمال و جنوب دشت ذهاب به ارتفاعات بازی دراز یورش بردند . عکس العمل عراق برای حفظ ارتفاعات منجر به یک نبرد شدید چند روزه گردید و عاقبت نیروهای ایران موفق به آزادسازی قله های جنوبی ارتفاعات شدند اما قله های شمالی همچنان در دست دشمن باقی ماند . ضمن اینکه عدم آزادسازی پخش شمالی بازی دراز باعث شد تا نیروهای ایران برای کاهش تلفات از بخشی از غرب دشت ذهاب عقبنشینی کنند .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات بازی دراز


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

لغو یک‌جانبه قرارداد 1975 الجزایر

لغو قرارداد 1975 الجزایر

توافق الجزيره ـ 15/12/1353 (6 مارس 1975)

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، طي اجلاس كنفرانس سران كشورهاي عضو اوپك كه در الجزيره برگزار شد به ابتكار بومدين، رئيس‌جمهور الجزاير، شاه ايران و صدام حسين معاون شوراي فرماندهي انقلاب عراق طي اعلاميه مشتركي به تاريخ 6 مارس 1975 اعلام كردند كه در مورد رفع اختلافات دو كشور به توافق رسيده‌اند.


لغو یک‌جانبه قرارداد 1975 الجزایر

عراق كه در موضع ضعف بود، در سال 1975، طي قرارداد الجزاير، خواستِ ايران را مبني بر حاكميت مشترك دو كشور بر اروندرود پذيرفت. اما همواره به دنبال فرصتي بود تا اين قرارداد را لغو نمايد. صدام در سخنراني‌هايش، پيش از جنگ و در جريان حمله به ايران، همواره اعتراف مي‌كرد كه جنگ را براي لغو قرارداد الجزاير و استقرار دوباره حاكميت عراق بر اروندرود (شط‌العرب) آغاز كرده است.

تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در شهریور 1359، وزير امور خارجه عراق در نامة خود به دبيركل سازمان ملل متحد در 21 سپتامبر 1980 (30 شهريور 1359) تصريح كرد كه دولت عراق در نظر دارد به مواضع قبل از سال 1975 بازگردد و كنترل كامل شط‌العرب را در دست گيرد.
صدام حسين در 17 سپتامبر 1980 (26 شهريور 1359) در جلسه فوق‌العاده مجمع ملي عراق با پوشيدن لباس نظامي‌ و با صدايي نظير صداي جمال عبدالناصر ـ موقعي كه كانال سوئز را ملي اعلام كرد ـ سخنراني مفصلي ايراد نمود و طي آن لغو موافقت‌نامه الجزاير در 6 مارس 1975 و قراردادهاي وابسته به آن را اعلام کرد. وي در بخشي از سخنان خود گفت:
« ... بنابراين روابط حقوقي در شط‌العرب بايد به آنچه قبل از 6 مارس 1975 بود، برگردد. اين رودخانه بايد، با تمام حقوق مقرر كه ناشي از حاكميت كامل بر آن باشد، هويت عربي واقعي خود را ـ همان‌طور كه نام آن و حقيقت امر در طول تاريخ بوده است ـ دوباره بازيابد. ... ما اين تصميم تاريخي را براي به دست آوردن حاكميت كامل بر اراضي و آب‌هاي خود گرفتيم و عليه هر كس كه بخواهد با اين تصميم مشروع ما مخالفت نمايد با تمام قدرت و شايستگي مقابله خواهيم نمود.»
در پي اعلام اين تصميم، دولت عراق به منظور بازگشت وضع اروندرود به دورة قبل از انعقاد عهدنامة مرزي و حسن هم‌جواري سال 1975 اقدامات لازم را به عمل آورد.

متن توافقنامه به اين شرح است:

با رعايت اصول احترام به تماميت ارضي و تجاوزناپذيري مرزها و عدم دخالت در امور داخلي يكديگر، طرفين تصميم گرفتند:
1ـ مرزهاي زميني خود را بر اساس پروتكل قسطنطنيه سال 1913 و صورت‌جلسه‌هاي كميسيون تعيين مرز سال 1914 تعيين كنند.
2ـ مرزهاي آبي خود را بر اساس خط تالوگ تعيين نمايند.
3ـ با اين كار دو كشور امنيت و اعتماد متقابل را در امتداد مرزهاي مشترك خويش برقرار خواهند ساخت. طرفين بدين‌سان متعهد مي‌شوند كه در مرزهاي خود يك كنترل دقيق و مؤثر به منظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ كه جنبة خرابكارانه از هر سو داشته باشد اعمال كنند.
4ـ دو طرف توافق كرده‌اند كه مقررات فوق عواملي تجزيه‌ناپذير جهت يك راه‌حل كلي بوده و نتيجتاً بديهي است كه نقض هر يك از مفاد فوق مغاير روحية توافق الجزيره مي‌باشد.
دو طرف با پرزيدنت بومدين در تماس دائم باقي خواهند ماند و پرزيدنت بومدين در صورت لزوم براي اجراي تصميمات متخذه كوشش برادرانه به عمل خواهد آورد. طرفين تصميم گرفته‌اند روابط سنتي حُسن ‌هم‌جواري و دوستانة خود را به ويژه در راه حذف و از بين بردن كلية عوامل منفي در مناسبات خويش از طريق تبادل نظر مداوم دربارة مسائل مورد علاقة مشترك و ايجاد همكاري متقابل برقرار سازند. طرفين رسماً اعلام مي‌دارند كه منطقه بايد از هرگونه دخالت خارجي مصون بماند.
به منظور تعيين نحوة كار كميسيون مختلط ايران و عراق كه جهت پياده كردن و اجراي تصميمات متخذه، به توافق مشترك تشكيل خواهد يافت، وزيران خارجة ايران و عراق با حضور وزير امور خارجة الجزاير در تاريخ 15 مارس 1975 در تهران اجتماع خواهند كرد.
طبق خواستة دو طرف، الجزاير به كلية جلسات مختلط ايران و عراق دعوت خواهد شد. كميسيون مختلط دستور كار و روش كار خود را تعيين خواهد كرد و در صورت لزوم به طور متناوب در بغداد و تهران تشكيل جلسه خواهد داد.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ


:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: لغو قرارداد 1975 الجزایر


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

سیاست خارجی ایران در جنگ

سیاست خارجی ایران در جنگ


ادوار سیاست خارجی ایران در جنگ

پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1359)

 بقای نظام سیاسی (1359-1361)

 بن بست صلح (1361-1364)

 امریکا؛ آزمون روابط با ایران (1364-1365)

 قطع نامه 598 (1366-1357)

 چکیده: در سال های 1360-1367، جنگ مسئله اصلی و اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار می رفت. از این رو، حفظ تمامیت ارضی و نظام سیاسی در میان اهداف سیاست خارجی، بر دیگر هدف ها تقدم داشت.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را می توان یکی از واکنش های مخالفان خارجی انقلاب اسلامی ایران دانست. پس از روی کار آمدن نظام جدید در ایران، سلسله اقدامات انجام شده در داخل کشور که با هدایت بیرونی انجام می شد، امریکا را به هدف خود نرساند. سیاست خارجی ایران در یک روند صعودی به سوی استقلال بیشتر، ضد امریکایی شدن و تجدیدنظر طلبی نسبت به وضع موجود متمایل شد و آثار بین المللی، به ویژه آثار منطقه ای آن فزونی گرفت. مسئله گروگانگیری در سفارت امریکا در تهران نیز بر شدت مواضع خصمانه

پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1359)
 در سال های 1360-1367، جنگ مسئله اصلی و اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار می رفت. از این رو، حفظ تمامیت ارضی و نظام سیاسی در میان اهداف سیاست خارجی، بر دیگر هدف ها تقدم داشت.
 جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را می توان یکی از واکنش های مخالفان خارجی انقلاب اسلامی ایران دانست. پس از روی کار آمدن نظام جدید در ایران، سلسله اقدامات انجام شده در داخل کشور که با هدایت بیرونی انجام می شد، امریکا را به هدف خود نرساند. سیاست خارجی ایران در یک روند صعودی به سوی استقلال بیشتر، ضد امریکایی شدن و تجدیدنظر طلبی نسبت به وضع موجود متمایل شد و آثار بین المللی، به ویژه آثار منطقه ای آن فزونی گرفت. مسئله گروگانگیری در سفارت امریکا در تهران نیز بر شدت مواضع خصمانه امریکا و غرب علیه ایران افزود و به میزان درخورتوجهی، جمهوری اسلامی ایران را در جامعه بین الملل منزوی کرد.
 پس از تصرف سفارت امریکا از سوی دانشجویان، اقدامات ضد امنیت ملی در ایران افزایش یافت و در شهرهای گنبد و تهران و استان های خوزستان و آذربایجان جنگ مسلحانه علیه نظام صورت گرفت. هم چنین، در کردستان نیز، جنگ داخلی، که از اسفندماه سال 1357 آغاز شده بود و هدف آنی آن خودمختاری کردستان بود، گسترش یافت. طبق شواهد، پدیده انقلاب و مسئله سفارت امریکا، انگیزه اصلی تحرکات امریکا و کشورهای منطقه علیه نظام جدید ایران بود که اوج آن را می توان تحریم وسیع اقتصادی از سوی واشنگتن و اروپا و سپس، حمله نظامی امریکا به طبس و کودتای نوژه در تیرماه سال 1359 دانست. پس از شکست عملیات طبس، روزنامه نیویورک تایمز نوشت: « دولت امریکا پس از این شکست، امکان اجرای سه طرح نظامی بسیار مهم را بررسی می کند: پیاده کردن نیروی نظامی در شهرهایی که محل نگهداری گروگان های امریکاست؛ مین گذاری در میادین صدور نفت ؛ و بمباران پالایشگاه های ایران» ، اما بیش از هر اقدام دیگر، راه انداختن جنگ علیه ایران مدنظر امریکا و دیگر دشمنان انقلاب بود، به ویژه پس از شکست کودتا، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، گفت: « استراتژی امریکا در مقابله با انقلاب ایران باید تقویت دولت هایی که توان انجام عملیات نظامی علیه رژیم [امام] خمینی را دارند، مورد توجه قرار دهد» .(1) به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ادموند ماسکی، وزیر خارجه امریکا، نیز اعلام کرد: « سیاستی را که باید درباره ایران اجرا کنیم عبارت است از: 1) فروپاشی و از هم گسیختگی داخلی؛ 2- نابودی اقتصادی؛ و 3) تهاجم و حمله به مرزها» .(2) سرانجام، با قطعی شدن جنگ علیه ایران، کیسینجر گفت: « جنگ حداکثر ظرف ده روز با پیروزی عراق به پایان می رسد» .(3) بدین ترتیب، جنگ علیه ایران را باید ادامه سیاستی دانست
 که امریکا در صدد بود، از طریق آن، ابتکار از دست رفته خود را در مقابل ایران و منطقه مجدداً به دست آورد.

 بقای نظام سیاسی (1359-1361)
 از زمان تجاوز عراق به ایران تا دوره آزادسازی مناطق اشغالی در سال 1361، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را می توان بر پایه مفهوم انزوا مطالعه کرد. بر اساس تمایلات انقلابی، بدبینی نسبت به محیط و سازمان های بین المللی، رویکرد مردم گرایانه در روابط خارجی و روابط دولت پایه، در سیاست خارجی ایران جایگاه درخور توجهی نداشت و روابط بیرونی این دوره، بیشتر از مفهوم انقلاب و صدور آن متأثر بود؛ رویکردی که آثار منطقه ای انقلاب و خیزش مردم در برخی از کشورهای اسلامی، آن را از پشتوانه عینی برخوردار کرد.   
 از سوی دیگر، مواجهه محیط بین المللی به پیشتازی امریکا با یک نظام انقلابی و خواهان روابط متعادل و مستقل با قدرت های بزرگ و دیگر کشورها مطرح می شود. در رویکرد جدید، فشار سیاسی و تجمیع تمایلات بین المللی علیه جمهوری اسلامی، مانع از شکل گیری سیاست خارجی ایران با جهان شد؛ معضلی که اشغال وسیع مناطق استراتژیک کشور از سوی عراق و بی اعتنایی کشورهای منطقه و سازمان های بین المللی آن را تشدید کرد.
 عراق، پس از حدود شش ماه زمینه سازی، حملات مرزی، آماده سازی واحدهای نظامی خود، فراهم آوردن تسلیحات و درک این موضوع که جهان نسبت به این اقدام تجاوزکارانه واکنش سختی نخواهد داشت، جمهوری اسلامی را هدف حمله نظامی قرار داد و شهرهای زیادی از خاک ایران اسلامی را تصرف کرد؛ اقدامی که براساس تجربه تاریخی، قواعد حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل باید محکوم می شد و با عراق به عنوان یک متجاوز رفتار می شد، چرا که احراز تجاوز عراق و اثبات بی پایه بودن دلایل لغو عهدنامه 1975 کاملاً روشن بود، حتی منابعی که بیشتر حامی عراق بودند تا طرفدار حقیقت، نفس آغاز جنگ و تجاوز از سوی عراق را انکار نکردند. برای نمونه، در جلسه 23 اکتبر سال 1980 شورای امنیت، نماینده امریکا در نطق خود اظهار کرد: « همه ما باید مخالف تجزیه ایران باشیم. ایالات متحده امریکا معتقد است که هم بستگی و ثبات ایران به نفع ثبات و پیشرفت تمام منطقه است. امروز، تمامیت ملی ایران با تهاجم(پاورقی 2) عراق مورد تهدید قرار گرفته است» .(4) هم چنین، گزارش بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلستان، که در تاریخ 11 ژانویه سال 1988 به کمیته منتخب امور خارجه مجلس این کشور ارائه شد، نیز آغاز رسمی جنگ را از سوی عراق (در تاریخ 22 سپتامبر 1980) تصریح کرد. افزون بر آن، گزارش دیگری که از سوی بنیاد فورد تهیه شد نیز، عراق را آغازگر جنگ دانست. برخی از افراد و سازمان ها حتی به صراحت به تمهیدات عراق برای آغاز جنگ با جمهوری اسلامی ایران از چند ماه پیش از شروع حمله نیز اشاره کردند.5 در این زمینه، گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد به شورای امنیت طی شماره 23273S / مورخ 9 دسامبر سال 1991 (19 آذر ماه سال 1370) روشن ترین و محکم ترین سند در این زمینه می باشد که در پاراگراف های شش و هفت دومین صفحه آن آمده است: « ... این واقعیت است که توضیحات عراق برای جامعه بین المللی قابل قبول و کافی نیست؛ بنابراین، رویداد برجسته ای که با عنوان موارد نقض در بند 5 این گزارش بدان اشاره کردم، همانا، حمله 22 سپتامبر 1980 (21 شهریورماه 1359) علیه ایران است که بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانین شناخته شده بین المللی یا اصول اخلاقی بین المللی قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصم است، حتی اگر پیش از آغاز مخاصمه، برخی از تعرضات از جانب ایران به خاک عراق صورت گرفته باشد، چنین تعرضاتی نمی تواند توجیه کننده تجاوز عراق به ایران (که اشغال مستمر خاک ایران را در طول مخاصمه در پی داشت) باشد؛ تجاوزی که ناقض ممنوعیت کاربرد زور که یکی از اصول آمره حقوق بین الملل است، می باشد» .(6) با این حال، شورای امنیت سازمان ملل در قطع نامه 497 هیچ گونه توجهی به این وضعیت نکرد و تنها پایان جنگ را خواستار شد. این قطع نامه، به دلیل درک ایران از محیط بین المللی مبنی بر این که شورای مزبور تحت سیطره قدرت های بزرگ و امریکا است، چندان تعجب آور نبود؛ بنابراین، وزارت امور خارجه آن را رد کرد.
 مواضع و سیاست های قدرت های بزرگ به منزله اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، اقتضا می کرد که این شورا از مسئولیت خود که حفظ صلح و امنیت بین المللی است، عدول کند و به رغم آن که تجاوز عراق محرز بود، از متجاوز نامیدن و محکوم کردن آن خودداری کند.
 قطع نامه 497 که در آن، از ایران و عراق خواسته بود فوراً، از هرگونه کاربرد بیشتر زور خودداری و مناقشه خود را از راه های مسالمت آمیز حل کنند، نشان دهنده آن بود که اشغال بخش وسیعی از ایران با نقشه قبلی و با هدف تسلیم شدن ایران صورت گرفته است. این قطع نامه بدین معنا بود که امریکا و متحدان اروپایی آن، قصد دارند اراده خود را در پوشش حقوق بین المللی به جمهوری اسلامی تحمیل کنند.
 رویکرد مزبور در محیط بین المللی، از دگرگونی در سیاست خارجی ایران جلوگیری کرد و رهبر و سیاستمداران کشور بر این درک اصرار کردند که دفع تجاوز بیش از آن که با اتکا به دستگاه دیپلماسی امکان پذیر باشد، بر توانایی و قدرت ملی مبتنی است؛ زیرا، روابط خارجی جمهوری اسلامی در این دوره، بر اساس مسئله جنگ و اشغال خاک ایران پیگیری می شد. دیپلماسی کشور، تبیین متجاوز بودن عراق، به عقب راندن این کشور از اراضی اشغالی و شرایط ایران برای آتش بس را به عنوان اهداف سیاست خارجی دنبال می کرد.
 شرط های ایران برای پذیرش آتش بس در جنگ عبارت بودند از: 1) عقب نشینی ارتش عراق تا مرزهای پیش از 31 شهریور ماه سال 1359؛ 2) تنبیه متجاوز؛ و 3) دریافت غرامت از حکومت عراق. از این میان، ایران محاکمه و تنبیه متجاوز را بیش از دیگر موارد مد نظر داشت. حضرت امام خمینی (ره) در جمع سفیران کشورهای مسلمان، که به مناسبت عید قربان با ایشان دیدار کردند، از منظر مبانی اسلامی، به این مسئله اشاره کردند و فرمودند: « بر کدام مملکت پوشیده است این معنا که صدام به ما بغی کرده است، طغیان کرده است و هجوم کرده است؟ چرا ممالک اسلامی به آیه شریفه که می فرماید: فقاتلوا التی تبغی حتی نفی الی امرا الله (پاورقی 3) عمل نمی کنند؟» .(7) ایشان در همین روز، در دیدار با حبیب شطی، دبیر کنفرانس اسلامی، بر همین جنبه از مسئله تأکید و اظهار کردند: « بدون هیچ سابقه و بدون هیچ دلیلی با پایمال کردن تمام مواضع بین المللی صدام اقدام به هجوم به ایران کرد، دولت ها اگر می خواهند عملی بکنند و صلح و صفا باشد باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک مملکت اسلامی ... با او قتال کنند تا این که برگردد به امر خدا. برگشتن به امر خدا، مجرد این نیست که از کشور ما بیرون برود، خسارات ایران را باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد و دستش را از مملکت عراق کوتاه کند ... مسئله نزاع بین یک حکومت و حکومت نیست، مسئله هجوم یک بعث عراقی غیر مسلم است بر یک حکومت اسلامی؛ و این قیام کفر علیه اسلام است و بر همه مسلمین قتال با او واجب است. بر همه مسلمین واجب است که او را به جای خودش بنشانند و خساراتی که بر عراق و ایران وارد شده است از او مطالبه کنند» .(8)
 مقامات سیاسی کشور نیز هر چند در اعلام مواضع جمهوری اسلامی با یکدیگر تفاوت هایی داشتند، اما بیشتر خواستار خروج قوای دشمن از خاک ایران شدند. در تاریخ 5/7/1359، یعنی شش روز پس از آغاز جنگ، ژنرال ضیاء الحق، رئیس جمهور پاکستان؛ حبیب شطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی؛ و یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین، برای میانجیگری میان دو طرف به تهران آمدند. بنی صدر، رئیس جمهور وقت کشور، در دیدار با ضیاء الحق گفت: « میانجیگری معنی ندارد، هر کس طرف حق را بگیرد ما او را می پذیریم» وی افزود: « ما بر حق هستیم» . رجایی، نخست وزیر وقت ایران نیز گفت: « ما میانجیگری را نخواهیم پذیرفت» .(9)
 توقف ارتش عراق در مقابل مقاومت های مردمی و احتمالاً، نبود طرح نظامی برای پیشروی بیشتر، نگرانی در جبهه مقابل، یعنی عراق و حامیان آن، تقویت موضع دستگاه سیاست خارجی و سیاستمداران جمهوری اسلامی را به دنبال داشت. عراق، که با هدف جنگ چند روزه وارد ایران شده بود، تنها 39 روز برای غلبه بر مقاومت نیروهای مردمی در خرمشهر صرف کرد. این کشور هم چنین، در تمام خطوط جبهه، با عملیات شهادت طلبانه روبه رو شد و در همان هفته نخست، شروط خود را برای برقراری آتش بس اعلام کرد بدین ترتیب، پس از گذشت دو ماه از جنگ، برای ارتش عراق مسلم شد که پیروزی در جنگ ناممکن است. در واقع، شکست استراتژی جنگ برق آسا، حکومت عراق را در فکر فرو برد و از این پس، عراق برای تصمیم گیری در صحنه جنگ در تنگنا قرار گرفت و هر چند به طور مداوم، در صدد بود که از آسیب پذیری های خود بکاهد، اما روند جنگ نشان دهنده توان رو به رشد نیروهای انقلابی بود که انگیزه دو چندانی برای دفاع از کشور و انقلاب خود تا مرز شهادت داشتند. افزون بر این، به رغم اختلافات و چالش های داخلی در سطح قوه مجریه و نیروهای انقلابی، سیاستمداران ایران به ضعف عراق پی بردند؛ بنابراین، برای دستیابی به هدف های ملی در صحنه جنگ باید فقط وحدت ملی در سطح عالی قدرت و راهکارهای حمله به عراق حاصل می شد. از این رو، هر چند مواضع مسئولان سیاسی کشور یکپارچه نبود، اما قاطع بود. بعد از گذشت بیش از یک ماه از جنگ، در تاریخ 8/7/1359، بنی صدر در پاسخ به پرسشی درباره شرایط ایران برای آتش بس گفت: « عراق باید نیروهایش را از مرزهای ایران عقب بکشد و مداخلات خود را در کردستان و خوزستان متوقف کند» .(10) هم چنین، در دیدار با اولاف پالمه، نماینده دبیرکل سازمان ملل، نیز اعلام کرد: « تا زمانی که نیروهای مسلح و جاسوسان عراقی در سرزمین ما هستند، ما هیچ گونه پیشنهاد صلحی را نمی توانیم بررسی کنیم» (11)، اما نظر رجایی این بود که: « باید اول سعی کنیم بغداد را آزاد کنیم، سپس به قدس می رویم تا آن را آزاد کنیم و اگر این جنگ ده سال هم طول بکشد آن را ادامه خواهیم داد» .(12) وی افزود « برای پیروزی در جنگ تحمیلی حاضر نیستیم، حتی یک لحظه نوکری امریکا را قبول کنیم» .(13) وی در دیدار با نماینده گاندی، نخست وزیر هندوستان، نیز درباره برقراری صلح اظهار کرد: « دو راه وجود دارد، یکی این که ما ننگ قبول تجاوز را انتخاب کنیم که این با شرف و روحیه انقلابی و تعلیمات اسلامی ما به هیچ وجه سازگار نیست. راه دیگر، این که متجاوز را وادار کنیم که به حالت قبل از تجاوز برگردد و به خاطر این تجاوز در مقابل وجدان های بین المللی محاکمه شود» . مقامات عراقی نیز در بغداد به پالمه گفتند که شروط عراق برای پذیرش صلح حاکمیت مطلق بر شط العرب و چند صد کیلومتر از ناحیه مرزی مورد اختلاف است .
  
 در ادامه معلوم شد پیشبرد سیاست خارجی، در گرو تحول در صحنه نبرد است. پس از اتمام بحران داخلی و یکپارچه شدن حاکمیت جمهوری اسلامی، تمامی توانایی های ملی در راستای پرداختن به مسئله جنگ و آزادسازی مناطق اشغالی قرار گرفت. سلسله عملیات کربلا در تاریخ 5/7/1360 با عملیات ثامن الائمه آغاز شد. در این عملیات، محاصره آبادان شکسته شد و نیروهای عراقی در بخشی از اطراف آبادان مجبور به عقب نشینی شدند. عملیات بعدی به نام طریق القدس و با هدف آزادسازی شهر بستان، در 8 آذرماه همین سال، با موفقیت انجام گرفت. در فروردین ماه سال 1361، نیز در محور فکه عملیات فتح المبین اجرا شد که پس از هشت روز نبرد، بخش وسیعی از سرزمین های اشغالی آزاد گردید. باید یادآور شد که فتوحات این عملیات نسبت به دو عملیات قبلی قابل مقایسه نبود، چرا که با انجام آن موازنه نظامی در صحنه جنگ کاملاً به هم خورد. با اجرای عملیات های مزبور یک گام دیگر تا آزادسازی مناطق استراتژیک و حیاتی کشور، فاصله بود که آن هم با آزادسازی خرمشهر در 3 خردادماه سال 1361 برداشته شد و بدین ترتیب، عراق به صورت طرف مغلوب جنگ در آمد.
 با اوج گرفتن عملیات نظامی ایران و در پی ارسال نامه ای از جانب صدام خطاب به احمد سکوتوره، رئیس منتخب کنفرانس اسلامی، مبنی بر پذیرفتن شرط سوم ایران، یعنی تعیین متجاوز، هیئتی از سوی این سازمان در صدد سفر به ایران و عراق برآمد. هدف از سفر به ایران، متقاعد کردن این کشور برای پذیرش آتش بس و عقب نشینی به طور هم زمان و موکول کردن عقب نشینی به انجام مذاکره نهایی بود. از این رو، چند روز پیش از عملیات بیت المقدس، هیئت مزبور به ریاست سکوتوره، به ایران وارد شد.(15) به رغم پیروزی های وسیع در صحنه نبرد، پاسخ ایران همان شرط های عنوان شده قبلی بود.
 در مجموع، سیاست خارجی ایران در این دوره در چالش و معارضه با امریکا، اروپا و کشورهای عرب منطقه خلیج فارس بود. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، که بیشتر جنبه دفاعی داشت و موجودیت آن در قبال انقلاب اسلامی معنا می یافت، بر این دشمنی افزود، به ویژه این که اعضای شورا حمایت از عراق را بر خود واجب می دانستند و بقای خود را در خطر می دیدند. هم چنین، نقش امریکا در تحلیل و توجیه نسبت به خطر انقلاب ایران برایشان که با آمریت و اقناع توا‡م بود، آنها را در مقابله با ایران جسورتر کرد، به طوری که نقش آنها در حمایت مالی و معنوی از عراق چشمگیر و تعیین کننده بود. در این میان، اختلا ف نژادی عرب و فارس نیز به مسئله دامن می زد.
 وجود انقلاب و سپس جنگ، موجب واگرایی متقابل نظام بین الملل و ایران نسبت به یکدیگر شد. با وجود این که جنگ بر ایران تحمیل شده بود، این کشور کوشید روابط سیاسی خود را با سایر همسایگان، بخشی از اعراب، مانند جبهه پایداری، (سوریه، لیبی، فلسطین، الجزایر)، بسیاری از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی حفظ کند. در این دروه، مسئله مهم ایران آزادسازی مناطق اشغالی و اثبات متجاوز بودن عراق در عرصه نبرد و دیپلماسی بود.هر چند این هدف های ملی، رویکرد درون گرایی را به ایران تحمیل می کرد، اما پس از آزادسازی خرمشهر، دستیابی به هدف اصلی سیاست خارجی ایران، یعنی تنبیه متجاوز و پایان جنگ مستلزم تقدم برون گرایی بر درون گرایی بود. بر این اساس، سیاست خارجی جمهوری اسلامی پس از فتح خرمشهر بر اساس توسعه روابط استوار شد.

 بن بست صلح (1361-1364)
 صلح شرافتمندانه، به منزله هدف سیاست خارجی ایران در دوره پس از آزادسازی خرمشهر دنبال شد. این هدف که در سال های 1359 و 1360، زمانی که ارتش عراق در داخل خاک ایران بود، اعلام و پیگیری شد، با تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت می توانست تحقق یابد، با رویکرد منفی شورای امنیت سازمان ملل و سیاست قدرت های بزرگ روبه رو شد. بدین ترتیب، امریکا، اروپا و شوروی مواضع سخت تری را در واکنش به تحولات صحنه جنگ، اتخاذ کردند و با تمهیدات بیشتر در صدد جلوگیری از شکست عراق برآمدند. درک آنها از اوضاع حاکم بر جنگ بر پایه تهدید، اهمیت زمان و غافلگیری در برابر ابتکارات نظامی ایران مبتنی بود. ایالات متحده امریکا ضمن انسجام بخشیدن به رفتار بازیگران بین المللی در پشتیبانی از رژیم عراق، کوشید تا ماشین نظامی ایران را که شتاب فزاینده ای پیدا کرده بود، متوقف کند. از نظر مقامات امریکایی، جابه جایی استیلای نظامی در جبهه ها به نفع ایران تحمل ناپذیر بود. کیسینجر گفت: « اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگرانی و وحشت در خلیج فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه که اینک در خطر قرار دارد دچار مخاطره نمی شد» .(16)
 واکنش شوروی در قبال جنگ ایران و عراق، حمایت از رژیم بغداد بود. بدین ترتیب، در این دوره، مسکو ارائه کمک های مالی، مستشاری و تسلیحاتی به عراق را از سر گرفت. استراتژی مشترک امریکا و شوروی در حمایت از عراق از جمله مسائل مهم در این دوران است که با هدف جلوگیری از شکست عراق و تحمیل صلح بدون پیش شرط به ایران دنبال می شد. در واقع، آنها مایل نبودند جنگ با عدالت و تنبیه متجاوز پایان یابد. از سوی دیگر، پذیرش پایان جنگ از سوی جمهوری اسلامی نیز در شرایط مبهم و بدون وجود یک سند رسمی بین المللی (با توجه به رد و پاره کردن قرارداد 1975 توسط صدام حسین هنگام تجاوز به ایران) درباره حدود و مرزها و روشن نبودن وضعیت اختلافات دیرینه با عراق، عقلانی تشخیص داده نشد؛ بنابراین، رهبر، دولت و نظامیان حالت نه جنگ نه صلح یا پذیرش صلح بدون اجرای عدالت و یک چارچوب روشن را رد کردند. از نظر آنها، تن دادن به این شرایط، به معنای باقی ماندن تهدیدات عراق علیه ایران در آینده، به ویژه با توجه به شخصیت صدام حسین بود. این در حالی است که ایران در صحنه های نبرد، درموضع برتر قرار داشت و برای اجرای شروط آتش بس، خود را توانمند می دید در این مقطع، اظهارات مقامات ایران نشان دهنده اصرار ایران بر تنبیه متجاوز به عنوان شرط اصلی آتش بس و پیگیری صلح بود. آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت ایران، در 1 تیر ماه سال 1361 اعلام کرد: « تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است، مبارزه ادامه خواهد داشت» . ولایتی، وزیر امورخارجه، نیز در 2 تیر ماه همین سال گفت: « عقب نشینی اجباری صدام، تنها یکی از شرایط ما برای پایان جنگ است و تا تحقق شروط دیگر، جنگ هم چنان ادامه خواهد یافت» . هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، نیز اعلام کرد: « باید حقوق و خسارات ما را بدهند، ما چیز اضافی نمی خواهیم و کسانی که عامل این جنایت بزرگ هستند به حسابشان رسیدگی شود» . میرحسین موسوی، نخست وزیر هم اظهار کرد: « بارها اعلام کرده ایم که تا تحقق تمام شرایطمان، به خودمان حق می دهیم که در این زمینه تصمیم بگیریم. ما هر کاری که برای دفاع از خودمان لازم بدانیم انجام می دهیم» . وی در جای دیگری می گوید: « ما تا اندازه ای که برای دفاع از مناطق مرزی کشورمان لازم باشد به پیشروی ادامه خواهیم داد» . هاشمی رفسنجانی در سخنان دیگری که پس از دیدار با امام صورت گرفت، گفت: « ما می خواهیم جنگ زود تمام بشود و به همین دلیل وقتی دیدیم این آقایانی که واسطه هستند کاری نمی کنند، تصمیم گرفتیم خودمان مسئله را حل کنیم و راه را تشخیص دادیم که فشار نظامی به صدام بیاوریم تا او را تسلیم کنیم» .(17) هاشمی رفسنجانی یک سال بعد نیز در جلسه مورخ 23/1/62 مجلس شورای اسلامی، خطاب به حامیان عراق گفت: « به جای فشار آوردن به جمهوری اسلامی و به جای فشار آوردن به مجلس برای گذشتن از حقش، به متجاوز و ظالم فشار بیاورند و ما را مجبور نکنند که حقمان را و حق مردم و حق منطقه را با زور بگیریم. سرانجام، امام به عنوان رهبر انقلاب در 11 مهرماه 1361 فرمودند: « ما باز هم تکرار می کنیم این معنا را که ما یک مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم می کنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع می کنیم و از اول هم همین بود، لکن در عین حال، از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم؛ صلحی اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این صلح هستیم. اما صلحی که اصلاً اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، این اسمش صلح نیست ... ما چطور می توانیم همین طوری بی قید و شرط بنشینیم و صحبت کنیم و مصالحه کنیم؟ شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمی پذیریم، همه عالم بگویند، ما این طور صلح را نمی توانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمی پذیرد. تمام هیئت هایی که این جا آمدند از اول و بعدها هم شاید بیایند، می بینند که ما یک صحبت فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال می کنیم، لکن یک صلح شرافتمندانه اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند متجاوز چه کرده است، صلحی که باید خسارات این کشور جبران بشود» .(18)
 در این دوره ، ایران در سیاست خارجی خود به دو سیاست کلان و محوری متوسل شد تا جنگ را به نفع خود پایان دهد:
1) انجام عملیات نظامی در خاک عراق؛ و
2) اتخاذ سیاست درهای باز در روابط خارجی.
 اقدام نظامی با عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر و بدر در سال های 1361 تا 1363 دنبال شد. سیاست درهای باز را نیز آیت الله خامنه ای رئیس جمهور، در مرداد ماه سال 1362 اعلام کرد؛ سیاستی که به گفته ایشان متضمن مناسبات عقلایی، موجه و سالم با همه کشورها و هدفش خدمت به مصالح و ایدئولوژی ایران بود.(19) جواد لاریجانی نیز سیاست های درهای باز را به معنای اصل بودن عادی کردن روابط با تمام کشورها دانست.(20) مطابق این تفاسیر، سیاست درهای باز - بجز در موارد استثنا - ناظر بر دولت گرایی قلمداد شد. ولایتی نیز با تشبیه سازمان ملل به خانه گفت: « جهان تبدیل به خانه ای شده که 160 اتاق دارد... و امکان این که یک کشور در جهان امروز، جدا از دیگران و بدون ارتباط با سایر کشورها بتواند زندگی کند وجود ندارد» .21 پیش از این، امام فرموده بودند: « ایران باید از گوشه نشینی در جهان دست بردارد» .ایشان در تاریخ 6 آبان ماه سال 1363 نیز اظهار کردند: « نمی توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولت ها چکار داریم. این برخلاف عقل و شرع است ... و معنایش شکست خوردن و مدفون شدن است» .(22) در 11 آبان ماه سال 1364 نیز امام فرمودند: « ما نمی خواهیم در یک کشوری زندگی کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران امروز نمی تواند این طور باشد ... که در یک جا بنشیند و مرزهایشان را ببندند، این غیرمعقول است. امروز، دنیا مانند یک عایله و یک شهر است... وقتی دنیا وضعش این طور است ما نباید منعزل باشیم» .(23)
 توسعه روابط در سیاست خارجی، به دلیل توجه اندک به برقراری روابط با سازمان ها و دولت ها پیش از آزادسازی خرمشهر و تبدیل آن به یک نُرم رفتاری در فرهنگ سیاسی، در داخل با چالش همراه بود، به طوری که احمد عزیزی، رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس، که پیش از این، سمت قائم مقام وزیر خارجه را داشت، در نطق خود در مجلس، در اعتراض به دیپلماسی وزارت خارجه، به ویژه در سطح منطقه گفت: « مسئولان سیاست خارجی باید توجه کنند که سیاست اسلامی جنگ تا رفع فتنه در جهان، اعلام شده از سوی امام امت، هرگز نمی تواند در چارچوب سیاست درهای باز و با مشورت و تفاهم با فتنه گران به سامان برسد» .(24)
 از سیاست درهای باز تعریف های گوناگونی ارائه شد. برای نمونه، کاظم پوراردبیلی، معاون وزیر امور خارجه، در نیمه دوم سال 1363 درباره سیاست خارجی پس از انقلاب و تأثیر آن بر کشورهای عرب منطقه گفت: « از زمان پیروزی انقلاب تا به حال، هنوز وحشت از صدور انقلاب در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از بین نرفته و این کشورها بر این گمان هستند که جمهوری اسلامی می خواهد ولایت فقیه را در آن جاها نیز حاکم کند؛ بنابراین، مجبور به اتخاذ یک سلسله تدابیر و روش هایی برای مقابله با این خطر احتمالی می شوند و در این رابطه، طبیعی به نظر می آید که دشمن ما را تقویت کنند؛ لذا، می بینیم که این کشورها با این فکر که مبادا روزی جمهوری اسلامی بتواند آنها را وادار به تمکین از سیاست های خود کند، از عراق حمایت کرده و به آن کمک های مالی و نظامی می دهند تا به وسیله این کشور، ایران را ضعیف کنند» .(25) وی در ادامه افزود: « کار دیپلماسی در این زمینه تبدیل کردن دشمنان بالفعل به دشمنان بالقوه و تبدیل دشمنان بالقوه به دوستان بالقوه و نهایتاً تبدیل کردن دوستان بالقوه به دوستان بالفعل است» .(26)
 لاریجانی از دیدگاه دیگری با طرح تئوری ام القری، با ارائه تعریف متفاوتی نسبت به تعاریف قبل، چارچوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تبیین کرد: « اهداف و خواسته های جمهوری اسلامی در مورد سیاست خارجی اش از دو مقوله خارج نیست: یا صدور انقلاب اسلامی است یا رفع نیازهای جمهوری اسلامی. حال این پرسش مطرح می شود که اگر احیاناً بین این دو هدف، یعنی صدور انقلاب و رفع نیازهای جمهوری اسلامی تعارضی پیش آمد، کدام یک از این دو، ارجحیت دارند؟ در پاسخ، باید بگویم مسیری که الا ن جمهوری اسلامی در آن قدم برمی دارد، با توجه به رهنمودهای حضرت امام مدظله که در بیانات خویش ارائه فرموده اند و نیز با استفاده از استفتائات خصوصی که از ایشان شده است، این است که در صورت پدید آمدن نوعی تعارض بین این دو مسئله، باید به رفع نیازهای جمهوری اسلامی توجه کرد؛ زیرا، جمهوری اسلامی در حقیقت حکم ام القری را برای جهان اسلام دارد. این طور نیست که اگر اسلام در ایران توسعه یابد و به جلو برود یا متوقف شود، این برای جهان اسلام هیچ تفاوتی نداشته باشد. خیر، مسلماً توفیق و موفقیت جمهوری اسلامی در عالم، بر توفیق و موفقیت کل اسلام در جهان تأثیر خواهد گذاشت و عدم توفیق آن نیز همین طور و مفهوم ام القری نیز همین است» .(27)
 بر پایه جهتگیری جدید وزارت امور خارجه و رویکرد جدید در سیاست خارجی، که از سال 1363 مورد توجه بود، رفع نیازها بر صدور انقلاب اولویت داشت و دولت گرایی در روابط خارجی اهمیت بیشتری یافت . سیاست توسعه و تعمیق روابط با اروپا و چین در صدر این روابط قرار گرفت. در این راستا، کشورهای آلمان و ایتالیا و ... در اروپا و ژاپن در جهان صنعتی بیش از دیگر کشورها مورد توجه بودند. افزون بر این، گسترش روابط با شوروی نیز در راستای نگران سازی غرب، پیگیری شد. هدف از برقراری این روابط، بیش از هر چیز، تسهیل در امکان صلح و پایان جنگ و نیز رفع نیازهای اقتصادی و برآورده کردن نیازهای جنگ بود.
 سرانجام، غرب رفتار جدید دیپلماسی ایران را مورد توجه قرار داد. فصلنامه Foreign Policy در شماره پاییز سال 1986 خود با چاپ مقاله ای از روح الله رمضانی نوشت: امکان بالقوه آشتی مجدد در تئوری و عمل سیاست خارجی نوین درهای باز ایران قابل تشخیص است. علی رغم این که هنوز بیشتر شعارهای آنان بسیار آتشین است، رهبران ایران سرانجام دریافته اند که بقای انقلاب با خطر روبه رو شده است و مشکلات فزاینده داخلی، تنها با فروریختن دیوارهای انزوای بین المللی کاهش می یابد. وی خطاب به سیاستمداران امریکا، سیاست و رفتار جدید ایران را یادآور می شود و می افزاید: نقش آشکار سازنده ایران در آزادسازی گروگان های امریکایی به طور کامل بر سیاست خارجی نوین درهای باز مبتنی بود. با این همه، تغییراتی، که در سیاست خارجی ایران پدیدار می شود، گویای آن است که شاید تعقیب سیاست مقابله شدید به خودی خود ریسک هایی را موجب شود؛ خطراتی که ناشی از فرصت از دست رفته آشتی با انقلاب اسلامی است. رمضانی، با ضعیف دانستن دورنمای نفوذ مستقیم امریکا در ایران، تشویق متحدان برای حفظ نفوذ غرب را با هدف جلوگیری از وابستگی اقتصاد و تأمین اسلحه از جانب شوروی، سیاست مهمی می داند و پیشنهاد می کند ترکیه و پاکستان در طبقه بندی نخست، ایتالیا، آلمان غربی و ژاپن در طبقه بندی دوم، باید ظرفیت نفوذی خود را بر رفتار ایران افزایش دهند و جانشینانی را به جای نفوذ شوروی فراهم آورند.
 از نظر صاحب نظران سیاسی غرب، سیاست خارجی درهای باز ایران، به مفهوم گسترش بیشتر روابط ایران با چین، ژاپن و کشورهای اروپایی و تحکیم همکاری های گسترده تر منطقه ای از طریق سازمان همکاری های اقتصادی بود. در ریشه یابی بیشتر این رویکرد جدید، آنها معتقد بودند که تهدیدهای خارجی، این فرآیند را سرعت بخشیده است. در کنفرانس 16 ژوئیه (25 تیرماه سال 1364) لندن که موضوع استراتژی غرب در خاورمیانه، به ویژه جنگ عراق و ایران مورد بحث قرار گرفت، به مسئله روابط با ایران در شرایط جدید مورد توجه واقع شد. موریس، نماینده حزب محافظه کار (حاکم) انگلیس، با تأکید بر خطرناک بودن افکار و رفتار جناح چپ در ایران و انتساب صدور انقلاب، گروگانگیری و تروریسم به آنها، گفت: « اکنون راست گراها حکومت را در دست دارند و ما باید از ستاره بخت خود سپاس گزار باشیم که این خط در مصدر کار است ... پیروان این خط مطلقاً مخالف کمونیسم و شوروی هستند، آنها به گسترش روزافزون روابط دوستانه با غرب معتقدند و آن را در اروپا از ما آغاز کرده اند و در آینده نزدیک، از سرگیری روابط با امریکا را آغاز خواهند کرد» .(28) گریفیث، نماینده دیگر حزب و رئیس گروه پارلمانی انگلیس - ایران، نیز گفت: « اگر ما نباشیم، دیگری خواهد بود، پس بهتر است به جای لجاجت و کنار کشیدن خود، با دولت ایران رابطه داشته باشیم. اگر ما کنار بکشیم جا را برای دیگران (بلوک شرق) باز خواهیم کرد. فعلاً می کوشیم از طریق روابط اقتصادی و شاید فرهنگی در متن قضیه باشیم» .(29)
  
 روند جدید سیاست خارجی ایران و بازتاب مثبت آن در اروپا و امریکا، با مواضع وزارت امورخارجه و اظهارات هاشمی رفسنجانی تقویت شد. وی بارها بر عدم اراده تهران بر قطع روابط با غرب و تمایل به گسترش آن، تأکید کرد و در مورد روابط با امریکا نیز، عذرخواهی، عدم توطئه علیه ایران، کمک نکردن به عراق و استرداد اموال ایران را شروط برقراری روابط سیاسی با این کشور اعلام کرد. رمضانی، بر اساس رفتار سیاسی ایران، نوشت: « امریکا ملزم نیست برای بهبود روابط با ایران، همان قدر که در مورد چین انتظار کشید، صبر کند. فرصت های استقرار روابط بهتر با ایران، چندان دور از دسترس نیست.(30)

 امریکا؛ آزمون روابط با ایران (1364-1365)
 از نظر امریکا، سال 1364 موقعیت مناسبی برای آزمون نزدیکی و ایجاد رابطه با ایران بود. اعلام سیاست درهای باز، فشارهای اقتصادی و گسترش دامنه جنگ به منابع اقتصادی، به ویژه مناطق مسکونی این تصور را ایجاد کرد که ایران، دست واشنگتن را برای آشتی و برقراری روابط می فشارد. افزون بر این، حضور مؤثر فرهنگی جمهوری اسلامی در منطقه موجب شد که با توجه به موج گروگانگیری دیپلمات ها و خبرنگاران امریکایی و اروپایی، چالش زدایی با ایران، گره گشا باشد، به ویژه آن که تمهیدات و اقدامات خود آنها برای مقابله با گروگانگیری و مهار آن مؤثر واقع نشد. در این شرایط، در 24 خرداد ماه سال 1364 هواپیمای تی .دبلیو .ای امریکا نیز ربوده شد و این ماجرا تا 8 تیرماه همان سال ادامه یافت تا این که سرانجام، با توصیه ایران حل شد؛ اقدامی که دولتمردان امریکا را به آزادی گروگان های غربی در لبنان امیدوار کرد. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی نیز مایل بود از این امکان بالقوه، در راستای دستیابی به سلاح هایی که در امریکا بلوکه شده بود و نیز دریافت طلب یک میلیارد دلاری خود از فرانسه استفاده کند، چرا که در شرایط جنگ، به شدت به سلاح و ارز نیاز داشت. از سوی دیگر، کاهش درآمد نفتی و افزایش هزینه های اداره میدان نبرد نیز این نیاز را شدت می بخشید. هم چنین، وخامت اوضاع اقتصادی کشور نیز از جمله مسائلی بود که دولت را تحت فشار قرار داده بود، به طوری که آقای هاشمی در جلسه ای با فرماندهان جنگ در این باره به آنها گفت: « ما الا ن قدرت دلارمان بسیار ضعیف است به طوری که مدتی است زیر خط قرمز قرار داریم» .(31) از سوی دیگر، جنگ شهرها ابعاد تازه ای یافت. بعد از عملیات بدر در اسفند ماه سال 1363، بمباران های هوایی عراق و افزایش عملیات موشکی به شهرها به طور بی سابقه ای گسترش یافت. از 13 اسفند ماه سال 1363 تا 24 خرداد ماه سال 1364 به طور مستمر شهرهای ایران هدف قرار گرفت که در نتیجه آن، حدود 1797 نفر شهید و 6014 نفر مجروح شدند. تحلیل عمومی این بود که جنگ شهرها، تاوان سیاست ایران در قبال مسئله افغانستان است. مقامات شوروی نیز به طور تلویحی این برداشت را تأیید کردند. آنها خواستار تعدیل مواضع ایران در حمایت از مجاهدین و مردم افغانستان بودند.
 در چنین شرایطی، جریان طرفدار مذاکره موضوع روابط ایران و امریکا را دنبال می کرد. طرف امریکایی با این مسئله به طور جدی و با برنامه برخورد کرد. به نوشته فارین ریپورت، کیسینجر در گزارشی سری به ریگان، رئیس جمهور امریکا، ضرورت گشودن کانال های ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ایران را به وی یادآور شد.(32) در مقابل، ریگان، نیز هدف این سیاست را: 1) از سرگیری روابط با ایران؛ 2) خاتمه دادن به جنگ؛ 3) از بین بردن ریشه های تروریسم؛ و 4) حل مسئله گروگان ها اعلام کرد. بر این اساس، وی در 17 ژانویه سال 1986 (27 دی ماه سال 1364) به طور کتبی و محرمانه دستور فرستادن اسلحه و لوازم یدکی امریکایی را به ایران صادر کرد. بدین ترتیب، در فوریه و مه 1986، دو محموله نخست سلاح با دو هواپیمای باری از امریکا حرکت کردند و در 25 مه سال 1986
 (3 خرداد ماه سال 1365)، مک فارلین و همراهان وی با سومین محموله در یک هواپیمای باری بوئینگ 707، که حامل اسلحه بود، به ایران آمدند و چهار روز در هتل استقلال اقامت گزیدند و سپس به امریکا بازگشتند. پس از آن، چهارمین محموله سلاح های امریکایی نیز در اکتبر سال 1986 به ایران ارسال شد.(33) سفر مک فارلین به تهران ، نتیجه اقدام طرفداران از سرگیری روابط با ایران در دولت ریگان بود، اما پس از آن که هیچ مقام رسمی با وی ملاقات نکرد، با اظهار تأسف، به امریکا بازگشت.
 افشای سفرمک فارلین به ایران از سوی مجله الشراع و به دنبال آن، اعلام این خبر از سوی هاشمی رفسنجانی، پیچیدگی در سیاست خارجی ایران و بر هم خوردن مناسبات منطقه ای امریکا را با اعراب از جمله عراق موجب شد. در این میان، به ویژه عراق، شکست خود در عملیات فاو را ناشی از این زد و بند سیاسی و اطلاعات غلط امریکا به ارتش خود می دانست.
 پیروزی عملیات والفجر 8 در منطقه فاو، نقطه تعیین کننده ای برای سیاست خارجی ایران به حساب می آمد؛ زیرا، پیش از آغاز عملیات، آقای هاشمی رفسنجانی به فرماندهان جنگ گفت: « که در صورت فتح فاو می توان جنگ را به پایان رساند» ، اما شرایط پدید آمده، دخالت بیشتر امریکاییان در جنگ و کمک به عراق را موجب شد. هم چنین آنها، اطلاعات جزئی و مهمی را درباره نقاط تمرکز و فعالیت های ایران برای حمله بعدی در اختیار عراق قرار دادند. بدین ترتیب، هوشیاری و حضور عراق به شکست عملیات کربلای 4 انجامید. چهار ماه پیش از این عملیات، رفسنجانی در تاریخ 7 شهریور ماه سال 1365 اظهار کرد: « اگر حزب بعث در عراق توسط یک کودتا ساقط شود و صدام از صحنه سیاسی عراق حذف شود، یکی از مهم ترین خواسته های جمهوری اسلامی تأمین شده است و اگر حاکمیت جدید یک حاکمیت اسلامی و مردمی باشد، ما برای دریافت غرامت فشاری متوجه آن نخواهیم ساخت... ولی در صورتی که یک حکومت غیر بعثی در عراق حاکم شود که با باورها و نظریات جمهوری اسلامی هماهنگ نباشد، به دلیل آن که مسئول جنگ نیست، ما تنها دریافت غرامت و بازگشت مهاجرین عراقی به کشورشان را طلب خواهیم کرد» ، اما بحران جدید میان ایران و امریکا، نشان دهنده آن بود که از این پس، دستگاه دیپلماسی ایران برای پایان دادن به جنگ بیش از پیش به توان نظامی متکی است؛ و تلاش امریکا برای ایجاد رابطه با ایران، برای فشار بیشتر بر این کشور بود. مسئله مک فارلین را می توان نقطه عزیمت تعیین کننده ای برای پایان جنگ دانست، به ویژه آن که دگرگونی قدرت در شوروی ایفای نقش جدی تر را برای امریکا امکان پذیر کرده بود.

 قطع نامه 598 (1366-1357)
 تصویب قطع نامه 598 از سوی شورای امنیت سازمان ملل، برای نخسین بار، امکان چانه زنی درباره پایان جنگ را برای دیپلماسی ایران فراهم آورد. باید یادآور شد که تا پیش از این، شورای امنیت هیچ قطع نامه ای را در این سطح تصویب نکرده بود که بتوان درباره آن اندیشید و گفت وگو کرد. از آغاز تجاوز عراق به ایران تا قطع نامه 582 در 24 فوریه سال 1986 (5/12/1364)، مفاد 4 قطع نامه شورا (479، 514، 522 و 540) بیشتر بر درخواست و توصیه مبتنی بود، اما در بند 3 قطع نامه 582، که بعد از عملیات فاو تصویب شد، عقب نشینی همه نیروها به مرزهای شناخته شده بین المللی درخواست شده بود. با تصویب این بند از سوی شورا، ایران در صورت برقراری صلح، نمی توانست به خواسته خود مبنی بر تعیین مرزها طبق معاهده 1975 دست یابد، حتی در صورت آتش بس ممکن بود، شرط عقب نشینی عراق به پشت مرزهای شناخته شده در معاهده 1975 الجزایر نیز تغییر کند، همان طور که رهبر عراق معاهده مزبور را پاره و عدم پذیرش آن را از سوی دولت خود اعلام کرده بود و شورای امنیت نیز نسبت به آن متعرض نشده بود.
 تصویب قطع نامه 598 را می توان متأثر از دو عامل دانست: 1) فشار نظامی ایران در جبهه شلمچه و انجام عملیات کربلای 5؛ و 2) دگرگونی در محیط بین المللی. عملیات کربلای 5 در منطقه ای صورت گرفت که به طور غیر قابل وصفی، مسلح به موانع بود. از این رو، عبور رزمندگان از آن و عقب راندن ارتش عراق تا کانال زوجی، زنگ خطر جدی را برای عراق به صدا درآورد. پس از این عملیات، ارتش عراق به از هم گسیختگی و نوعی بی اعتمادی به توان خود در مقابله با ایران روبه رو شد، ضمن آن که بازتاب این وضعیت در محیط بیرونی به گونه دیگری بود، چرا که امریکا و غرب منافع حیاتی خود را در خطر می دیدند و موج فزاینده اسلام خواهی را در صورت سقوط عراق، یک کابوس قلمداد می کردند.
 در سطح بین الملل نیز، به قدرت رسیدن گورباچف در شوروی و نوع نگاه او نسبت به سیاست بین الملل و اولویت های دولت شوروی، به همگرایی بیشتر میان امریکا و شوروی انجامید؛ زیرا، مسکو حاضر نبود در میدان مسابقه تسلیحاتی، بیش از این اقتصاد بیمار خود را به نابودی بکشاند. گورباچف به صراحت اعلام کرد: « سیاست بین الملل ما با ... سیاست داخلی ما مشخص می شود» . بدین ترتیب، سیاست نوین گورباچف، به شکل گیری شرایط جدیدی در معادله قدرت، امنیت و منازعه انجامید و وضعیت جدید، پایان دهنده جنگ سرد بین دو ابرقدرت تلقی شد. از این رو، مدیریت بحران به مشارکت دوجانبه برای حل بحران تغییر جهت داد، به طوری که گورباچف در دیدار با حافظ اسد اعلام کرد مسکو از هیچ اقدام نظامی برای حل منازعه خاورمیانه پشتیبانی نخواهد کرد. بر این اساس، اعلام شد شوروی از افغانستان خارج می شود. از سوی دیگر، سیاست خارجی امریکا نیز به حل منازعات منطقه ای معطوف شد. از این پس، از نظر تنش زدایی در روابط شوروی و امریکا، پایان دادن به کشمکش های منطقه ای مورد توجه قرار گرفت. در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، مهم ترین نزا ع های منطقه ای عبارت بودند از: مسئله اعراب و اسرائیل، افغانستان و جنگ عراق و ایران.
 قطع نامه 598 از یک سو، برای ایران نوعی امتیاز محسوب می شد که تا پیش از آن، مطرح نبود و از سوی دیگر، زمینه لازم را برای برخورد نظامی با ایران امکان پذیر می کرد. جمهوری اسلامی با چنین درکی از اهداف شورای امنیت، با تأکید بر اراده امریکا برای مداخله نظامی مستقیم در جنگ، قطع نامه 598 را به طور مشروط پذیرفت. وزارت خارجه ایران خواستار جابه جایی بندهای 1 و 6 با یکدیگر شد. بند1 آتش بس فوری را از دو طرف درخواست می کرد و بند6، از دبیرکل می خواست تا با مشورت ایران و عراق، مسئله تفویض اختیار به یک هیئت بی طرف را برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه، بررسی کند و آن را به شورای امنیت گزارش دهد. در جبهه های نبرد، برتری از آن ایران بود و این کشور با در اختیار داشتن مناطقی از خاک عراق در پی قطع نامه ای بود که این موقعیت برتر را در نظر بگیرد. قطع نامه 598 نظرات جمهوری اسلامی را کاملاً تأمین نمی کرد. با این حال، به نوشته دکتر ولایتی، وزیر خارجه وقت، ایران هم چنان نسبت به آینده عراق بدون صدام و راضی شدن قدرت های بزرگ و کشورهای عمده عرب به کنار گذاشتن وی خوشبین بود.(34) برای دستیابی به این منظور، سیاست خارجی ایران فعال تر از گذشته، به چانه زنی درباره قطع نامه 598 پرداخت. اروپا نیز که پس از سیاست درهای باز، روابط بهتر و گسترده تری را با ایران برقرار کرده بود، مخاطب ایران برای این هدف بود. در این میان، آلمان غربی و ایتالیا جایگاه مناسب تری داشتند. افزون بر این، نزدیکی به چین و سعی در جلب حمایت شوروی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات شورای امنیت، در را‡س برنامه های وزارت امور خارجه قرار گرفت. ایران هم چنین، از این طریق در پی آن بود که فشارهای ناشی از اوجگیری جنگ و فشارهای سیاسی درباره پذیرش قطع نامه 598 و تحریم تسلیحاتی امریکا را خنثی کند.
 با گسترش جنگ نفتکش ها از سوی عراق و دعوت کویت از قدرت های بزرگ برای اسکورت نفتکش ها، امریکا با نصب پرچم بر روی نفتکش های کویتی به خلیج فارس وارد و عملاً، با نیروهای نظامی ایران در خلیج فارس درگیر شد؛ اقدامی که در راستای جلوگیری از سقوط ارتش عراق و پیروزی ایران بود. تصویب قطع نامه 598، طرح تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران، حضور نظامی در خلیج فارس، تداوم جریان نفت، پایان دادن به جنگ ایران و عراق و جلوگیری از نفوذ شوروی در منطقه هدف های مهم امریکا در منطقه محسوب می شدند. در مقطع پایانی جنگ، شدت یافتن درگیری، موجب شد که اهتمام دولت و کشور فقط متوجه مسئله جنگ شود. این در حالی بود که امریکا، اروپا، اعراب منطقه و در سطح پائین تری شوروی، در کنار عراق قرار داشتند. از این رو، فشار سیاسی به ایران بسیار زیاد بود.
 در پی تحولاتی که در صحنه نبرد به وقوع پیوست و اقدامات نظامی امریکا از جمله حمله به هواپیمای مسافربری و سکوهای نفت و مانند آن، سرانجام، جمهوری اسلامی قطع نامه 598 شورای امنیت را پذیرفت. از این پس، سیاست خارجی ایران دو هدف را در کنار هم دنبال کرد: 1) اجرای قطع نامه؛ و 2) توسعه روابط با اروپا، کشورهای مختلف منطقه و جهان و سازمان های بین المللی. این سیاست با روی کار آمدن دولت آقای هاشمی در سال 1368 که ایده ی تنش زدایی و جلوگیری از دشمن تراشی را از اهداف اصولی خود در سیاست خارجی عنوان کرد، به مرحله جدیدی وارد شد و با اتخاذ استراتژی تعدیل اقتصادی تعمیق یافت.

 نتیجه گیری
 در دهه نخست حیات جمهوری اسلامی، سیاست خارجی ذیل مفاهیم انقلاب و جنگ قابل تجزیه و تحلیل است. هم چنین، مقاومت در برابر تلاش امریکا برای سلطه بر ایران و استقرار یک نظام دست نشانده که منافع امریکا، و اسرائیل را در سیاست های خود در نظر بگیرد، یک متغیر اصلی بود که ماهیتش آنها را به سوی مبارزه جویی سوق می داد. هم چنین، شرایط محیطی و روند تحولات به عنوان امر اجتناب ناپذیری، بر جهت گیری و روند سیاست خارجی ایران، تأثیر گذاشت.
 درباره دیگر رویدادهای مؤثر بر سیاست خارجی ایران، می توان به مسئله اشغال سفارت امریکا در ایران، قطع روابط سیاسی واشنگتن با تهران، ماجرای مک فارلین، فشار نظامی بر ایران، تحریم گسترده اقتصادی و دیدگاه های متفاوت در داخل کشور اشاره کرد. در این میان، فشارهای نظامی همراه با مسائل اقتصادی به میزان درخور توجهی، سیاست خارجی ایران را به سمت حفظ محوری سوق داد. از این رو، مسئولا ن کشور، همگی بر حفظ تمامیت ارضی و شکست دشمن تأکید کردند و این هدف را اولویت نخست اهداف ملی بر شمردند. بدین ترتیب، دیگر هدف های ملی در سایه این هدف معنا می یافت و به نقش آنها توجه می شد.
 در طول دوران جنگ، سیاست خارجی ایران با سه برهه حیاتی روبه رو شد: 1) تجاوز عراق به جمهوری اسلامی و اشغال سرزمینی ایران؛ 2) تصمیم گیری درباره چگونگی پایان جنگ پس از فتح خرمشهر؛ و 3) به هم خوردن موازنه جنگ به نفع عراق و مسلح شدن این رژیم به سلاح های کشتار جمعی و لزوم روی گردانی از یک دهه جنگ، بدون دستیابی به تمام هدف های مطروحه در استراتژی ملی.
 در این دوران، حفظ تمامیت ارضی، بقای نظام سیاسی و تلاش برای تغییر حکومت در عراق و سرانجام، چانه زنی سیاسی برای شناسایی رژیم عراق به عنوان متجاوز، هدف های مهم سیاست خارجی ایران بودند.
 صرف نظر از تحلیل های پس از جنگ، تصمیم دولت ایران در سه برهه مزبور، با اجماع نظر ملی یا سکوت برخی از گروه های مخالف حکومت همراه بود. در این میان می توان دوره پس از فتح خرمشهر را بحث انگیزترین برهه دانست که بعد از پایان جنگ، گاه مورد چالش قرار گرفت. با این حال، در زمان حادثه هیچ گروهی، پایان جنگ را برای دستگاه سیاست خارجی کشور تجویز نکرد.
 در پایان لازم است به این مسئله مهم در تحلیل سیاست خارجی دوره جنگ اشاره کرد که در دهه نخست انقلاب، گزینه های پیش روی نظام برای انتخاب در سیاست خارجی، بسیار محدود بود و تنها پس از آتش بس است که نظام سیاسی، ازگزینه های سیاسی گسترده تری برخوردار شد و توانست با انتخاب هایش شکل و خط مشی واقعی خود را نشان دهد.

نویسنده دکتر حسین اردستانی -فصلنامه نگین - شماره 3
 پاورقی:
 1- دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
 2- invasion
 3- پس مقاتله کنید با آن طایفه ای که ظلم کرده است تا به امر خداوند بازگردد. (سوره حجرات آیه 9)

 ماخذ:
 1. علی اصغر کاظمی؛ مدیریت بحران های بین المللی؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1367، ص 65.
 2. خبرگزاری پارس؛ گزارش های ویژه، 11/3/1359.
 3. خبرگزاری پارس؛ گزارش های ویژه، 7/6/1359.
 4. Security Concil: Document, S/PV/2252-23 Oct, 1980.
 5. Anthony Cordesman, The Iran-Iraq War Western Security, London: Janes Publishing, 1987, p44.
 6. علی اکبر ولایتی؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی؛ تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 44.
 7. صحیفه امام؛ جلد13، 28/7/59، ص 276.
 8. همان؛ صص 282-284.
 9. مهدی انصاری و حسین یکتا؛ روزشمار جنگ ایران و عراق؛ کتاب چهارم: هجوم سراسری، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1372، ص 164.
 10. علی رضا لطف الله زادگان؛ روزشمار جنگ ایران و عراق؛ کتاب پنجم: هویزه آخرین گام های اشغالگر، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1373، ص 84.
 11. لطف الله زادگان؛ پیشین؛ ص 289.
 12. همان؛ ص45.
 13. همان؛ ص 85.
 14. همان؛ ص 298.
 15. دفتر سیاسی سپاه پاسداران؛ گذری بر دو سال جنگ؛ تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361، ص 270.
 16. خبرگزاری جمهوری اسلامی، گزارش های ویژه ،10/2/61.
 17. ولایتی، پیشین؛ صص 142-143.
 18. صحیفه امام؛ جلد17، ص 29.
 19. روح الله رمضانی؛ چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ ترجمه : علی رضا طیب، تهران: نشر نی، 1380، ص 69.
 20. ولایتی و دیگران؛ مقولاتی در سیاست خارجی؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1364. ص 125.
 21. همان؛ ص 15.
 22. صحیفه امام؛ جلد 19، ص 93.
 23. همان؛ ص 413.
 24. روزنامه اطلاعات، 31/3/65.
 25. ولایتی و دیگران؛ پیشین؛ ص 83.
 26. همان؛ صص 83 و 85.
 27. همان؛ ص 115.
 28. گزارش: بولتن سازمان تبلیغات اسلامی قم؛ ضمیمه شماره 12، به نقل از کیهان، مصباح زاده، 1364، ص 39.
 29. همان؛ شماره 14، ص 106.
 30. همان؛ ص 42.
 31. حسین اردستانی؛ تنبیه متجاوز؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص 149.
 32. اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد؛ بررسی مطبوعات جهان؛ شماره 1198، 19/9/1365.
 33. ولایتی؛ پیشین؛ ص 208.
 34. همان؛ ص 262.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: سیاست خارجی ایران در جنگ, روابط خارجی÷ منطقه ÷ بین الملل


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت اقتصادی ایران و عراق در جنگ

وضعیت اقتصادی ایران و عراق در جنگ

1-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق پیش از جنگ

1-1 وضعيت اقتصادي ايران

2-1 وضعيت اقتصادي عراق

1-    وضعیت اقتصادی ایران و عراق در آغاز جنگ

2-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق در طول جنگ

1-3 ايران

2-3 عراق

3-3 فروش نفت ايران و عراق در طول جنگ

-فروش نفت

-قيمت نفت

-نوسانات قيمت نفت

-صادرات نفت

3-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق در پایان جنگ


وضعیت اقتصادی ایران و عراق در جنگ

4-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق پیش از جنگ

1-1 وضعيت اقتصادي ايران
اقتصاد ايران، تك محصولي بود و بخش اعظم درآمد كشور از صدور نفت خام به دست مي‌آمد. اوضاع اقتصادي كشور در آستانة جنگ تحميلي به طور خيلي خلاصه چنين بود:
بخش صنعت: فعاليت‌هاي صنعتي و توليد صنايع در سال 1357 به دليل اعتصابات كارگران به ويژه در نيمه دوم سال عملاً راكد ماند و شاخص توليدات صنعتي كه در نيمه اول سال حدود 17 درصد افزايش داشت، در نيمه دوم سال تا 42 درصد كاهش يافت و در شش ماهة نخست سال 1359 به دليل خرابكاري گروهك‌هاي ضدانقلاب به ويژه در مناطق غربي ايران ـ كه به دست عوامل وابسته به عراق و براي فراهم كردن زمينه مناسب جهت آغاز جنگ صورت مي‌گرفت ـ فعاليت برخي از واحدهاي توليدي در اين مناطق به تدريج متوقف گرديد.
بخش كشاورزي: هرچند در سال 1359، دولت حداقل قيمت تضمين شده براي برخي از محصولات مهم كشاورزي را افزايش داد اما به علت ادامه مشكلات اساسي در اين بخش و استمرار جنگ به ويژه در برخي مناطق غله‌خيز كشور، توليدات كشاورزي متناسب با افزايش مصرف مواد غذايي نبود و در نتيجه، اتكاي كشور به مواد غذايي وارداتي كاهش چنداني نيافت.
توليد ناخالص ملي: سال 1358 در شرايطي آغاز شد كه دولت با مشكلات بسيار پيچيده اقتصادي روبه‌رو بود. بر اساس برآوردهاي مقدماتي در اين سال توليد ناخالص ملي به قيمت ثابت بازار، معادل 5/2 درصد كاهش يافت كه البته به مراتب كمتر از كاهش آن در سال 1357 يعني 15 درصد بود. اقداماتي كه دولت در سال 1358 براي غلبه بر مشكلات اقتصادي كشور انجام داد، تنها توانست تا اندازه‌اي بحران موجود را تخفيف دهد و سال 1359 نيز دولت با مشكلات اقتصادي عديده‌اي روبه‌رو بود. خصوصاً اينكه امريكا و اقمار آن از طريق فشارهاي اقتصادي در صدد تضعيف و نابود كردن پايه‌هاي اقتصاد ايران بودند.
درآمدهاي دولت: كل درآمدهاي دولت در سال 1357 با 4/21 كاهش نسبت به سال 1356 به 1599 ميليارد ريال محدود شد كه اين كاهش ناشي از پايين آمدن درآمد فروش نفت و گاز بود كه با 32 درصد كاهش به 1013 ميليارد ريال رسيده بود. با اين حال، در سال 1358، جمع درآمدهاي دولت به دليل افزايش قيمت نفت با 3/6 درصد افزايش به حدود 1700 ميليارد ريال رسيد و در سال 1359 بار ديگر درآمدهاي دولت با 22 درصد كاهش، تنها
9/1325 ميليارد ريال بود.
دريافت‍ها و پرداخت‍هاي ارزي كشور: در سال 1359 به دليل تغيير سياست كلي اقتصاد كشور مبني بر كاهش صادرات نفت و كاهش خريد كشورهاي غربي در پي تحريم اقتصادي ايران و وقوع جنگ تحميلي، دريافت‌هاي ارزي كشور در حدود 38 درصد كاهش يافت و از 7/22 ميليارد دلار در سال 1358، به حدود 9/13 ميليارد دلار در سال 1359 رسيد.
به اين ترتيب توليد و صادرات نفت نسبت به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به شدت كاهش يافت و به تبع آن درآمد ارزي ايران نيز كاهش محسوسي يافت. در حالي كه ايران در قبل از انقلاب تا پنج ميليون بشكه نفت در روز صادر مي‌كرد، در ماه‌هاي قبل از جنگ (ژوئن و آگوست 1980) متوسط توليد نفت 4/1 ميليون بشكه در روز بود و صادرات آن به حدود 1 ميليون بشكه در روز ـ در مقايسه با 4/2 ميليون بشكه در روز در سال 1979 ـ كاهش يافته بود.
تورم و قيمت كالاها: تورم اقتصادي پس از انقلاب اسلامي، ادامه روندي بود كه پيش از آن با افزايش قيمت نفت آغاز شد و از نيمه سال 1356 شتاب گرفت، اما وضعيت خاص كشور در سال‌هاي 1357 و 1358 آن را تشديد كرد. با اشغال سفارت امريكا در آبان 1358 كه سبب تحريم اقتصادي ايران و مسدود شدن ذخاير ارزي ايران در خارج شد، روند افزايش قيمت‌ها شتاب گرفت. كسري عظيم بودجه در سال 1359 نيز نقش عمده‌اي در افزايش قيمت‌ها داشت. در سال 1358 توليد ناخالص ملي 6/1 درصد كاهش يافت و حجم پول در سال‌هاي 1358 و 1359 به ترتيب 35 درصد و 32 درصد و حجم شبه‌پول نيز به ترتيب 40 درصد و 13 درصد افزايش داشت.

2-1 وضعيت اقتصادي عراق
بر اساس قانون اساسي عراق، نظام اقتصادي اين كشور به شيوه سوسياليستي اداره مي‌شد و دولت به جز در پاره‌اي از بخش‌هاي كشاورزي، خدمات و تجارت شخصي، همه فعاليت‌هاي اقتصادي را در اختيار داشت.
فعاليت‍هاي اقتصادي عراق در سال‌هاي 80-1960
سال
بخش    1960    1970    1980
كشاورزي    53 درصد    48 درصد    43 درصد
صنعت    18 درصد    21 درصد    26 درصد
خدمات    29 درصد    31 درصد    31 درصد
كشاورزي: پيش از روي كار آمدن دولت بعث، كشاورزي بخش اصلي اقتصاد اين كشور را تشكيل مي‌داد ولي به تدريج از اهميت كشاورزي كاسته و بر اهميت صنعت و خدمات افزوده شد. از كل مساحت اين كشور 59 درصد صحرا و جنگل و 27 درصد زمين‌هاي قابل كشت است.
نفت و گاز: ذخاير نفت عراق در هنگام حمله به ايران 3/34 ميليارد بشكه يا 7/4 ميليارد تن تخمين زده شده بود. در برنامه پنج ساله دوم عمراني
(80-1976) اين كشور پيش‌بيني شده بود كه توليد سالانه نفت افزايش يابد.
عراق قبل از جنگ 5/3 ميليون بشكه نفت در روز توليد مي‌كرد. ذخاير گاز عراق در سال 1970 ميلادي حدود 764 ميليارد متر مكعب تخمين زده شده بود.
صنعت: صنايع عراق شامل صنايع مونتاژ، مصرفي و وابسته است. واحدهاي صنعتي عراق عبارتند از پتروشيمي، آلومينيم، ذوب آهن، سيمان، برق.
راه‌ها و بازرگاني: طول راه‌آهن اين كشور 2145 كيلومتر و راه‌هاي شوسه آن برابر با 20 هزار و 800 كيلومتر و راه‌هاي آبي داخلي برابر با 1015 كيلومتر است. مهم‌ترين كالاهاي صادراتي اين كشور عبارت است از: نفت، خرما، پنبه، پشم و مهم‌ترين كالاهاي وارداتي نيز عبارت است از: پارچه، چاي، شكر، مواد شيميايي، ماشين‌آلات صنعتي، آهن و فولاد، اتومبيل، دارو و تسليحات نظامي.
شركاي تجاري عراق عبارت بودند از: اتحاد جماهير شوروي (سابق)، ژاپن، انگليس، فرانسه، ايتاليا و برزيل.
بودجه و هزينه: واحد پول عراق دينار و برابر با 1000 فلس است. در سال 1979، دلار امريكا برابر با 3/295 فلس و 100 دينار عراق برابر با
6/338 دلار امريكا بود.
عراق در آستانه آغاز جنگ عليه ايران، وضعيت اقتصادي خوبي داشت؛ كشوري ثروتمند بود و درآمد فراوان نفت براي گردش چرخ‌هاي اقتصاد و رفاه مردم آن كفايت مي‌كرد. در آن زمان ذخاير ارزي اين كشور بيش از 30 ميليارد دلار بود.

2-    وضعیت اقتصادی ایران و عراق در آغاز جنگ

با نگاهي به وضعيت اقتصادي ايران و عراق در آستانه هجوم سراسري ارتش عراق، مشاهده مي‌شود كه كشور عراق وضعيت اقتصادي بهتري نسبت به ايران داشت. در حالي كه ايران با كاهش توليد و صادرات نفت مواجه بود و درآمدهاي ناشي از آن وضعيت آشفته‌اي داشت، عراق در وضعيت مناسبي قرار داشت و از رشد اقتصادي بالايي برخوردار بود.
افزايش سريع و بي‌سابقه در توليد و صادرات نفت و درآمدهاي آن، از ويژگي‌هاي اقتصادي عراق در اين دوره است.
از سوي ديگر، ايران در شرايط انقلابي به سر مي‌برد و اوضاع اقتصادي‌اش آشفته بود. توليد و صادرات نفت و درآمدهاي ناشي از آن كاهش يافته بود. اعتصابات و اخلال گروهك‌ها در كارخانه‌ها، صنايع ايران را با ركود مواجه كرده بود. ميلياردها دلار ارز را در سال‌هاي 56 و 57 وابستگان به رژيم شاه از كشور خارج كردند. ايران با تحريم اقتصادي مواجه شده و مواد اوليه لازم براي كارخانه‌ها و تكنولوژي مورد نياز در اختيار ايران قرار نمي‌گرفت. در مجموع درآمدهاي دولت نسبت به قبل از انقلاب كاهش يافت. به اين ترتيب در آستانه جنگ تحميلي، عراق در وضعيت اقتصادي مناسب‌تري نسبت به ايران قرار داشت.

3-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق در طول جنگ

1-3 ايران
هرچند وضعيت اقتصادي ايران در ابتداي جنگ و در سال 1360 نابسامان بود امّا در سال 1361 به علت افزايش قيمت نفت و افزايش صادرات اين كالا، اوضاع اقتصادي و درآمد ارزي ايران نسبت به سال‌هاي قبل بهبود يافت و دولت انقلابي ايران توانست به تدريج اوضاع اقتصادي كشور را سامان بخشد.
بازپس دادن برخي از وام‌ها و بدهي‌هاي گذشته آغاز گرديد، بازار مصرف تا حدودي مجدداً اشباع شد و كارخانه‌هاي دولتي و غيردولتي با ارز دولتي شروع به كار كردند. امّا به تدريج با گسترش جنگ، آزادسازي مناطق اشغالي و بهم خوردن توان نظامي به نفع ايران، كشورهاي غربي و منطقه براي جلوگيري از پيروزي ايران، فشارهاي اقتصادي عليه ايران را تشديد كردند و هم‌زمان با تجهيز عراق براي حمله به مراكز اقتصادي، پايانه‌هاي نفتي و نفتكش‌هاي حامل نفت ايران، توان اقتصادي ايران را تضعيف كردند.
درپي كاهش صادرات نفتي ايران و افزايش هزينه‌هاي جنگي، اوضاع اقتصادي ايران روز به روز نابسامان‌تر مي‌شد. وضعيت نامناسب اقتصادي در سال‌هاي 1364 و 1365 و كاهش بهاي نفت، عدم توازن سال‌هاي گذشته را تشديد كرد و عواملي همچون جنگ قيمت‌ها، جنگ نفتكش‌ها و بمباران شديد مراكز صنعتي و اقتصادي ايران به وسيله عراق، موقعيت بسيار دشواري را براي ايران به وجود آورد. قيمت نفت در تير 1365 به زير ده دلار رسيد. كاهش قيمت نفت سبب كاهش درآمدهاي ارزي دولت شد. درآمد ملي در سال 1365 به 9/2907 ميليارد ريال رسيد كه حدود 4/11 درصد نسبت به رقم مشابه سال قبل كاهش نشان مي‌داد. اين كاهش درآمد، كسري بودجه را هر ساله افزايش مي‌داد و دولت مجبور بود كسري مزبور را با استقراض از سيستم بانكي تأمين نمايد كه خود افزايش تورم را به دنبال داشت و مانع از هرگونه تصميم‌گيري و سياست‌گذاري شايسته جهت سالم‌سازي اقتصاد كشور مي‌گرديد.
بر اساس برآورد دبيرخانه اوپك، درآمد نفت ايران در 6 ماهه اول سال 1986 (دي 1364 تا تير 1365) حدود 9/2 ميليارد دلار بود كه نسبت به مدت مشابه سال قبل به بيش از نصف تقليل يافت. از طرف ديگر نظام غلط توزيع، عامل اصلي و واقعي تورم‌زايي و مشكلات ناشي از آن بوده است و سهم نامناسبي از فعاليت‌هاي بخش خدمات مربوط به خدمات غيرمولد و واسطه‌اي بود.
در هر حال، وضعيت اقتصادي ايران در روزهاي پاياني جنگ به گونه‌اي بود كه حضرت امام يكي از دلايل پذيرش قطعنامه را وضعيت بسيار بد اقتصادي كه مسئولان اقتصادي كشور گزارش داده‌اند، ذكر مي‌كنند.

2-3 عراق
عراق در آغاز جنگ وضعيت اقتصادي مناسبي داشت و داراي 30 ميليارد دلار ذخيره ارزي بود، اما در دوران جنگ به دليل آسيب‌پذيري مراكز اقتصادي عراق و همچنين كاهش توليد و صدور نفت، درآمدهاي اين كشور كاهش يافت. كاهش درآمد دولت، هرچند بر اقتصاد عراق تأثير منفي گذاشت و در مجموع بودجه دولت را در بخش‌هاي مختلف به ويژه در بخش نظامي تحت‌الشعاع قرار داد، اما باعث نشد كه وضعيت اقتصادي اين كشور از حالت عادي خارج شود و وضعيت نابساماني به خود بگيرد؛ چون كه عراق در دوران جنگ از كمك‌هاي اقتصادي و نظامي فراواني برخوردار بود. ده‌ها ميليارد دلار كمك‌هاي اقتصاديِ كشورهاي حوزه خليج‌فارس در اختيار عراق قرار مي‌گرفت. كاهش صادرات نفت عراق به ميزان نيم ميليون بشكه نفت در روز را عربستان و كويت جبران مي‌كردند و نيز دريافت ميلياردها دلار وام از كشورهاي ديگر، در سرپا نگهداشتن اقتصاد عراق نقش مهمي داشت. مجموعه اين عوامل از نابساماني اقتصاد عراق در طول جنگ جلوگيري نمود به طوري‌كه عراق در پايان جنگ نسبت به ايران از وضعيت اقتصادي بهتري برخوردار بود.

3-3 فروش نفت ايران و عراق در طول جنگ

-فروش نفت
با توجه به اينكه قسمت عمده‌اي از صدور نفت عراق از طريق خليج‌فارس صورت مي‌گرفت، از همان ابتداي جنگ، صدور نفت عراق از خليج‌فارس با دشواري روبه‌رو شد و سپس قطع گرديد. به دليل محدوديت دسترسي عراق به خليج‌فارس، اين كشور مجبور شد در طول جنگ نفت خود را از طريق لوله‌هاي نفتي از خاك تركيه، اردن و عربستان صادر كند.
يكي از مسيرهاي ديگر صدور نفت عراق، لوله‌اي بود كه از خاك سوريه عبور مي‌كرد. سوريه در سال 1982 خط لوله انتقال نفت كركوك به مديترانه را كه روزانه 300 هزار بشكه نفت عراق را به خارج صادر مي‌كرد، مسدود نمود. عراق براي جبران آن، خط لوله‌اي به بندر سعودي "ينبع" در كنار درياي سرخ احداث نمود. همچنين احداث خط لوله‌اي ديگر از طريق اردن به خليج عقبه در طرح قرار گرفت.
در سال 1982 عراق قراردادي يك ميليارد دلاري را براي احداث خط لوله نفتي از عراق به بندر عقبه با شركت مهندسي ساختماني گروه بجتل امضا نمود. امريكايي‌ها موافقت اسرائيل را در اين زمينه به دست آوردند و به عراقي‌ها در مورد امنيت خطوط لوله نفتي عراق كه به بنادر مديترانه و درياي سرخ متصل مي‌شد، اطمينان دادند.
صادرات نفتي عراق در سال 1987 (صرف‌نظر از مسدود شدن خط لوله سوريه و اسكله‌هاي البكر و العميه در خليج‌فارس) در حدود 5/1 ميليون بشكه در روز بود. نفت صادراتي عراق از طريق بندر ينبع عربستان عمدتاً از طريق منطقه زبير در جنوب غربي بصره تأمين مي‌شد كه حدود 16 مخزن عظيم نفت خام به ميزان 6 ميليون بشكه در منطقه زبير وجود دارد.
سيستم صدور نفت عراق در سال هفتم جنگ از طريق اردن، عربستان و تركيه طراحي شده بود و سعودي‌ها در اجراي لوله‌گذاري نيز تعهداتي را پذيرفتند. به اين ترتيب عراق توانست در طي جنگ، صدور نفت خود را تا سقف 6/1 ميليون بشكه در روز ادامه دهد.
ايران به دليل داشتن سواحل طولاني و مناسب در خليج‌فارس و درياي عمان، نفت خود را از طريق نفتكش‌ها صادر مي‌كند كه در دوران جنگ نيز صدور نفت ايران از همين طريق بود. عراق براي ضربه زدن به توان اقتصادي ايران، از سال 1362 به بعد جنگ نفتكش‌ها را در خليج‌فارس آغاز نمود و هم‌زمان پايانه‌هاي نفتي ايران را در خليج‌فارس مورد حمله قرار داد. وزير نفت عراق در اين باره گفته است: عراق به نفتكش‌هايي كه به بنادر ايران نزديك شوند حمله خواهد كرد، زيرا اين بنادر شاهرگ اقتصاد ايران ـ كه ماشين جنگي اين كشور را تغذيه مي‌كند ـ هستند.
با حملات عراق به مراكز نفتي ايران در خليج‌فارس، شركت‌هاي بيمه بين‌المللي مرتباً هزينه‌هاي بيمه جنگي خود در منطقه را افزايش مي‌دادند كه اين نيز به نوبه خود موجب كاهش هر چه بيشتر ارزش نفت ايران مي‌شد. حملات عراق به مراكز نفتي و نفتكش‌هاي ايران خسارات زيادي به ايران وارد مي‌نمود و از صدور نفت ايران مي‌كاست. عراق با حمله به نفتكش‌ها در خليج‌فارس، قصد داشت از صدور نفت ايران جلوگيري نمايد.
بر اساس محاسبه متخصصان نفتي، درآمد ايران از نفت در مارس 1986 (اسفند 1364) حدود 420 ميليون دلار در ماه بود كه اين درآمد نسبت به درآمد ماهانه 3/1 ميليارد دلار در سال قبل به يك سوم سقوط كرده بود. در اين زمان عراق روزانه 6/1 ميليون بشكه نفت صادر مي‌كرد.
به رغم كاهش توليد و صدور نفت ايران در دوران جنگ، صادرات نفت ايران هيچ‍گاه متوقف نشد و همچنان ادامه يافت كه اين به دليل داشتن سواحل طولاني در خليج‌فارس و بيمه نمودن كشتي‌هاي نفتكش بود.

-    قيمت نفت
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، قيمت نفت در بازارهاي جهاني روندي صعودي به خود گرفت و از بشكه‌اي 5/13 دلار در دي ماه 1357،
به 5/28 دلار در سال 1358 رسيد و در سال‌هاي بعد اين روند تصاعدي ادامه پيدا كرد. قيمت نفت در فروردين 1359 به بشكه‌اي 35 دلار و در دي 1360 به 37 دلار بالغ گرديد. اين افزايش قيمت با نوساناتي تا سال 1363 ادامه يافت.
از سال‌‌هاي 1364 و 1365 به بعد، بهاي نفت كاهش يافت. جنگ قيمت‌ها در بازار نفت كه از اجلاس 76 كنفرانس اوپك در دسامبر 1985 آغاز شد، باعث گرديد توليد اوپك از 16 ميليون به 18 ميليون بشكه در روز برسد و در نتيجه قيمت نفت كاهش يابد طوري كه در تير 1365، قيمت نفت به زير ده دلار رسيد.
درآمد نفت ايران در نيمه اول سال 1986 معادل 896/2 ميليارد دلار بوده است كه در مقايسه با مدت مشابه سال قبل بيش از 50 درصد كاهش نشان مي‌دهد.
در سال 1987 قيمت نفت ايران و عراق به طور متوسط 18 دلار بود كه نسبت به سال قبل افزايش پيدا كرده بود. وزيران نفت سازمان كشورهاي صادر كننده نفت (اوپك) در خرداد 1366 موافقت كردند تا پايان سال 1987 ميلادي (تا دي‌ماه 1366) كل توليد نفت خود را به 6/16 ميليون بشكه در روز محدود كنند. سطح جديد توليد با هدف حفظ قيمت‌هاي نفت در سطح 18 دلار براي هر بشكه يا بنابر برخي گزارش‌ها افزايش آن در حدود يك دلار براي هر بشكه تعيين گرديده بود.
سازمان كشورهاي صادر كننده نفت (اوپك) به اجلاس 6 روزه خود در وين در دسامبر 1987 پايان داد و قيمت پايه 18 دلار را براي هر بشكه
ـ كه عملاً اعضا رعايت نمي‌كردند ـ و همچنين سهميه‌هاي توليد در نظر گرفته شده را كه جمعاً بالغ بر 6/16 ميليون بشكه در روز مي‌شد، تمديد نمود. برآوردها نشان مي‌داد كه توليد اعضاي اوپك حداقل 5/2 ميليون بشكه در روز بيش از تقاضاي بازار بود و اكثر اعضاي اوپك اين مازاد را به قيمتي بين 1 تا 3 دلار كمتر از قيمت رسمي 18 دلار، به فروش مي‌رساندند. اخبار مربوط به موافقت‍نامه وين باعث شد كه قيمت‌ها در بازار جهاني نفت سقوط كند و شاخص بازار سهام در امريكا افزايش يابد. قيمت نفت خام پايه درياي شمال، برنت، 05/1 دلار در بشكه كاهش يافت و در روز امضاي موافقت‍نامه به 7/16 دلار رسيد.

-    نوسانات قيمت نفت با توجه به نقش مهم درآمدهاي نفتي در اقتصاد ايران و عراق و تأثير آن بر بودجه جنگ، ميزان صدور و قيمت آن نيز مي‌توانست بر روند جنگ تأثير بگذارد. اين مسئله به ويژه در مورد ايران ـ كه نفت مهم‌ترين منبع درآمدش بود و از كمك‌هاي خارجي نيز بهره‌مند نبود ـ از حساسيت و اهميت بيشتري برخوردار بود. به همين دليل، عراق براي تحت فشار قرار دادن ايران به كشتي‌هاي نفتكش ايران حمله مي‌كرد و هم‌زمان پايانه‌هاي نفتي ايران را هدف قرار مي‌داد و حاميان عراق از جمله كشورهاي حوزه خليج‌فارس نيز در جنگ قيمت نفت (پايين آوردن قيمت) نقش عمده‌اي ايفا مي‌نمودند. تحريم خريد نفت ايران از طرف برخي خريداران و پايين آمدن قيمت نفت، فشارهاي جديدي بر ايران وارد مي‌كرد. اين وضعيت به ويژه از سال‌ 1364 تا پايان جنگ همچنان ادامه داشت.
اولين تأثير كاهش صادرات نفت و قيمت آن و در نتيجه كاهش درآمدهاي نفتي بر جنگ اين بود كه موجب مي‌گرديد ايران در خريد تسليحات، كه معمولاً از بازار سياه و با قيمت‌هاي گران تهيه مي‌شد، در فشار جدي قرار گيرد.
عدنان مزارعي در بررسي اقتصادي ايران بعد از انقلاب مي‌نويسد: كاهش عمومي قيمت‌هاي نفت و خسارات وارده بر ظرفيت صدور نفت ايران به سبب جنگ با عراق به افت قابل توجه درآمدهاي نفتي انجاميد. روشن است كه به رغم افزايش درآمدهاي نفتي بين سال‌هاي 1361 تا 1363، جنگ نفتكش‌ها در خليج‌فارس و افت شتابان قيمت‌هاي نفت از سال 1365، به سرعت درآمدهاي نفتي ايران را كاهش داد. در سال 1366 درآمدهاي نفتي حدود 40 درصد سال 1356 بود.
مجموع اين كاهش درآمدها تأثير خود را بر بخش نظامي و جنگ برجاي گذاشت و بودجه‌هاي نظامي دچار كاهش شديدي گرديد؛ طوري كه رقم هزينه‌هاي نظامي در سال 1986 به 9339 ميليون دلار رسيد و در سال 1987 به 7679 ميليون دلار كاهش يافت. هرچند كاهش درآمد نفت بر هزينه‌هاي نظامي عراق نيز تأثير گذاشت طوري كه از 23506 ميليون دلار در سال 1985 به 16531 ميليون دلار در سال 1986 رسيد، اما در همين وضعيت هزينه‌هاي نظامي عراق دو برابر هزينه‌هاي نظامي ايران بود. به اين ترتيب واضح است كه نوسانات فروش و قيمت نفت تأثير كمتري بر هزينه‌هاي جنگي عراق داشت كه آن نيز به دليل كمك‌هاي مالي‌يي بود كه عراق از كشورهاي حامي دريافت مي‌كرد، اما ايران چون تنها بر منابع خود متكي بود كاهش درآمدهاي نفتي تأثير عمده‌اي بر هزينه‌هاي جنگي اين كشور داشت و در واقع يكي از دلايل پذيرش قطعنامه 598 نيز وضعيت بد اقتصادي ايران بود كه ديگر نمي‌توانست هزينه‌هاي عظيم جنگ را تهيه نمايد.

-    صادرات نفت هر دو كشور ايران و عراق، روابط اقتصادي‌يي كه قبل از جنگ با برخي كشورها داشتند، در طي جنگ نيز ادامه دادند. عمده‌ترين خريداران نفت ايران، ژاپن و كشورهاي اروپايي و سوريه و برخي كشورهاي آسيايي جنوب شرقي بودند. برزيل، هند، چكسلواكي، بلغارستان و آلمان شرقي نيز از خريداران عمدة نفت عراق بودند.
در دورة جنگ به ويژه هنگامي كه شكست عراق در جنگ محرز شد و كشورهاي غربي ايران را براي پذيرش آتش‌بس تحت فشار قرار دادند، كشورهاي اروپايي و ژاپن نيز از خريد نفت ايران سر باز زدند. البته به نظر مي‌رسيد كه كشورهاي اروپايي و ژاپن به خاطر بعضي رقابت‌هاي ديرينه اقتصادي با امريكا احتمالاً حاضر به خريد نفت ايران به قيمت ارزان باشند، اما ژاپني‌ها و آلماني‌ها در ملاقات‌هايشان مي‌گفتند كه تا ايران مسئله‌اش را با امريكا يعني پذيرش صلح حل نكند، نفت نخواهند خريد.

7-    وضعيت اقتصادي ايران و عراق در پایان جنگ

اقتصاد ايران و عراق در طول جنگ خسارات فراواني ديد. ميلياردها دلار صرف هزينه‌هاي نظامي شد، بسياري از كارخانه‌ها آسيب جدي ديدند.
وضعيت اقتصادي ايران در اواخر جنگ به شدت وخيم گزارش شده است. با كاهش صادرات نفت خام در سال 1367 ارزش افزوده بخش نفت نسبت به سال قبل 3/2 درصد كاهش يافت و بخش صنعت نيز به دليل مشكلات اوليه و ضربات ناشي از حملات نظامي عراق، با ده درصد كاهش نسبت به سال قبل مواجه بود و در مجموع درآمد ملي در سال 1367 حدود 5/4 درصد نسبت به رقم مشابه سال قبل كاهش يافت و نرخ رشد توليد ناخالص ملي
(GNP) 8/8- درصد سيري منفي را نشان مي‌داد.
با حمله عراق به جزيره خارك در بهار 1367، كه فاصله زيادي با پايگاه‌هاي هوايي عراق داشت و بمباران چهار سوپر تانكر عظيم ايران در آن منطقه، مهم‌ترين بخش اقتصادي كشور نيز امنيت خود را از دست داد و براي تداوم تأمين هزينه‌هاي گوناگون جنگي و عمومي كشور، آينده‌اي سخت و مبهم پيشِ روي دولتمردان ايران قرار گرفت؛ تا آنجا كه در محافل گوناگون شنيده شد كه بسياري از نيازهاي عمومي كشور فقط به اندازه چند هفته يا چند ماه موجود است.
همكاري امريكا و عربستان سعودي براي كاهش قيمت نفت، منجر به كاهش قيمت نفت به 9 دلار در ژوئيه 1986 شد. اين اقدام همراه با كاهش حدود
30 درصد ارزش دلار، درآمد ايران را در نيمسال اول 1986 به 59 درصد نيمسال مشابه سال قبل كاهش داد. از آن پس كارخانجات بسياري به علت كمبود مواد خام، تعطيل و دست‌كم 25 درصد نيروي كار بيكار شدند. از آغاز همان سال دولت حدود 10 تا 20 درصد ذخاير ارزي 6 ميليارد دلاري خود را مصرف كرده بود و ديگر عملاً براي ايران امكان ادامه جنگ وجود نداشت.
حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني درباره وضع اقتصادي ايران در هنگام پايان جنگ چنين گفت: در جريان جنگ وضع اقتصادي ايران به زير خط قرمز رسيد. مجبور شديم به عرض امام رسانديم، حضرت امام به ناچار قطعنامه 598 را قبول كرد.
وضعيت اقتصادي عراق نيز در پايان جنگ به دليل خسارات فراوان جنگ، مناسب نبود. عراق با بيش از 30 ميليارد دلار ذخيره ارزي در سال آغاز جنگ، در پايان جنگ 100 ميليارد دلار بدهي داشت اما وضعيت اقتصاد عراق به جهت دريافت وام‌ها و كمك‌هاي تسليحاتي فراوان خارجي، مانند وضعيت اقتصادي ايران بحراني نبود و در مجموع عراق در پايان جنگ، شرايط اقتصادي بهتري نسبت به ايران داشت. بنا بر گزارش‌هاي متعدد خبري، اغلب هزينه‌هاي جنگي عراق را كشورهاي مرتجع عرب و طرفدار غرب (عربستان سعودي، كويت و امارات متحده عربي) مي‌پرداختند. اين كمك‌ها به نقل از نيويورك تايمز، سالانه ‌حدود ده ميليارد دلار بود و بنا به منبع معتبر ديگري، عربستان سعودي 60 درصد، كويت 30 درصد و ديگر كشورهاي عرب شامل اردن و مصر ده درصد هزينه‌هاي جنگ عراق را مي‌پرداختند.
دريافت كمك‌هاي خارجي اعم از تسليحاتي و اقتصادي سبب شد كه اقتصاد عراق آسيب كمتري در جنگ ببيند و به همين دليل عراق در اواخر جنگ توانست با استفاده از كارشناسان نظامي كشورهاي حامي از حالت دفاعي خارج و حالت تهاجمي به خود بگيرد و يك‍بار ديگر خاك ايران را مورد تهديد قرار دهد.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت اقتصادی ایران و عراق در جنگ ÷ نفت ÷ اقتصاد÷ج


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

امام خمینی و جنگ ایران و عراق

امام خمینی و جنگ ایران و عراق

1-    مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي

2-    مرحله دوم: آغاز جنگ

3-    مرحله سوم: تداوم جنگ

4-    مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ

5-    مرحله پنجم: پايان جنگ

6-    نقش حضرت امام در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم

7-    نقش امام در بسيج مردمي در داخل كشور

8-    رویکرد امام خميني به پيشنهادهاي صلح و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت

9-    رویکردامام خميني در پذيرش قطعنامه 598 به مثابه نوشيدن جام زهر


اشاره
با توجه به اين اصل كه جنگ نيز مانند هر پديده اجتماعي بر اثر عوامل و زمينه‌هاي خاصي شكل مي‌گيرد و پس از وقوع، در يك زمان و تحت شرايط خاصي ادامه مي‌يابد و تحت تأثير ملاحظاتي، تشديد مي‌شود و به اوج مي‌رسد و در نهايت نيز پايان مي‌گيرد، دوران جنگ به مراحل زير قابل تقسيم است:

مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي
مرحله دوم: آغاز جنگ
مرحله سوم: تداوم جنگ
مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ
مرحله پنجم: پايان جنگ
و مراحل دیگر
در يك نگاه كلي و بيان اجمالي دربارة ارتباط مراحل مختلف جنگ با يكديگر مي‌توان بر اين نكته تأكيد كرد كه چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي كه در برابر نظام جمهوري اسلامي وجود داشت، سرانجام به وقوع جنگ منجر شد. منطق حاكم بر تحولاتي كه زمينه‌هاي اين رخداد نظامي را به‌ وجود آورد، تداوم جنگ را در پي داشت ‌طوري كه در همين روند، الزامات حاكم بر تداوم جنگ موجب تصاعد جنگ و گسترش و تشديد آن شد و زمينه‌هاي پايان جنگ، در واقع از درون همين تصاعد شكل گرفت.

1-    مرحله اول: چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي
مرحله اول يعني مرحله چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي، در پي پيروزي انقلاب در بهمن 1357 با مبارزه براي استقرار نظام جمهوري اسلامي آغاز شد كه با دو چالش اساسي از درون و بيرون روبه‌رو بود. در اين مرحله اقدامات و تلاش‌هاي امام به شرح زير قابل تبيين است:
1ـ امام نخست تهديد امريكا و عراق و كليه تحولات امنيتي در داخل را در يك دايرة به ‌هم پيوسته داخل و خارج، در چارچوب سياست‌هاي امريكا عليه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي و با هدف جلوگيري از استقرار نظام و برقراري نظم و امنيت در كشور تعريف كردند. در واقع، ارزيابي استراتژيك امام از اوضاع و تعريف تهديدات و به ‌هم ‌پيوستگي و ارتباط آن امكان انسجام جبهه داخلي و كسب آمادگي براي مقابله را، كه فضاي آن به‌طوري جدي پس از اشغال لانه جاسوسي به ‌وجود آمده بود، افزايش داد. فضاي ذهني حاصل از اين تهديدات در اين مرحله و به‌ويژه به هنگام تجاوز عراق عليه ايران، نقش بسيار مؤثري در اعتماد به نفس و تسلط روحي و رواني مردم براي مقابله با تجاوز عراق داشت.
2ـ امام در چارچوب اين مفهوم‌سازي، به ‌عنوان يك اقدام استراتژيك، ارتش بيست ميليوني را براي دستيابي به بازدارندگي در برابر مداخله نظامي احتمالي امريكا تشكيل دادند. مدل رفتاري امام در تشكيل بسيج، علاوه بر نگراني و نااميدي از توانمندي نيروهاي كلاسيك نظامي براي مقابله با تهديد امريكا، اساساً برگرفته از مدل پيروزي انقلاب با تكيه بر حضور ميليوني مردم در صحنه مبارزه بود. امام مجدداً با فراخواني مردم براي حفظ نظام و انقلاب، بر بسيج، سازماندهي و آموزش نظامي مردم تحت عنوان "ارتش بيست ميليوني" تأكيد كردند.
3ـ حمايت از نهضت‌هاي آزادي‌بخش به ‌عنوان يك سياست تهاجمي و مكمل سياست بازدارندگي، در پي افزايش دامنه تهديدات امريكا عليه ايران در بهمن سال 1358 رسماً اعلام شد.
4ـ رويكرد امام در برابر چالش‌هاي امنيتي ـ نظامي در داخل و خارج، اساساً توجه به داخل بود. حتي پس از تهديد امريكا به مداخله نظامي، امام مجدداً بر آسيب‌پذيري داخلي تأكيد كردند. به نظر مي‌رسد امام با توجه به شناختي كه از جامعه عراق داشتند، مردم عراق را براي انقلاب مستعد مي‌دانستند؛ چنان‌كه بلافاصله پس از شروع جنگ، پيام‌هايي را به ‌منظور تهييج مردم عراق براي انقلاب و مقابله با رژيم بعثي ارسال كردند. امام خميني امريكايي‌ها را نيز به دلايلي فاقد انگيزه و توان لازم براي حمله نظامي به ايران مي‌دانستند. در نتيجه بيشترين توجه و تأكيد امام بر داخل بود. ضمن اينكه اساساً تهديد خارجي و وقوع جنگ را با حمايت امريكا بعيد نمي‌دانستند.


2-    مرحله دوم: آغاز جنگ

گرچه تلاش‌ها و اقدامات امام در مرحله قبل تأثير چنداني بر پيشگيري و بازدارندگي از وقوع جنگ نداشت ولي آثار و پيامدهاي آن، در برابر تجاوز عراق در صحنه نبرد با مقاومت و در پشت جبهه، با افزايش انسجام دروني و بسيج اجتماعي براي دفاع همه‌جانبة مردمي آشكار شد و بر جاي ماند. فرايند اين تحولات، مهار و كنترل آثار تجاوز عراق در صحنه جنگ و در داخل كشور بود كه در روند تحولات بعدي جنگ نقش برجسته‌اي داشت.
در عين حال، مواضع و اقدامات راهبردي امام را در اين مرحله به شرح زير مي‌توان مورد تأكيد قرار داد:
1ـ تبيين استراتژي مقاومت مردمي و همه‌جانبه با تكيه بر بسيج عمومي براي مقابله با تجاوز دشمن براي تأمين دو هدف صورت گرفت. نخست جلوگيري از پيشروي دشمن و وادار ساختن متجاوز به عقب‌نشيني از خاك ايران و ديگري "تنبيه متجاوز" با تأكيد بر پرداخت هزينه تجاوز به ايران و در نتيجه محو هرگونه‌ انديشه و مقاصد تجاوزكارانه در مورد انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران.
2ـ امام با تفسير ماهيت عقيدتي و سياسي جنگ، با تأكيد بر مفهوم "جنگ اسلام و كفر" و "صدام عامل امريكا" در واقع مفهوم به ‌هم پيوستگي جنگ و انقلاب را مشخص و ماهيت جنگ و تجاوز به ايران را روشن ساختند.
3ـ ايجاد ساختار و سازمان دفاعي براي مقاومت، با تشكيل شوراي عالي دفاع و صدور فرمان‌هاي جديد به منظور هماهنگي نيروهاي مسلح و اداره جنگ در جبهه‌ها و پشتيباني از جنگ در داخل كشور. اين بخش ديگري از اقدام راهبردي امام بود كه علاوه بر تأثيرگذاري اوليه آن در برابر تجاوز عراق، زمينه‌هاي شكل‌گيري ابعاد سازمان دفاعي ايران را در مراحل بعدي جنگ فراهم ساخت.
4ـ مديريت بحران: بي‌ثباتي اوليه حاصل از پيامدهاي تجاوز عراق با دعوت مردم به آرامش و تبديل التهابات سياسي و مناقشات دروني به نگراني از تهديد موجوديت نظام، سبب گرديد علاوه بر انسجام دروني، زمينه توجه و پرداختن به امر دفاع در برابر متجاوز فراهم شود.
5 ـ بهره‌برداري از وقوع جنگ براي نقد و نفي مشروعيت سياسي ـ اعتقادي رژيم بعثي عراق به منظور ايجاد تحول انقلابي در درون عراق و ترغيب و تشويق مردم و ارتش عراق براي به ‌دست‌گيري حكومت، بخشي از اهداف اساسي امام در برخورد با حادثه جنگ بود.

3-    مرحله سوم: تداوم جنگ

ارتش عراق در ادامه تجاوز به سرزمين ايران، بيش از 15000 كيلومترمربع از مناطق مرزي را اشغال كرد و همين زمينه ادامة جنگ را فراهم كرد. امام در اين مرحله از جنگ، غلط بودن محاسبات صدام و حاميانش، مبني بر آشفتگي اوضاع در ايران و اميد به پيروزي سريع در جنگ، را حاصل غفلت از خدا و ناديده گرفتن ماهيت انقلاب اسلامي و درس نگرفتن از نحوه پيروزي ملت بر شاه و امريكا ارزيابي كردند. امام خميني در اين مقطع تمهيداتي براي مقابله با دشمن و غلبه بر اين وضعيت پيش‌بيني كردند از جمله: ضرورت آزادسازي مناطق اشغالي با تأكيد بر شكستن حصر آبادان، ضرورت كنار گذاشتن مناقشات سياسي در داخل و توجه به جنگ به عنوان مسئله اصلي كشور و انقلاب. امام دو حركت را به موازات هم رهبري كردند: اول، ايجاد انسجام و ثبات سياسي با تأكيد بر اينكه دشمن در كمين است. دوم، ايجاد تحول در جبهه‌هاي نظامي كه پس از حذف بني‌صدر از ساختار سياسي قدرت به وجود آمد و زمينه حضور نيروهاي مردمي و انقلابي در جبهه‌هاي جنگ فراهم شد. آزادسازي مناطق اشغالي طي چهار عمليات بزرگ حاصل همين تحول بود.
ظهور علائم شكست عراق و پيروزي ايران، حاميان منطقه‌اي و جهاني عراق را نگران كرد و امريكا فشار به ايران را براي پايان دادن به جنگ تشديد كرد. در اين مرحله اگر چه عراق، امريكا، شوروي و كشورهاي منطقه خواهان اتمام جنگ بودند ولي روشي را در پيش گرفته بودند كه براي ايران قابل پذيرش نبود. در حالي كه ايران در موضع برتر قرار داشت و خواهان تعيين متجاوز و دريافت غرامت بود، حاميان عراق و شوراي امنيت تنها بر تقدم آتش‌بس و سپس مذاكره تأكيد مي‌كردند.
در اين مرحله از جنگ مواضع راهبردي امام خميني چنين بود:
1ـ امام ضمن تمايل و تأكيد بر خاتمه دادن به جنگ، بر دستيابي به صلح شرافتمندانه با تنبيه متجاوز و تأمين خواسته بر حق ايران تأكيد مي‌كردند.
اين استراتژي معطوف به رفع تهديد عراق و ساير تهديدات عليه انقلاب و نظام به طور كامل و تأمين ثبات منطقه خليج‌فارس به صورت اساسي بود. حال آنكه قدرت‌هاي بزرگ و شوراي امنيت با تأكيد بر آتش‌بس به دنبال صلح ناقص بودند، زيرا انقلاب اسلامي همچنان آنها را نگران مي‌كرد.
2ـ امام با تبيين استراتژي "راه قدس از كربلا مي‌گذرد" از بروز يك خطاي استراتژيك ممانعت كردند؛ اقدامي كه بلافاصله پس از فتح خرمشهر، به تمركز فكري و اختصاصي بخشي از قواي نظامي ايران براي حضور در لبنان و صحنه مبارزه با اسرائيل منجر شد. امام با بيان اين استراتژي، تأكيد كردند كه مقدم بر هر مسئله‌اي از جمله آزادسازي قدس به عنوان يك مسئله مهم جهان اسلام و ايران، بايد مسئلة جنگ با عراق به سرانجام برسد.

4-    مرحله چهارم: گسترش و تشديد جنگ
امام پس از فتح خرمشهر اميد به پايان يافتن جنگ داشتند و اساساً بخشي از علت مخالفت اوليه ايشان با ادامه جنگ، به ‌دليل فقدان دورنماي روشن براي اتمام آن بود. به عبارت ديگر، امام بر اين باور بودند كه اگر ما نتوانيم پس از فتح خرمشهر جنگ را تمام كنيم، اتمام آن در يك زمان و شرايط ديگر دشوار خواهد بود. در عين حال پس از آنكه امام تصميم به ادامه جنگ گرفتند و عمليات رمضان انجام شد، با توجه به روند تحولات جنگ، امام طي تحليلي دربارة سياست‌هاي امريكا عليه ايران در شروع جنگ و ادامه آن، بر اين موضوع تأكيد كردند كه منطق امريكا شكست عراق و ايران است و از پا درآوردن هر دو يا ايران، در هر صورت به نفع امريكاست. اين نظر امام نيز به روشني نشان مي‌دهد تبديل جنگ ايران و عراق به يك جنگ فرسايشي براي از پا درآوردن ايران يا ايران و عراق، نقطه ثقل سياست‌هاي راهبردي امريكا بوده است.
بر پايه اين ملاحظات، در هر صورت امام باور داشتند كه اكنون راهي جز ادامه جنگ و غلبه بر مشكلات و موانع آن وجود ندارد. بر همين اساس به‌ دنبال تدابير و راه‌حل‌هايي بودند كه جمهوري اسلامي جنگ را با پيروزي پشت سر بگذارد.
مواضع راهبردي امام در اين مرحله به شرح زير قابل توضيح است:
1ـ تهاجم پي در پي به دشمن، به منظور جلوگيري از تجديد سازمان و تجديد قواي دشمن، مورد نظر و توصيه امام بود و بسياري از تلاش‌هاي نظامي ايران به‌ويژه عمليات‌هاي ايذايي و محدود، در چارچوب همين تدبير صورت گرفت.
2ـ تأكيد به مردم بر ضرورت تداوم پشتيباني از جنگ با اختصاص كمك مردمي و دولت و حضور نيروهاي مردمي در جبهه‌هاي جنگ بر اساس ديدگاه واجب كفايي، كه معيار آن نظر فرماندهان نظامي تعيين شد.
3ـ امام سياست خارجي را بر اساس ارتباط با همه كشورها، به جز امريكا، اسرائيل و افريقاي جنوبي، مورد تأكيد قرار دادند كه به سياست خارجي درهاي باز در وزارت خارجه مشهور شد. هدف از اين سياست خروج جمهوري اسلامي ايران از انزواي بين‌المللي و محدود كردن حوزه فعاليت‌هاي ديپلماتيك عراق و متقابلاً گسترش فعاليت ايران در ميدان ديپلماسي به موازات ميدان جنگ بود.
4ـ اعلام سياست "مقابله به مثل" در برابر حملات عراق به نفتكش‌ها و كشتي‌هاي تجاري و تهديد به بستن تنگه هرمز، در صورتي كه ايران نتواند به صدور نفت ادامه دهد. اين سياست پس از حضور امريكا و ناتو در خليج فارس ابعاد جديدي به خود گرفت و مبناي مقابله با سياست‌هاي امريكا در خليج فارس شد.
5 ـ مقاومت در برابر جنگ شهرها به ‌دليل تعهد ايران نسبت به ملت عراق كه با تشديد حملات عراق به شهرها به سياست مقابله به مثل محدود و با اعلام هشدار به مردم عراق براي تخليه شهرها، تغيير كرد.
6 ـ تكميل ساختار دفاعي كشور با ابلاغ حكم تشكيل سه نيرو در ساختار سپاه در شهريور سال 1364 و پيش از آن انتصاب حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني به فرماندهي عالي جنگ.
7ـ تبيين مواضع اصولي ايران در برابر پيشنهادهاي صلح و آشكارسازي ماهيت بخشي از پيشنهادها كه با هدف ناديده گرفتن حقوق ملت ايران و حفظ و احياي صدام و رژيم عراق انجام مي‌گرفت. امام همچنين بر مفهوم "جنگ تا رفع فتنه" تأكيد كردند.

5-    مرحله پنجم: پايان جنگ

تهاجم عراق به منطقه فاو و بازپس‌گيري آن در تاريخ 29 فروردين 1367 در واقع نقطه آغاز تحول جديد در جنگ بود.
ريشه‌هاي اين تحول نظامي متأثر از تغيير استراتژي عراق از "دفاعي" به "تهاجمي" و بر پايه اين اصل صورت گرفت كه "سرنوشت جنگ تنها بر روي زمين تعيين خواهد شد."
آنچه امكان موفقيت عراق را فراهم ساخت بن‌بست نظامي جنگ در منطقه جنوب براي ايران و انتقال جنگ از جنوب به منطقه شمال‌غرب بود. علاوه بر اين، درگيري نظامي ايران و امريكا در منطقه خليج فارس، در حد فاصل تير تا آبان 1366، فرصت مناسبي را در اختيار عراق قرار داد تا فارغ از هرگونه تهاجم ايران و انهدام قواي نظامي ارتش عراق، براي به ‌دست گرفتن ابتكار عمل آماده باشد.
پذيرش قطعنامه 598 در تير 1367، با توجه به وضعيت سياسي ـ نظامي حاكم بر جنگ، تنها انتخاب ايران براي غلبه بر اين شرايط بود. اين اقدام نخست اوضاع بين‌المللي را به سود ايران تغيير داد و ادامه تهاجمات عراق و منافقين در مناطق جنوب و غرب كشور نيز اين روند را تشديد كرد. در صحنه داخل كشور كه ابهامات زيادي نسبت به علل و نحوه تصميم‌گيري ايران مبني بر پذيرش قطعنامه وجود داشت با واكنش عراق و منافقين و مديريت امام در مهار و كنترل اوضاع، صحنه داخلي كشور ناگهان متحول شد و همانند روزهاي آغازين جنگ، نيروهاي داوطلب به شكل گسترده‌اي به سوي جبهه‌هاي جنگ هجوم بردند، به صورتي كه استقرار و پشتيباني و سازماندهي نيروها با مشكل مواجه شده بود.
شكست نظامي عراق در جبهه‌هاي جنوب و شكست منافقين در منطقه غرب كشور در كنار تغيير اوضاع بين‌المللي و صحنه تحولات داخلي كشور به سود ايران، در مجموع سبب شد مجدداً اوضاع در كنترل قرار گيرد و به نفع ايران تغيير كند.
وضعيت بسيار پيچيده، دشوار و سرنوشت‌سازي كه در ماه‌هاي پاياني جنگ در برابر جمهوري اسلامي قرار گرفته بود، ضرورت تصميم‌گيري استراتژيك را بيش از هميشه نمايان ساخت. در چنين موقعيتي كنترل و مديريت پيامدها، رخدادها و حوادث سياسي، نظامي و اجتماعي بسيار دشوار و در عين حال اساسي و سرنوشت‌ساز بود. امام در اين زمينه چند اقدام اساسي انجام دادند كه مركز ثقل آن پذيرش قطعنامه 598 بود.
امام خميني نخست همانند روزهاي آغازين جنگ، تصميماتي را براي تمركز فرماندهي اتخاذ كردند؛ به اين ترتيب كه به پيشنهاد آيت‌الله خامنه‌اي، رئيس‌جمهور وقت، آقاي هاشمي را كه پيش از اين فرمانده عالي جنگ بود رسماً به ‌عنوان جانشين فرماندهي كل قوا منصوب كردند. امام همچنين تدابيري را براي تشكيل ستاد فرماندهي كل قوا به منظور هماهنگي كامل ارتش و سپاه و نيروهاي انتظامي و به‌كارگيري كليه منابع و امكانات كشور و تمركز امور تبليغي و فرهنگي نيروهاي مسلح ابلاغ كردند.
امام در تبيين علل پذيرش قطعنامه، هدف را "مصلحت نظام و كشور و انقلاب" و رسيدن به "صلحي پايدار" و به عنوان يك سياست رسمي و نه تاكتيكي ذكر كردند.
اين تصميم، شايد سخت‌ترين اقدامي بود كه امام انجام مي‌دادند؛ زيرا ايشان اين عمل را به مثابه "نوشيدن جام زهر" قلمداد كردند.
كنترل پيامدهاي اين تصميم‌گيري در داخل كشور و در صحنه جنگ بسيار مهم و دشوار بود. با وجود آن‌كه اين تصميم مي‌توانست منشأ اختلاف در داخل كشور شود، اما امام توانستند به نحو بسيار مناسبي از ايجاد تفرقه جلوگيري كنند و حتي با بسيج و فراخواني مجدد مردم، صحنه نظامي جنگ را با شكست عراق و منافقين به سود ايران تغيير دهند.
امام در همين مرحله در كنار ساير اقدامات، مجدداً ابعاد سياسي ـ عقيدتي جنگ را همانند روزهاي آغازين جنگ تبيين و بر جنگ حق و باطل و جنگ اسلام عليه تمامي نابرابري‌هاي دنياي سرمايه‌داري و كمونيسم تأكيد كردند.
فرآيند و ماحصل تصميم‌ها و اقداماتي كه با تدبير امام انجام گرفت انتقال از يك وضعيت بحراني در صحنه سياسي ـ نظامي كشور به يك وضعيت جديد و باثبات بود. به همين دليل مي‌توان بر اين موضوع تأكيد كرد كه امام يك بار ديگر پس از رهبري انقلاب و مديريت و فرماندهي جنگ، توانست ادامه موجوديت نظام جمهوري اسلامي را پس از هشت سال جنگ در برابر عراق و كليه حاميان منطقه‌اي و جهاني تضمين و تثبيت نمايد. اهميت و پيامد اين موضوع نه تنها در همان موقعيت آشكار شد، بلكه تاكنون و تا سال‌هاي بعد، همچنان با تداوم موجوديت نظام جمهوري اسلامي، آثار خود را بر جاي خواهد گذاشت.
امام در اين مرحله بر چند مسئله اساسي تأكيد و موضوعاتي را تبيين كردند كه به شرح زير است:
1ـ ايشان طي يك جمع‌بندي از جنگ و دستاوردهاي آن تصريح كردند كه مقتدرترين افراد در مصاف با توطئه‌ها و خصومت‌ها و جنگ‌افروزي‌ها عليه انقلاب اسلامي معلوم نبود موفقيت بيشتري از افراد موجود به دست بياورند و در يك تحليل منصفانه انقلاب اسلامي در اكثر اهداف و زمينه‌ها موفق بوده است. امام همچنين بر اين موضوع نيز تأكيد كردند كه "البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتري مي‌نگريستيم و مي‌رسيديم." ايشان برجسته‌ترين هدف اساسي جنگ را "دفع تجاوز" و "اثبات صلابت اسلام" ذكر كردند كه در جنگ تأمين شد.
2ـ تأكيد امام بر استراتژي دفاع همه‌جانبه و ضرورت تبيين آن در شرايط بازسازي نيروهاي مسلح و انتقال تجارب نظامي و دفاعي به كليه آحاد ملت و مدافعان انقلاب، مي‌تواند مبين اين موضوع باشد كه نحوه پايان جنگ ريشه در عدم اجراي اين استراتژي داشته است. به عبارت ديگر شكاف ميان آنچه واقع شد با آنچه مطلوب ايران بود، حاصل عدم تناسب استراتژي ايران براي غلبه بر موانع و مشكلات بوده است. درك امام از اين كاستي بزرگ، به تأكيد ايشان بر مفهوم "دفاع همه‌جانبه" انجاميد.
3ـ ضرورت "تغيير تعادل قوا در جهان" براي تأمين منافع مسلمين از جمله اصولي بود كه امام به آن توجه داشتند و بر اساس كليه ملاحظات موجود براي تأمين حداقل بخشي از آن، بر تداوم موجوديت نظام جمهوري اسلامي و صدور انقلاب با حمايت مسلمانان و مستضعفين جهان تأكيد مي‌كردند.
به نظر مي‌رسد امام با بازبيني استراتژي نهضتي طي ده سال گذشته به اين نتيجه رسيدند كه ميزان سرمايه‌گذاري در سازماندهي مستضعفين جهان مناسب نبوده است و اگر غير از اين بود شايد سرنوشت جنگ و نحوه برخورد قدرت‌هاي جهاني، امريكا و عراق با ايران شكل ديگري به خود مي‌گرفت و جنگ نيز به نحو ديگري به پايان مي‌رسيد.

6-    نقش حضرت امام در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم
امام خميني به عنوان رهبر مذهبي و سياسي، مورد قبول تمامي اقشار مردم و گروه‌هاي سياسي بود و حتي گروه‌هايي كه با رهبري ايشان موافق نبودند نيز با توجه به فشار افكار عمومي از يك سو و نيز ادعاي بينش دمكراسي‌خواهي از سوي ديگر، از مخالفت علني با ايشان (در مقطعي خاص) خودداري كردند تا جايي كه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و حتي سران حزب توده، كه هيچ اعتقاد و علاقه‌اي به مذهب و روحانيت نداشتند، خود را پيرو خط امام مي‌ناميدند.
امام خميني از معدود رهبران انقلابي دنيا بودند كه هر سه چهرة
"رهبري مذهبي"، "فرمانده انقلاب" و "ايدئولوگ انقلاب" را دارا بودند. ايشان نقش عمده‌اي در پيروزي انقلاب، تأسيس و تثبيت نظام جديد، حل اختلاف جناح‌هاي سياسي، مقابله با ضدانقلاب داخلي و خارجي، بسيج عمومي در مواقع ضرورت، به ويژه در دوره جنگ ايفا نمودند. امام به سبب دارا بودن مرجعيت ديني و مقبوليت و محبوبيتي مردمي، در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم نقش مهمي داشتند. انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم نيز در طي جنگ چه در پشت جبهه و چه در درون جبهه‌ها نيز تأثير مهمي بر روند جنگ داشت.
به عنوان مثال حضرت امام در همان روزهاي آغازين جنگ طي فرماني، قاطعانه از دولت و ملت خواستند كه در شرايطي كه كشور درگير جنگ با دشمن است، كسي حق ندارد به اختلافات داخلي دامن زده و يا به انحاء مختلف روحيه ملي را سست نمايد. در هر حال رهنمودهاي حضرت امام در متوقف ساختن تجاوز دشمن، اخراج آن از سرزمين‌هاي اشغالي و تنبيه متجاوز تأثير قاطعي بر روند جنگ داشت.

7-    نقش امام در بسيج مردمي در داخل كشور
بسيج مردمي در طي جنگ به همت مسئولان عالي‌رتبه نظام و نهادهاي متولي اين امر همچون بسيج و ستاد تبليغات جنگ صورت مي‌گرفت اما با توجه به محبوبيت بالاي امام و اينكه ايشان علاوه بر رهبري سياسي، از مراجع بزرگ شيعه نيز به شمار مي‌رفتند، ايشان در تهييج و حضور مردم در جبهه‌ها نقش عمده‌اي داشتند؛ طوري‌كه با يك فرمان امام، سيل گروه‌هاي مردمي به جبهه‌هاي نبرد سرازير مي‌شد. پس از عزل بني‌صدر با توجه به اينكه وي به عنوان فرماندهي كل قوا با به كارگيري نيروهاي مردمي به بهانه نداشتن تخصص لازم مخالف بود و از طرفي در چندين عمليات عمده، براي بازپس‌گيري مناطق اشغال شده با شكست مواجه شد، اهميت حضور نيروهاي مردمي در قالب نيروهاي بسيجي و سپاهي بيشتر شد و همين مسئله باعث اجراي عمليات‌هاي موفق نظامي يكي پس از ديگري شد.
به كارگيري مفاهيمي مانند حفظ دين، دفاع از كشور، دفاع از مردم و نواميس و ... در بيانات امام، در بسيج مردم بسيار مؤثر بود و سرنوشت جنگ را به نفع ايران تغيير داد. امام با اصلي دانستن مسئله جنگ، مردم و مسئولان كشور را به حمايت از رزمندگان اسلام فرا خواندند و از اين طريق دشمن را از دستيابي به اهدافش ناكام ساختند. اعزام نيروهاي مردمي به جبهه‌ها در قالب "سپاهيان حضرت محمد(ص)" و يا "سپاهيان حضرت مهدي(عج)" در اين چارچوب صورت مي‌گرفت. در مجموع به دليل اينكه نيروهاي مسلح ايران به نيروهاي داوطلب مردمي اتكا داشتند، اين حضورها نقش بسزايي در چگونگي تداوم و اختتام جنگ ايفا كرد.

8-    رویکرد امام خميني به پيشنهادهاي صلح و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت

بايد توجه داشت که از اولين روزهاي تهاجم عراق به ايران تا سال 1366 که قطعنامه 598 به تصويب شوراي امنيت سازمان‌ملل رسيد، هيچ گاه و از هيچ سازمان و کشوري پيشنهادي که متضمن صلح باشد ارائه نشد. تا زماني که عراق بخش‌هايي از خاک جمهوري اسلامي را در تصرف داشت پيشنهادها
در حد آتش‌بس و مذاکره بود و اين امکان براي عراق وجود داشت تا با بهره‍گيري از برتري نظامي و امتيازي که به دليل پيشروي در داخل ايران به دست آورده بود، به اغراض سياسي خود دست يابد.
در مرحله بعد هنگامي که ايران توانست با همت فرماندهان و رزمندگان به برتري‌هاي عراق پايان بخشد و سرزمين‌هاي تصرف شده را در عمليات‌هاي فتح‍المبين و بيت‍المقدس آزاد کند، محور پيشنهادها تغيير کرد و موضوع آتش‍بس و عقب نشيني به مرزها و سپس آغاز مذاکرات صلح مطرح شد و اين به معناي از بين بردن برتري‌هاي نظامي ايران و امتيازهاي سياسي براي مذاکرات صلح بود. در اين حال اولين موضع امام خميني در قبال هر نوع پيشنهاد آتش‌بس، شناخت متجاوز و پرداخت غرامت بود. ايشان در ديدار با حبيب شطي دبيرکل کنفرانس اسلامي در 28مهر1359درباره متجاوز بودن عراق گفتند: «دولت‌ها اگر چنانچه مي‌خواهند عملي بکنند و صلح و صفا باشد بايد آن کسي را که مهاجم بوده و بغي کرده است و هجوم کرده است با او قتال کنند تا اينکه برگردد به امر خدا و برگشتن به امر خدا، اين نيست که از کشور ما بيرون برود، بلکه بايد خسارات مالي ايران را جبران کند ... ما با کسي دعوا نداريم، لکن خسارت ايران و عراق را مطالبه مي‌کنيم.»
امام خميني تا پايان جنگ بر اين موضع تأكيد داشتند. در سال 1365 نيز اين موضع با بيان ديگري طرح شد و امام حتي آتش‌بس را پذيرفتند ولي به شرطي که مسئله متجاوز مشخص شود. آقاي محمدجواد لاريجاني قائم مقام وزارت خارجه در سال‌هاي جنگ، در اين باره چنين توضيح مي‌دهد:
علي رغم تجاوز ارتش عراق ـ که ايران قرباني اصلي اين اقدام عراق بود ـ دولت اين کشور با مانورهاي سياسي و حمايت رسانه‌هاي غربي به دروغ صلح‌طلب معرفي مي‌شد. حدود دو سه سال قبل از پايان درگيري‌ها در جمع آيت‌الله خامنه‍اي و آقاي هاشمي و اينجانب (دکتر لاريجاني) مسئله‌اي براي خروج از موضع انفعالي طرح ‍شد و اين در شرايطي بود که قسمت‌هايي از خاک عراق در تصرف جمهوري اسلامي ايران بود. نتيجه اين نشست آن بود که ايران پيشنهادهايي را که جوامع بين‌المللي براي آتش‌بس ارائه مي‍دهند رد نکند. اين موضوع خدمت امام مطرح شد و ايشان فرمودند: «آتش‌بس ضروري است منتها بايد مسئله مشخص شود و آن اينکه مسئول تجاوز معرفي شود. ما اصلاً غير از واقعيت چيزي نمي‌خواهيم، ما مي‌خواهيم معلوم شود که چه کسي به ايران تجاوز کرده است، بعد از آن ما آتش‌بس را قبول مي‌کنيم، آتش‌بس که بد نيست.»

9-    رویکردامام خميني در پذيرش قطعنامه 598 به مثابه نوشيدن جام زهر
زيرا حضرت امام با توجه به فشارهاي همه‌جانبة سياسي، اقتصادي و نظامي بين‌المللي و داخلي مجبور شدند قطعنامة 598 را كه مخالف نظر ايشان بوده است، بپذيرند. قطعنامة 598 حاوي مطالبي نبود كه ايران بتواند در قالب آن به تمامي خواسته‌هايش برسد. حضرت امام معتقد بودند كه عراق علاوه بر بازگشت به مرزهاي بين‌المللي، بايد به عنوان متجاوز شناخته شود و خسارات جنگي نيز از اين كشور گرفته و به ايران داده شود. ولي اين قطعنامه، متجاوز را معلوم نكرد و خساراتي نيز به ايران پرداخت نشد. لذا از يك طرف امام مجبور بود كه به لحاظ شرايط اقتصادي و نظامي و سياسي داخلي و بين‌المللي قطعنامه را بپذيرد، زيرا نپذيرفتن قطعنامه ممكن بود نظام اسلامي را با خطر جدي مواجه سازد و از طرف ديگر خواسته‌هاي امام را كه تأمين منافع ملي جمهوري اسلامي ايران و مصالح نظام بوده است برآورده نساخت. لذا امام بهترين تشبيه و تعبير را در اين باره به كار بردند و آن اينكه با پذيرش قطعنامه جام زهر را نوشيدند. در حقيقت حضرت امام به رغم ديدگاه‌هاي قبلي خويش و صرفاً بر اساس مصالح نظام و منافع ملي از آرمان‌هاي خويش عدول كرد؛ آبروي خود را در طبق اخلاص گذاشت و فداي مصالح جمهوري اسلامي نمود.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: امام خمینی و جنگ ایران و عراق


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق

وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق

1-ساختار نظام دو قطبی پیش از جنگ

2- کشورهای نظام بین الملل

1-2 امریکا

-    آغاز جنگ

-    در طول جنگ

-    پایان جنگ

2-2 اتحاد جماهير شوروي سابق

-    آغاز جنگ

-    در طول جنگ

3-2اروپا و ژاپن

-    آغاز جنگ

-    در طول جنگ
3- سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي

1-3 سازمان ملل

-    آغاز  جنگ

-    ادامه جنگ

-    سازمان ملل و بمباران شيميايي و بمباران مناطق مسكوني از سوی عراق

-    پایان جنگ

-    صدور قطعنامة 598

-    مفاد قطعنامه 598 شوراي امنيت

-    عوامل تصويب قطعنامه 598

-    واكنش ايران و عراق در قبال تصويب قطعنامه 598

2-3 سازمان كنفرانس اسلامي و جنگ ايران و عراق

3-3 سازمان كشورهاي غيرمتعهد در جنگ ايران و عراق

4-3 شوراي همكاري خليج‌فارس درجنگ ايران و عراق

5-3 هيئت‌هايي صلح و ميانجي‌گري در جنگ ایران و عراق

وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق

1-ساختار نظام دو قطبی پیش از جنگ

در زمان جنگ ايران و عراق ساختار حاكم بر نظام بين‌المللي، دو قطبي بود. قطب اول بلوك سرمايه‌داري به رهبري ايالات متحدة امريكا و قطب ديگر بلوك كمونيستي به رهبري اتحاد جماهير شوروي بود. سيستم مذكور كمي پس از جنگ جهاني دوم در سال 1945 بر نظام بين‌المللي حاكم شد، طوري كه دو ابرقدرت پس از پايان جنگ جهاني دوم همكاري خود را در طول جنگ عليه آلمان نازي به فراموشي سپرده و جنگ سردي را عليه هم آغاز نمودند كه تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي تداوم داشت. در ساختار دو قطبي، هر يك از دو ابرقدرت، متعهد بودند كه از مرزهاي بلوك خودشان در همه جاي جهان دفاع كنند و حتي با كنار زدن رقيب سعي مي‌كردند، تا قلمرو خود را گسترش بدهند و هر نوع عقب‌نشيني در هر زمينه و هر جايي را مردود دانسته، آن را به منزلة پيروزي رقيب خود محسوب مي‌كردند.
قاعدة بازي دو ابرقدرت در زمان جنگ سرد، بازي با حاصل جمع صفر بود، يعني بُرد يك بازيگر، باخت رقيب محسوب مي‌گرديد. بنابراين هيچ‌كدام حاضر به دادن امتياز به رقيب نبودند و در وضعيتي قرار داشتند كه همواره به حركات، اقدامات و تصميمات رقيب بدگمان بودند. طبيعي به نظر مي‌رسد كه در چنين حالتي هيچ همكاري‌ايي بين دو ابرقدرت صورت نگيرد. دو ابرقدرت با وجود جنگ سرد حاكم بر روابطشان حاضر نبودند در نهادي بين‌المللي همكاري نمايند و شوراي امنيت كه طبق منشور ملل متحد مي‌بايست حافظ امنيت بين‌المللي باشد، عملاً به صحنه‌اي براي رقابت دو ابرقدرت تبديل شده بود؛ زيرا ابرقدرت شوروي هر چند كه عضو دائمي شوراي امنيت بود ولي سازمان ملل را نهادي امپرياليستي مي‍دانست كه ايالات متحدة امريكا آن را تأسيس كرده و در جهت منافع آن كشور است. به همين دليل سازمان ملل متحد و ركن بسيار مهم آن، شوراي امنيت، كه باني امنيت بين‌المللي بود، نتوانست از طريق اقدام دسته‌جمعي به حل و فصل مناقشات بپردازد.
اين ساختار سبب شد كه در آغاز تجاوز عراق به ايران، دو ابرقدرت موضع صريحي عليه آن نگيرند؛ زيرا هر كدام به دلايلي موافق تضعيف و حتي نابودي انقلاب اسلامي بودند. هر يك از آنها به جاي تلاش براي ايجاد صلح بين ايران و عراق از طريق شوراي امنيت، سعي مي‌كرد كه از وضعيت موجود حداكثر استفاده را به نفع خود بنمايد و حتي از تداوم جنگ نيز ناراضي نباشند. دو ابرقدرت ديدگاه‌هاي متفاوتي درباره جنگ ايران و عراق داشتند. بنابراين قطعنامه‌هايي را كه شوراي امنيت صادر مي‌كرد از استحكام چنداني برخودار نبود و همه بر اساس "توصيه" تنظيم شده بود كه به نظر مي‌رسد ابرقدرت‌ها با صدور آن قصد نداشته‌اند واقعاً به منازعة ايران و عراق خاتمه دهند. به عبارت دقيق‌تر، يكي از اصول منشور سازمان ملل، يعني اقدام دسته‌جمعي براي برقراري امنيت بين‌المللي، معنايي نداشت. اين وضعيت موجب گرديد كه شوراي امنيت نتواند به وظيفة خود طبق منشور عمل كند و به اين ترتيب جنگ ايران و عراق هشت سال تداوم يافت.
با وجود ساختار دو قطبي مذكور، در اوايل سال 1985، تغييري در سياست‌هاي اتحاد جماهير شوروي صورت گرفت كه سبب نزديكي دو ابرقدرت گرديد؛ جنگ سرد ميان آنها كم‍رنگ شد و زمينه همكاري در شوراي امنيت سازمان ملل متحد فراهم گرديد. اين امر موجب گرديد كه دو ابرقدرت شوروي و امريكا در سال 1987 براي خاتمه جنگ ايران و عراق با همديگر همكاري كنند. به دنبال آن قطعنامه 598 را بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل تنظيم كردند و "تصميم" گرفتند كه به هر نحو ممكن به جنگ پايان بخشند.


2- کشورهای نظام بین الملل

1-2 امریکا

-    آغاز جنگ

ـ مواضع و اقدامات امريكا در قبال تجاوز عراقامريكايي‌ها ضمن توصيه به شوروي مبني بر عدم مداخله در جنگ ايران و عراق، سه مسئله اساسي را در پيامد حملة عراق پيگيري مي‌كردند:
1ـ حملة عراق باعث آزادي جاسوسان امريكايي شود.
2ـ ايران براي بازداشتن عراق از ادامه تجاوز، ضمن برآورده ساختن خواسته‌هاي امريكا، از اين كشور درخواست كمك كند.
3ـ ايران با زير پاگذاشتن برخي اصول انقلابي خود، در مجامع رسمي بين‌المللي حضور يابد و به قواعد آنها تن دهد. امريكا براي تحقق اين امر در ظاهر به اصطلاح بي‌طرفي فعال را دنبال مي‌كرد و از سوي ديگر سعي داشت ايران را از دست زدن به انسداد تنگه هرمز ـ كه تنها امكان اعمال فشار ايران بر نظام بين‌المللي براي بازداشتن از هجوم بيشتر عراق بود ـ بازدارد.
اين در حالي بود كه امريكا نظاره‌گر پيشروي عراق بود و وقتي در هفته دوم جنگ، عراق را در دستيابي كامل به اهداف خود ناتوان ديد به جاي پيشنهاد عقب‌نشيني تنها خواستار آتش‌بس آن هم از طريق كشورهاي منطقه يا كنفرانس اسلامي و سازمان ملل شد.
گزيده‌اي از اظهارات مقامات امريكايي در آغاز تجاوز عراق:
كارتر رئيس‌جمهور امريكا: جنگ ايران و عراق ممكن است به آزادي گروگان‌هاي امريكايي منجر شود. از طرفي اين جنگ مي‌تواند ايران را در مورد لزوم صلح و قبول قوانين بين‌المللي متقاعد سازد. خبرهاي رسيده از ايران حاكي است كه اشتياق شديدي در ايرانيان براي حل اختلافاتشان با ما ديده مي‌شود‌.
ادموند ماسكي وزير امور خارجه امريكا: اگر ايران بخواهد تعهد و نقش كامل خود را در جامعه ملل ايفا كند، نخست بايد گروگان‌هاي امريكايي را آزاد كند. رهايي گروگان‌هاي امريكايي به تحريم‌هاي بين‌المللي عليه ايران و انزواي ايران در صحنه جهاني پايان مي‌دهد و آثار انساني گوناگوني به جاي خواهد گذاشت. امريكا آماده است به محض آزادي گروگان‌ها، بر اساس احترام متقابل و برابري، كليه مسائل حل نشده و سوءتفاهم‌هايي را كه ايران و امريكا را از هم جدا ساخته است، مورد رسيدگي قرار دهد.
سخنگوي دولت امريكا: ايالات متحده بر تصميم خود مبني بر عدم فروش قطعات يدكي تسليحاتي به ارتش ايران استوار است ... دولت امريكا اطلاعي از تحول اوضاع جنگ ندارد.
راديو امريكا: امريكا قصد ندارد در اوضاع ايران و عراق دخالت نمايد و كماكان موضع بي‌طرفي اتخاذ خواهد كرد.
رئيس‌جمهور امريكا: امريكا آزادي عبور كشتي‌ها از تنگه هرمز را اصل اساسي مي‌داند ... ايالات متحده امريكا در اين زد و خوردها مداخله نخواهد كرد و به شوروي نيز توصيه مي‌كند كه از دخالت خودداري ورزد.
ادموند ماسكي، وزير امور خارجه امريكا: ايالات متحده در حال مشورت با متحدين خود درباره ايجاد يك نيروي دريايي در صورت مسدود شدن خليج‌فارس است ... هم روس‌ها و هم ما مي‌دانيم اين اوضاع به سود هيچ‌كس نيست و هر دو برآنيم راهي براي پايان آن بيابيم.
كريستوفر معاون وزير امور خارجه امريكا: ايالات متحده و كشورهاي هم‌پيمان عربي تلاش مي‌كنند در صورت بسته شدن راه آبي هرمز، تدابير لازم را اتخاذ كنند.
سخنگوي پنتاگون: امريكا نيروهاي نظامي خود را در خليج‌فارس گسترش مي‌دهد، از جمله ناوهاي حامل 20600 تفنگدار دريايي امريكا كه اكنون در منطقه مستقر شده‌اند.
روزنامه نيويورك تايمز: تصميمي مبني بر تهيه سپاه دويست هزار نفري و يكصد هزار سرباز ذخيره براي عمليات فوق‌العاده در منطقه، اتخاذ شده است و جزيره ديه‌گو گارسيا، پايگاه نظامي امريكا تقويت مي‌شود.
نماينده امريكا در سازمان ملل: اگر عراق از امريكا كمك بخواهد، امريكا هرگونه امكانات نظامي را در اختيار عراق قرار خواهد داد.
كريستوفر معاون وزير امورخارجه امريكا: اتحاد جماهير شوروي مي‌داند كه ايالات متحده در صورت دخالت آن كشور ساكت نخواهد نشست.
وزير خارجه امريكا به طور جداگانه با معاون وزارت خارجه عمان و وزيران خارجه بحرين، پاكستان و مصر كه براي شركت در جلسات مجمع عمومي سازمان ملل به نيويورك رفته‌اند، ديدار و تبادل نظر كرد و گفت: امريكا منتظر نتايج ميانجي‍گري كنفرانس اسلامي و سازمان ملل متحد است.
كارتر: اگر به جنگ جمهوري اسلامي و عراق پايان داده نشود، به زودي تبديل به بحران بزرگي براي جهانيان خواهد شد.

در اينكه امريكا در راه‌اندازي جنگ ايران و عراق نقش داشته است و يكي از مشوقان و ترغيب‌كنندگان صدام براي حمله به ايران بوده است، شكي نيست، اما لازم است كه اين ادعا بر اساس شواهد و اظهارات مقامات امريكايي بررسي شود.
گواه اول اينكه با وجود قطع روابط ديپلماتيك امريكا و عراق از سال 1968، به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، برژينسكي مشاور امنيت ملي سابق امريكا براي اطلاع از وضعيت عراق و ترغيب اين كشور براي آغاز جنگ با ايران، سفرهاي مكرري به عراق مي‌نمايد، طوري كه روزنامة وال‌استريت ژورنال در هشتم فوريه 1980 يكي از سفرهاي محرمانه برژينسكي را فاش ساخت و روزنامه تايمز لندن نيز در 17 ژوئن 1980 به ملاقات اين شخص با صدام اشاره مي‌كند و مي‌گويد: برژينسكي بعد از سفر محرمانه به بغداد در يك مصاحبة تلويزيوني گفت: ما تضاد قابل ملاحظه‌اي بين امريكا و عراق نمي‌بينيم، ما معتقديم عراق تصميم به استقلال دارد و در آرزوي امنيت خليج‌فارس است و تصور نمي‌كنيم كه روابط امريكا و عراق سست گردد.
به هر حال مشاهده مي‌شود كه امريكا با وجود اختلافات ديرينه‌اش با عراق، چنين وانمود كرد كه در مقابل آرزوهاي هميشگي عراق يعني تسلط بر منطقة خليج‌فارس واكنشي نشان نخواهد داد. حتي آن طور كه از سخنان برژينسكي برمي‌آيد امريكا موافق آرزوهاي صدام است و برژينسكي مي‌خواسته چنين وانمود كند كه حركت صدام براي تسلط بر خليج‌فارس باعث سستي روابطش با امريكا نخواهد شد. مسلماً منظور برژينسكي حمله به ايران است و الا تسلط بر ديگر شيخ‌نشين‌ها هميشه و از طرف هر كشوري مخالف منافع امريكا بوده است و اين در جنگ عراق و كويت در سال 1990 به اثبات رسيده است.
شاهد ديگر آنكه، در همين زمان نيز، رفت و آمدها و تماس‌هاي مكرري ميان مجرمان فراري ارتش ايران با مسئولان دولت امريكا و حكومت بغداد صورت مي‌گرفت كه خود نشان‌دهندة نوعي آمادگي براي تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ايران بود. در اين باره مي‌توان به تماس‌هاي مكرر افرادي همچون شاپور بختيار و ارتشبد اويسي با مسئولان امريكايي و عراقي اشاره كرد.
گواه آخر اينكه، روزنامه امريكايي نيويورك تايمز، پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق، در آوريل 1980 (ارديبهشت 1359) از طرح‌هاي مرحله به مرحله امريكا در اين زمينه سخن مي‌گويد. اين روزنامه مي‌نويسد:
«دولت امريكا پس از شكست عمليات طبس، امكان اجراي سه طرح نظامي بسيار مهم را بررسي مي‌كند. طرح‌هاي مزبور عبارتند از: پياده كردن نيروهاي نظامي در شهرهاي محل نگهداري گروگان‌هاي امريكايي، مين‌گذاري در ميادين صدور نفت و بمباران پالايشگاه‌هاي ايران.» نيويورك‌تايمز مي‌افزايد: واشنگتن اميدوار است كه تحريم اقتصادي و سياسي ايران بتواند در تيرگي روابط ايران و عراق تأثير بيشتري داشته باشد. در پايان نيز عنوان مي‌كند: عده‌اي معتقدند شايد چشم‌انداز جنگ با كشور نيرومند عراق، ايران را وادار سازد در سياست خود تجديدنظر كند.
به هر حال، اظهارات اين روزنامه امريكايي نيز خود مي‌تواند نشان‌دهندة نيات پنهاني سياستمداران امريكايي براي تشويق صدام در آغاز جنگ عليه ايران باشد. اما پرسش اساسي اين است كه چرا امريكا خواهان حمله عراق به ايران بود و چه منافعي را تعقيب مي‌كرد؟
به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن در جريان اشغال لانه جاسوسي (سفارت امريكا) در تهران و شكست مفتضحانه اين كشور در طبس، امريكا كه ضربات پيايي و سختي از ايران خورده بود، نه تنها از هر حركتي كه به ضرر ايران تمام مي‌شد، استقبال مي‌كرد، بلكه خود نيز به دنبال انتقام‍جويي و جبران شكست‌هاي قبلي بوده است. از طرفي انقلاب اسلامي ايران نه تنها موجب شد تا امريكا مطمئن‌ترين متحد سياسي نظامي خود يعني رژيم شاه را از دست بدهد بلكه نظام سياسي جديد ايران نيز به الگويي براي ديگر كشورهاي مسلمان منطقه تبديل شد. امريكا از آن مي‌ترسيد كه ديگر متحدان منطقه‌‌يي‌اش نيز همچون شاه سرنگون شوند كه اين امر براي امريكا بسيار نگران‌كننده بود، زيرا كه منطقه خليج‌فارس حدود 60 درصد ذخاير نفت جهان را در خود جاي داده است و اگر بحران و انقلاب در كشورهاي اين منطقه متأثر از انقلاب اسلامي به وقوع مي‌پيوست به معناي بحران سرمايه‌داري غرب بود. لذا امريكا به عنوان سردمدار سرمايه‌داري غرب، سعي نمود با استفاده از قدرت نظامي عراق، ضمن جلوگيري از سرايت انديشه‌هاي انقلاب اسلامي به ديگر كشورهاي منطقه، نظام جمهوري اسلامي را ساقط و يا تضعيف سازد.

-    در طول جنگ امريكا بعد از آغاز جنگ ايران و عراق به ظاهر، در قبال جنگ ايران و عراق، سياست بي‌طرفي اعلام كرد. اما در طول جنگ، در مواقعي كه عراق در موضع ضعف قرار مي‌گرفت، به طور آشكار و در قالب سازمان ملل و كمك‌هاي نظامي، اقتصادي و سياسي، از عراق جانبداري مي‌كرد. همچنين نيروي دريايي امريكا با حضور در خليج‌فارس و حمله به كشتي‌ها، هواپيما و سكوهاي ايراني عملاً وارد جنگ با ايران شد. اين اقدام در موقعيتي كه عراق با ايران در حال جنگ بود به معناي حمايت آشكار از عراق و جبران ضعف‌هاي آن كشور براي ايجاد تعادل قوا بين عراق و ايران بوده است.
محور اصلي سياست امريكاييان در طول جنگ جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق بود، زيرا به نظر دولت امريكا، پيروزي ايران، علاوه بر اينكه موازنه را در منطقه به هم مي‌زد مشكلاتي هم براي غرب ايجاد مي‌كرد. دراين چارچوب، خصوصاً پس از فتح خرمشهر كه ايران در موقعيت بهتري نسبت به عراق قرار داشت، به نحو شديدتري اين سياست اعمال شد و امريكا به طور كامل و همه‌جانبه از عراق حمايت كرد.
امريكا در شوراي امنيت سازمان ملل متحد به همراه ديگر اعضاي شورا قطعنامه‌هايي را به تصويب رساندند كه اغلب به نفع عراق بود. آنها حتي براي يك بار هم عراق را متجاوز اعلام نكردند و تجاوز عراق را در قالب قطعنامه‌ها محكوم ننمودند و حداكثر از طرفين درخواست مي‌كردند كه به منازعه خاتمه داده، راه‌هاي مسالمت‌آميز در پيش گيرند.
امريكا به دنبال اولين پيروزي‌هاي ايران در بازپس‌گيري قسمتي از سرزمين‌هاي خود، اعلام كرد كه به دليل صدمات عمده‌اي كه در جنگ با ايران به عراق وارد شده است، قصد دارد مجوز فروش شش تا دوازده فروند هواپيماي پيشرفته لاكهيد (100-L) را به عراق صادر كند. به اين ترتيب براي اولين بار اين هواپيماها در اختيار عراق قرار مي‌گرفت و امريكا عملاً از تظاهر به بي‌طرفي در جنگ دست كشيده، رسماً به عراق تجهيزات مي‌فروخت.
همچنين در روز فتح خرمشهر، دولت امريكا اعلام كرد كه گرچه ايالات متحده در جنگ عراق و ايران بي‌طرف است اما نسبت به نتايج آن بي‌تفاوت نمي‌باشد و براي محدوديت هر چه بيشتر ايران، با دوستان منطقه‌اي خود و ژاپن و اروپا هماهنگي لازم را به عمل آورده است و قصد دارد از طريق انتقال سلاح‌هاي امريكايي به كشورهاي منطقه و تحويل آن به عراق، به حمايت از نيروهاي عراقي دست زند. گفتني است كه امريكا اين اقدامات را در راستاي سياست مهار ايران انجام داده است و با توجه به اينكه عراق نتوانست در مقابل حملات ايران مقاومت كند، بيم آن مي‌رفت كه رژيم بغداد از پاي درآمده و تعادل قوا به نفع ايران به هم خورد. از نظر امريكا ضروري به نظر مي‌رسيد كه از عراق حمايت شود. ايالات متحده از اين پس نه تنها حمايت خود از عراق را ادامه داد بلكه كشورهاي اروپايي و منطقه را ترغيب مي‌نمود كه به كمك عراق بشتابند، طوري كه اين كشور، فرانسه را تشويق كرد كه هواپيماي سوپراتاندارد در اختيار عراق قرار دهد. همچنين اين كشور كنترل مجاري غيرقانوني فروش تسليحات و لوازم يدكي از امريكا و ديگر كشورهاي غربي به ايران را سخت‌تر كرد و در همين خصوص وزارت خارجة امريكا يكي از افراد ارشد خود را به عنوان سفير ويژه، مأمور هماهنگي تلاش‌هاي امريكا براي محدود كردن تحويل اسلحه به ايران كرد.
از طرف ديگر، با تداوم عمليات تهاجمي ايران در سال 1362، امريكا احساس كرد عراق در حال فرسودگي و از پا درآمدن است به همين دليل در مقابل به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي به وسيله عراق، عكس‌العملي از خود نشان نداد و عملاً براي انجام هر جنايتي، به صدام چراغ سبز نشان داد و
از طرف ديگر براي پوشاندن نقاط ضعف صدام، آماده مداخلة مستقيم در جنگ شد.
امريكا همراه با تبليغات وسيع مبني بر بي‌طرفي در جنگ، اطلاعات جاسوسي در اختيار عراق قرار مي‌داد تا آن كشور بتواند در مقابل حملات زميني و هوايي ايران مقاومت نمايد. براي مثال امريكا با پرواز هواپيماهاي آواكس خود در منطقه و ماهواره‌هاي جاسوسي، تحركات زميني، هوايي و دريايي ايران را تحت نظر مي‍گرفت و با مشاهدة كمترين تحرك يا تغييري، اطلاعات مربوط را در اختيار عراق قرار مي‌داد. در مجموع همه گونه اطلاعات درباره مواضع هواپيماها، كشتي‌ها، تانك‌ها، موشك‌اندازها و اطلاعات جزئي از حملات ايرانيان به هدف‌هاي زميني و همچنين حملات ايران به هدف‌هاي دريايي در خليج‌فارس، در اختيار عراق گذاشته مي‌شد.
در كنار اين اقدامات، كمك‌هاي اقتصادي گسترده‌اي به عراق مي‌شد تا از اضمحلال دروني رژيم صدام جلوگيري شود. دولت ريگان اعتبارات كشاورزي بسياري به بغداد داد كه سالانه تا حدود يك ميليارد دلار مي‌رسيد. علاوه بر اين، امريكا دولت‌هاي عمدة غرب مثل فرانسه، آلمان، ايتاليا و انگليس را تشويق كرد تا با امضاي قراردادي با دولت عراق به آن كشور اجازه دهند تا بازپرداخت وام‌هاي خود را به تعويق اندازد. اين كار به دولت عراق فرصت داد تا پول بيشتري را براي مقاصد نظامي صرف كند.
نتيجه آنكه ايالات متحدة امريكا به رغم اعلام سياست بي‌طرفي در جنگ، در راستاي سياست نابودي، تضعيف و مهار انقلاب اسلامي ايران، عراق را تشويق به حمله به ايران كرد و سپس به حمايت همه‌جانبة نظامي، اقتصادي و سياسي از عراق پرداخت و اين اقدامات امريكا از نخستين روزهاي پيروزي ايران در جبهه‌ها تا پايان جنگ همچنان تداوم داشت. تنها در سال 1364 بود كه دولت امريكا با اعزام مك‌فارلين مشاور امنيت ملي ريگان كوشيد در عين حمايت از عراق، رابطة محدودي با ايران برقرار كند كه با هوشياري امام و افشاي ماجراي مك فارلين در سال 1365، اين تلاش نيز بي‌نتيجه ماند.

-    پایان جنگ
امريکا هميشه مترصد حضور در خليج فارس بود ولي نحوه حضور اين کشور در خليج فارس بستگي مستقيم به برتري رزمندگان اسلام داشت و در پي هر برتري كه نيروهاي خودي كسب مي‌كردند، امريکا نيز به نشانه حمايت از صدام، حضور خود را پر رنگ‌تر مي‌کرد.
حضور نيروهاي امريکايي در خليج فارس از سال 1364روند صعودي گرفت و در سال 1366 به اوج خود رسيد و درست يک روز پس از تصويب قطعنامه 598 که در بند پنجم آن ساير کشورها را به خويشتن‍داري و بازداشتن از هر گونه اقدام براي گسترش بيشتر مناقشه فراخوانده است، امريکا به بهانه حمايت از کشتي‌هاي کويتي ناوگان نظامي خود را به خليج فارس روانه کرد و در حمايت از عراق و براي جلوگيري از برتري نسبي ايران در جنگ خليج فارس، وارد عمل شد.
امريکايي‌ها هم‌زمان با سقوط فاو در پايان فروردين 1367، به سکوهاي نفتي ايران حمله کردند، تا حمايت خود را از عراق به طور سمبليک به نمايش بگذارند و از همه مهم‌تر و آشكارتر اينکه در سال 1367 با سرنگون کردن هواپيماي مسافربري ايران، به جنگ ابعاد فاجعه‌آميز دادند.

2-2 اتحاد جماهير شوروي سابق

-    آغاز جنگ

شوروي در سال 1972 با عراق پيمان دوستي 15 ساله منعقد كرد و به اين ترتيب نفوذ بسياري در عراق، به ويژه از نظر تأمين تسليحات ارتش و حضور كارشناسان نظامي به دست آورد و اصولاً ارتش عراق مجهز به سلاح‌هاي روسي شد. وقوع انقلاب اسلامي ايران هرچند كه براي شوروي به دليل قطع نفوذ امريكا در مرزهاي جنوبي‌اش مطلوب به نظر مي‌رسيد ولي رهبران شوروي به خاطر ماهيت مذهبي انقلاب اسلامي، از نظام سياسي جديد ايران خرسند نبودند و انقلاب ايران را الگويي براي مسلمانان شوروي مي‌دانستند. دولت انقلابي ايران نيز به موازات برخورد با نفوذ امريكا در ايران، از ميزان نفوذ شوروي نيز به شدت كاست؛ طوري كه گاز ايران به شوروي قطع شد و بندهاي 5 و 6 قرارداد 1921 ايران و شوروي، از طرف ايران ملغي اعلام گرديد و تجاوز روسيه به افغانستان نيز به شدت از طرف ايران محكوم شد.
علاوه بر اين، در بهمن 1361 عناصر اصلي حزب توده كه همكاري نزديكي با شوروي داشتند دستگير شدند و اين حزب به جرم همكاري اطلاعاتي و امنيتي با شوروي منحل شد. يكي از اقدامات اين حزب پس از پيروزي انقلاب اسلامي جذب ناخدا بهرام افضلي فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي بود كه پس از برخورد با حزب توده، وي نيز محاكمه و اعدام شد. از ديگر سران حزب توده محمدعلي عمويي، محمود اعتمادزاده (به‍آذين)، احسان طبري و نورالدين كيانوري بودند كه در برنامه تلويزيوني كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در سال 1363 پخش شد، به ارتباط حزب با سازمان جاسوسي شوروي ‌(K.G.B) اعتراف كردند.
خلاصه اينكه منافع شوروي از سويي اقتضا مي‌كرد كه انقلاب اسلامي ايران را به دليل قطع نفوذ امريكا تقويت كند و مانع تضعيف آن از طريق جنگ شود. از سوي ديگر، بنا به دلايل مذكور اين كشور از انقلاب اسلامي رضايت چنداني نداشت و سياست خارجي آن در ارتباط با ايران دچار نوسان بود.
اما راجع به نقش اين كشور در آغاز جنگ نمي‌توان قضاوت صريحي نمود و قاطعانه گفت كه شوروي نيز در راه‌اندازي جنگ نقش داشته و يا به تحريك و تشويق عراق پرداخته است، چون سندي در اين زمينه وجود ندارد. ولي مي‌توان گفت كه اين كشور نيز از حمله عراق به ايران ناراضي نبوده است؛ زيرا كه مقامات شوروي قبل از جنگ از جريان تصميم حمله عراق به ايران آگاه بودند ولي هيچ‌گونه تلاشي براي جلوگيري از حملة متحد خود انجام نداده و حتي در ابتداي جنگ حملة عراق را محكوم نكردند. بنابراين پشتگرمي عراق از تسليحات روسي و پيمان دوستي‌اش با شوروي مي‌تواند عاملي مؤثر در آغاز جنگ عراق عليه ايران باشد؛ خصوصاً اينكه عراق از نارضايتي شوروي نسبت به مواضع ايران دربارة مسئله افغانستان آگاهي كافي داشت.

-    در طول جنگ
جنگ ايران و عراق موجب بروز تعارض در مواضع شوروي شد. اين كشور در ابتداي جنگ به‌رغم اينكه عراق حمله به ايران را آغاز كرده بود، در سازمان ملل بر بي‌طرفي خود تأكيد كرد و در اوايل جنگ نيز به تقاضاي عراق براي تسليحات پاسخ مثبت نداد و حتي شواهدي وجود دارد كه سعي كرد با كمك‌هاي تسليحاتي به ايران به اين كشور نزديك شود و جاي امريكا را بگيرد، ولي در مقابل ايران از سياست شوروي در اين زمان استقبال نكرد.
به هر حال، وضع به همين منوال به پيش نرفت بلكه پس از آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي به همت رزمندگان اسلام و هم‌زمان با عقب‌نشيني نيروهاي عراقي از بخشي از سرزمين‌هاي اشغالي در تابستان 1982 (1361)، روس‌ها انتقال سلاح به عراق را از سر گرفتند. صدام حسين در سپتامبر 1982 (شهريور 1361) آغاز مجدد دريافت سلاح‌هاي روسي بر اساس قراردادهاي پيش پرداخت شده و منعقد در دورة پيش از جنگ را اعلام كرد. اين سلاح‌ها شامل جنگنده‌هاي ميگ 25، تانك‌هاي تي 72 و انواع موشك‌هاي سام بود. در اين دوره، شمار تكنسين‌ها و مشاوران روسي در بغداد نيز به 1000 تا 1200 نفر رسيد. در اوايل 1983 نيز، بعد از ديدار مقامات عراقي از مسكو، اين كشور سلاح بيشتري دريافت نمود و متخصصان روسي نيز در عراق افزايش يافتند.
اين اقدامات شوروي جهت‌گيري جديد براي حمايت از عراق بود و با سياست بي‌طرفي شوروي كه در اوايل جنگ اعلام كرده بود، تناقض داشت. حمايت شوروي از عراق در اين دوره از جنگ يعني پس از فتح خرمشهر، نقطة عطفي در تاريخ جنگ به شمار مي‌آيد. زيرا كه عراق به خاطر سيستم نظامي شرقي خود احتياج بسيار مبرمي به اين كمك‌ها داشت، حتي كمك‌هاي نظامي غرب نيز نمي‌توانست به اين حد به ساختار شرقي نظامي عراق كمك كند؛ زيرا امكان تهية تسليحات شرقي از بازار آزاد به راحتي امكان‌پذير نبود و برخلاف تسليحات غربي، اگر كشور سازندة آن يعني شوروي و بلوك شرق از اعطاي آن خودداري مي‌كردند، كشور مصرف كننده با بن‌بست روبه‌رو مي‌شد. از اين جهت بود كه كمك‌هاي شوروي كه به طور مستقيم و يا غيرمستقيم و از طريق يك كشور ثالث صورت مي‌گرفت، براي عراق به منزلة گشايش روزنة اميدي به حساب مي‌آمد.
از طرف ديگر، شوروي همگام با امريكا در شوراي امنيت، قطعنامه‌هايي را به تصويب رسانده‌اند كه همگي به ضرر ايران تمام شده است. به عنوان مثال به دنبال اجراي موفقيت‌آميز عمليات والفجر8، شوراي امنيت در 5 اسفند 1364 تشكيل جلسه داد و قطعنامة 582 را درباره استفاده از سلاح شيميايي به تصويب رساند. در اين قطعنامه كه با همكاري شوروي تصويب شد، با وجودي كه فقط عراق از اين نوع سلاح‌ها استفاده مي‌كرد، محكوم نشد. قيد جملة «شوراي امنيت از طرفين مي‌خواهد كه از سلاح‌هاي شيميايي استفاده نكنند»، نشان مي‌دهد كه شوروي و امريكا تا چه حد نسبت به اقدامات غيرقانوني و ضد حقوق بشر عراق، از خود بي‌تفاوتي نشان مي‌دادند. علاوه بر اين، هنگامي كه ايران از پذيرش قطعنامه‌هاي 582 و 588 شوراي امنيت
به دليل عدم توجه به خواسته‌هاي به حقش امتناع نمود، سفير شوروي در امارات متحدة عربي همگام با امريكا اعلام كرد كه ايران مسئول شكست تلاش‌هاي بين‌المللي براي پايان دادن به جنگ است و بايد سرزنش شود. موضع‌گيري شوروي عليه ايران در حالي صورت مي‌گرفت كه ارتش عراق به سلاح‌هايي همچون تانك‌هاي تي 55، تي 62 و تي 72، هلي‍‍كوپترهاي توپدار اي 24، توپ‌هاي روسي، هواپيماهاي ميگ 23، 25 و 29 و نيز وسايل حمل و نقل تانك و ... مجهز شده بود كه از سال 1982 به بعد شوروي در اختيار عراق قرار داده بود و عراق با كمك همين هواپيماها و نيز موشك‌هاي اسكاد شوروي اقدام به بمباران و موشك‌باران مناطق مسكوني، بنادر، سكوهاي نفتي و ... ايران مي‌كرد.
با نگاهي گذرا به حقايق مذكور، بدون شك مي‌توان نتيجه گرفت كه شوروي از لحاظ نظامي و سياسي در جنگ، مخصوصاً پس از فتح خرمشهر، از دولت عراق حمايت مي‌كرد.

3-2اروپا و ژاپن

-    آغاز جنگ

براي بررسي موضع اين دسته از كشورها لازم است آنها را به دو گروه تقسيم كرد؛ گروه اول كشورهايي هستند كه به طور آشكار يا ضمني به نفع دولت عراق موضع‌گيري كردند و از كمك‌هاي نظامي، سياسي و اقتصادي به اين كشور دريغ نورزيدند. اين كشورها عبارت بودند از فرانسه و انگلستان؛ اين كشورها هر چند در آغاز جنگ اعلام بي‌طرفي كردند ولي آنچه كه اعمال مي‌كردند در واقع در تأييد حمله عراق به ايران بوده است. علت اين موضع‌گيري هم برخورداري اين دو كشور از منافع بسياري در عراق بود و ديگر اينكه از انقلاب اسلامي ايران نيز به شدت ضربه خورده و نگران گسترش آن بودند و طبيعي بود كه در آغاز جنگ، در عمل حملة عراق عليه ايران را تأييد نمايند؛ هر چند كه اظهار‌‌ نظر رسمي و صريحي مبني بر حمايت از عراق نكرده باشند. گروه دوم كشورهايي بودند كه چندان از وقوع انقلاب اسلامي ايران متضرر نشدند و حتي با خارج شدن رقباي سياسي و تجاري آنها مثل فرانسه، انگليس و امريكا از صحنة ايران، احتمالاً جايگاه بهتري به دست آورده و به شريك تجاري درجة اول ايران تبديل شدند. اين كشورها عبارت بودند از آلمان و ژاپن كه از آغاز جنگ اعلام بي‌طرفي كرده، همچنان رابطة خودشان را با دو كشور ايران و عراق حفظ كردند.

-    در طول جنگ
اكثر كشورهاي اروپايي چه آنهايي كه به طور آشكار يا ضمني به نفع عراق موضع‌گيري كردند و چه كشورهايي كه به صورت ظاهري اعلام بي‌طرفي نمودند، از كمك اقتصادي، سياسي و نظامي به دولت عراق دريغ نورزيدند. كشور فرانسه از همان آغاز جنگ تسليحات و تجهيزات نظامي بسياري در اختيار اين كشور قرار داد و حتي در موقعيتي كه عراق در جبهة جنگ با مشكلاتي مواجه شده بود، با اجاره دادن هواپيماهاي پيشرفتة جنگي
به نام سوپراتاندارد، بنية نظامي عراق را تقويت كرد. دولت انگليس نيز همچون فرانسه كمك‌هاي مهم اقتصادي و بعضاً نظامي در اختيار اين كشور قرار داد.
آلمان نيز ضمن اعلام بي‌طرفي، تلاش مي‌نمود تا از طريق فروش تسليحات نظامي خود به عراق سود سرشاري را كسب كند، به ويژه اينكه بعد از جنگ ايران و عراق معلوم گرديد كه شركت‌هاي آلماني با تصويب دولت آلمان در تأمين مواد اولية مورد نياز سلاح‌هاي شيميايي، كمك‌هاي بسياري به عراق كرده‌اند.
قبل از اينكه به اين امر بپردازيم كه اين كشورها چه منافعي را تعقيب مي‌كردند بهتر است به صورت واضح‌تر اقلام كمك‌هاي اصلي اين كشورها به عراق را برشماريم.
فرانسه در بين كشورهاي اروپايي بيشترين كمك را از لحاظ تسليحاتي به عراق نموده است. به طور مثال، اين كشور بعد از عمليات موفقيت‌آميز
والفجر8، ارسال حدود 60 فروند ميراژ 2000 به عراق را با تضمين مالي عربستان، به عهده گرفت. در سال 1364 نيز عراق با استفاده از سلاح‌هاي پيشرفتة ليزري ساخت فرانسه توانست سيستم دفاع ضد هوايي پيچيدة خارك را از كار بيندازد. به اين صورت كه تكنولوژي پيشرفتة موشك
آ.اس.350 ال را يك شركت امريكايي به سفارش تامپسون فرانسه توليد و سپس برنامة آن را به فرانسه واگذار كرد. تامپسون بعداً تكنولوژي اين سلاح را به عراق فروخت. منافعي كه فرانسه آن را تعقيب مي‌نمود گذشته از سود سرشار اقتصادي ناشي از ارسال سلاح، به سياست‌هاي جهاني و منطقه‌اي اين كشور برمي‌گردد. فرانسه در طول جنگ سياست خود را حول سه محور قرار داد: اول، آنكه هيچ يك از طرفين نبايد شكست خورده (عراق) و يا پيروز (ايران) شوند. اين موضع‌گيري موجب گرديد كه پس از خروج عراق از خاك ايران، گرايش فرانسه به طرف عراق تشديد شود. دوم، اينكه اكثر قراردادهاي موجود را حفظ كند كه اين امر سبب تداوم ارسال تسليحات به عراق شده بود. سوم، فرانسه در شوراي امنيت همسو با اكثريتي عمل مي‌كرد كه باعث تصويب قطعنامه‌هايي به ضرر ايران مي‌شدند. در مجموع فرانسه گذشته از كسب سود سرشار اقتصادي از كمك به عراق، اميدوار بود در جنگي كه احتمال داده مي‌شد ايران در آن به پيروزي برسد، موازنه‌اي به نفع عراق ايجاد كرده و از اين طريق منافع كوتاه مدت و طولاني مدت خود را در عراق حفظ نمايد و در عين حال از گسترش انقلاب اسلامي نيز جلوگيري به عمل آورد.
انگلستان نيز با مشاهدة نقاط ضعف عراق تصميم گرفت كه به همراه امريكا به كمك صدام بشتابد. در آذر 1362، وقتي كه معاون وزير دفاع امريكا اعلام مي‌كند كه شكست عراق در جنگ با ايران مخالف منافع امريكا است و امريكا براي جلوگيري از آن اقدامات متعددي انجام خواهد داد، مارگارت تاچر نخست‌وزير انگلستان نيز اعلام نمود كه كشتي‌هاي جنگي بريتانيا براي كمك به ايالات متحده به خليج‌فارس اعزام مي‌شوند. اين اقدام در واقع براي كمك به عراق بوده است تا دست او را براي تحميل جنگ اقتصادي به ايران باز گذارد.
علاوه بر اين، انگلستان به همراه فرانسه و ايتاليا و به تشويق امريكا، قراردادي با دولت عراق امضا كردند تا بازپرداخت وام‌هاي خود را به تعويق اندازند. اين كار به دولت عراق فرصت داد تا بودجه بيشتري را صرف مقاصد نظامي كند. انگلستان همچنين طبق قراردادي، تجهيزات الكترونيكي و راداري به عراق واگذار كرد كه اين كشور را در جنگ عليه ايران كمك مي‌نمود. در مجموع انگلستان در سال‌هاي 1980 تا 1987 حدود 350 ميليون دلار سلاح به عراق فروخته است.
براي اينكه درك نماييم انگلستان در حمايت از عراق چه منافعي داشته است بايد سياست خارجي آن در سطح جهاني و منطقه‌اي بيان گردد.
سياست انگلستان در قبال منطقة خليج‌فارس همانند فرانسه متأثر از روابط اين كشور با امريكا بود. انگلستان براي دسترسي به منابع حياتي نفت منطقه به قدرت نظامي امريكا وابسته بود و اين كشور همچون امريكا نمي‌خواسته است كه پيروزي ايران در جنگ باعث تقويت ايران در كل منطقه و گسترش نهضت‌هاي اسلامي شود و يا اينكه فرصتي را براي شوروي فراهم آورد تا در منطقه حضور يابد. بنابراين تلاش مي‌نمود كه حداقل عراق در جنگ بازنده نباشد.
ديگر كشورهاي اروپايي مثل آلمان و ايتاليا نيز تا حدودي و به شيوه‌هاي مختلف به كمك عراق شتافتند. آلمان با فروش تجهيزات سلاح شيميايي و ايتاليا با انعقاد قراردادي براي تعويق بازپرداخت وام عراق به كشورش، در راه كمك به عراق گام برداشتند. اين دو كشور هر چند كه موضع سختي عليه ايران نداشتند ولي در عمل آنها نيز به لحاظ اقتصادي و نظامي و سياسي از عراق حمايت مي‌كردند. طوري كه شركت‌هاي آلماني با تصويب دولت آلمان، مواد اولية مورد نياز سلاح‌هاي شيميايي را در اختيار دولت عراق قرار دادند و ارتش عراق نيز آنها را عليه نيروهاي ايراني و با استفاده از هلي‌كوپترهاي ساخت آلمان، فرانسه و شوروي به كار مي‌گرفت. ايتاليا نيز قراردادي را براي ساخت تعدادي ناوچة جنگي با رژيم عراق منعقد كرد و تعدادي از پرسنل نيروي دريايي عراق را نيز در ايتاليا آموزش داد و بازپرداخت بدهي‌هاي عراق را به تعويق انداخت. بديهي است كه اين اقدامات كمك فراواني به تقويت نظامي و اقتصادي عراق كرده است.
دليل ديگر حمايت آلمان و ايتاليا از عراق علاوه بر كسب منافع اقتصادي از طريق فروش تسليحات به اين كشور، اين بود كه آنها نيز همچون انگلستان، فرانسه و امريكا نگران تهديد منافع اقتصادي خود در خليج‌فارس بودند. اين دو كشور، اكثر نفت وارداتي خود را از منطقه خليج‌فارس وارد مي‌كنند و احتمال مي‌رفت كه پيروزي ايران در جنگ با عراق، به از دست رفتن كنترل آنها بر جريان طبيعي دريافت نفت بينجامد. نكته حائز اهميت در مواضع كشورهاي اروپايي درباره جنگ اين بود كه كشورهاي اروپاي غربي در دوران نظام دو قطبي، هماهنگ و همسو با كشور امريكا بودند، از سياست‌هاي اين كشور در جهان حمايت مي‌كردند و دنباله‌رو آن بودند.
 
از آنجا كه انقلاب اسلامي ايران انديشه جديدي را وارد سياست بين‌المللي كرد كه مبني بر اصل نه شرقي، نه غربي بود لذا استقلال كشوري مثل ايران و بسط انديشه‌هاي ضد استبدادي و ضد امپرياليستي آن در منطقه خاورميانه مي‌توانست براي جهان سرمايه‌داري مضر باشد. بنابراين تمام كشورهايي كه در بلوك سرمايه‌داري يا بلوك كمونيستي بودند از اينكه كشوري جداي از ساختار سياسي موجود بين‌الملل در حال زندگي و رشد و تحول است، ناراضي بودند؛ زيرا مي‌ترسيدند كه اين آرمان، الگويي براي ساير كشورهاي منطقه و جهان گردد. بنابراين سعي مي‌كردند تا از استقلال آن جلوگيري نمايند. كشور آلمان نيز هر چند قرارداد همكاري متقابل با عراق نداشته است ولي به هر حال همانند ديگر متحدين غربي خود در مسير سياست‌هاي جهاني و منطقه‌اي امريكا حركت مي‌كرد. اين كشور نيز چون ديگر كشورهاي غربي تلاش مي‌نمود كه از قدرت يافتن ايران انقلابي كه تهديدي عليه منافع غرب محسوب مي‌شد، جلوگيري به عمل آورد. زيرا پيروزي ايران تعادل قوا را در منطقة استراتژيك خليج‌فارس به هم زده، باعث روي كار آمدن حكومت‌هاي اسلام‌گرا مي‌شد كه اين امر از نظر آنها ممكن بود آينده صادرات انرژي را مبهم سازد و از آنجايي كه آلمان اكثر نفت خام وارداتي خود را از خليج‌فارس تأمين مي‌نمود، بنابراين منافع اين كشور اين چنين اقتضا مي‌كرد كه از هر گونه تهديدي عليه صادرات انرژي جلوگيري نمايد.
از سوي ديگر، هدف اين كشورها كسب سود اقتصادي بوده است. اين كشورها داراي صنايع تسليحاتي بوده و طبيعتاً توليد تسليحات و تجهيزات نظامي اگر به مصرف نرسد، باعث ركود اين صنايع خواهد شد. ولي فروش آن به كشورهاي ديگر از طرفي كسب سود بيشتر را در پي دارد و از طرف ديگر موجب مي‌شود كه اين صنايع كه ابزار قدرت هر كشوري نيز هست، پويا و روزآمد باقي بماند. علاوه بر اين عامل اقتصادي، فروش تسليحات به كشورها در چارچوب سياست كلان و ارزش‌هاي مورد نظر آنها صورت مي‌گيرد. بديهي است كشوري چون ايران كه شعارهايي مغاير با اهداف و منافع قدرت‌هاي سلطه‌گر مطرح ساخته بود نمي‌توانست دريافت كننده اين تسليحات باشد حتي اگر پول آن را نقداً پرداخت مي‌كرد؛ و برعكس عراق كه در مقابل چنين كشوري قرار گرفته بود مجاز به دريافت همه گونه سلاحي بود. اخبار و اطلاعات نشان مي‌دهد آلمان با فروش سِرّي بعضي از تجهيزات سلاح‌هاي شيميايي به عراق، سود سرشاري را به خود اختصاص داده است.

3- سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي

1-3 سازمان ملل

-    آغاز  جنگ

ابتدا باید شناختي راجع به اهداف و اقدامات سازمان ملل براي جلوگيري از به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي كه يك اقدام پيشگيرانه را نيز شامل مي‌شود، پيدا كنيم تا بهتر بتوانيم بر اساس آن اقدامات سازمان مذكور را درك نماييم. سازمان ملل متحد بر اساس منشور، «به منظور تأمين اقدام سريع و مؤثر از طرف ملل متحد، مسئوليت اوليه حفظ صلح و امنيت بين‌المللي را به شوراي امنيت واگذار كرده است. شوراي امنيت نيز بر اساس ماده 39 ملزم است وجود هر گونه تهديد عليه صلح، نقض صلح و يا عمل تجاوز را احراز كرده و توصيه‌هايي نمايد و يا تصميمي اتخاذ كند.»
با كمي دقت مي‌توان گفت كه منشور، نه تنها شورا را مسئول حفظ صلح بعد از احراز تجاوز مي‌داند، بلكه مسئوليت جلوگيري و پيشگيري از تهديد صلح و امنيت بين‌المللي را نيز مدنظر داشته است. يعني اينكه سازمان ملل اين اركان را ملزم نموده است كه اقدامات پيشگيرانه را نيز براي جلوگيري از نقض صلح انجام بدهند؛ زيرا اعتقاد بر اين است كه وجود زمينه‌هاي بحران باعث ايجاد بحران و در نهايت به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي مي‌شود و لازم است علل ريشه‌اي تجاوز مورد توجه قرار گيرد تا با اقدامات پيشگيرانه به موقع و كافي بتوان از آن جلوگيري كرد. سازمان ملل متحد وظيفه دارد تا تهديدهاي بالقوه صلح و امنيت بين‌المللي را شناسايي و اقدامات بازدارنده را در مقابل مناقشاتي كه به نقض صلح منجر مي‌شود انجام دهد كه اين امر خود مستلزم تماس مستقيم با شوراي امنيت و همكاري مستحكم‌تر با دولت‌ها، به ويژه آنان كه توانايي‌هاي خاص دارند و نيز با سازمان‌هاي فراملي و فرامنطقه‌اي يا سازمان‌هاي غير دولتي و نهادهاي دانشگاهي و غيره است.
اما مشاهده شد كه سازمان ملل متحد با وجود آگاهي از تحركات نظامي عراق در مرزهاي ايران قبل از آغاز جنگ و اطلاع كافي كورت والدهايم از تجاوزات مرزي عراق قبل از شروع جنگ و حتي پس از شروع جنگ، اقدامات پيشگيرانه لازم را براي جلوگيري از جنگ انجام نداده است و دبيركل نقش مؤثري براي جلب توجه شوراي امنيت ايفا ننموده و خود شورا نيز قطعنامه يا بيانيه‌اي براي جلوگيري از جنگ صادر نكرده است.
 
لازم به ذكر است كه با آغاز تجاوز عراق به ايران و كاربرد نيروهاي مسلح عليه جمهوري اسلامي ايران، كه خود مصداق بارز مادة 1 قطعنامة "تعريف تجاوز" مجمع عمومي سازمان ملل بود، سازمان ملل متحد به عنوان تنها سيستم حفظ صلح و امنيت بين‌المللي وظيفه داشت تا بر اساس بند 1
ماده 1 منشور براي «احراز تجاوز و جلوگيري و برطرف نمودن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هر گونه عمل تجاوز» تصميم لازم را اتخاذ كند. براي درك مواضع سازمان ملل متحد در آغاز جنگ ايران و عراق، مواضع و اقدامات شوراي امنيت، مجمع عمومي و دبيركل جداگانه بررسي مي‌گردد تا شناختي در اين زمينه حاصل شود.

ـ شوراي امنيتبه موجب بند 1 مادة 14 منشور سازمان ملل، شوراي امنيت مسئوليت اولية حفظ صلح و امنيت بين‌المللي را برعهده دارد. بايد بررسي نمود كه آيا اين شورا به وظيفة محولة خود در جنگ ايران و عراق عمل نموده است يا خير؟
با اينكه تجاوز عراق به ايران كاملاً محرز بود، اما شوراي امنيت سازمان ملل در اولين واكنش خود در 23 سپتامبر 1980 (1 مهر 1359) يك روز پس از آغاز جنگ در بيانيه‌اي رسمي از "احراز تجاوز" عراق به ايران خودداري كرد و تنها آن را "وضعيت" توصيف نمود. گفتني است شوراي امنيت حتي "درگيري مسلحانه" در مرزهاي دو كشور را در حد "نقض صلح" و يا حتي "تهديد عليه صلح" هم ندانست تا با توسل به مواد 41 و 42 منشور «به اقدامي كه براي حفظ يا اعادة صلح و امنيت بين‌المللي ضروري است، مبادرت كند» و با تشكيل نيروهاي ملل متحد وضعيت گذشته را اعاده كند. به اين ترتيب شوراي امنيت عملاً مواد فصل هفتم منشور در مورد «اقدام در موارد تهديد عليه صلح و نقض صلح و اعمال تجاوز» را ناديده گرفت.
شورا در نخستين قطعنامة خود (شمارة 479) در 28 سپتامبر 1980
(6/7/1359) نيز هيچ اشاره‌اي به تجاوز عراق و يا نقض تماميت ارضي ايران نكرد و پيشنهاد آتش‌بس نداد و از نيروهاي متجاوز نخواست كه سرزمين‌هاي اشغالي را ترك كنند. تنها از دو كشور درخواست كرد كه از استفاده از زور بيشتر بپرهيزند كه به اين معني است كه نيروهاي عراقي همچنان در مناطق اشغالي بمانند و نيروهاي ايراني براي بازپس‌گيري آن اقدامي ننمايند. علاوه بر اين، شورا در اين قطعنامه، جنگ ايران و عراق را تنها "وضعيت" توصيف نمود و از آن به عنوان "نقض صلح" ياد نكرد. شوراي امنيت پس از قطعنامه 479، اولاف پالمه را به عنوان نمايندة دبيركل به منطقه اعزام كرد تا به مذاكره با طرفين بپردازد كه او نيز نتوانست راه‌حلي پيدا نمايد.

ـ مجمع عموميمجمع عمومي سازمان ملل متحد به موجب مادة 10 منشور مي‌تواند هر مسئله يا امري را كه در حدود اين منشور يا مربوط به اختيارات و وظايف هر يك از ركن‌هاي مقرر در منشور باشد، مورد بحث قرار دهد و جز مواردي كه بر اساس منشور به شوراي امنيت محول شده است،‌ مي‌تواند به اعضاي سازمان ملل و يا به شوراي امنيت توصيه لازم را بنمايد. با وجود اين، مجمع عمومي سازمان ملل در قبال جنگ ايران و عراق به وظايف خود عمل نكرد و هيچ‍گونه موضعي در آغاز تجاوز عراق به ايران نگرفت و تنها در سي و هفتمين اجلاس خود و آن هم بر اساس تقاضاي عراق، موضوع جنگ ايران و عراق را در دستور كار خود قرار داد. در همين اجلاس كه در تاريخ 22 اكتبر 1982 (30 مهر 1361) تشكيل شد، مجمع نيز همچون شوراي امنيت ـ اما پس از 25 ماه سكوت ـ بعد از بررسي مسئلة جنگ ايران و عراق از شناسايي متجاوز خودداري ورزيد.
ـ دبيركلدبيركل سازمان ملل متحد نيز بر اساس مواد 98 و 99 منشور، نقش خاصي در حفظ و تأمين صلح و امنيت بين‌المللي دارد به طوري كه بر اساس اين مواد، «دبيركل مي‌تواند در تمام جلسات مجمع عمومي، شوراي امنيت
و ... شركت نمايد و مي‌تواند توجه شوراي امنيت را به هر موضوعي كه به نظر او تهديدي براي حفظ صلح و امنيت بين‌المللي باشد جلب كند.» اما بايد بررسي كرد كه دبيركل كه بالاترين مقام اداري سازمان ملل متحد است، در آغاز جنگ ايران و عراق چه اقدامي انجام داده است.
در زمان آغاز جنگ ايران و عراق، دبيركل سازمان ملل متحد، كورت والدهايم بود. او با وجود آگاهي از درگيري‌هاي تابستاني 1359 بين ايران و عراق و تجاوزات مرزي مكرر عراق و حتي پس از شروع جنگ بين دو كشور، نقش مؤثري در جهت جلب توجه شوراي امنيت ايفا نكرد. والدهايم پس از آغاز جنگ در تاريخ 22 سپتامبر 1980 بدون توجه به نفس تجاوز عراق، از شوراي امنيت خواست براي مذاكره درباره مخاصمه ميان ايران و عراق تشكيل جلسه دهد. والدهايم بدون استفاده از اختياراتش بر اساس ماده 99 منشور، تلاش كرد تا به صورت پيشنهاد "مساعي جميله" به طرفين درگير جنگ آنها را به پايان مخاصمه تشويق كند و در نوامبر 1980 اولاف پالمه از طرف او براي بررسي موضع دو كشور ايران و عراق عازم منطقه شد تا زمينه را براي مذاكرات صلح مهيا كند. پالمه در طول مأموريت خود 5 بار به ايران سفر كرد، اما چون سازمان ملل و شوراي امنيت تمايل به احراز تجاوز عراق نداشت، وي نيز در همان چارچوب عمل مي‌كرد لذا نتوانست موفقيتي به دست آورد.
خلاصه اينكه با نگاه به اقدامات سه ركن اصلي سازمان ملل متحد يعني شوراي امنيت، مجمع عمومي و دبيركل مشخص مي‌شود كه سازمان ملل متحد در جهت وظيفه اصلي خود يعني حفظ صلح و امنيت بين‌المللي حركت نكرده است و در آغاز جنگ نيز بدون اينكه متجاوز را معين نمايد و تنبيه كند، سعي كرده است كه وضعيت به همان صورت باقي بماند و اغلب اقدامات اوليه براي حفظ وضع موجود و به نفع عراق و تحكيم موقعيت اين كشور بوده است.

-    ادامه جنگ
شوراي امنيت سازمان ملل داراي پنج عضو دائمي است كه شامل كشورهاي امريكا، شوروي، فرانسه، انگليس و چين مي‌شود. به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، همه اين قدرت‌هاي بزرگ به نوعي از انقلاب اسلامي احساس خطر مي‌كردند (البته بيش از همه امريكا و كمتر از همه چين). لذا با وجود جنگ سرد ميان دو ابرقدرت يعني امريكا و شوروي سابق، آنها در مسئله جنگ ايران و عراق اتفاق‌نظر داشتند. امريكا به‍ دليل از دست دادن شاه، ماجراي گروگان‍گيري و تهديد منافعش در منطقه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و احتمال سرايت انقلاب در ديگر كشورهاي منطقه و شوروي نيز به علت گسترش اصول‍گرايي اسلامي در جمهوري‌هاي مسلمان‌نشين كشورش، مسئله افغانستان و اتحاد قديمي‌اش با عراق، با انقلاب اسلامي ايران سازگاري منافع نداشتند.
به همين دليل پس از آغاز جنگ، اين دو كشور به همراه ساير اعضاي شوراي امنيت قطعنامه‌اي را تصويب كردند كه به ضرر ايران تمام شد، به اين صورت كه تا جايي كه امكان داشت سعي نمودند از پيروزي ايران جلوگيري نمايند. در روز دوم تهاجم سراسري ارتش عراق كه نيروهاي عراقي در عمق خاك ايران پيشروي كرده بودند و بر نيروهاي ايراني برتري داشتند، اعضاي شوراي امنيت در بيانيه‌اي كه انتشار دادند از عراق نخواستند كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردد؛ ولي مشاهده گرديد كه بعد از عمليات بيت‌المقدس و آزادي خرمشهر، و پس از 22 ماه سكوت (بين دو قطعنامه 479 و 514) زماني كه تصور شكست عراق و پيروزي ايران و پيشروي آن در خاك عراق در ذهن اعضاي دائمي شوراي امنيت نقش بسته بود اين شورا در تاريخ
12 ژوئيه 1982 (21/4/1361) قطعنامة 514 را تصويب كرد كه در آن از طرفين خواست كه به مرزهاي بين‌المللي بازگردند. پيداست روي سخن اين قطعنامه با ايران و براي محدود كردن پيشروي ايران بوده كه مورد تمايل اعضاي دائمي شوراي امنيت نبوده است و الا اگر غير از اين بود شوراي امنيت مي‌توانست در قطعنامه 479 (6/7/1359) از دو طرف بخواهد كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردند (كه در اين صورت مسلماً هدفِ قطعنامه عراق مي‌بود) و تا حدود 2 سال بعد كه عراق همچنان بخش‌هاي بزرگي از سرزمين ايران را در اشغال داشت، شورا مي‌بايست چنين قطعنامه‌هايي را صادر مي‌كرد و عراق را به عقب‌نشيني به مرزهاي بين‌المللي دعوت مي‌نمود.
شورا در قطعنامه‌هاي بعدي خود از طرفين مي‌خواهد كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردند. اين درخواست در حالي بود كه از سال 1361 يعني آزادسازي خرمشهر، نيروهاي ايراني در جبهه‌ها برتري داشتند و در آستانه ورود به خاك عراق بودند و برتري عراق در جبهه‌ها از بين رفته بود و نيروهاي ايراني در بسياري از مناطق به مرزهاي بين‌المللي رسيده بودند.
بنابراين به نظر مي‌رسد كه هدف اصلي شوراي امنيت از تصويب قطعنامه‌هايي كه در آنها از طرفين مي‌خواهد به مرزهاي بين‌المللي بازگردند، جلوگيري از ورود نيروهاي ايراني به خاك عراق، تحت عنوان به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي بود. شوراي امنيت با اشاره به ماده 24 منشور در قطعنامه‌ 514 و اشاره كلي به منشور سازمان ملل در قطعنامه 522 ، در مورد مسئوليت اوليه خود در زمينة حفظ صلح و امنيت بين‌المللي، نيز دقيقاً اين هدف را دنبال مي‌كرد كه به جمهوري اسلامي ايران تفهيم كند اگر وارد خاك عراق شود، بر اساس فصل هفتم منشور مجازات‌هايي عليه آن كشور وضع خواهد كرد. علت اصلي اين اقدام شورا نيز اين بوده است كه از شكست قطعي عراق و پيروزي ايران جلوگيري نمايد؛ زيرا يكي از مقامات وزارت خارجه امريكا، زماني كه نيروهاي ايراني در حال پيشروي در خاك عراق بودند، مي‌گويد اگر عراق سقوط كند يك ايران توسعه‌طلب و متجاوز را در صحنه بين‌المللي خواهيم داشت كه بار عظيمي را بر دوش ايالات متحدة امريكا خواهد گذاشت.
بنابراين مي‌توان گفت ائتلاف قدرت‌هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ايران، موجب تصويب قطعنامه‌هايي در شوراي امنيت سازمان ملل، به هنگام پيشروي قواي ايران شده است.

-    سازمان ملل و بمباران شيميايي و بمباران مناطق مسكوني از سوی عراق
پس از آغاز جنگ شهرها و بمباران شيميايي نيروهاي ايراني به وسيله عراق، سازمان ملل نيز در مقابل اين اقدامات قطعنامه‌ها و بيانيه‌هايي صادر نموده است كه با بررسي آنها مي‌توان به عملكرد اين سازمان در قبال اقدامات فوق پي برد و تأثير آن را در روند جنگ سنجيد.
شوراي امنيت سازمان ملل چهارمين قطعنامة خود (شمارة540) درباره جنگ ايران و عراق را در 31 اكتبر 1983 (9 آبان 1362) به دنبال گسترش دامنه جنگ شهرها و نفتكش‌ها صادر نمود. در اين قطعنامه شوراي امنيت همه موارد نقض حقوق بين‌الملل بشردوستانه را در تمام زمينه‌ها، به ويژه مفاد كنوانسيون‌هاي 1949 ژنو، محكوم مي‌كند و خواستار قطع فوري همة عمليات نظامي عليه هدف‌هاي غيرنظامي از جمله شهرها و مناطق مسكوني مي‌شود. در اين قطعنامه يك نكته واقع‌بينانه به چشم مي‌خورد و آن اينكه بر اساس گزارش نمايندگان ويژه دبيركل در مورد حملات عراق به شهرها و مناطق مسكوني و تخريب عمدي شهرهاي هويزه و خرمشهر، به طور ضمني در بند 2 بدون ذكر نام عراق، نقض حقوق بشردوستانه و حمله به اهداف غيرنظامي تقبيح شده است.
پس از آن در پي كاربرد سلاح شيميايي به وسيله عراق در عمليات خيبر عليه نيروهاي ايراني، نيز شوراي امنيت دولت عراق را به خاطر نقض كنوانسيون 1925 ژنو دربارة منع كاربرد سلاح‌هاي شيميايي مورد نكوهش قرار داد.
همچنين شوراي امنيت به دنبال تداوم جنگ شهرها و حملات موشكي به مناطق مسكوني، دو بيانيه در عرض 10 روز صادر كرد. بيانيه‌هاي 5 و 15 مارس 1985 (14 و 24 اسفند 1363) كه هر دو درباره حملات به مناطق مسكوني بود. در اين بيانيه‌ها شوراي امنيت ضمن تقاضاي قطع اين حملات، از ايران و عراق خواست تا به تعهد خود نزد دبيركل مبني بر عدم حمله به هدف‌هاي غيرنظامي متعهد باشند. شوراي امنيت مدتي بعد در 25 آوريل 1985 (5/2/1364) بيانية ديگري درباره كاربرد سلاح شيميايي منتشر كرد كه در آن از دو كشور خواست از به كارگيري هر نوع سلاح شيميايي عليه نيروها و مناطق غيرنظامي يكديگر خودداري كنند.
علاوه بر اين، شوراي امنيت در ششمين قطعنامه خود درباره جنگ ايران و عراق يعني قطعنامه 582 كه در 24 فورية 1986 (5/12/1364) صادر كرد، از بمباران مراكز جمعيتي كاملاً غيرنظامي و نقض حقوق بشردوستانه و ديگر قوانين برخورد مسلحانه و به ويژه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي مغاير با تعهدات پروتكل 1925 ژنو اظهار تأسف نمود.
در واكنش به قطعنامه 582، ايران آن را ناقص و بي‌اعتبار و غيرقابل اجرا اعلام كرد و عراق نيز همچنان به كاربرد سلاح شيميايي استمرار بخشيد. پس از آن شوراي امنيت درپي ملاحظة گزارش هيئت اعزامي دبير كل سازمان ملل كه مأموريت معاينة مجروحان ناشي از كاربرد بمب‌هاي شيميايي بستري در بيمارستان‌هاي اروپا را به عهده داشت، در تاريخ
21 مارس 1986 (اول فروردين 1365) بيانيه‌اي در محكوميت عراق صادر كرد. در اين بيانيه، با توجه به اتفاق‌نظر كارشناسان مبني بر اينكه عراق در موارد زيادي مكرراً از سلاح‌هاي شيميايي عليه نيروهاي ايراني استفاده كرده، شوراي امنيت استفاده از سلاح‌هاي شيميايي را كه ناقض صريح پروتكل 1925 ژنو است قوياً محكوم مي‌نمايد و با يادآوري بيانيه‌هاي قبلي در اين مورد، رعايت پروتكل فوق را خواستار مي‌شود.
شورا همچنين در قطعنامه 598، بمباران مراكز غيرنظامي و نقض اصول بشردوستانه و استفاده از سلاح شيميايي را سرزنش كرده، اعلام مي‌كند كه تصميم دارد كليه عمليات نظامي بين ايران و عراق را خاتمه دهد. شوراي امنيت دو قطعنامة ديگر پس از قطعنامة 598 صادر مي‌كند كه هر دو آنها درباره منع كاربرد سلاح‌هاي شيميايي بود.
شوراي امنيت در تاريخ 9 مه 1988(19/2/1367) نيز قطعنامه 612 خود را صادر كرد. در اين قطعنامه 1ـ بر ضرورت عاجل رعايت دقيق مفاد پروتكل منع استفاده از گازهاي سمي، خفقان‌آور يا گازهاي ديگر و نيز سلاح‌هاي ميكروبي كه در 17 ژوئيه 1925 در ژنو امضا شده است، تأكيد مي‌كند.
2ـ تداوم استفاده از سلاح‌هاي شيميايي در جنگ ايران و عراق را كه بر خلاف تعهدات ناشي از پروتكل ژنو است، قوياً محكوم مي‌كند. 3ـ از طرفين توقع دارد كه در آينده از استفاده از جنگ‌افزارهاي شيميايي با توجه به تعهداتشان به موجب پروتكل ژنو خودداري كنند. 4ـ از كليه كشورها مي‌خواهد كه بر اعمال و يا تداوم اعمال نظارت شديد بر صدور مواد و توليدات شيميايي ـ كه در ساخت جنگ‌افزارهاي شيميايي به كار مي‌روند ـ به كشورهاي متخاصم جنگ بيفزايند. 5 ـ تصميم مي‌گيرد كه موضوع را دنبال كند و عزم خود را به منظور بررسي مجدد اين قطعنامه اعلام مي‌دارد.
در قطعنامه 620 نيز كه همانند قطعنامه 612 تنظيم شده است، شورا كاربرد سلاح شيميايي در جنگ ايران و عراق را محكوم و تأييد مي‍‍كند كه چنين استفاده‌اي عليه ايران شدت و تكرار بيشتري داشته است.
از طرف ديگر، خاوير پرز دكوئيار دبيركل سازمان ملل متحد، نيز كه از آغاز سال 1982 دبيركلي سازمان را برعهده گرفته بود، اقداماتي در زمينه جلوگيري از جنگ شهرها و كاربرد سلاح شيميايي انجام داد. دبيركل در پي تشديد حملات به مناطق مسكوني پيامي به رؤساي جمهور دو كشور فرستاد و از آنها خواست كه از هر گونه حمله به مناطق مسكوني خودداري ورزند كه در 12 ژوئن 1984 پس از موافقت طرفين درگير، جنگ شهرها قطع گرديد.
به هر حال، سازمان ملل متحد بيانيه‌ها و قطعنامه‌هاي متعددي در قبال كاربرد سلاح شيميايي و بمباران مناطق غيرمسكوني صادر كرد و كشورهاي درگير را نيز دعوت نمود كه اصول بشردوستانه و مفاد پروتكل 1925 ژنو را رعايت كنند كه تا اينجاي كار به نظر مي‌رسد بسيار خوب كار كرده است. اما مهم اين است كه در اين بيانيه‌ها و قطعنامه‌ها سازمان ملل در مسئلة كاربرد بمب‌هاي شيميايي در مواقعي نادر، عراق را محكوم كرده است و در بعضي مواقع حتي اعلام مي‌دارد كه از سلاح شيميايي در جنگ استفاده شده است، ولي از استفاده كنندة آن نامي نمي‌برد و يا شديداً آن را محكوم نمي‌كند و از جوامع بين‌المللي نيز نمي‌خواهد كه اين عمل عراق را به دليل نقض پروتكل 1925 ژنو محكوم كنند، بلكه بسيار راحت از كنار مسئله گذشته و به توبيخ و توصيه بسنده مي‌كند؛ تنها بعد از تصويب قطعنامه 598، يعني زماني كه اعضاي شوراي امنيت عملا تصميم گرفتند كه به جنگ خاتمه دهند در قطعنامه‌هاي 612 و 620 كاربرد سلاح شيميايي را قوياً محكوم مي‌كند و اذعان مي‌كند كه استفاده اين سلاح عليه ايران تكرار و شدت بيشتري داشته است. در مورد بمباران مناطق مسكوني هم سازمان ملل به طور جدي تصميم نگرفته است يا نخواسته است كه اين مسئله را حل كند و تنها به توصيه و دعوت طرفين به رعايت اصول بشردوستانه بسنده كرده است.
بنابراين عدم قطعيت بيانيه‌ها و قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد در اين زمينه موجب مي‌شد كه رژيم عراق در كاربرد اين سلاح‌ها نه تنها ترسي به خود راه ندهد، بلكه حتي تشويق شود تا سلاح شيميايي در ابعاد گسترده‌تري استفاده كند و همچنين مناطق غيرنظامي ايران را بمباران و موشك‌باران نمايد.

-     پایان جنگ

-    صدور قطعنامة 598

قطعنامة 598، هشتمين قطعنامه‌اي بود كه شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي توقف جنگ ايران و عراق به تصويب رساند. اين قطعنامه در فضاي ناشي از تفاهم و ائتلاف قدرت‌هاي بزرگ و در سايه رايزني‌هاي دبيركل سازمان ملل متحد، خاوير پرز دكوئيار به تصويب رسيد.
خاوير پرز دكوئيار به هنگام آغاز دور دوم تصدي دبيركلي سازمان در كنفرانس مطبوعاتي 12 ژانويه 1987 اعلام كرد كه اعضاي شوراي امنيت براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق نياز به اشتراك نظر دارند. او نمايندگان اعضاي دائمي شوراي امنيت را در 15 ژانويه 1987 به محل كار خود دعوت نمود و از آنها خواست تا نظر خويش را درباره هماهنگ ساختن مواضع شورا در قبال مسئله جنگ ايران و عراق بيان كنند. نمايندگان مذكور در 23 ژانويه در محل كار دبيركل گردهم آمدند تا حول محور پيشنهادي دبيركل به گفت‌وگو بپردازند.
سرانجام اعضاي دائمي شوراي امنيت پس از چند ماه‌ گفت‌وگو، در ماه آوريل 1987 به بررسي پيش‌نويس پيشنهادي نمايندگي انگليس پرداختند. اين پيش‌نويس داراي نكات مورد توافق در جلسات كارشناسي بود. اين نكات عبارت از آتش‌بس و عقب‌نشيني اجباري نيروها، آزادي و استرداد زندانيان جنگي، حمايت از ميانجي‍گري دبيركل، درخواست خويشتن‍داري از ديگر كشورها و بررسي تشكيل هيئت بي‌طرف به منظور تحقيق در مورد مسئوليت جنگ، تأكيد بر بازسازي و بررسي اقدامات مربوط به امنيت منطقه‌اي و تصميم در خصوص بررسي اقداماتي به منظور اطمينان از رعايت مفاد قطعنامه بود.
اين پيش‌نويس پس از چندين بار بازنگري به مبناي كار اعضاي شوراي امنيت تبديل گرديد. البته در اين متن چند عبارت مبهم وجود داشت كه مورد بحث و گفت‌وگو قرار نگرفت. هيچ يك از هيئت‌ها خواستار توصيف دقيق مرز يا به عبارتي بهتر، مرزهاي شناخته شدة بين‌المللي نبودند.
سرانجام دبيركل سازمان ملل در ژوئيه 1987 از اعضاي دائمي خواست كه در مورد قطعنامه به تفاهم برسند و با تشكيل اجلاس رسمي شوراي امنيت در سطح وزيران خارجه به آن رسميت بخشند كه به دنبال آن اجلاس وزيران در عصر روز 20 ژوئيه 1987 (29 تير 1366) تشكيل شد و قطعنامه 598 با 15 رأي موافق و بدون رأي مخالف و ممتنع به تصويب شوراي امنيت رسيد. گفتني است كه اعضاي دائمي شوراي امنيت پس از تهيه طرح قطعنامه و توافق روي آن، طرح را به اعضاي غير دائم نيز ارائه كردند و نظريات اين اعضا را نيز تا حدودي در اين طرح ملحوظ كردند، سپس طرح نهايي در اجلاس بررسي و به رأي گذاشته شد.

-    مفاد قطعنامه 598 شوراي امنيت
به طور كلي، قطعنامه 598 شوراي امنيت، برخلاف قطعنامه‌هاي قبلي، براي اولين‌بار تحت عنوان "منازعه بين ايران و عراق" صادر شده، حالت آمريت آن غالب است و مفصل‌ترين قطعنامه در مورد جنگ ايران و عراق است.
در مقدمه قطعنامه از ادامة تلفات شديد انساني و تخريب مادي ابراز نگراني؛ از آغاز و ادامة منازعه ابراز تأسف؛ از بمباران مراكز مسكوني، حمله به كشتي‌ها و هواپيماها، نقض قوانين بين‌المللي انسان‌دوستانه و قوانين درگيري و كاربرد سلاح‌هاي شيميايي ابراز تاسف؛ از احتمال تشديد و گسترش منازعه ابراز نگراني شده و تصميم شورا را مبني بر خاتمه دادن به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق اعلام كرده است.
در اين قطعنامه شورا با حكم به اينكه در اين منازعه "نقض صلح" حادث شده، بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد، درخواست آتش‌بس فوري و بازگشت نيروها به مرزهاي بين‌المللي، آزادي اسيران جنگي، درخواست همكاري دو طرف با دبيركل در تلاش‌هاي ميانجي‌گرانه، درخواست از تمامي كشورها براي احتراز از هر اقدامي كه به تشديد منازعه منجر شود، درخواست از دبيركل براي گماردن هيئتي جهت تحقيق دربارة مسئوليت منازعه و همچنين هيئتي براي مطالعة موضوع بازسازي كرده است.
 بدين ترتيب پس از گذشت حدود هفت سال از جنگ ايران و عراق، شوراي امنيت سازمان ملل در هشتمين قطعنامه خود، براي اولين بار آغاز جنگ و نقض قواعد و اصول حقوق جنگ را مورد سرزنش قرار داده و خواستار تشكيل هيئت بي‌طرف براي شناسايي مسئوليت جنگ شده است.

-    عوامل تصويب قطعنامه 598
قطعنامة 598 در شرايطي تصويب گرديد كه ايران به رغم تمامي تضييقات سياسي، اقتصادي و نظامي توانست خود را آمادة حملة بزرگ ديگري برخلاف ميل ابرقدرت‌ها و قدرت‌هاي بزرگ و منطقه‌اي بنمايد. اين حملة بزرگ كربلاي5 نام داشت كه بلافاصله چند روز بعد از عمليات كربلاي4 ، با هدف انهدام ماشين جنگي عراق در شرق بصره و پيشروي به سوي بصره اجرا شد. اين عمليات به دليل موفقيت چشمگيري كه داشت، بزرگ‍ترين عمليات انهدامي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شود. با اجراي اين عمليات، ايران برتري نظامي‌يي را كه نسبت به عراق در عمليات والفجر8 و تصرف فاو به دست آورده بود، تثبيت كرد و با نزديك‌تر شدن به بصره امكان پيدا كرد كه با اجراي عمليات ديگري در جبهه‌هاي جنوب، پيروزي قاطعي به دست آورد؛ لذا تلاش‌هاي بين‌المللي براي جلوگيري از اين پيروزي احتمالي، مجددا‌ً با شدت و حِدّت و برنامه‌ريزي مشخص‌تري افزايش يافت.
در اين زمان امريكا و شوروي و ديگر قدرت‌هاي بزرگ جهاني از شكست عراق مطمئن شده بودند و طبيعي بود كه ضمن ارزيابي مواضع گذشته سعي نمايند از اين روند جلوگيري كنند. امريكا به دنبال ضعف‌ها و ناكامي‌هاي پي‌درپي اخير، از جمله رسوايي سفر مك‌فارلين به تهران و بي‌اعتباري در نزد رژيم‌هاي منطقه‌اي، عدم توانايي حل مسئله گروگان‌ها در لبنان و مانند آنها، سعي داشت كه از طريق جنگ تحميلي اعتبار از دست رفته خود را به عنوان ابرقدرت به دست آورد و نشان دهد كه همان‌طور كه اعلام نموده، نخواهد گذاشت جنگ با پيروزي ايران به پايان برسد و دولت صدام را بر سر قدرت حفظ خواهد كرد. امريكا با اين اهداف در صدد بود كه قطعنامه‌اي در سازمان ملل تصويب نمايد كه ايران را وادار به پذيرش صلح نموده، از پيروزي آن جلوگيري كند. در اين زمينه سيزدهمين اجلاس سران هفت كشور صنعتي در ونيز در 20 خرداد 1366 طي يك بيانية سياسي رسمي درباره جنگ ايران و عراق، از سازمان ملل خواست كه با فشار به ايران و عراق براي قبول مذاكره، هر چه سريع‌تر اقدامي براي پايان جنگ به عمل آورد.
اتحاد جماهير شوروي سابق نيز ضمن مخالفت خود با حذف صدام (به عنوان متحد قديمي شوروي در منطقه) و با موضع‌گيري صريح‌تر عليه انقلاب اسلامي و همچنين با توجه به سابقه فعاليت‌هاي سياسي بيشتر در منطقه، سعي مي‌كرد جايگاه خود را در تعيين سرنوشت جنگ به عنوان يك طرف مهم تثبيت نمايد و نيز اميدوار بود كه بتواند در صورت توافق با غرب امتيازاتي نيز از آنها بگيرد.
به هر حال، شرق و غرب در اين مرحله تصميم جدي گرفته بودند كه نگذارند ايران به يك پيروزي قاطع نظامي برسد. در چنين اوضاع و احوالي بود كه سرانجام سازمان ملل متحد قطعنامة 598 را در 29/4/1366 به اتفاق آراء به تصويب رساند.

-    واكنش ايران و عراق در قبال تصويب قطعنامه 598
هر يك از دو كشور ايران و عراق واكنش مختلفي راجع به قطعنامه 598 نشان دادند كه در زير به بررسي آن مي‌پردازيم.

ـ ايرانپس از تصويب قطعنامة 598، سعيد رجايي‌خراساني، سفير ايران در سازمان ملل متحد فوراً قطعنامة 598 را به عنوان "مانور ديپلماتيك ننگين امريكا" محكوم كرد و خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران نيز اين قطعنامه را پوچ و بي‌اعتبار اعلام نمود. در ماه‌هاي پس از آن، ايران به طور رسمي مخالفتي با قطعنامه ابراز نكرد، اما با برقراري فوري آتش‌بس موافقت نكرد و كمافي‌السابق بر موضع برحق خود مبني بر لزوم تعيين متجاوز قبل از برقراري آتش‌بس تأكيد داشت.
در تاريخ 11 اوت 1987 (20 مرداد 1366) ايران پاسخ جامع و رسمي خود را براي دبيركل سازمان ملل ارسال نمود كه در آن آمده بود: امريكا قطعنامه 598 را به منظور مداخله آشكار در خليج‌فارس و منطقه، حمايت از عراق در جنگ و انحراف افكار عمومي از مسائل داخلي امريكا، تدوين و اتخاذ كرده است و هيچ يك از اين مقاصد با هدف مشروع رسيدن به راه‌حلي عادلانه براي مناقشه همسويي ندارد. در اين نامه ايران تأكيد كرد شوراي امنيت بدون مشورت با ايران قطعنامه را تهيه كرده و ايران به عنوان قرباني تجاوز، بايد چگونگي پايان يافتن جنگ را تعيين كند. همچنين در اين نامه آمده بود كه شورا بايد توضيح دهد كه چرا پس از هفت سال جنگ موضوع تهديد عليه صلح را مطرح نموده است.
گفتني است كه ايران خواستار تفكيك بحران خليج‌فارس (جنگ نفتكش‌ها و حضور نظامي امريكا در خليج‌فارس) از جنگ ايران و عراق بود و به حل و فصل مسائل خليج‌فارس، به ويژه مخالفت با استقرار نيروهاي نظامي امريكا در منطقه و ضرورت توقف حملات به كشتي‍راني اولويت مي‌داد و اعلام كرد عراق بايد متجاوز شناخته شود و مسئوليت پرداخت غرامت جنگي را به عهده بگيرد و همچنين يكي از مهم‌ترين اقدامات شوراي امنيت بايد معرفي علني عراق به عنوان متجاوز باشد.
در مجموع ايران با توجه به برتري نظامي‌اي كه در جبهه‌ها داشت، صدور قطعنامه را مطابق سياست قدرت‌هاي بزرگ و قبول آن را در آن موقعيت، چشم‌پوشي از حقوق مسلم خويش مي‌پنداشت. گرچه اين قطعنامه نسبت به قطعنامه‌هاي قبلي از امتيازات خوبي برخوردار بود، اما ايران معتقد بود بايد در بندهاي آن جابه‌جايي‌هايي صورت پذيرد.

ـ عراقعراق، برعكس ايران، در نامه‌اي كه در تاريخ 23 ژوئيه 1987 به دبيركل سازمان ملل متحد ارسال كرد، اظهار نمود كه عراق از قطعنامة 598 استقبال و همكاري خود را براي اجراي آن اعلام مي‌نمايد. مع‍هذا عراق پذيرش قطعنامه را منوط به اجراي اين شرايط نمود:
1ـ ايران بايد آمادگي خود را براي اجراي تعهدات مقيد در قطعنامه اعلام كند.
2ـ قطعنامه بايد به صورت توافقي كه بندهاي آن مكمل يكديگر و غيرقابل تفكيك باشند، مورد بررسي قرار گيرد.
3ـ عبارت آتش‌بس بدون تأخير و به معناي تكميل عقب‌نشيني نيروها طي مدت ده روز پس از برقراري آتش‌بس است و زندانيان جنگي بايد طي هشت هفته پس از آتش‌بس آزاد و به كشور خود بازگردانده شوند و اجراي قطعنامه بايد در مدت كوتاهي صورت گيرد تا از تعلل و تأخير احتمالي جلوگيري به عمل آيد.
دولت عراق در سفري كه دبيركل پس از تصويب قطعنامه به بغداد كرد نيز بار ديگر اعلام نمود كه قطعنامه 598 را پذيرفته است. صدام حسين نيز درخواست كرد كه شوراي امنيت به دليل مخالفت ايران با آتش‌بس و عقب‌نشيني نيروها، اقدامات تنبيهي را عليه اين كشور اتخاذ كند.
لازم به توضيح است كه پذيرش قطعنامه از طرف عراق تاكتيكي بيش نبود زيرا عراق به اين دليل اين قطعنامه را پذيرفت تا به واسطه آن، جنگي را كه در آن به اهدافش نرسيده بود، به پايان برساند. اين كشور در عمل در قبول مفاد قطعنامه، به صورت گزينشي عمل كرد و به رغم ادعاي خود مبني بر اجراي كامل قطعنامه، هيچ وقت حاضر به اجراي كامل قطعنامه نبود و گذشت زمان نيز اين امر را به اثبات رساند.

2-3 سازمان كنفرانس اسلامي و جنگ ايران و عراق

با آغاز جنگ ايران و عراق تقسيم‌بندي جديدي در ميان كشورهاي اسلامي به وجود آمد كه به تدريج انسجام و شدت بيشتري يافت. كشورهاي قدرتمند و فعال اين سازمان به دو جناح حامي عراق و طرفدار ايران تقسيم شدند. كشورهاي طرفدار ايران نيز خود به دو دسته تقسيم شدند. برخي همچون سوريه و ليبي شديداً تجاوز عراق را محكوم ‌كردند و برخي ديگر نيز چون الجزاير و سازمان آزادي‌بخش فلسطين موضعي ميانه و واسطه‌گونه اتخاذ كردند. گروه دوم در عين حال كه از حمله عراق به ايران خوشحال نبودند از محكوميت عراق نيز خودداري مي‌كردند.
اما از همان ابتدا كشورهايي همچون عربستان، كويت، مصر و اردن ضمن طرفداري از ادعاهاي ارضي عراق، خواستار برقراري آتش‌بس فوري و بدون قيد و شرط بودند كه به معناي تثبيت موقعيت عراق در مناطق اشغالي بود. حمايت اين كشورها از عراق در سازمان كنفرانس اسلامي بعد از فتح خرمشهر به وسيله رزمندگان اسلام، آشكارتر گرديد و جناح‌بندي داخل سازمان نيز چارچوب واضح‌تري يافت. در اين زمان اتخاذ سياست مهار ايران از طرف امريكا باعث شد كه كشورهاي ميانه‌روي سازمان، وادار به حمايت كامل از عراق در مقابل ايران شوند به گونه‌اي كه در اواخر جنگ فقط سوريه و تا حدودي نيز ليبي بود كه از ايران حمايت جدي مي‌كردند. همين امر آنها را در مقابل اكثريت حامي عراق و گروه بي‌تفاوت داخل سازمان قرار داد.
به طور كلي مواضع سازمان را در مقابل جنگ ايران و عراق مي‌توان در پنج محور زير خلاصه كرد؛ اين پنج محور شيوة برخورد سازمان و روند اقدامات آن درباره جنگ را مشخص مي‌كند:

1ـ تأكيد سازمان بر مسئله آتش‌بس.
2ـ عدم توجه به مرزهاي شناخته شده بين‌المللي.
3ـ برخورد ضعيف سازمان با مسئله تجاوز و تعيين متجاوز.
4ـ قدرداني سازمان از مواضع عراق درمورد مصوبات سازمان.
5ـ بي‌تفاوتي سازمان به نقض قوانين بين‌المللي زمان جنگ به وسيلة عراق.
هرچند كه سازمان در ابتداي جنگ بر آتش‌بس فوري تأكيد مي‌كرد كه به معناي تثبيت تجاوزات عراق بود، اما بعد از اصرار ايران بر عقب‌نشيني نيروهاي متجاوز به مرزهاي بين‌المللي، سازمان با ارائه طرح‌هايي خواستار عقب‌نشيني نيروها گرديد. سازمان در اين طرح‌ها مرزهاي شناخته شدة بين‌المللي را به فراموشي سپرده، در ابهام قرار داد و درخواست مذاكرة طرفين دربارة تعيين مرزها و وضعيت اروندرود را نمود كه اين مسئله به معناي عدم قطعيت قرارداد 1975 بود و مي‌توانست هر نوع عقب‌نشيني را تا تعيين مرزها به تعويق اندازد.
به دنبال پيروزي‌هاي ايران در آزاد كردن مناطق اشغالي و فتح خرمشهر و عقب‌نشيني عراق از بخش‌هايي از خاك ايران، سازمان، تشكيل كميتة شناسايي متجاوز را پيشنهاد نمود، اما چون اين موضوع را به اجراي آتش‌بس مشروط كرد ايران آن را نپذيرفت. به دنبال رد طرح سازمان، ايران از طرف سازمان به جنگ‌طلبي متهم گرديد و از اين پس سازمان هم آشكارا به نفع عراق تغيير جهت داد و در اين باره مي‌توان به قدرداني سازمان از موضع عراق در قبال مصوبات آن و بي‌تفاوتي به نقض قوانين بين‌المللي زمان جنگ به وسيلة اين كشور اشاره كرد. در مراحل پاياني جنگ نيز سازمان فعاليت خود را حول حمايت از قطعنامه 598 متمركز ساخت و از ايران و عراق مي‌خواست كه قطعنامه فوق را بپذيرند.

3-3 سازمان كشورهاي غيرمتعهد در جنگ ايران و عراق

به طور كلي از بررسي مواضع جنبش غيرمتعهدها در قبال جنگ ايران و عراق چنين برمي‌آيد كه با وجود تجاوز آشكار رژيم عراق به قلمرو جمهوري اسلامي ايران و با وجود نقض مكرر اصول انساني، موازين حقوق بين‌الملل و نيز اصول جنبش عدم تعهد به وسيله عراق، اين جنبش نتوانست موضع صريح و عادلانه‌اي در قبال جنگ اتخاذ كند؛ به ويژه اينكه با توجه عدم عضويت ابرقدرت‌ها در اين جنبش و نبودن حقوق ويژه‌اي براي گروهي خاص، نظير حق وتو در شوراي امنيت، از جنبش، صراحت و قاطعيت بيشتري انتظار مي‌رفت كه برآورده نشد.
كشورهاي غيرمتعهد از همان روزهاي آغازين جنگ فعاليت‌هايي را براي خاتمة آن شروع كردند. براي انجام دادن اين كار جنبش نيز همانند سازمان كنفرانس اسلامي يك كميته حسن‌نيت تشكيل داد و هيئتي را براي ايجاد تفاهم به دو كشور ايران و عراق اعزام كرد. اين سازمان پس از مذاكراتي با ايران و عراق، كوشش نمود كه يك راه‌حل فوري مورد قبول طرفين را ارائه دهد. كميته حسن‌نيت مأموريت يافت با تشكيل جلسه‌اي در سطح وزيران خارجه در بلگراد، به مسئله جنگ رسيدگي كند كه به دليل مخالفت عراق با حضور الجزاير در اين جلسه از ادامه كار باز ماند.
به دنبال آن جنبش عدم تعهد يك قطعنامة پيشنهادي درباره جنگ صادر كرد كه در آن از ايران و عراق درخواست شده بود از هر گونه تهديد جديد با توسل به زور در مناسباتشان خودداري ورزند. در اين قطعنامه لزوم پايان دادن به جنگ مورد تأكيد قرار گرفته بود و به اصل مردود بودن تصرف سرزمين ديگران، توسل به تهديد و يا اعمال زور و همچنين به اصل عدم مداخله در امور داخلي ديگر كشورها استناد شده بود.
پس از آن در آبان ماه 1359 كميته در نظر داشت با تشكيل جلسه در بغداد تلاش جديدي را براي برقراري آتش‌بس آغاز كند كه با مخالفت ايران روبه‌رو شد. ايران اعلام نمود هيچ‌گونه آتش‌بسي را تا زماني كه نيروهاي عراقي از خاك ايران خارج نشوند، نخواهد پذيرفت. بنابراين تا اين مرحله كميته به علت موضع‌گيري‌هاي عراق و ايران موفقيتي كسب نكرد.
پس از آن در اجلاس وزيران خارجة جنبش در دهلي‌نو نيز به علت وجود اختلاف درباره طرح موضوع جنگ ايران و عراق در جنبش، اين موضوع مطرح نگرديد. مهم‌ترين كاري كه جنبش در دوره بعد از اجلاس در دهلي‌نو انجام داد و به نفع ايران تمام شد، تغيير محل اجلاس هفتم از بغداد به دهلي‌نو بود؛ زيرا در غير اين صورت جنبش بر تجاوز عراق تأييد عملي مي‌نهاد.
در گام بعدي يعني در اجلاس هاوانا، جنبش از اعضاي كميتة حسن‌نيت خواست به تلاش‌هاي خود براي دستيابي به راه حلي عادلانه و مسالمت‌آميز و شايسته در مورد جنگ ادامه دهند. اين حركت نشان‌دهنده اين است كه جنبش از اين زمان به بعد از حالت انفعالي درآمده و بيشتر در زمينه جنگ ايران و عراق فعال شده بود. البته اين تغيير موضع را مي‌توان نتيجه پيروزي‌هاي رزمندگان ايران دانست. به دنبال اين اجلاس، عراق اعلام كرد كه داوطلبانه به مرزهاي بين‌المللي عقب‌نشيني خواهد كرد. البته جنبش در اينجا تعلل كرد زيرا مي‌توانست به معرفي متجاوز و محكوم كردن آن بر اساس اصول جنبش و بنا به خواست عراق در مورد پذيرش رأي سازمان‌هايي نظير جنبش عدم تعهد، به اقدامي تاريخي دست بزند ولي سازمان از هر گونه اقدام مناسب و مقتضي خودداري ورزيد.
در اجلاس‌هاي بعدي نيز جنبش مسئله جنگ ايران و عراق را تا حدودي مورد بررسي قرار داد. از اجلاس نيويورك به بعد (سپتامبر 1982) موضع جنبش درباره جنگ ايران و عراق، توصيه به طرفين براي خودداري از اعمالي است كه باعث گسترش جنگ مي‌گردد. در اجلاس هفتم سران در دهلي‌نو
(1983) نيز در نهايت از ايران و عراق خواسته شد كه به جنگ خاتمه دهند و از تلفات و خسارات آن اظهار نگراني نمودند. در اين اجلاس ايران كه در جبهه‌هاي جنگ در موضع قدرت قرار داشت، شرايط صلح عادلانه را شامل محكوميت و مجازات متجاوز، تأديه خسارات جنگي و خروج كامل نيروهاي اشغالگر دانست.
در اجلاس لوآندا نيز به علت فقدان توافق درباره تهيه متن مورد قبول براي طرفين جنگ، موضوع جنگ ايران و عراق از بيانية اجلاس حذف گرديد. در اجلاس دهلي‌نو (آوريل 1986) نيز صرفاً به تقاضاي خاتمة جنگ از طريق مذاكره و با روش‌هاي صلح‌آميز، عادلانه و پايدار اكتفا گرديد. نمايندگان ايران و عراق نيز در سخنراني‌هاي خود به ناتواني جنبش در مورد اينكه نتوانسته است موضع صريح و عادلانه در قبال جنگ اتخاذ كند، اعتراض كردند.
اقدام بعدي جنبش در اجلاس حراره (سپتامبر 1986) صورت گرفت. در اين اجلاس كه بخشي از بيانية سياسي به جنگ ايران و عراق اختصاص يافت برخي از اعضاي جنبش به صورت منفرد عراق را متجاوز دانستند. بيانية نهايي اجلاس نيز در زمينه جنگ ايران و عراق موضوعات عدم كاربرد زور، ابراز تأسف عميق از آغاز و ادامة جنگ و تقاضاي پايان سريع جنگ را مورد توجه قرار داد.
آنچه كه اين بيانيه را از ساير بيانيه‌هاي قبلي جنبش متمايز مي‌سازد فقط يك نكته است و آن اينكه براي اولين بار جنبش در بيانية خود از آغاز جنگ ابراز تأسف عميق كرده است گرچه همگام با آن از ادامة جنگ نيز اظهار نگراني نموده است ولي ابراز تأسف از آغاز جنگ بيانگر تأسف از آغازكنندة جنگ است همچنان كه ابراز تأسف از ادامة جنگ بيانگر تأسف از ادامه دهنده جنگ است و اگر آغازكنندة جنگ دقيق‌تر مورد بررسي قرار گيرد، همان متجاوز است. به طور كلي مي‌توان بيانية جنبش در اجلاس حراره را اين گونه تفسير كرد كه از تجاوز اظهار نگراني عميق نموده است.
در مرحلة بعد تقريباً از اوايل سال 1987 ميلادي و به ويژه با پيروزي‌هاي ايران در سال 1986 و دو ماهة اول سال 1987 كه انعكاس جهاني وسيعي را به دنبال داشت، جنبش فعاليت خود را آغاز مي‌نمايد. در اين زمان اكثر قدرت‌هاي جهاني و مجامع بين‌المللي به اجماع نظر رسيدند كه سقوط بصره مي‌تواند سقوط رژيم عراق و در نتيجه به هم خوردن تعادل قوا در منطقه و به ويژه تهديد منافع غرب را به دنبال داشته باشد. بنابراين زمان مداخله قدرت‌هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ایران در جنگ و در نتيجه تغيير تصوير سياسي منطقه فرا رسيده بود. بدين ترتيب قطعنامة 598 در شوراي امنيت در حال شكل‌گيري بود. جنبش عدم تعهد نيز در اين زمان همچون ديگر مجامع بين‌المللي درگير منتظر اقدامات شوراي امنيت و قدرت‌هاي بزرگ ماند و از هر گونه اظهار موضع قاطعانه خودداري ورزيد. سكوت جنبش عدم تعهد در سال‌هاي پاياني جنگ را مي‌توان بيانگر موضع منفي آن دانست كه جز دنباله‌روي صرف از جو حاكم بر جامعه جهاني، قدرت‌هاي بزرگ و شوراي امنيت سازمان ملل متحد نبود. به دنبال تصويب قطعنامه 598، جنبش نيز آن را تأييد کرد و از دو كشور ايران و عراق خواست آن را به عنوان حسن‌نيت بپذيرند و با دبيركل سازمان ملل متحد براي پايان دادن جنگ و اجراي قطعنامه همكاري كنند.
به دنبال پذيرش قطعنامه از طرف ايران، جنبش عدم تعهد در اجلاس نيكوزيا (سپتامبر 1988) ضمن تأييد كامل قطعنامه، ابراز اميدواري كرد كه مذاكرات ايران و عراق با پيشرفت توأم باشد. در هر حال موضع جنبش در اين اجلاس نيز جز توصيه و تأييد قطعنامه 598 چيز ديگري نبود.
گفتني است جنبش درباره نقض قوانين بين‌المللي نظير حمله به مناطق مسكوني، كشتي‌هاي تجاري بي‌طرف، تهديد خطوط هوايي، هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري و غيره هيچ واكنشي از خود نشان نداد و حتي يك بار هم اين اقدامات را نقض حقوق بين‌المللي و نقض اصول جنبش محسوب نكرد تا آن را محكوم نمايد. مي‌توان گفت موضع جنبش در قبال اين حركات "سكوت" بوده است و فقط استفاده از سلاح شيميايي را بدون ذكر نام عراق محكوم كرد.
به طور كلي موضع جنبش عدم تعهد در قبال جنگ ايران و عراق و ابعاد گوناگون آن، موضعي منفي بوده است. جدي‌ترين تلاش جنبش درباره اين جنگ توصيه و درخواست از دو كشور درگير براي پايان دادن به جنگ بوده است. اظهار نگراني عميق و اميد به خاتمه جنگ دو مورد ديگر از تلاش‌هاي جنبش است كه می‌تواند نشان‌دهنده مثبت بودن مواضع آن باشد. حال آنكه اين گونه نيست؛ زيرا تقاضاها و توصيه‌ها هيچ‌گونه ضمانت اجرايي نداشته‌اند به علاوه بيشتر در مواقعي مطرح مي‌گرديد كه به زيان ايران بوده‌اند.

4-3 شوراي همكاري خليج‌فارس درجنگ ايران و عراق


شوراي همكاري خليج‌فارس در 17 مارس 1981 (26 اسفند 1359) متشكل از كشورهاي عربستان سعودي، كويت، امارات متحده عربي، قطر، بحرين و عمان در رياض اعلام موجوديت كرد. شورا در بدو تأسيس خود يعني در اولين اجلاس خود در 4 خرداد 1360 (25 مه 1981) چنين وانمود كرد كه هيچ‌گونه هدف نظامي و امنيتي ندارد؛ اين مطلب در تمامي ملاقات‌ها و مذاكرات دوجانبه رسمي مقامات ايران با هر يك از مسئولان كشورهاي عضو، رسماً از طرف آنها تأييد و مورد تأكيد قرار مي‌گرفت.
اعضاي شورا در نخستين بيانية رسمي اجلاس سران در سال 1981 در ابوظبي اعلام كردند كه مسئوليت امنيت خليج‌فارس بر عهدة‌ كشورهاي منطقه است و منطقه بايد از كشمكش‌هاي بين‌المللي و وجود ناوگان‌ها و پايگاه‌هاي نظامي خارجي دور بماند و ملاحظاتي چند نظير تحريك نكردن جمهوري اسلامي و عدم رويارويي با آن و عدم موافقت با درخواست‌هاي امريكا براي ايجاد پايگاه در كشورهاي منطقه و حفاظت از آنها را در نظر گرفته است.
شورا در اجلاس دوم خود در دوم نوامبر 1981 (11 آبان 1360) مواضع ظاهراً بي‌طرفانة اجلاس اول را تكرار و اظهار اميدواري كرد كه اين موضع بي‌طرفي را سازمان كنفرانس اسلامي و جنبش غيرمتعهدها نيز دنبال كنند. اين در حالي بود كه عراق در خاك ايران بود و بي‌طرفي شورا به معني حمايت از تجاوز تلقي مي‌شد. ضمن آنكه موضع عملي اعضاي شورا از مواضع ادعايي آن فاصله داشت كه تا اين زمان كويت چهرة شاخص اين تفاوت بود.
به هر حال، شوراي همكاري خليج‌فارس تا فتح خرمشهر در ماه مه 1982 (خرداد 1361) علاقه چنداني به پايان جنگ و عقب‌نشيني عراق نشان نداد اما بعد از اين مقطع، شورا تحركاتي را با هدف نزديكي به ايران و ميانجي‌گري و خاتمة جنگ شروع كرد و از طرف ديگر به همسويي با عراق در نشان دادن چهره‌اي صلح‌جو و نجات آن از ورطه‌اي كه خود را در آن گرفتار كرده بود، پرداخت. البته اين رفتار بيشتر براي بالا بردن ضريب امنيت خود و جلوگيري از حملة احتمالي ايران به خود آنها به عنوان حاميان عراق بود.
با پيروزي بزرگ ايران و آزادسازي خرمشهر، شوراي همكاري وارد مرحلة تازه‌اي از مواضع و عملكردها شد. از اجلاس نوامبر 1981 كه به لزوم دوري قدرت‌هاي بزرگ از خليج‌فارس تأكيد مي‌شد تا 1988 كه رسماً دخالت مستقيم را درخواست كردند، روند حوادث سيري دارد كه به طور مختصر به آن اشاره مي‌شود.
بعد از برتري ايران در جنگ، شورا در دومين اجلاس اضطراري وزيران خارجه خود در 31/1/1361 (20 آوريل 1982) در رياض، از كليه اقدامات جهت خاتمه جنگ براي توقف خونريزي حمايت كرد. در سومين اجلاس اضطراري وزيران خارجه در 25/2/1361 (15 مه 1982) در كويت نيز هيچ بيانية رسمي منتشر نشد. تنها وزير خارجه سعودي فاش كرد كه اجلاس به 9/3/1361 موكول گرديد. اين تعويق در واقع فرصتي بود براي شورا كه نتيجه نبردهاي خرمشهر را ارزيابي كند و ببيند كه دامنة پيروزي‌ها و شكست‌هاي طرفين تا كجا خواهد بود.
اجلاس بعدي شوراي همكاري خليج‌فارس در 9 خرداد 1361 در عربستان تشكيل گرديد. در اين اجلاس از جمهوري اسلامي ايران به ويژه خواسته شد كه به صلح‌طلبي عراق پاسخ مثبت داده و به خونريزي پايان دهد. براي اولين بار شورا در اين اجلاس، ايران را به عنوان "طرف سرسخت جنگ كه كليه تلاش‌هاي صلح را رد مي‌كند و راه‌هاي صلح‌آميز را مي‌بندد"، معرفي كرد.
گفتني است كه تا اكتبر 1982 (مهر ـ آبان 1361) در بيانيه ‌هاي رسمي جلسات شوراي همكاري، دو ابرقدرت به عنوان منابع عمدة خطر عليه امنيت خليج‌فارس (علي‌الظاهر) در نظر گرفته مي‌شد، ولي از 11 اكتبر 1982 كه وزيران دفاع اعضاي شورا دومين اجلاس خود را تشكيل دادند، تغيير جهت مهمي در سياست‌هاي دفاعي آنها بروز كرد كه به موجب آن ايران به عنوان نخستين منبع تهديد عليه امنيت كشورهاي خليج‌فارس در نظر گرفته شد؛ البته اين پيشنهاد در اجلاس سران در نوامبر همين سال به اين وضوح گنجانده نشد.
در اجلاس چهارم شوراي همكاري در نوامبر 1982 در قطر (16 تا 18 آبان 1361)، موضوع جنگ تحميلي به نحو مشروحي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در اعلاميه نهايي كنفرانس سران، قطعنامه 540 (31 اكتبر1983 /
9 آبان 1362) شوراي امنيت در خصوص لزوم خاتمة جنگ تحميلي، مورد حمايت قرار گرفت و ضمن اظهار رضايت از عراق به دليل قبول اين قطعنامه، از ايران نيز خواسته شد كه با پذيرش آن امنيت خليج‌فارس را حفظ نمايد. همچنين شورا آمادگي خود را براي ميانجي‌گري در جنگ اعلام نمود.
شوراي همكاري، كميتة هفت نفرة اتحاديه عرب را ـ كه بعد از عمليات خيبر و تصرف جزاير مجنون به وسیله ايران (اسفند 1362)، در اجلاس وزيران خارجه كشورهاي عربي در بغداد تشكيل شد و هدف آن ترغيب كشورهاي جهان به نخريدن نفت از ايران و نفروختن اسلحه به آن بود ـ به تشديد اقدامات عليه ايران ترغيب نمود. اما مهم‌ترين اقدام شورا تا اين زمان، تشكيل نيروهاي واكنش سريع خليج‌فارس بود كه در اجلاس كويت (نوامبر1984 / آبان 1363) تحت فرماندهي مشترك اعضا پايه‌ريزي شد. اين نيرو در شمال عربستان مستقر گرديد تا در موقع لزوم به ياري عضوِ درخواست‌كننده بشتابد.
بعدها به سبب تغيير سياست امريكا و سفر مك فارلين به ايران، اعضاي شورا نيز در اجلاس مسقط (نوامبر 1985) از تأييد مطلق عراق خودداري كردند و به طور بي‌طرفانه‌ از ايران و عراق خواستند كه به جنگ پايان بدهند. اما در پي شكست سفر مك فارلين، شورا نه تنها لحن نسبتاً مسالمت‌جويانة اجلاس سران در مسقط را در اجلاس بعدي ابوظبي (اكتبر و نوامبر 1986) تكرار نكرد بلكه با تصويب موضوع تغيير پرچم نفتكش‌هاي كويتي در همين نشست، كه به منزلة دعوت رسمي از قدرت‌هاي خارجي جهت دخالت در امور منطقه بود، به تحقق هدف عراق مبني بر بين‌المللي كردن جنگ و كشاندن قدرت‌هاي بزرگ به منطقه جهت نجات حكومت آن كشور، كمك بزرگي كرد.
در اجلاس مسقط، در حالي كه نيروهاي ايراني در فاو مستقر بودند، رئيس امارات اعلام كرد رهبران شورا از هيچ كوششي براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق و آثار مخرب آن مضايقه نخواهند كرد. اين اجلاس برخلاف سال قبل به نفع عراق موضع‌گيري كرد.‌
از اين اجلاس به بعد دشمني گذشته شورا با ايران در ابعاد گسترده‌تري مطرح گرديد طوري كه يوسف ‌بن علوي وزير مشاور در امور خارجي عمان در اجلاس وزيران خارجة شوراي همكاري خليج‌فارس در مسقط در همين سال (1986) گفت: شورا و بقية جهان عرب تفكيك‌ناپذيرند و بر ما واجب است كه خروج سريع ايران را از سرزمين عراق تضمين كنيم.
در بيانية پاياني همين اجلاس نيز آمده است: شورا اشغال بخشي از سرزمين عراق را محكوم نموده و از ايران مي‌خواهد كه بلافاصله نيروهايش را به مرزهاي بين‌المللي بازگرداند. در همين نشست بود كه براي نخستين بار كشورهاي عضو شورا هشدار دادند كه نيروهاي مشترك نظامي‌شان براي هر گونه اقدام نظامي جهت دفاع از كشورهاي شورا آماده است و در صورت حمله ايران به كويت از اين كشور دفاع خواهد كرد و تجاوز به كويت به منزله تجاوز به خاك اعضاي شورا خواهد بود.
به هر حال، پس از افشاي ماجراي مك فارلين و براي خنثي كردن تبليغات سوء آن كه گريبان‌گير امريكا شده بود، فشار بر ايران براي جلوگيري از گرفتن امتيازات ناشي از پيروزي‌ها شديدتر شد و اعضاي شوراي همكاري در اين مجموعه از فشارها نقش بسياري داشتند؛ به خصوص عربستان و كويت در اين زمينه كينه‌توزي‌هاي زيادي كردند.
بالاخره، در اجلاس 1986 سران شوراي همكاري خليج‌فارس بر مسئوليت جامعه بين‌المللي در حفاظت از رفت و آمد كشتي‌راني در آب‌هاي بين‌المللي تأكيد گرديد و گفته شد كه كشورهاي شورا در وراي مرزهاي خود در دريا و زمين ممكن است منافعي داشته باشند ولي مسئوليت منحصر به فرد ندارند. اين دعوت شوراي همكاري از كشورهاي بزرگ براي تقويت حضور نظامي آنها در منطقه، رفته رفته ابعاد تازه‌تري پيدا كرد.
اولين كاروان نفتكش‌هاي كويتي با اسكورت ناوگان جنگي امريكا، روز
31/4/1366 (دو روز بعد از تصويب قطعنامه 598 كه در آن تأكيد شده بود تمامي كشورها از هر اقدامي كه به تشديد و گسترش منازعه منجر مي‌شود، احتراز كنند.) وارد خليج فارس شد كه تشديد بحران منطقه و گسترش جنگ به خليج فارس را در پي داشت. با گذشت 10 روز از اين اقدام، پليس سعودي به راهپيمايي حجاج بيت اللّه‌الحرام، كه با موافقت مقامات سعودي بر پا شده بود، حمله كرد (9/5/1366) و 400 تن از زائران خانه خدا را به خاك و خون كشيد. حكومت سعودي در پي اين اقدام روابطش را نيز با ايران قطع كرد.
 البته ديگر اعضاي شورا به درجة كويت و عربستان در دشمني با ايران پافشاري نمي‌كردند. در همين زمینه برخي منابع از اختلاف‌نظر اعضاي شورا در قبال ميزان دشمني با ايران و حتي بروز خطري براي حفظ وحدت شورا خبر دادند اما اين اختلافات مجموعاً نتوانست در روند كلي حركت شورا در دشمني با ايران تأثيري بگذارد. استراتژي شورا، در داخل استراتژي امريكا معني داشت و با تحول در سياست‌ها و تاكتيك‌هاي امريكا دستخوش تحول مي‌شد. اين فضاي سياسي ـ امنيتي تا زماني كه ايران قطعنامه 598 را پذيرفت و تا برقراري آتش‌بس ادامه يافت. پس از آن مقامات شوراي همكاري وعده دادند كه فصل جديدي از مناسبات را با ايران آغاز خواهند كرد ولي اين وعده‌ها عملي نشد، اين شورا حتي به تلاش‌هاي ايران درباره بند 7 قطعنامه 598 كه متضمن همكاري كليه كشورهاي منطقه براي بررسي راه‌هاي افزايش امنيت و ثبات منطقه است، توجه كافي نكرد.

5-3 هيئت‌هايي صلح و ميانجي‌گري در جنگ ایران و عراق

پس از آغاز جنگ، ميانجي‌گران بسياري از طرف كشورها و سازمان‌هاي مختلف بين‌المللي براي خاتمه جنگ عراق و ايران فعال شدند. هر يك از اين ميانجي‌گران سعي كردند از طريق تشويق دو كشور به مذاكره و ارائة پيشنهادهايي براي صلح و پايان جنگ، به اين منازعه خاتمه بخشند، اما هيچ يك از اين ميانجي‌گران در كار خود موفقيتي كسب نكردند. براي درك بهتر موضوع، هيئت‌هاي ميانجي‌گري و نتايج كار هر يك را مرور مي‌كنيم:‌
به دنبال شروع جنگ ايران و عراق، هيئت‌هايي از طرف سازمان ملل متحد، سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش عدم تعهد، شوراي همكاري خليج‌فارس و سازمان آزادي‌بخش فلسطين تلاش خود را براي اختتام جنگ آغاز نمودند. پس از صدور قطعنامه 479 ، شوراي امنيت در 5 نوامبر 1980 (14 آبان 1359) در بيانيه‌اي از تلاش‌هاي دبيركل و پيشنهاد او مبني بر اعزام نماينده‌اي جهت مذاكره با ايران و عراق پشتيباني كرد؛ در پي آن هيئتي به سرپرستي اولاف پالمه به عنوان فرستادة ويژة سازمان ملل به تهران و بغداد سفر كرد. او سعي نمود با جمع‌آوري اطلاعات از طرفين گفت‌وگو، نقش ميانجي را ايفا كرده و طرفين را به خاتمة جنگ تشويق نمايد. اما به علت مخالفت ايران با مذاكره تا زماني كه نيروهاي عراقي در خاك ايران حضور داشتند و اصرار عراق بر حاكميت كامل بر اروندرود، مأموريت اولاف پالمه با شكست روبه‌رو گرديد.
علاوه بر ميانجي‌گري سازمان ملل، از طرف سازمان كنفرانس اسلامي نيز هيئتي به رياست ضياء‌الحق رئيس‌جمهور پاكستان و همچنين حبيب شطي دبيركل اين سازمان، پيشنهاد آتش‌بس و مذاكره را به ايران و عراق ارائه داد. اين مأموريت نيز به دليل اصرار عراق بر حاكميت كامل بر اروندرود و شرط ايران بر مبني خروج نيروهاي عراقي از خاك ايران، به شكست انجاميد.
علاوه بر آن، هيئتي از سازمان آزادي‌بخش فلسطين و سازمان جنبش عدم تعهد به سرپرستي وزير امور خارجة كوبا (آوريل 1981) فعاليت خود را آغاز نمود كه ايران و عراق پيشنهاد چهار ماده‌اي آنها را دربارة نظارت بر عقب‌نشيني نيروهاي عراقي رد كردند. به اين ترتيب تلاش‌هاي جنبش عدم تعهد و سازمان آزادي‌بخش فلسطين نيز ثمري نداشت.
همچنين در ماه مه 1983 وزيران خارجة كويت و امارات براي ارائة طرح ميانجي‌گري شوراي همكاري خليج‌فارس به تهران و بغداد سفر كردند كه تلاش آنها نيز براي پايان جنگ نتيجه‌بخش نبود.
هيئت‌هايي نيز از طرف كشورهاي ژاپن، تركيه و سنگال سعي نمودند كه ايران و عراق را به پايان جنگ ترغيب نمايند، ولي هيچ‌كدام موفقيت‌آميز نبود.
در مجموع هيئت‌هاي ميانجي اعزامي به ايران و عراق نتوانستند موفقيتي در زمينة نزديكي نظرهاي طرفين به هم و يافتن راهي براي پايان جنگ به دست آورند و به طور كلي همة آنها ناكام ماندند. هيئت‌هاي مذكور تنها توانستند نظرهاي طرفين مخاصمه را به دست آورند و آن را براي طرف ديگر مخاصمه بازگو كنند. البته ناگفته نماند كه با گذشت زمان اين امر خود فايده‌بخش بوده است، زيرا دو كشور ايران و عراق، هر چه از جنگ مي‌گذشت پاره‌اي از خواسته‌ها و شروط خود را تعديل مي‌كردند. در واقع حضور هيئت‌هاي صلح در دو كشور تنها به شفاف شدن خواسته‌ها و مواضع دو كشور منجر مي‌شد و اين شفافيت، در پايان جنگ به نوبة خود توانست محتواي قطعنامه 598 را معين كند.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق÷ امریکا


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت سیاسی منطقه‌اي در جنگ ایران و عراق

وضعیت سیاسی منطقه‌اي در جنگ ایران و عراق

1- وضعیت سياسي منطقة خليج‌فارس پیش از جنگ

2- مواضع و اقدامات كشورهاي منطقه

1-2 حامیان عراق در جنگ

2-2 حامیان ايران  در جنگ

3-2 اسرائيل و جنگ ايران و عراق

-    تاثیر جنگ ايران و عراق بر روند صلح اعراب و اسرائيل

4-2    تركيه و جنگ ايران و عراق

5-2    افغانستان و جنگ ايران و عراق


وضعیت سیاسی منطقه‌اي در جنگ ایران و عراق

1- وضعیت سياسي منطقة خليج‌فارس پیش از جنگ

با وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي ايران، رژيم شاه كه عامل سرسپرده امريكا در منطقه بود، ساقط گرديد و بناي استراتژي امريكا در منطقه خليج‌فارس كه بر دو ستون ايران و عربستان پي‌ريزي شده بود، فرو ريخت. فروپاشي عمده‌ترين متحد امريكا در شرق خاورميانه، منطقة خليج‌فارس را در خلأ قدرت فرو برد و انقلاب اسلامي ايران نيز به علت پيوندش با آرمان‌هاي انقلابي اسلام، موج عظيمي از آرمان‌خواهي اسلامي را در توده‌هاي مسلمان منطقه ايجاد كرد. جنبش‌هاي اسلامي در كشورهاي منطقه رشد سريعي يافت و كنترل آن حتي در استبدادي‌ترين كشورهاي منطقه با دشواري مواجه شد. حكومت عربستان سعودي با قيام شيعيان چنان تهديد شده بود كه حاكمان اين كشور براي سركوب آنان از فرانسه كمك نظامي گرفتند. هنگامي كه مخالفين رژيم عربستان، كعبة معظمه را به اشغال خود درآوردند، 30هزار سرباز سعودي به فرماندهي ژاندارم‌هاي ضد شورشي فرانسه پس از دريافت وسايل ضد تروريستي، كه با يك هواپيما از فرانسه رسيد، توانستند پس از 12 ساعت به اشغال كعبه خاتمه دهند. هم‌زمان با مستقر شدن فرانسوي‌ها در موقعيت فرماندهي و كنترل بحران، معلوم شد كه عده‌اي از افسران سعودي به مخالفين پيوسته‌اند و اشغال مسجد‌الحرام جزئي از يك قيام وسيع‌تري بوده است كه از حمايت بخشي از نيروهاي ارتش سعودي نيز برخوردار بوده است. همچنين در ديگر كشورهاي حوزة خليج‌فارس از جمله كويت، امارات و بحرين نيز نهضت‌هاي ضد بيگانه و آرمان‌خواهانه گسترش چشم‌گيري يافت.

در كشور عراق نيز موجي از ناآرامي در ميان شيعيان به وجود آمد كه موجب وحشت رژيم حاكم بر اين كشور شد و همان‌‌طور كه قبلاً اشاره گرديد حمايت آيت‌الله صدر از انقلاب اسلامي ايران، به شهادت وي و خواهرش انجاميد.
در مجموع مردم كشورهاي منطقه خليج‌فارس با الهام از انقلاب اسلامي ايران، تحركاتي را آغاز كردند كه باعث بروز برخي از ناآرامي‌ها در سطح منطقه شد و حكومت‌ها ضمن سركوب اين تحركات به موضع‍گيري عليه انقلاب اسلامي پرداختند و در عمل، ائتلافي منطقه‌اي عليه ايران به وجود آوردند تا از حركت‌هايي شبيه انقلاب اسلامي ايران در منطقه جلوگيري كنند.

2- مواضع و اقدامات كشورهاي منطقه

1-2 حامیان عراق در جنگ

به استثناي چند كشور عرب چون سوريه و ليبي، بقية كشورهاي عرب در دوران جنگ ايران و عراق از حكومت عراق حمايت مي‌كردند. اين كشورها در زمينه‌هاي اقتصادي، سياسي و حتي نظامي و در قالب نهادهاي عربي و اسلامي چون شوراي همكاري خليج‌فارس، اتحادية عرب و سازمان كنفرانس اسلامي به پشتيباني و حمايت از كشور عراق مي‌پرداختند كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

1ـ كشورهاي عربي در كنفرانس سران عرب كه قبل از شروع جنگ در جده برگزار شد، در جريان حملة عراق به ايران قرار گرفته، موافقت خود را با تجاوز صدام اعلام كردند در اين نشست تنها ليبي و سوريه با اين اقدام عراق مخالفت ورزيدند و حمايت خودشان را از ايران اعلام كردند.
2ـ کشورهاي منطقه با قول حمايت سياسي و کمک 30 ميليارد دلاري قبل از شروع جنگ، صدام را پشتيباني‌کردند. در راه نهادينه‌کردن اين حمايت، شوراي همكاري خليج‌فارس در اسفند 1359 با شركت شش کشور عربي حاشيه خليج‌فارس (عربستان، کويت، امارات، بحرين، عمان و قطر) شکل گرفت.
3ـ "کردزمن" محقق امور نظامي، در کتاب درس‌هايي از جنگ‌ مدرن، درباره کمک‌هاي کشورهاي عربي منطقه به عراق مي‌نويسد: «اخبار تأييد شده حاکي است که کويت، بحرين، قطر و عربستان سعودي، دو روز قبل از آغاز حمله عراق به ايران، موافقت کرده بودند که از نظر مالي به عراق کمک کنند.»
4ـ کويت اعلام کرد که در دو نوبت در فروردين و آبان 1360 هفت ميليارد دلار به عراق کمک کرده است. علاوه بر آن، کويت مرز عبدلي، نويسيب و بندر شعيبه و همچنين جزيره بوبيان را براي نقل و انتقالات و واردات تسليحات و تجهيزات نظامي و نيز استفاده نظامي در اختيار عراق قرار داد.
5 ـ عربستان درآمد فروش نفت از منطقه بي‌طرف خفجي را به ميزان 350هزار بشکه در روز در اختيار عراق قرار مي‌داد و زماني که عراق نمي‌توانست نفت صادر کند، به جاي عراق نفت مي‌فروخت و درآمد آن را در اختيار آن کشور مي‌گذاشت.
6 ـ كشورهاي عرب عضو شوراي همكاري خليج‌فارس، آنچنان‌كه حاكم بحرين در اجلاس چهارم شورا (نوامبر 1983 / آبان 1362در دوحه) اعلام نمود، تا آبان 1362، 40 ميليارد دلار به عراق كمك نقدي كرده‌اند كه اين كمك جدا از كمك‌هاي لجستيكي و تداركاتي به عراق بوده است.
7ـ عربستان اجازه داد تا نفت عراق از طريق احداث لوله به بندر ينبع در جنوب غربي عربستان انتقال يابد و از آنجا به خريداران فروخته شود.
كشورهاي عربي همچنين در قالب اتحادية عرب سعي مي‌نمودند در جنگ از عراق پشتيباني كنند. البته اقدامات اين سازمان به دليل ماهيتش، طبيعي به نظر مي‌رسيد. به عنوان مثال، كميتة 7 نفرة اتحادية عرب بعد از عمليات خيبر در منطقه هور و جزاير مجنون كه رزمندگان ايراني به پيروزي‌هايي دست يافتند، در بغداد تشكيل شد كه هدف عمدة آن ترغيب كشورهاي جهان به نخريدن نفت از ايران و نفروختن اسلحه به آن بوده است و مسلماً در زماني كه ايران در حال جنگ با عراق بود، اين يك حركت ضد ايراني و در جهت حمايت از عراق محسوب مي‌گرديد.
در سازمان كنفرانس اسلامي نيز به جز چند كشور معدود، بقيه كشورها جانب عراق را گرفته بودند و در آغاز جنگ نه تنها عراق را محكوم نكردند، بلكه مواضعي اتخاذ كردند كه به نفع حكومت عراق بود. در پايان جنگ نيز زماني كه ايران درست در موقعيت عراق در اوايل جنگ بود، ايران را به عنوان اشغالگر معرفي نمودند.
علاوه بر آنچه ذكر شد، هر يك از كشورهاي عربي به تنهايي نيز به كمك عراق شتافتند. مثلاً مصر تأمين‌كنندة نيازمندي‌هاي تسليحاتي (ساخت روسيه) عراق بوده است و خلأ قطع ارسال قطعات و لوازم يدكي را كه از طرف روسيه در مقاطعي از دوران جنگ ايجاد شده بود، پر مي‌كرد. مصر همچنين تعدادي از تكنسين‌هاي خود را به پايگاه الرشيد عراق (مركز استقرار ميگ‌هاي 25) براي آموزش اعزام كرد و با درخواست‌هاي مكرر عراق براي تجهيزات خاص مانند سيستم دفاع هوايي و غيره موافقت مي‍كرد و تجهيزات مربوطه را نيز ارسال مي‌نمود.
دولت اردن با در اختيار گذاشتن بندر عقبة خود در خليج عقبه، راه‌هاي مواصلاتي عراق را براي تداركات لازم تأمين مي‌كرد. اين بندر در زماني كه عراق در خليج‌فارس به لحاظ كشتي‌راني با مشكل مواجه شده بود، براي اين كشور اهميتي حياتي داشت. همچنين بعضي از كشورهاي عربي چون سودان، نيروي داوطلب نظامي در اختيار دولت عراق قرار مي‌دادند.
خلاصه اينكه كشورهاي عربي به جز ليبي، سوريه و الجزاير، به طور انفرادي يا در قالب سازمان‌هاي عربي و اسلامي و حتي سازمان ملل متحد، مواضعي را اتخاذ مي‌كردند كه همه در جهت منافع عراق و پشتيباني از اين كشور بود. آنها در سه بعد اقتصادي، سياسي و نظامي در جنگ از عراق حمايت كردند و نه تنها حاضر نشدند عراق را به عنوان متجاوز معرفي نمايند بلكه در اواخر جنگ كه نيروهاي ايران بخش‌هايي از خاك عراق را به عنوان تنبيه متجاوز تصرف نمودند، ايران را محكوم و به عنوان اشغالگر معرفي كردند.

2-2 حامیان ايران  در جنگ

دو كشور سوريه و ليبي به دلايل زير از ايران در مقابل عراق حمايت كردند:

كشور سوريه قسمتي از سرزمينش را در جنگ با اسرائيل از دست داده بود و خواهان خروج بدون شرط اسرائيل از بلندي‌هاي جولان و مخالف سازش و مذاكره با اين كشور بوده و هست. سوريه به اتفاق برخي از كشورهاي عربي، جبهه پايداري اعراب در مقابل اسرائيل را تشكيل دادند. ايران نيز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، صراحتاً مخالفت خود را با سياست‌هاي اسرائيل اعلام كرد و بر اساس قانون اساسي، خود را متعهد به دفاع از حقوق مسلمانان در كليه نقاط جهان از جمله حقوق مسلمانان سوريه، فلسطين و لبنان در مقابل اسرائيل مي‌دانست كه اين قرابت ديدگاه‌هاي سوريه و ايران خود به خود باعث نزديكي دو كشور در مقابل اسرائيل شد.
اما چرا سوريه از عراق حمايت نكرد؟ علت آن اين است كه عراق و سوريه به لحاظ ايدئولوژيك با هم تعارض داشتند؛ حزب بعث سوريه و حزب بعث عراق هر كدام داعيه رهبري جهان عرب را داشتند و وجود رقيب را غيرقابل تحمل مي‌دانستند. بنابراين وجود تضاد ايدئولوژيك بين سوريه و عراق و اشتراك نظر ايران و سوريه در مقابل اسرائيل باعث شده بود سوريه از ايران در مقابل عراق حمايت كند و در مقابل آن، حمايت ايران را در قبال اسرائيل كسب نمايد. طبعاً اگر سوريه از ايران در مقابل عراق حمايت نمي‌كرد به احتمال زياد به دليل آنكه اكثر كشورهاي قدرتمند عرب حاضر به مذاكره با اسرائيل بودند، سوريه در موازنة قوا در قبال اسرائيل بازنده مي‌شد و نمي‌توانست اسرائيل را مجبور نمايد كه به خواسته‌هايش تن در دهد.
پس از امضاي معاهدة كمپ‌ديويد بين مصر و اسرائيل و رانده شدن مصر از كشورهاي راديكال عربي، ليبي به همراه سوريه و الجزاير گروه جبهه پايداري اعراب را تشكيل دادند و مخالف مذاكرات صلح اعراب و اسرائيل بودند. ايران نيز ضمن حمايت كامل خود از اين جبهه، به همراه اين كشورها مخالفت خود را با سازش و مذاكره با اسرائيل اعلام كرد. از طرفي، ليبي و عراق هر دو به دنبال آن بودند كه با تمسك به مسئلة فلسطين، رهبري جهان عرب را به‌دست آورند و به همين دليل نمي‌توانستند همديگر را تحمل نمايند و از اين نظر با هم تعارض داشتند، لذا وجود سازگاري منافع بين ليبي و ايران و تعارض منافع بين ليبي و عراق سبب شد كه ليبي نيز چون سوريه در جنگ از ايران حمايت بكند.

دو كشور سوريه و ليبي اغلب در زمينة سياسي از ايران حمايت مي‌كردند. اين دو كشور ابتدا در كنفرانس سران عرب ـ كه چند ماه قبل از آغاز جنگ در جده تشكيل شده بود و در آن كشورهاي عربي درباره اختلافات مرزي ايران و عراق جانب عراق را گرفته بودند ـ از ايران حمايت نمودند.
سوريه و ليبي پس از آغاز جنگ نيز حملة عراق را به شدت محكوم كردند. اين دو كشور در قالب سازمان‌هاي بين‌المللي همچون سازمان كنفرانس اسلامي، اغلب جانب ايران را مي‍گرفتند و از ايران دفاع مي‌كردند.
سوريه، در جريان جنگ عراق و ايران، در زماني كه عراق براي صدور نفت خود، به خط لولة نفتي‌يي كه از سوريه مي‌گذشت احتياج مبرم داشت، اقدام به قطع جريان نفت عراق از اين مسير كرد. اين عمل به دليل كاستن بخش مهمي از درآمد ارزي عراق، كمك شاياني به ايران بود. البته با اين اقدام درآمدي كه سوريه از اين طريق كسب مي‌كرد قطع شد، كه ايران آن را جبران كرد.
علاوه براين، از جنبة تسليحاتي، سوريه و ليبي در بعضي مواقع، برخي تسليحات عمدتاً روسي به ايران واگذار كرده‌اند كه از اين نظر براي ايران بسيار حائز اهميت بوده ‌است.

هيچ يك از كشورهاي همساية ايران يعني تركيه، اتحاد جماهير شوروي سابق، افغانستان، پاكستان، عمان، امارات متحدة عربي، قطر، بحرين، عربستان و كويت در جنگ از ايران حمايت نكردند. تركيه و پاكستان با اعلام سياست بي‌طرفي، در بعضي مواقع سعي مي‌كردند نقش ميانجي را بين ايران و عراق ايفا نمايند. كشورهاي حاشية جنوبي خليج‌فارس در عمل از عراق حمايت نظامي، سياسي و اقتصادي مي‌كردند. افغانستان نيز به علت جنگ داخلي نه تنها توان آن را نداشت كه از ايران حمايت كند، بلكه نيروهاي دولتي افغانستان گاهي با تحركات مرزي و ايذايي، مشكلاتي براي نيروهاي مرزي ايران ايجاد مي‌كردند. اتحاد جماهير شوروي سابق نيز در آغاز جنگ سياست بي‌طرفي را انتخاب كرد، ولي در بيشتر دوران جنگ از عراق حمايت سياسي و به ويژه حمايت نظامي و تسليحاتي مي‌كرد. البته گفته مي‌شود اين كشور در آغاز جنگ عراق عليه ايران، آمادگي خود را براي ارسال تجهيزات نظامي به ايران اعلام كرد، اما از آنجايي كه يكي از شعارهاي انقلاب اسلامي شعار نه شرقي، نه غربي بود، ايران به اين واكنش شوروي پاسخ منفي داد. در دوران جنگ هرگاه شوروي با مشاهدة برتري نيروهاي ايران در جبهه‌ها، احتمال پيروزي ايران را مي‌داد. و خطر اضمحلال عراق را حس مي‌كرد، تجهيزات نظامي خود را به عراق ارسال مي‌نمود. اصلي‌ترين تأمين كننده تسليحات و تجهيزات نظامي عراق در طول جنگ با ايران، شوروي بود.
در مجموع مي‌توان گفت هيچ يك از كشورهاي همسايه نه تنها از ايران حمايت نكردند، بلكه بيشتر از عراق جانبداري مي‌كردند و حداكثر كمك برخي از اين كشورها به ايران، اعلام بي‌طرفي بود.

3-2 اسرائيل و جنگ ايران و عراق
 
-    تاثیر جنگ ايران و عراق بر روند صلح اعراب و اسرائيل

قبل از آغاز جنگ، در بين كشورهاي عرب و غيرعرب جناح‌بندي‌هايي شده بود كه كم و بيش تحت‌ تأثير رقابت دو ابرقدرت شوروي و امريكا و همچنين چگونگي موضع‍گيري در برابر مسئلة فلسطين بود. در ميان كشورهاي عربي، برخي چون سوريه، ليبي، الجزاير و عراق با داشتن گرايش‌هاي راديكال، تا اندازه‌اي به ابرقدرت شوروي نزديك بودند و از مذاكرات صلح اعراب و اسرائيل ناراضي به نظر مي‌رسيدند و در نتيجه مخالف ادامة مذاكرات صلح خاورميانه بودند. در مقابل، گروه ديگري از كشورهاي عربي همچون مصر، اردن و عربستان سعودي نظر مساعدي با تداوم گفت‌وگوهاي صلح اعراب و اسرائيل داشتند و با ايالات متحدة امريكا نيز پيمان‌هايي براي نزديكي و همكاري به امضا رسانده بودند. ايران نيز پس از وقوع انقلاب اسلامي، همچون كشورهاي راديكال عرب، مخالف مذاكرات صلح اعراب و اسرائيل بود. البته مخالفت ايران بيش از آنكه ماهيت قومي و عربي داشته باشد، برخاسته از مواضع آرمان‍گرايانه و اسلام‍خواهانه و ظلم ستيزي بوده است. قطع رابطه ايران و امريكا در فروردين 1359، ايران را در پيشاني جناح ضد امريكايي كشورهاي منطقه قرار داد.

با آغاز جنگ ايران و عراق، امريكا تلاش نمود كه با ايجاد روابط سياسي، عراق را در بلوك غرب جذب كرده و اين كشور را وارد بلوك طرفدار غرب و ميانه‌روي اعراب سازد. براي همين دو كشور امريكا و عراق از سال 1980 تقريباً در همه سطوح روابط عادي خود را آغاز كردند و سرانجام پس از 21 سال قطع رابطة رسمي، دو كشور در 27 نوامبر 1984 روابط رسمي برقرار ساختند. خصومت مشترك امريكا و عراق با ايران باعث شد دو كشور به هم نزديك شوند و در نتيجه موازنة قوا در منطقه دچار تحولاتي گردد. عراق در چارچوب سياست‌هاي امريكا به بلوك ميانه‌روي اعراب يعني اردن، مصر، عربستان سعودي و ديگر كشورهاي عرب خليج‌فارس و جناح فتح سازمان آزادي‌بخش فلسطين پيوست و برعكس گذشتة خود، روابطش را با شوروي كاهش داد و مهم‌تر از همه از كوشش‌هاي صلح خاورميانه (اعراب و اسرائيل) حمايت كرد.
هرچند كه ايالات متحده نتوانست عراق را به طور كامل جذب بلوك غرب كند، ولي اين تغيير موضع، از بلوك شرق به بلوك غرب به طور نسبي در طول جنگ ادامه داشت. بدين صورت كه عراق در ازاي همراهي با كشورهاي ميانه‌روي عرب و حمايت از گفت‌وگوهاي صلح اعراب و اسرائيل، توانست حمايت امريكا را در طول جنگ با ايران كسب كند.
از ديگر آثار جنگ عراق عليه ايران در منطقة خاورميانه، تأسيس شوراي همكاري خليج‌فارس است. كشورهاي كوچك سواحل جنوبي خليج‌فارس در چارچوب سياست‌هاي امريكا و بر اثر تبليغات مداوم رژيم بعثي مبني بر اينكه از سوي ايران در معرض تهديد هستند، مبادرت به تأسيس اين شورا نمودند. گذشت زمان نشان داد اولاً، خطر اصلي براي اين كشورها، نه ايران، بلكه عراق است كه با حمله به كويت در سال 1990 اثبات شد. ثانياً، مشخص شد كه چنين اتحادي هرگز توانايي دفع يك تجاوز نظامي كه يك قدرت بزرگ‍تري در منطقه تحميل كند، نخواهد داشت.
در هر حال، جنگ ايران و عراق مدت‌ها مسئلة اعراب و اسرائيل را تحت‌الشعاع قرار داد و اسرائيل نيز از اين فرصت سود جست و جنوب لبنان را به اشغال خود درآورد. در اين بين تنها ايران بود كه با حمايت از مبارزان فلسطيني به كمك مردم و دولت لبنان شتافت و بر ضرورت كمك دولت‌هاي منطقه به مردم فلسطين و لبنان براي مقابله با اسرائيل، تأكيد مي‌كرد.

-    اسرائیل در جنگ ایران و عراق

گرچه به نظر مي‌رسد دولت اسرائيل به صورت علني نقشي در راه‌اندازي جنگ عراق عليه ايران نداشته است ولي چون اسرائيل در كنگره امريكا داراي لابي بسياري قوي است كه در سطح جهان از منافع صهيونيست‌ها و يهوديان دفاع مي‌كنند لذا مي‌توان تا اندازه‌اي تصميم دولت امريكا براي مهار انقلاب اسلامي ايران از طريق تحريك عراق در حمله به ايران را متأثر از نفوذ لابي صهيونيست كنگرة امريكا دانست.
به هر حال، بديهي است كه دولت اسرائيل به دليل اينكه از هر دو كشور ايران و عراق احساس خطر مي‌كرد، همواره در تلاش بود كه به روش‌هاي مختلف زمينه‌هاي موجود بحران بين دو كشور تشديد و منجر به جنگ شود تا خود از وجود تهديدات امنيتي عراق و ايران آسوده‌خاطر گردد. از جمله، اسرائيل با اين هدف همواره از طريق تبليغات سعي مي‌كرد زمينه‌هاي بحران را برجسته سازد و دو كشور را تحريك به آغاز جنگ نمايد.

با سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب اسلامي، اسرائيل نه تنها يكي از دوستان خود را از دست داد، بلكه كشوري با شعارهاي جدي‌تر و عزمي راسخ‌تر به ساير مخالفينش در منطقه اضافه شد، لذا نابودي يا حداقل تضعيف جمهوري اسلامي يكي از آرزوها و اهداف اسرائيل محسوب مي‌شد اما به دليل تعارضات قبلي با كشوري همچون عراق، نمي‌توانست به طور رسمي و علني به حمايت از آن برخيزد. اسرائيل حتي در يك مقطع زماني از موقعيت جنگي بين ايران و عراق حداكثر استفاده را كرد و با بمباران نيروگاه اتمي "ازيراك" عراق، خطرات احتمالي آتي آن عليه خويش را خنثي ساخت.
با اين همه، اسرائيل همچون امريكا و ساير كشورهاي غربي از پيروزي نظامي ايران بر عراق بسيار نگران بود، زيرا در اين صورت موازنه قوا در منطقه به شدت به نفع ايران تغيير مي‌كرد كه اين به هيچ وجه با منافع اسرائيل سازگاري نداشت.
بزرگ‍ترين خدمت اسرائيل به عراق، حمله ارتش اسرائيل به جنوب لبنان در روزهاي بعد از آزادسازي خرمشهر بود؛ زيرا اين حمله باعث انحراف افكار عمومي دنيا به اين نقطه از جهان و حتي غفلت كوتاه مدت ايران از جبهه‌هاي جنگ به مسئلة جنوب لبنان شد. همين مسئله موجب تأخير در عمليات بعدي ايران گرديد و در اين مدت عراق موفق شد تا با بازسازي نيروهاي خود و ايجاد خطوط مستحكم دفاعي، از پيشروي‌ رزمندگان در منطقه شرق بصره (عمليات رمضان) جلو‌گيري كند.

4-2 تركيه و جنگ ايران و عراق

در مجموع خط‌مشي آنكارا درباره جنگ تحميلي و طرف‌هاي درگير در آن را مي‌توان بازتاب اصولي دانست كه پايه‌هاي سياست خاورميانه‌اي تركيه را از دهة 70 ميلادي به بعد تشكيل مي‌دهند. خلاصة اين اصول چنين است:

1ـ عدم مداخله در امور داخلي دولت‌هاي خاورميانه.
2ـ عدم مداخله در منازعات ميان دولت‌هاي منطقه.
3ـ توسعه روابط دوجانبه با همه دولت‌هاي منطقه.
4ـ حمايت از استمرار جدايي و تفرق سيستم دولت‌هاي عرب و ممانعت از تشكيل يك ابردولت منسجم متشكل از دولت‌هاي عربي.
5ـ افزايش عايدات تجاري و به حداكثر رساندن مناسبات و پيوندهاي اقتصادي.
6ـ تفكيك روابط خاورميانه‌اي تركيه از نقش آن در درون ائتلاف غرب.
7ـ حفظ يك موازنه دقيق و ظريف در برخورد با مسئله اسرائيل ـ فلسطين.
تعقيب اصول فوق در سياست خارجي تركيه سبب شد تا اين كشور در جنگ ايران و عراق سياست بي‌طرفي فعال يا مثبت را اتخاذ كند. اين سياست تركيه مشتمل بر دو عنصر اساسي بود: نخست، عدم مداخله در مناقشه ايران و عراق و توسعه همكاري با طرفين متخاصم در زمينه‌هاي اقتصادي. دوم، ميانجي‍گري و ارائة راه‌حل‌هايي جهت خاتمه بخشيدن به جنگ.
با توجه به نياز شديد اقتصاد تركيه به منابع مالي جديد، اتخاذ يك خط‌مشي بي‌طرفانه به آن كشور فرصت مي‌داد تا بتواند از طريق صادرات كالا به ايران و عراق درآمدهاي ارزي قابل توجهي نصيب خود سازد. بنابراين تداوم و گسترش همكاري‌هاي ميان تركيه و هر دو طرف درگير در جنگ براي تركيه ضرورتي اجتناب‌ناپذير بود. مجلة ميدل‌ايست ضمن مقاله‌اي در سال 1984 در اين‌باره نوشت كه بي‌طرفي تركيه در جنگ ايران و عراق پاداش اقتصادي عظيمي را براي آن كشور به ارمغان آورده است.
بنابراين عدم مداخله در مسائل جنگ و تداوم همكاري با طرفين درگير، منافع بسياري براي تركيه داشت و تركيه در مقابل هر حركتي كه ممكن بود سياست بي‌طرفانه‌اش را نسبت به جنگ ايران و عراق مختل سازد، واكنش نشان مي‌داد. به عنوان مثال، هنگامي كه برخي از مطبوعات و محافل سياسي تركيه كه مخالف نزديكي تهران و آنكارا بودند، لب به انتقاد عليه انقلاب اسلامي گشودند و به سفر مقامات ايران از جمله ميرحسين موسوي نخست‌وزير وقت اعتراض كردند، تورگوت اوزال نخست‌وزير تركيه برآشفته شد و اقدامات آنها را سرزنش كرد.
به هر حال، سياست تركيه در قبال جنگ ايران و عراق سياست بي‌طرفي مثبت بوده است كه پيروي از اين سياست خود ناشي از الزامات اقتصادي تركيه، نگراني از گسترش جنگ، فشار غرب بر تركيه، كسب پرستيژ و اعتبار بين‌المللي و همچنين اصولي بوده است كه ابتدا به آن اشاره شد و تركيه تا اواخر جنگ همچنان از آن تبعيت مي‌نمود.
 
جنگ ايران و عراق دو دستاورد مهم اقتصادي و امنيتي براي تركيه دا‌شت:
1ـ منافع اقتصادي: تركيه بعد از شروع جنگ ايران و عراق با تجديدنظر در جهت‌گيري‌هاي اقتصادي خود، يك استراتژي مبتني بر توسعه صادرات را در پيش گرفت و توانست از جنگ ايران و عراق همچون فرصتي گران‌بها در تحقق اهداف سياست‌هاي نوين اقتصادي خود بهره‌برداري كند، به گونه‌اي كه برخي محققان، از تركيه به عنوان برندة اصلي جنگ ايران و عراق ياد مي‌كنند. تركيه با استفاده از اين فرصت ضمن تنوع بخشيدن به اقلام صادراتي خود، ميزان آن را نيز افزايش داد و عايدات ارزي سرشاري از طرفين متخاصم دريافت كرد و از اين طريق اقتصاد متزلزل خود را از گرداب هولناك تورم سه رقمي رهايي بخشيد. مقايسه نرخ تورم تركيه طي مراحل آغازين، مياني و پاياني جنگ، به خوبي بازگو كنندة چنين واقعيتي است. بر اساس آمار منتشره، نرخ تورم در تركيه در سال 1980 رقمي حدود 108 درصد بوده در حالي كه نرخ تورم اين كشور در سال 1986 به 31 درصد رسيده است. اين موفقيت چشمگير تا حدود زيادي مرهون رشد درآمدهاي صادراتي محسوب مي‌شود كه به واسطه جنگ ايران و عراق حاصل شده بود.
بهبود عملكرد صادراتي تركيه كه جنگ ايران و عراق نقش مؤثري در شكل‌گيري آن ايفا نمود به دولت‌مردان آنكارا ياري رساند تا بتوانند در برنامه‌هاي اصلاحاتي و بهبود اقتصادي خود توفيقاتي بيابند.
از طرف ديگر، به علت گسترش جنگ به خليج‌فارس و محدوديت كشتي‌راني از اين آبراه مهم، تركيه همچون پلي بود كه دو كشور ايران و عراق را به اروپا و بازار مصرف و توليد آن مرتبط مي‌كرد. به علت محدوديت ظرفيت بنادر جنوبي ايران، بخش مهمي از واردات مورد نياز كشور كه از مبدأ كشورهاي اروپايي بارگيري مي‌شد، از طريق بنادر تركيه و سپس راه‌هاي زميني آن كشور (راه‌آهن و راه شوسه) به مرزهاي شمال غربي ايران و از آنجا به مراكز توزيع منتقل مي‌گرديد. همچنين كالاهاي ايراني نيز از راه تركيه به اروپا صادر مي‌شد كه اين افزايش عايدات ارزي ناشي از ترانزيت كالا را براي تركيه به همراه داشت.
كشور عراق نيز همچون ايران در صادرات و واردات كالا از طريق خليج‌فارس دچار مشكل بود و تركيه توانست اين مشكل عراق را مخصوصاً در زمينة صدور نفت اين كشور از طريق خط لوله به خوبي حل نمايد و همچنين از راه ترانزيت كالاي عراق (وارداتي و صادراتي) سود سرشاري را نصيب خود سازد.
2ـ دستاوردهاي امنيتي: آغاز و تداوم جنگ ايران و عراق دستاورد امنيتي مهمي براي تركيه داشت. در واقع دو كشور ايران و عراق دو قدرت نظامي برتر در منطقه بودند كه جنگ موجب تضعيف هم‌زمان هر دو كشور شد و به تبع آن آسودگي‌خاطر تركيه از تهديد امنيتي ناشي از دو همسايه قدرتمند را به دنبال داشت.
در مجموع تركيه در جنگ ايران و عراق توانست اقتصاد بحران‌زدة خود را سامان داده و تا اندازه‌اي از تهديدات احتمالي ايران و عراق عليه خود آسوده‌خاطر گردد.

5-افغانستان و جنگ ايران و عراق

مردم افغانستان بعد از آغاز حمله اتحاد جماهير شوروي سابق به اين كشور به مقاومت در مقابل ارتش شوروي برخاسته و گروه‌هاي مجاهد افغاني هر يك با تجهيز خود سعي مي‌كردند به اشغال كشورشان پايان دهند. چند ميليون از مردم افغانستان نيز به كشورهايي نظير ايران و پاكستان مهاجرت نمودند و در اين كشورها سكني گزيدند. مواضع مجاهدين و مردم افغانستان در قبال جنگ ايران و عراق به طور خلاصه چنين بود:

مجاهدين (گروه‌هاي) افغاني شيعه: همة‌ گروه‌ها و مجاهدين افغاني شيعه به طور كامل از انقلاب اسلامي ايران و دفاع مقدس در مقابل عراق حمايت و پشتيباني مي‌نمودند. اين مجاهدين هرچند كه خود از ايران كمك دريافت مي‌كردند و قادر به ارائة كمك‌هاي اقتصادي و نظامي نبودند ولي به علت قرابت مذهبي با ايرانيان و با توجه به اينكه جمهوري اسلامي ايران حمله شوروي به افغانستان را به شدت محكوم كرده بود، از ايران در مقابل عراق حمايت سياسي و معنوي مي‌كردند.
مردم افغانستان: افكار عمومي افغانستان نيز ضمن حمايت از ايران در مقابل عراق، خواهان حفظ جمهوري اسلامي ايران و جلوگيري از تضعيف آن به وسيله جنگ بودند. طبيعي به نظر مي‌رسيد كه مردم افغانستان نيز به تبع ايران خواهان تشكيل جمهوري اسلامي در اين كشور و خروج شوروي از افغانستان بودند و از اين نظر انقلاب ايران به عنوان الگويي از حكومت اسلامي براي آنها بود و اميد داشتند كه انقلاب پايدار بماند و از هر عاملي كه باعث تضعيف آن مي‌شد، متنفر بودند. بنابراين مخالفت آنها با حملة عراق به ايران نيز به همين دليل بوده است. جمهوري اسلامي ايران نيز از بدو حملة شوروي سابق به افغانستان خود را با مردم افغانستان هم‌صدا و همدل كرد و حمله شوروي را به شدت محكوم نمود كه اين واكنش ايران، در افكار عمومي افغانستان براي حمايت از ايران در مقابل عراق مؤثر بوده است.
مهاجران افغاني مقيم ايران: مهاجران افغاني مقيم ايران نيز همچون ديگر ايرانيان عمل مي‍كردند و حتي خود را مثل يك ايراني تلقي مي‌نمودند كه كشور عراق به سرزمينشان ايران حمله كرده است. آنها حمله عراق را محكوم كردند و از ايران در مقابل عراق حمايت به عمل آوردند. حتي برخي از اين مهاجران داوطلبانه در جبهه‌هاي جنگ عليه عراق شركت كردند و داراي شهيدان، جانبازان و اسيراني نيز هستند كه آمار آنها در بنياد شهيد جمهوري اسلامي ايران ثبت شده است.
مجاهدين سني افغانستان: اين مجاهدين برعكس مردم افغانستان و مهاجرين افغاني مقيم ايران و مجاهدين شيعه افغان، موضع شفافي درباره جنگ ايران و عراق نداشته‌اند. به اين صورت كه آنها حاضر نشدند در مقابل عراق موضع مخالف بگيرند و از ايران پشتيباني نمايند، ولي آنها نيز خواست قلبيشان اين بود كه ايران در جنگ پيروز شود و انقلاب اسلامي ايران پايدار بماند. دلايل اين خواستة آنان چنين است :
1ـ چون جمهوري اسلامي ايران حمله شوروي به افغانستان را به شدت محكوم كرد و به دنبال نهادينه كردن احكام اسلامي (هرچند كه اسلام شيعي صددرصد مورد قبول آنها نمي‌باشد) بود و از طرفي عراق برعكس ايران، با شوروي پيمان دوستي ديرينه داشت و تهاجم اتحاد جماهير شوروي به افغانستان را محكوم نكرده بود، تمايل داشتند كه از ايران در مقابل عراق حمايت بنمايند و حداقل خواست قلبي آنها پيروزي ايران بوده است.‌
2ـ مجاهدين افغاني به اين علت كه از طرف عربستان پشتيباني مالي مي‌شدند و عربستان خود يكي از حاميان اصلي عراق در جنگ عليه ايران بود، بنابراين نمي‌توانستند به صورت علني از ايران در مقابل عراق حمايت نمايند.‌ زيرا هر گونه حركتي در اين باره موجب قطع كمك مالي عربستان و همچنين امريكا به اين گروه‌ها مي‌شد. لذا آنها موضع شفافي در اين مسئله نداشتند و هرچند كه خواهان حمايت از ايران و موفقيت ايران بودند، ولي به عللي كه گفته شد نمي‌توانستند از ايران حمايت آشكار به عمل آورند.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت سیاسی منطقه‌اي در جنگ ایران و عراق÷ حامیان÷


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت سیاسی عراق در جنگ

وضعیت سیاسی عراق در جنگ

1- اوضاع سياسي عراق 

2- مواضع سياسي و نظامي عراق


وضعیت سیاسی عراق در جنگ

1-اوضاع سياسي عراق

بافت اجتماعي و جمعيتي عراق به گونه‌اي است كه همواره حكومت‌هاي مستقر در اين كشور را دچار بي‌ثباتي و بحران نموده است و تشديد همين بحران داخلي در عراق بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران از جمله عوامل مؤثر در ايجاد جنگ تحميلي بوده است. شيعيان اين كشور به عنوان اكثريت مردم (بيش از 55 درصد) به دلايل ايدئولوژيك و سياسي همواره با حاكميت بعث در نزاع و ستيز بوده‌اند.
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موجب ايجاد موج اسلام‌خواهي در كشورهاي منطقه گرديد و گروه‌هاي شيعه عراقي را در مخالفت با حكومت جدي‌تر ساخت. مهم‌ترين گروه شيعة مخالف، "حزب الدعوه اسلامي" بود. شيعيان عراق با برگزاري تظاهراتي در مراسم محرم سال 1979 در اين كشور، خواهان اصلاحات اجتماعي و استقرار حكومت اسلامي شدند. آقاي "هراير دكمچيان"، استاد دانشگاه نيويورك در كتاب خود به نام "جنبش‌هاي اسلامي در جهان عرب" كه در سال 1985 در نيويورك به چاپ رسيد، مي‌نويسد:
دولت عراق با توجه به الهاماتي كه مبارزان شيعه از جانب آيت‌الله خميني مي‌گيرند، حزب‌الدعوه را همچون ستون پنجمي مي‌داند كه هدفش ادغام ايران و عراق است. دولت عراق در پاسخ، [آيت‌الله] محمدباقر صدر را در ژوئن 1979 دستگير كرد و تظاهرات وسيع ناشي از آن در محلة شيعي الثوره بغداد را به شدت در هم كوبيد. عظمت و گستردگي سركوب باعث بروز شكاف در شوراي فرماندهي انقلاب (عراق) شد و همين موجب گرديد تا اندكي پس از روي كار آمدن صدام حسين در 23 ژوئيه 1979، تعداد 22 مقام بلندپايه بعثي اعدام شوند. اعلام حمايت مطلق آيت‌الله صدر از انقلاب اسلامي ايران و تشويق مبارزه مسلحانه عليه بعث، رژيم عراق را واداشت تا او را به خاطر طرح‌ريزي تشكيل يك حكومت شيعه در عراق به خيانت متهم كند. آيت‌الله محمدباقر صدر و خواهر فعال او بنت‌الهدي صدر به بغداد منتقل و در آوريل 1981 (فروردين 1359) اعدام شدند.
در ماه‌هاي قبل از جنگ، تظاهرات و اعتراضات و در يك مورد سوء‌قصد عليه مسئولان بعثي در عراق به وقوع مي‌پيوندد كه مقامات رژيم آنها را به عوامل جمهوري اسلامي ايران نسبت مي‌دهند و اين حوادث نشان‌دهنده اين است كه اوضاع داخلي عراق تا چه ميزان بر اثر انقلاب اسلامي آسيب‌پذير شده است.
رژيم عراق همچنين شورش كردهاي شمال عراق را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، متأثر از انقلاب ايران مي‌داند تا جايي كه رئيس‌جمهور [وقت] عراق به زعم خود يكي از دلايل لغو موافقت‍نامه الجزاير را دخالت جمهوري اسلامي ايران در قضيه اكراد مي‌داند. وي در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسري عراق به ايران مي‌گويد: ايران از پسران بارزاني دعوت نموده است و قصد دارد آنان را عليه عراق تحريك كند.

2- مواضع سياسي و نظامي عراق

در اطلاعيه شوراي فرماندهي عراق در اولين روز حمله ارتش عراق به ايران آمده است: «... اگر تاكتيك نظامي و امنيت ارتش عراق ايجاب كند كه در سرزمين‌هاي اشغالي بمانيم، آن را تحت اشغال قرار خواهيم داد.»

در اين حال سخنگوي رژيم عراق سه شرط را براي پايان دادن به جنگ اعلام كرد: 1ـ احترام ايران به حاكميت عراق در مورد محدوده خاك اين كشور. 2ـ شناسايي حقوق قانوني عراق بر شط‌العرب. 3ـ بازپس دادن سه جزيره تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي.
عراق همچنين ميانجي‌گري كشورهاي عربي را براي پايان دادن به جنگ، شديداً رد كرد.
رژيم عراق پس از آنكه در دو هفته اول جنگ واقعيت‌ها را درك كرد و با توجه به اينكه نتوانست به اهداف پيش‌بيني شده خود دست يابد، اعلام كرد كه حاضر است آتش‌بس يك طرفه اعلام كند. اين موضع جديد را در حالي اتخاذ كرد كه تواني براي دستيابي به اهداف بلندپروازانة خود نداشت و برخي مناطق ايران را در تصرف داشت.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت سیاسی عراق در جنگ÷ حکومت÷ دولت÷ حزب بعث


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت سیاسی ایران در جنگ

وضعیت سیاسی ایران در جنگ

1-وضعیت سیاسی ایران پیش از جنگ
2- وضعیت سیاسی در آغاز جنگ:
1-2 دولت بنی‌صدر و جنگ ایران و عراق

2-2 دولت رجایی و موسوی و جنگ ایران و عراق

3-2 شرايط دولت های ايران براي پذيرش صلح با عراق

3- وضعیت سیاسی جنگ پس از فتح خرمشهر و ادامه جنگ

1-3 تاثیر آزادسازي مناطق اشغالي ایران در تحولات سياسي منطقه

2-3 ابعاد سیاسی ادامه جنگ:رد قطعنامه 514 شوراي امنيت

3-3 ابعاد نظامی ادامه جنگ:تلاش برای دست یابی به یک پيروزي نظامي

4-3 طولاني شدن جنگ پس از فتح خرمشهر

4- وضعیت سیاسی در پایان جنگ

1-4 تقويت همه‌جانبة عراق، از سوی کشورهای منطقه‌ای و بین المللی

2-4 زمینه های پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران

وضعیت سیاسی ایران در جنگ 1-وضعیت سیاسی ایران پیش از جنگبا پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 و روي كارآمدن دولت موقت، تلاش در جهت جايگزين كردن نظم جديد آغاز شد. اما اوضاع سياسي ايران همچنان بي‌ثبات بود. از يك طرف سلطنت‌طلب‌ها و نيروهاي امنيتي و نظامي به جا مانده از رژيم شاهنشاهي، به مخالفت با نظام انقلابي مي‌پرداختند و از طرف ديگر، برخي گروه‌هاي سياسي با تحريك و كمك بيگانگان، در مناطق مرزي به اختلافات داخلي دامن زده و خواهان تجزيه ايران بودند و برخي نظير كمونيست‌ها، جبهه ملّي، حزب خلق مسلمان و سازمان مجاهدين خلق (منافقين) خواهان براندازي نظام تازه تأسيس بودند. از سوي ديگر، اختلافات دولت موقت با نيروهاي خط امام به تدريج تشديد مي‌شد تا آنكه سرانجام اشغال سفارت امريكا به دست دانشجويان پيرو خط امام، در 13 آبان 1358، باعث سقوط دولت موقت شد.
با سقوط دولت موقت، شوراي انقلاب به فرمان امام خميني زمام امور را در دست گرفت. از جمله اقدامات شوراي انقلاب در اين دوره، اجراي همه‌پرسي عمومي و تصويب قانون اساسي، انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس شوراي اسلامي بود. اولين رئيس‌جمهور ايران در 8 بهمن 1358انتخاب شد و با شروع به كار مجلس شوراي اسلامي در تير 1359 زمينه براي تشكيل هيئت دولت فراهم گرديد.
مجلس اول، در تابستان 1359، با دو موضوع اساسي روبه‌رو بود: يكي چگونگي حل مسئله گروگان‌ها و ديگري رأي اعتماد به نخست‌وزير و كابينه. در مورد گروگان‌ها، ليبرال‌ها مانند گذشته، آن را موجب خدشه‌دار شدن هويت انقلاب و كشور و مغاير با حقوق بين‌الملل مي‌دانستند. در حالي كه پيروان خط امام در اين مورد مخالف هر گونه مذاكره‌اي بودند. اين موضع‍گيري‌ها آغاز تحول در سياست داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران بود، به طوري كه برخي معتقدند يكي از علل اساسي و زمينه‌ساز اقدام امريكا در تحميل جنگ به ايران به شمار مي‌رود.
انتخاب نخست‌وزير از جمله مسائلي بود كه كشمكش‌ نيروهاي خط امام با ليبرال‌ها را تشديد كرد. رئيس‌جمهور وقت، ابوالحسن بني‌صدر، و مجلس شوراي اسلامي مدت‌ها براي انتخاب نخست‌وزير اختلاف داشتند. مجلس به نخست‌وزير پيشنهادي وي رأي اعتماد نمي‌داد تا در نهايت محمدعلي رجايي فرد مورد حمايت حزب جمهوري اسلامي از طرف رئيس‌جمهور به مجلس معرفي شد. مجلس شوراي اسلامي نيز در 20 مرداد 1359 به آقاي رجايي رأي اعتماد داد. اما كارشكني رئيس‌جمهور در معرفي وزيران، پيشرفت كار دولت را با وقفه و مشكل مواجه ساخت. اين مشكلات علاوه بر دامن زدن به اختلافات داخلي، باعث كندي كار دولت مي‌شد كه اين مسئله نيز به عنوان يكي از عواملِ اصليِ تصورِ غلط صدام از اوضاع داخلي ايران و ترغيب وي به تسريع در شروع جنگ عليه ايران، قلمداد شده است.

2- وضعیت سیاسی در آغاز جنگ:

1-2 دولت بنی‌صدر و جنگ ایران و عراق

بني‌صدر اولين رئيس‌جمهور ايران، با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي و فكري خود، سعي داشت بر تمامي امور
كشور مسلط شود. وي پس از دريافت حكم "فرماندهي كل قوا" به جاي اينكه از اين موقعيت براي پيشبرد منافع ملي و امور جنگ بهره جويد، از آن براي تشديد اختلاف بين ارتش و سپاه و تحكيم موقعيت خود عليه نيروهاي خط امام استفاده مي‌كرد و همين مسئله باعث ناتواني كشور در دفع تجاوز عراق در ماه‌هاي اول جنگ شد. وي در پاسخ به اينكه چرا از اشغال سرزمين‌هاي ايران توسط ارتش عراق جلوگيري نمي‌شود، مي‌گفت بايد فعلاً زمين داد تا زمان را به دست آورد.
در دوره فرماندهي بني‌صدر، در شش ماهه اول جنگ تا 26 اسفند 1359، چهار عمليات بزرگ طرح‌ريزي و اجرا شد كه به دليل اتخاذ استراتژي غلط جنگ كلاسيك، تمامي آنها با شكست مواجه شد:
عمليات اول: در 23 مهر 1359 در غرب كرخه اجرا شد كه قرار بود با دو لشكر، تمام منطقه عمليات فتح‌المبين را آزاد كنند. در طرح اين گونه پيش‌بيني شده بود كه وقتي به فكه رسيدند به سمت العماره و چزابه بروند كه موفقيتي نداشت.
عمليات دوم: در سوم آبان 1359 در جاده ماهشهر ـ آبادان اجرا شد كه قرار بود با يك لشكر حصر آبادان را بشكنند كه در اين عمليات هم شكست خوردند.
عمليات سوم: عمليات نصر يا هويزه در 15 دي 1359 اجرا شد كه قرار بود با دو لشكر زرهي، كل منطقه عملياتي بيت‌المقدس را آزاد كنند، خرمشهر و تنومه را هم بگيرند و در شرق بصره پدافند كنند. اين عمليات هم شكست خورد.
عمليات چهارم: به نام توكل در جاده ماهشهر ـ آبادان براي شكستن حصر آبادان طرح‌ريزي شده بود و در 20 دي 1359 به اجرا درآمد كه آن هم شكست خورد.
بني‌صدر بعد از اين تلاش‌هاي ناكام، سه راه‌حل پيشِ روي خود داشت:
1ـ اين سلسله عمليات‌ها را ادامه بدهد، كه توان و روحيه لازم براي ادامة چنين سياستي در وي وجود نداشت.
2ـ تغيير رويه و بينش بدهد و حضور سپاه و بسيج را به طور قطعي و در صحنه جنگ بپذيرد كه اين راه‌حل با توجه به تفكر بني‌صدر و بافت حاكم بر ارتش امكان‌پذير نبود.
3ـ با تشديد بحران‌هاي داخلي به موفقيت‌هاي سياسي اتكا نمايد و از اين طريق هم شكست در جبهه‌هاي جنگ را پوشش دهد و هم قدرت خود را در داخل تثبيت نمايد.
بني‌صدر در مواجهه با سه راه‌حل فوق به دلايل گوناگون راه سوم را انتخاب كرد و در مقابل امام خميني و ياران امام صف‌آرايي كرد. با آغاز مرحله سياسي تلاش‌هاي بني‌صدر، ارتش در صحنه جنگ، استراتژي آفندي را رها كرد و به پدافند پرداخت. به اين ترتيب بني‌صدر با دامن زدن به اختلاف بين ارتش و سپاه و بسيج و همچنين اختلاف با ساير مسئولان سياسي نتوانست اقدامي در جهت بازپس‌گيري مناطق اشغالي به عمل آورد و نهايتاً با تن دادن به همكاري با سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، يك بحران داخلي سياسي ـ نظامي را در خرداد 1360 در كشور به وجود آورد كه براي ارتش عراق امر مطلوبي محسوب مي‌شد.

2-2 دولت رجایی و موسوی و جنگ ایران و عراق
اين سؤال را مي‌توان به دو بخش قبل و بعد از عزل بني‌صدر تقسيم كرد. در مرحله اول كه در زمان رياست جمهوري و فرماندهي كل قواي بني‌صدر بود به دليل اختلافات اصولي بين وي و نيروهاي خط امام، سياست واحدي بر جبهه‌ها حاكم نبود و اصولاً وي با حضور و ايفاي نقش ساير اشخاص و نهادها مخالف بود و از اين لحاظ شايد عذرها پذيرفته باشد. مرحله دوم، زمان بعد از حاكميت نيروهاي خط امام بر جبهه و پشت جبهه و كناره‌گيري ليبرال‌ها از قدرت بود. در اين مرحله آن گونه كه بايد و شايد شاهد نگرش همه‌جانبه و فراگير در تمامي سطوح و رده‌هاي اجرايي و تصميم‌گيري نسبت به مسئله جنگ نبوديم. خصوصاً با توجه به اينكه امام به عنوان فرمانده كل قوا جنگ را در رأس امور مي‌دانستند و مردم نيز با حضور داوطلبانه و عاشقانه خود از هيچ گونه كمكي در امر پيشبرد جنگ دريغ نمي‌ورزيدند. البته تجزيه و تحليل اين موضوع نشان مي‌دهد كه در برخي موارد مشكلاتي در پشتيباني رزمندگان وجود داشته است اما هيچ‌گاه تعمدي در رسيدگي نكردن به امور جنگ وجود نداشته است و در بسياري مواقع نيز ضعف در پشتيباني جنگ به علت وضعيت اقتصادي كشور و كمبودهايي بوده است كه بر اثر تحريم‌هاي بين‌المللي گريبان‍گير كشور مي‌شده است. اما به طور كلي مي‌توان دلايل ذيل را در بروز چنين وضعيتي مؤثر دانست:
1ـ عدم تجربه مسئولان حكومتي در ادارة چنين جنگ گسترده و طولاني كه در تاريخ يكصد ساله اخير ايران بي‌سابقه بوده است.
2ـ محدوديت امكانات و مقدورات كشور كه تصميم‌گيري مسئولان را در تعيين اولويت براي رفع نيازمندي‌هاي جبهه يا نيازمندي‌هاي اوليه و ابتدايي مردم با مشكل مواجه مي‌ساخت.
3ـ سيل گسترده كمك‌هاي مادي و تسليحاتي قدرت‌هاي بزرگ و دیگر كشورهاي جهان به عراق، گردآوري چنين امكانات و تسهيلاتي را براي ايران كه در تحريم اكثر كشورهاي غربي قرار داشت، مشكل ساخته بود.
4ـ وجود نوعي خوش‌بيني در برخي مسئولان در مورد كوتاه‌ مدت بودن جنگ و غفلت از برنامه‌ريزي كلان و طولاني‌مدت براي اداره جنگ و مقتضيات آن.
5ـ و ... .

تجربه نشان داده است كه در زمان جنگ اهميت مسائل پشت جبهه كم‌تر از مسائل جبهة نبرد نيست و بدون يك پشتيباني قوي، جنگيدن امكان‌پذير نيست. بنابراين مي‌توان گفت مسئولان در پشت جبهه‌ها با فراهم نمودن امكانات جنگ، در عرصه داخل و خارج از كشور در حد بضاعت خود اقدامات مؤثري را در زمان جنگ انجام دادند.
اقدامات دولت در پشتيباني از رزمندگان اسلام از چند جهت قابل بررسي است:

1ـ اقتصادي: فراهم ساختن مايحتاج عمومي رزمندگان از قبيل آذوقه، خوراك، پوشاك و ساير وسايل مورد نياز در جبهه‌ها كه با توجه به كمك‌هاي مردمي، در اين زمينه به طور نسبي موفق بود. گرچه در برخي مواقع محدوديت‌هاي مالي به گونه‌اي بود كه در يك زمان محدود، فراهم ساختن برخي اقلام ضروري رزمندگان براي دولت مشكل‌ساز مي‌شد.

2ـ تسليحاتي: دولت در زمينه تهيه و تأمين تسليحات مورد نياز رزمندگان از دو منبع صنايع داخلي و كشورهاي خارجي، با مشكلات عمده و عديده‌اي روبه‌رو بود. اولاً ارز لازم را براي تأمين نيازهاي تسليحاتي در اختيار نداشت تا به موقع آنها را خريداري كند. ثانياً به دليل تحريم تسليحاتي ايران توسط كشورهاي غربي، ايران مجبور بود مايحتاج نظامي خود را با مشكلات فراوان و با قيمت بيشتر از بازارهاي آزاد بين‌‌المللي و دلالان خريداري كند.

3ـ ديپلماسي: به رغم تلاش‌هاي بي‌وقفة مسئولان سياست خارجي در داخل و خارج از كشور، وجود برخي مشكلات در دستگاه سياست خارجي از قبيل ضعف در سياست‌گذاري، ناقص بودن استراتژي سياست خارجي و كم‌تجربه بودن نمايندگي‌ها و كارشناسان و همچنين اصرار قدرت‌هاي بزرگ و مخصوصاً امريكا در ممانعت از پيروزي مطلق ايران بر عراق، آنچنان‌كه شايسته بود در اين حوزه موفقيت قابل توجهي به دست نيامد. در حقيقت هدف‌گذاري در جنگ و سياست خارجي منطبق بر هم نبود و به همين دليل دستگاه سياست خارجي در بهره‌برداري از پيروزي‌هاي رزمندگان در جبهه‌ها چندان موفق عمل نمي‌كرد.

3-2 شرايط دولت های ايران براي پذيرش صلح با عراق
تمامي دولت‌هايي كه در دوران جنگ در جمهوري اسلامي روي كار آمدند، بر تداوم جنگ تا احقاق حقوق مردم ايران و دستيابي به صلحي شرافتمندانه تأكيد داشتند. با توجه به اينكه تجاوز به خاك كشور و اشغال بخش مهمي از سرزمين ايران مسئله‌يي حياتي بود و حفظ تماميت ارضي و امنيت ملي، از اهداف اوليه و اساسي هر دولتي است، قاعدتاً تمامي دولت‌هاي زمان جنگ بر عقب راندن دشمن از مناطق اشغالي و شكست آن تأكيد داشتند. از طرفي با توجه به اينكه فرماندهي كل قوا بر عهده امام خميني بود، تصميم‌گيري در امور اساسي جنگ، به ويژه درباره صلح از اختيارات امام بود. البته امام نظر فرماندهان و كارشناسان نظامي را درباره مسائل مختلف جنگ مي‌پذيرفتند، همان‌طور كه در قضيه پذيرش قطعنامه 598، امام نظر كارشناسان نظامي را تأييد كردند. بنابراين تصميم نهايي دربارة جنگ از طرف امام اتخاذ مي‌شد و امام نيز شرايط پايان جنگ و پذيرش صلح را تعيين نمودند. شرايط امام براي پذيرش صلح چنين بود:

1ـ خروج بي‌قيد و شرط نيروهاي عراقي از خاك ايران.
2ـ تعيين متجاوز و محكوميت او توسط يك هيئت بين‌المللي.
3ـ تعيين خسارت جنگي توسط يك هيئت بين‌المللي و پرداخت آن.
بر همين اساس تمامي دولت‌هاي وقت براي پذيرش صلح، شرايط امام را در نظر مي‌گرفتند و بدون تحقق اين شرايط حاضر به پذيرش صلح نبودند و تا تحقق صلح عادلانه، بر ادامه جنگ تأكيد و اصرار داشتند. البته طبق اصول قانون اساسي اعلان شروع و پايان جنگ جزء اختيارات رهبري مي‌باشد و دولت‌ها به عنوان قوة مجريه در چارچوب وظايف و اختيارات بايد خود را با آن سياست هماهنگ سازند.

3- وضعیت سیاسی جنگ پس از فتح خرمشهر و ادامه جنگ

1-3 تاثیر آزادسازي مناطق اشغالي ایران در تحولات سياسي منطقه
اين تأثيرات را مي‌توان چنين ذكر كرد:
1ـ دنيا، توان نظامي ايران و ظهور يك قدرت نظامي جديد به نام سپاه را باور كرد.
2ـ نيروهاي خودي ابتكار عمل سياسي و نظامي را در دست گرفتند و توازن سياسي و نظامي به سود ايران تغيير كرد. كيسينجر، نظريه‌پرداز سياست خارجي امريكا، پس از پيروزي ايران در عمليات بيت‌المقدس گفت: «اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگراني و وحشت در خليج‌فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه كه اينك در خطر قرار دارد، دچار مخاطره نبود و اين به نفع ما است كه هر چه زودتر آتش‌بس برقرار كنيم.»
3ـ روند آزادسازي ثابت كرد كه شكل‌ جديدي از طراحي‌هاي نظامي، منبعث و الهام گرفته از انقلاب اسلامي و رهبري امام‌خميني به ثمر رسيده است.
4ـ شكست سياسي و نظامي عراق در استراتژي و تاكتيك.
5 ـ عراق برگ برنده خود را براي تحميل هر نوع خواسته نامشروع به ايران از دست داد.

2-3 ابعاد سیاسی ادامه جنگ:رد قطعنامه 514 شوراي امنيت
ايران به دنبال يك صلح پايدار در منطقه بود در حالي كه قطعنامه 514 شوراي امنيت هيچ نگاه جدي به صلح و لوازم آن نداشت. در بندهاي شش‌گانة اين قطعنامه هيچ اشاره‌اي به تعيين متجاوز، تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتش‌بس اكتفا شده بود كه بر ابهامات موجود در راه صلح مي‌افزود. گذشته از آن، اين قطعنامه از نظر سياسي براي تأمين نظر عراق، با پيشنهاد اردن و حمايت امريكا تصويب شد. قبل از اين و زماني كه بخش بزرگي از خاك ايران در اشغال عراق بود، شوراي امنيت هيچ‌گاه فراتر از آتش‌بس حرفي نزده بود؛ اما در اين قطعنامه خواستار عقب‌نشيني به مرزهاي بين‌المللي شده بود كه درخواستي بي‌معني بود و با پيروزي‌هاي ايران در چهار عمليات بزرگ آزادسازي مناطق اشغالي، بخش عمدة اين موضوع قبلاً حاصل شده بود.
بخش دوم سؤال كه گفته شده است عراق اقدامات عملي براي پذيرش قطعنامه 514 انجام داد، صحيح نيست؛ زيرا عقب‌نشيني به مرزهاي بين‌المللي از جمله بندهاي اين قطعنامه بود در حالي كه عراق پس از تصويب اين قطعنامه نيز همچنان ارتفاعات آق‌داغ، ميمك، قلاويزان و ... و شهر نفت‌شهر را در اشغال خود نگه داشته بود. اگر منظور عقب‌نشيني عراق پس از عمليات بيت‌المقدس و قبل از قطعنامه 514 باشد بايد گفت كه ارتش عراق ناچار به عقب‌نشيني شد.

3-3 ابعاد نظامی ادامه جنگ:تلاش برای دست یابی به یک پيروزي نظامي
پيروزي کامل نظامي داراي مفهوم دقيق و کاملاً مشخصي نيست. جنگ ما در راستاي اهداف سياسي جمهوري اسلامي و در خدمت آن بود، هر موقع اين اهداف سياسي كه همانا تعيين متجاوز و تنبيه آن بود، تأمين مي‌شد، لاجرم جنگ نيز پايان مي‌يافت.
کشوري که دشمن شعار تصرف پايتخت آن را مي‌داد و تصميم داشت حداقل يک استان آن را پس از اشغال به عنوان يک کشور مستقل از خاک آن جدا کند و تمامي قوانين و مقررات بين‌المللي را زير پا بگذارد، چنين کشوري اگر خواسته خود را مبني بر تعيين و تنبيه متجاوز و دريافت غرامت مطرح کند، آيا اين يک آرمان‌خواهي بلندپروازانه است؟ مگر نظام بين‌الملل هيتلر را به دليل اقدامات مشابه صدام حسين به محاکمه نکشيد؟ مگر يوگسلاوي به خاطر تجاوز به حقوق مردم بوسني تنبيه نشد؟ و مگر عراق در تجاوز به کويت مجبور به پرداخت غرامت نشد؟ پس چرا اين خواسته که طبق مقررات بين‌المللي است و روش جاري در حقوق بين‌المللي و عرف ديپلماتيک است، وقتي ايران مطرح مي‌کند "آرمان" تلقي مي‌شود؟
جمهوری اسلامی ایران ما هميشه به دنبال صلح بود و صلح نياز دائمي هر کشوري است و استراتژي کلي مسئولان جمهوري اسلامي هم به دست آوردن صلح پايدار و شرافتمندانه بود ولي نظام بين‌الملل هيچ گاه براي تحقق يک صلح پايدار و شرافتمندانه قدم پيش نمي‌گذاشت و ما ناچار به ادامه جنگ بوديم. شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از جمله شروط اصلي ايران براي پذيرفتن صلح بود و بدون اين دو، هيچ صلح پايداري صورت نمي‌پذيرفت. اگر عراق به همان راحتي که به ايران تجاوز کرده بود از جنگ فارغ مي‌شد، هيچ تضميني وجود نداشت که در آينده غائله ديگري درست نکند، همان طور که حمله عراق به کويت اين امر را ثابت کرد. پس مي‌بايست عراق وادار به تحمل هزينه‌هاي سياسي و اقتصادي تجاوز خود مي‌شد تا ديگر بار فکر تجاوز را در سر نپروراند ولي دنيا اين را نمي‌خواست، چون تنبيه عراق را به نفع ايران مي‌ديد. درستي سياست ايران زماني خود را نشان داد که عراق سرتاسر خاک کويت را به اشغال درآورد و نظام بين‌الملل خسارت روي گرداني از اين سياست صحيح و به حق ايران را با قرباني کردن کويت پرداخت. البته بايد توجه داشت که برخي شعارهاي سياسي را نبايد با شرايط اصلي براي پايان دادن به جنگ مخلوط کرد، زيرا شناخت متجاوز و پرداخت غرامت محوري‍ترين شرايط ما براي پايان دادن به جنگ بود که به نحوي در قطعنامه 598 پيش‍بيني شد.
البته همين اقدامات ما در طول هشت سال سبب شد تا شوراي امنيت سازمان ملل ـ که قدرت‌هاي جهاني اراده سياسي خود را از اين جايگاه به دنيا ديکته مي‌کنند ـ ناچار شود قطعنامه 598 را تصويب کند و گرنه، نوع برخورد شوراي امنيت در شرايط متفاوتِ جنگ را همه به ياد دارند که از مضمون قطعنامه 598 نيز بسيار دور بود.
انتظار طبيعي اين بود و بعضي مسئولان نظام نيز آن را تنها در جلسات با فرماندهان جنگ مطرح مي‌کردند، اما از آنچه در عمل رخ داد مي‍توان پاسخ واقعي اين سؤال را دريافت. بدين منظور تحولات جنگ پس از پيروزي عمليات والفجر8 و تصرف فاو را مرور مي‌کنيم:
1ـ به حداقل رساندن امکان بهره‌برداري عراق از خليج فارس.
2ـ ورود ايران به منطقه جنوبي عراق و همسايگي ايران با کشورهاي عربي که مي‌توانست باب مذاکره با کشورهاي پشتيباني‌کننده عراق را براي پايان بخشيدن به جنگ بگشايد.
3ـ توازن در جنگ به نفع ايران تغييركرد و با توجه به موفقيت بزرگ آزادي فاو، مي‌توانست باب مذاکره براي پايان جنگ باز شود، ولي با وجود آمادگي مسئولان سياسي کشور در اين زمينه، دنيا هيچ گونه انعطافي نشان نداد و برعکس، شاهد موضع‍گيري صريح امريکا بوديم مبني بر اينکه ايران بزرگ‌ترين تهديد منطقه است. يک مقام امريکايي در اين باره گفته بود: «من تصور مي‌کنم ابعاد پيروزي ايران براي منافع امريکا در خاورميانه فاجعه به بار خواهد آورد.»

پس از تصرف فاو، شوراي امنيت قطعنامه 582 را در 5 اسفند 1364به تصويب رساند. در اين قطعنامه بر اصل غيرقابل قبول بودن تصرف سرزمين از راه زور تأکيد شده است و نکات واقع‌بينانه نيز که حاکي از برتري سياسي، نظامي ايران بود، در آن به چشم مي‌خورد و از اقدامات اوليه که سبب برخورد بين ايران و عراق شده بود، اظهار تأسف شده است. همچنين از افزايش برخوردها به ويژه تهاجمات ارضي، بمباران مراکز جمعيتي، حمله به کشتي‌هاي بي‌طرف و به ويژه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي که مغاير با پروتکل 1925ژنو بود، اظهار تأسف شده است و بر خلاف قطعنامه‌هايي که در زمان اشغال خاک ايران صادر شده بود و در آنها عقب‍نشيني را توصيه نمي‌کردند، در اين قطعنامه از دو کشور درخواست شده است به مرزهاي بين‍المللي عقب‍نشيني کنند. با اين حال، در قطعنامه 582 همچنان از احراز تجاوز عراق به خاک جمهوري اسلامي و پرداختن به مسئوليت کشور آغاز کننده و پرداخت خسارت اجتناب شده است.
به طور کلي از زمان شروع تجاوز عراق تا سال 1366 هيچ طرح مهمي که از طرف سازمان‍هاي معتبر بين‌المللي پيشنهاد شده باشد و متضمن برآورده شدن حداقل خواسته‌هاي قانوني ايران باشد، ارائه نشد. حتي زماني که ايران قدرتمندانه موفق شد قسمت‌هايي از خاک عراق را تصرف کند تمامي پيشنهادهاي ارائه شده تنها در حد آتش‌بس و عقب‌نشيني به مرزها بود بدون اينکه درباره پايداري صلح و شناخت متجاوز مطلبي ارائه شود. وقتي كه قطعنامه 598 كه در آن به نحوي موضوع شناخت متجاوز و پرداخت غرامت به کشور صدمه ديده مطرح شد، ايران آن را مثبت ارزيابي کرد، با اين حال براي اجراي آن پيشنهادها‌يي داشت که اولويت دادن به بند شناخت متجاوز از جمله آنها بود ولي فشار کشورهاي غربي از جمله امريکا (با دست زدن به اقداماتي همچون سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران و تهديد به تجهيز صدام به بمب اتم و …) مانع از تحقق اين امر شد. ايران در زمينه اجرايي کردن قطعنامه با دکوئيار دبيرکل وقت سازمان‌ملل بسيار همکاري کرد.

4-3 طولاني شدن جنگ پس از فتح خرمشهر
اگر جنگ را كاربرد ابزار نظامي براي رسيدن به خواسته‌هاي طرف‌هاي درگير تعريف كنيم، بايد بگوييم كه علت طولاني شدن جنگ ايران و عراق و تداوم هشت سالة آن، عدم رضايت طرف‌هاي درگير و كشورهاي ذي‍نفع از وضعيت موجود و تلاش براي تغيير وضع موجود و رسيدن به وضع مطلوب از راه نظامي بوده است. براي توضيح مسئله، آن را از سه بُعد بررسي مي‌كنيم:

1ـ تداوم خواسته‌هاي تجاوزكارانة عراق
عراق به‌رغم اينكه در هفتمين روز جنگ خواستار آتش‌بس در جنگ شد و بعدها هم به ظاهر از قطعنامه‌ها و بيانيه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل كه براي آتش‌بس صادر شده بود حمايت مي‌كرد، ولي واقعاً خواستار پايان جنگ نبود و همچنان بر مواضع تجاوزكارانة خود پافشاري مي‌نمود. در اين باره وزير دفاع رژيم بعث عراق عدنان خيراللّه گفته است:
«عراق خواستار بازپس‌گيري اراضي مرزي و كنترل بر شط‌العرب است و تا ايران به خواسته‌هاي برحق ما پاسخ ندهد به جنگ ادامه خواهيم داد.»
واضح است كه عراق هيچ حقي بر كنترل شط‌العرب به طور كامل نداشته و رژيم حقوقي اروندرود طبق معاهده 1975 الجزاير كه بين دو كشور امضا گرديده بود، مشخص شده است كه بر اساس آن خط تالوِگ مرز ميان دو كشور بوده و اين ادعاي عراق نه تنها به حق نبوده بلكه خلاف مقررات بين‌المللي و معاهده‌اي است كه خود آن را امضا كرده بود. صدام بارها اعلام نمود كه قرارداد 1975 الجزاير را به رسميت نمي‌شناسد و براي ايران حقي در اروندرود قائل نيست.
با اين اوصاف يك طرف جنگ كه عراق باشد در طول هشت سال و حتي پس از اينكه ايران قطعنامه598 را پذيرفت بر تداوم جنگ و تكيه بر مسائل بحران‌زا براي رسيدن به مقاصد شوم و تجاوزكارانه‌اش اصرار داشته است.

2ـ تلاش ايران براي دستيابي به خواسته‌هاي مشروعش
جمهوري اسلامي ايران نيز كه عراق بخشي از سرزمينش را اشغال كرده و خسارات مادي و معنوي بسياري را از تجاوز عراق متحمل شده بود، بالطبع تلاش مي‌نمود ـ در شرايطي كه مجامع بين‌المللي هيچ اقدامي براي جلوگيري از تجاوز نكردند ـ براي رسيدن به خواسته‌هاي مشروعش، يعني خروج بدون قيد و شرط عراق از سرزمين‌هاي اشغالي، شناسايي متجاوز از طرف مجامع بين‌المللي و پرداخت خسارت از طرف عراق، جنگ را ادامه بدهد. زيرا با وضعيتي كه در آن زمان در نظام بين‌الملل و بين قدرت‌هاي بزرگ حاكم بود، ايران چاره‌اي جز ادامه جنگ و كسب حقوقش از اين راه نداشت.
جمهوري اسلامي ايران اعلام نمود تا زماني كه عراق بدون هيچ قيد و شرطي از سرزمين‌هاي اشغالي خارج نشده، تجاوزگر شناسايي نشود و خسارات جنگي را به ايران پرداخت ننمايد، حاضر به پذيرش آتش‌بس نمي‌باشد. به همين دليل هم با قطعنامه‌ها و بيانيه‌هايي كه شوراي امنيت سازمان ملل متحد و پيشنهادهايي كه ديگر سازمان‌ها و كشورهاي جهان ارائه مي‌كردند ـ كه آشكارا در جهت منافع عراق و به رسميت شناختن تجاوز عراق بود ـ مخالفت مي‌كرد.

3ـ عامل نظام بين‌الملل و تداوم جنگ
اگر با ديدي سيستماتيك به مسائل بين‌المللي توجه شود، بايد گفت كه در جريان جنگ ايران و عراق عملكرد نظام بين‌الملل از عوامل اصلي تداوم جنگ ايران و عراق بوده است. در آن زمان با وجود جنگ سرد ميان ابرقدرت‌ها، آنها خواستار تداوم جنگ و تضعيف هر دو كشور ايران و عراق بوده‌اند. به عنوان مثال امريكا به‌رغم دفاع ظاهري از پايان جنگ، خواهان ادامه جنگ و تضعيف عراق و ايران بود. امريكا مايل بود تا زماني كه منافعش به خطر نيفتاده است، جنگ همچنان تداوم داشته باشد. كيسينجر در اين باره گفته است كه جنگ ايران و عراق نه يك برنده، بلكه بايد دو بازنده داشته باشد.
از طرفي سازمان ملل متحد نيز كه تنها سازمان حافظ صلح بين‌المللي محسوب مي‌گرديد تلاش مناسبي در اين‌باره نكرد. حتي قطعنامه‌ها و بيانيه‌هاي اين سازمان به علت نفوذ قدرت‌هاي بزرگ در شوراي امنيت، مشوق و تداوم‌بخش جنگ نيز بوده است. قدرت‌هاي بزرگ تا زماني كه ادامة جنگ را به نفع خود مي‌ديدند سعي مي‌نمودند كه توازن قوا بين ايران و عراق حفظ شود و هر وقت هم كه ايران در جبهه‌هاي جنگ برتري مي‌يافت بيش از پيش به كمك عراق مي‌شتافتند كه اين امر نيز خود سبب تداوم جنگ مي‌شد.
خلاصه اينكه به نظر مي‌رسد اصرار رژيم بعث عراق بر تداوم خواسته‌هاي تجاوزكارانة خود، تلاش جمهوري اسلامي ايران براي رسيدن به حقوق مشروعش و سياست قدرت‌هاي بزرگ براي كسب منافع بيشتر در جنگ و تضعيف ايران و عراق، همه و همه دست به دست هم داد و سبب تداوم و طولاني شدن جنگ شد.


4- وضعیت سیاسی در پایان جنگ

1-4 تقويت همه‌جانبة عراق، از سوی کشورهای منطقه‌ای و بین المللی
واقعيت محسوس اين بود که قدرت‌هاي جهاني از عراق حمايت مي‌کردند. ولي دستيابي به مرزهاي دقيق اين واقعيت آسان نبود. البته ما با تسليم نشدن به اين واقعيت‌هاي محسوس توانستيم به نحوي قدرت نوپاي جمهوري اسلامي را در عرصه جهاني به نمايش بگذاريم و گرنه چه کسي است که نداند قدرت‌هاي بزرگ خواهان پيروزي ما در عمليات بيت‍المقدس، والفجر8 و يا کربلاي5 نبودند. در حقيقت ايران هيچ‌گاه با تکيه صرف به واقعيت‌ها و يا با تسليم شدن در برابر آنها حرکت نمي‌کرد، خود انقلاب ما در اثر تسليم نشدن به واقعيت‌هاي محسوس جاري آن زمان به وقوع پيوست. مقاومت در مقابل متجاوز و ممانعت از پيشروي بيشتر عراق هم از اين مقوله بود. در حقيقت ايران واقعيتي بود که دنيا نمي‌خواست آن را تحمل کند ولي پايمردي‌ها و هشت سال نبرد بالاخره جهان را وادار به قبول اين امر کرد.

2-4 زمینه های پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران
پاسخ به اين سؤال، مستلزم اين است كه ما نگاهي كلي به قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد راجع به جنگ ايران و عراق بيفكنيم تا بر اساس آن درك نماييم كه چرا ايران قطعنامه‌هاي قبلي را نپذيرفت و قطعنامه 598 را سرانجام با تأخير و پس از تحمل 8 سال جنگ و خسارات مالي و جاني پذيرفت.
با يك ديد كلي به قطعنامه‌هاي 479، 514، 522،540، 552، 582 و 588 كه شوراي امنيت درباره جنگ ايران و عراق صادر كرده است به اين حقيقت دست مي‌يابيم كه هيچ يك از اين قطعنامه‌ها خواسته‌هاي به‍حق ايران يعني عقب‌نشيني بدون قيد و شرط عراق به مرزهاي بين‌المللي، تعيين متجاوز و پرداخت خسارات جنگي را مورد توجه قرار نداده است. حتي در اين قطعنامه‌ها از جنگ ايران و عراق به عنوان پديده‌اي كه به واسطة آن "نقض صلح" صورت گرفته، تعبير نگرديده است. در همة اين قطعنامه‌ها از جنگ بين ايران و عراق تعبير به "وضعيت" شده، كه مسلماً اگر نقض صلح صورت نگرفته باشد و تجاوز محرز نشده باشد، متجاوزي هم كه عراق بوده است، معلوم نخواهد شد. ديگر اينكه تمام اين قطعنامه‌ها به صورت توصيه تنظيم شده است نه تصميم، كه واضح است كارايي قطعنامه‌هايي كه بر اساس توصيه تنظيم شود از قطعنامه‌هايي كه بر اساس تصميم باشد پايين‌تر بوده و متجاوز مي‌توانست ـ هر چند كه بعد از قطعنامة 598 نيز چنين شده است ـ از تعهداتش شانه خالي كند. شوراي امنيت سازمان ملل تا قبل از قطعنامه 598 با اعلام جنگ ايران و عراق، به عنوان "وضعيت" حاضر نبوده است متجاوز بودن عراق را اعلام كند و از آن كشور خسارت دريافت نمايد. طبيعي است كه ايران در طول دوران تجاوز عراق متحمل خسارات زياد جاني و مالي شده بود و بزرگ‍ترين خواسته ايران هم اين بوده است كه متجاوز معلوم گردد و خسارت وارده به ايران نيز پرداخت شود. ولي در تمام قطعنامه‌هاي قبلي چنين چيزي اصلاً وجود نداشته است.
در قطعنامة 598 شوراي امنيت حداقل براي اولين بار از "نقض صلح" سخن به ميان آمده و از دبيركل خواسته شده كه هيئت تحقيقي براي بررسي مسئوليت جنگ تشكيل دهد. اين تغيير نگرش شوراي امنيت، به ايران حداقل اين امكان را مي‌داد كه بتواند در سايه تحولات جديدي كه در نظرهاي شورا به وجود آمده، تلاش نمايد تا عراق را به عنوان متجاوز معرفي نمايد و از اين طريق به خواسته‌هاي به حق خود دست يابد و خسارات وارده را از عراق دريافت كند.
دليل ديگر به مسئلة اوضاع داخلي و فشارهاي بين‌المللي برمي‌گردد. درست است كه قطعنامة 598 در مسئله جنگ احراز تجاوز كرده است ولي در قطعنامه هيچ اشاره‌اي به متجاوز نشده است و همان‌طور كه گفته شده است ايران اميدوار بود كه با توجه به هيئت تحقيق بي‌طرفي كه قطعنامه براي تعيين مسئوليت تجاوز و خسارات جنگي پيشنهاد كرده بود، بتواند به خواسته‌هاي خود برسد. بنابراين عامل ديگر را مي‌توان در پذيرش قطعنامه 598، اوضاع داخلي ايران و فشارهاي بين‌المللي دانست. از يك طرف ايران به دليل وضعيت نامناسب اقتصادي كه خود باعث مشكلات فراواني در ميدان جنگ شده بود، نمي‌توانست به صورت همه‌جانبه به جنگ ادامه دهد، طوري كه در جريان جنگ، به گفته آقاي هاشمي رفسنجاني ايران مجبور شد دوازده ميليارد دلار وام از خارج بگيرد كه اين امر باعث وخامت اوضاع اقتصادي شده و امكان پشتيباني جبهه‌ها و تدارك تجهيزات نظامي را بسيار محدود كرده بود. از لحاظ بين‌المللي نيز ابرقدرت‌ها و قدرت‌هاي بزرگ به اين نتيجه رسيدند كه ادامه جنگ براي منافع آنها مضر بوده و گسترش جنگ به خليج‌فارس و تهديد جريان نفت كه مصرف صنايع كشورهاي بزرگ است آنها را واداشت تا تصميم به خاتمة جنگ بگيرند و در حقيقت يك اجماع بين‌المللي به وجود آمد كه از ادامه جنگ جلوگيري شود.
از نظر نظامي نيز قدرت‌هاي بزرگ پس از پيروزي‌هاي ايران در سال‌هاي 1364 و 1365 به تقويت بيش از حد عراق پرداختند و سلاح‌هاي مرگبار كشتار جمعي را در اختيار ارتش اين كشور قرار دادند. عراق نيز در سال 1367 با اتكا به سلاح‌هاي شيميايي به خطوط دفاعي ايران حمله كرد و مناطق فاو، شلمچه و جزاير مجنون را به تصرف خود درآورد.
ديگر آنكه نيروهاي امريكايي نيز در خليج‌فارس حضور يافتند و با حمله به هواپيماي مسافربري و سكوهاي نفتي ايران عملاً وارد جنگ با ايران شدند و سعي مي‌كردند كه توان اقتصادي و نظامي ايران را تضعيف كرده ايران را وادار به پذيرش قطعنامه نمايند. بنابراين ايران با توجه به فشارهاي بين‌المللي و اوضاع داخلي كشور، هرچند كه به واسطة قطعنامه 598 به همة اهداف به حقش نايل نيامده بود، آن را پذيرفت.
گفتنی است که پذيرش قطعنامه 598 يک امر فوري و آني نبود بلکه حتي ايران در اصلاح محتوا و تصويب قطعنامه اقداماتي را انجام داد و از جمله با خاوير پرز دکوئيار دبيرکل سازمان‌ملل همکاري داشت. از سوي ديگر، قرار نبود جنگ تا ابد ادامه پيدا کند. ما به هيچ وجه براي طولاني شدن جنگ برنامه نداشتيم، بلکه ادامه جنگ تنها براي فشار نظامي به عراق براي به دست آوردن امتيازهاي لازم سياسي بود و اين امتيازها تا حدي در قطعنامه 598 لحاظ شده بود ولي ايران خواهان تغييراتي در بندهاي قطعنامه 598 بود تا موقعيت بهتري را به‍دست آورد و شرايط جمهوري اسلامي براي صلح بهتر محقق شود که اين امر تا حدي ناقص ماند و ايران پيش از کسب موقعيت لازم، مجبور به پذيرش آن شد.
همان‌طور که گفته شد قطعنامه 598 تا حدي مورد رضايت ايران بود و بر خلاف ساير قطعنامه‌ها، ايران آن را رد نکرد و حتّي در تهيه پيش‌نويس آن در برخي موارد با دبيرکل سازمان ملل و دبير شوراي امنيت همکاري داشت، ولي جمهوري اسلامي ايران اعتقاد داشت که برخي از بندها از جمله بند "معرفي متجاوز" بايد پيش از بند "آتش‍بس" به اجرا در آيد و لذا در اين باره بين ايران و شوراي امنيت اختلاف نظر وجود داشت. چانه‌زني‌هاي سياسي و تأخير در پذيرش قطعنامه براي تأمين اين اهداف بود و تشديد فشارهاي نظامي از جمله حملات گسترده عراق به شهرها و به کارگيري وسيع سلاح‌هاي شيميايي و ساير عوامل تنها موجب تسريع در پذيرش رسمي قطعنامه شد.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت سیاسی ایران در جنگ÷ بنی صدر÷رجایی÷موسوی÷ خام


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت نظامی ایران در جنگ

وضعیت نظامی ایران در جنگ

1-وضعيت نظامي ايران پیش از جنگ
2-وضعیت نظامی آغاز جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران:

ازاشغال شهرهای ایران تا آزادسازی مناطق اشغالی

1-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی ایران

3- وضعیت نظامی ایران در میانه جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران:

ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

1-3 توجیه سیاسی ورود به خاک عراق و امکان صلح پس از فتح خرمشهر

2-3 توجیه نظامي ورود به خاکر عراق وادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

3-3 ارزیابی قابليت‌هاي نظامي ايران براي ادامه جنگ

4- وضعیت نظامی پایان جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران در پایان جنگ

5- ایران و اسرای عراقي

1-5 رفتار ايراني‌ها با اسيران عراقي در بازداشتگاه‌ها


وضعیت نظامی ایران در جنگ

1-وضعيت نظامي ايران پیش از جنگ

آخرين وضعيت ارتش ايران تا سال 1357 و قبل از سقوط شاه به شرح زير بوده است:
كل نيروهاي نظامي ايران تا اين سال حدود 415هزار نفر و نيروهاي ذخيرة آن بالغ بر 300هزار نفر مي‌شد. نيروي زميني داراي 285هزار نفر شامل سه لشكر زرهي، چهار لشكر پياده، چهار تيپ مستقل شامل يك تيپ زرهي، يك تيپ پياده، يك تيپ هوابُرد و يك تيپ نيروي مخصوص بود.
نيروي هوايي داراي 100هزار نيروي انساني بود. نيروي دريايي نيز داراي 30هزار نيروي انساني بود كه در پايگاه‌هاي بندرعباس، بوشهر، جزيرة خارك، خرمشهر، بندر امام خميني و بندر انزلي استقرار داشتند.
در بحبوحة پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به حمايت ارتش از رژيم شاهنشاهي و سرسپردگي آن به شاه و امريكا، برخي از نيروهاي نظامي با ترك پادگان‌ها به مردم پيوستند و با آنان در مبارزه با نظام شاه و حتي حمله به پادگان‌ها و تسخير آنها شركت كردند. در نتيجه، سلاح‌هاي سبك بسياري به دست مردم افتاد و پادگان‌ها از نيروي نظامي خالي شد و چنان وضعيتي پيش آمد كه سرلشكر قرني ـ كه دولت موقت وي را در روز 24 بهمن1357، يعني تنها سه روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رياست ستاد ارتش منصوب كرده بود ـ با حضور در دفتر ستاد و مشاهده اوضاع ارتش گفت: «اينك وارث يك ارتش از هم پاشيده هستيم. اكنون ارتش دچار وضع نابسامان و از هم پاشيده‌اي است. در ستاد كل ارتش، هيچ‌كس نيست. وضع ما در ارتش بحراني است.»
براي تبديل ارتش شاهنشاهي به ارتش در خدمت اسلام و مردم، تلاش‌هاي گسترده‌اي انجام گرفت. كليه ژنرال‌هاي چهار ستاره و سه ستاره بازنشسته و تمام مستشاران امريكايي اخراج شدند. بسياري از واحدهاي سرسپرده از جمله گارد جاويدان و گارد شاهنشاهي منحل شد و نيروهاي آنها در اختيار نيروي زميني قرار گرفت. علاوه بر اين بيشتر قراردادهاي خريد سلاح و تجهيزات نظامي لغو شد. مدت خدمت نظام وظيفه از دو سال به يك سال و مدت آموزش نظامي از چهار ماه به سه تا چهار هفته كاهش يافت و سياست "خدمت نيروهاي نظامي در محل دلخواه"، در پيش گرفته شد و به طور كلي اعلام شد كه شمار نيروهاي مسلح به نصف كاهش خواهد يافت.
به طوركلي وضعيت ارتش ايران هم‌زمان با تجاوز عراق به ايران چنين بوده است:
تعداد افراد نيروي زميني ارتش از 280هزار نفر به 90 تا 150هزار نفر، نيروي هوايي از 100هزار نفر به 60هزار نفر و نيروي دريايي از 30هزار نفر به 20هزار نفر كاهش يافت. نيروي ژاندارمري نيز از حدود 74هزار نفر به يك سوم تنزل يافت. دلايل اين كاهش شديد را مي‌توان فرار گروهي از نيروهاي سرسپرده به خارج از كشور در زمان انقلاب، تصفيه برخي نيروهاي بدسابقه و وابسته به رژيم شاهنشاهي و كاهش مدت خدمت نظام وظيفه دانست.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه عملاً در ارديبهشت 1358 تشكيل شد، مأموريت حفظ دستاوردهاي انقلاب و مبارزه با ضد انقلاب را بر عهده داشت. تعداد نيروهاي سپاه اگرچه با استقبال جوانان مسلمان براي عضويت در آن، روز به روز افزايش مي‌يافت، اما كمبود امكانات و تجهيزات، نبود بودجه كافي و وجود اختلاف‌نظر در مورد سرنوشت سپاه در ميان مسئولان سياسي كشور، مانع از رشد سريع و همه‌جانبه آن شد. در چنين وضعيتي، نيروهاي سپاه پاسداران در آغاز جنگ در سرتاسر كشور، كمتر از سي‌هزار نفر بودند كه آنها نيز درگير مأموريت‌هاي شهري و مبارزه با ضد انقلاب در مناطق بحراني مانند كردستان، تهران، سيستان و بلوچستان، خوزستان، گنبد و ... بودند و نيرويي در مرزهاي كشور نداشتند.
آمار تجهيزات و تسليحات اصلي موجود در ارتش ايران قبل از جنگ به شرح زير بود:
چهار گردان موشك ضدهوايي هاوك، حدود 2810 تانك و نفربر، 1020 عراده توپ ، 1800 توپ ضدهوايي، 744 هلي كوپتر، 447 هواپيماي جنگي، 1زيردريايي ، 3 ناوشكن و 4 ناوچه.

2-وضعیت نظامی آغاز جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران:ازاشغال شهرهای ایران تا آزادسازی مناطق اشغالی

رژیم متجاوز عراق با به كارگيري ارتش آماده و مجهز خود، در مرحلة نخست تجاوز به خاک ایران، در مدت حدود يك ماه توانست شهرهاي نفت‌شهر، قصرشيرين، مهران، سومار، فكه، بستان، خرمشهر، هويزه، موسيان، نوسود و بيش از 3000 روستا را به تصرف خود درآورد.
اما اوضاع داخلي ايران در نيمه دوم سال 1359 و نيمه اول سال 1360 شاهد تحولاتی به شرح زیر بود:
1ـ تجاوز عراق و انعكاس داخلي آن كه ناشي از اين تجاوز بود.
2ـ وجود گروه‌هاي مختلف مسلح از جمله مجاهدين خلق(منافقين)، پيكار، چريك‌هاي فدايي اقليت، حزب دمكرات، حزب توده و ... در صحنه سياسي داخلي.
3ـ وجود تشكيلاتي كه تحت عنوان دفتر هماهنگي‌هاي مردمي رياست جمهوري فعاليت داشتند و همچون بني‌صدر در آستانه پيروزي انقلاب از خارج به ايران آمده بودند.
4ـ از آبان 1359 وقتي عراق به دليل مقاومت رزمندگان به اهداف خود دست نيافت و زمين‌گير شد، بني‌صدر با استفاده از اين موقعيت، به منظور كسب برتري سياسي در داخل، دو عمليات را در جبهه‌هاي جنوب فرماندهي كرد: عمليات نصر در 15 دي 1359 و عمليات توكل در 20 دي 1359.
عمليات نصر از دو محور جاده اهواز ـ خرمشهر و سوسنگرد، با هدف بيرون راندن دشمن از حد فاصل سوسنگرد تا غرب اهواز، آزادسازي خرمشهر و رسيدن به خط مرزي و در صورت امكان تصرف تنومه، با سه تيپ و سه گردان براي اجرا در سه مرحله طرح‌ريزي شد، ولي به علت عدم برآورد صحيح از توان نيروهاي خودي و دشمن، اين عمليات نه تنها موفقيتي دربرنداشت، بلكه موجب شد شهر هويزه نيز كه قبل از عمليات در دست نيروهاي خودي بود، به تصرف دشمن درآيد.
عمليات توكل نيز در جاده ماهشهر ـ آبادان و جاده آبادان ـ اهواز
(سلمانيه ـ مارد) با يك تيپ تقويت شده و يك گروه رزمي تانك و دو گروهان انجام شد. در اين عمليات نيز موفقيتي نصيب نيروهاي خودي نشد و خسارت‌هاي زيادي نيز به آنها وارد آمد.
5 ـ پس از اين، بني‌صدر براي كسب برتري سياسي، به طور آشكار به منازعات داخلي دامن زد و روابط سياسي خود را با نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي به ويژه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و حزب دمكرات كردستان و ساير گروه‌هاي سياسي و نظامي تحكيم بخشيد. اين مسئله از 14 اسفند 1359 به صورت علني شروع شد و در 30 خرداد 1360 به اوج خود رسيد كه به بركناري بني‌صدر از فرماندهي كل قوا و رد كفايت سياسي وي در مجلس شوراي اسلامي انجاميد. بني‌صدر، نه تنها در عرصه جناح‌بندي داخلي ناموفق بود، بلكه در عرصه جنگ و وظايف مربوط به فرماندهي كل قوا نيز راه به جايي نبرد. در مجموع نقش و موضع بني‌صدر را در برابر تجاوزات عراق مي‌توان چنين برشمرد:
ـ عدم استقبال از مقاومت و مقابله نيروهاي مردمي، و جلوگيري از شكل‌گيري نيروهاي انقلابي همچون سپاه در روند مقاومت.
‌ـ تكيه بر نيروهاي كلاسيك و كساني كه ادعاي تخصص نظامي داشتند و حتي استفاده از نيروهاي بدنام و كودتاگر نظامي و ايجاد تأخير در روند سازماندهي انقلابي.
ـ بهره‌برداري از اقدامات نيروهاي نظامي كلاسيك به منظور كسب پيروزي‌هاي سياسي در جبهه‌بندي‌هاي سياسي داخلي.
با فرار بني‌صدر، موانع پيوند نيروهاي ارتش و سپاه و نيروهاي انقلابي متعهد و دلسوز برطرف شد و موقعيت براي طرح‌ريزي عمليات‌هاي آزاد‌سازي فراهم گرديد. رزمندگان و مدافعان ايران اسلامي به تدريج اعتماد به نفس خود را بازيافتند و توانستند پيشروي دشمن را سد نمايند، درپي آن عمليات‌هايي براي بازپس‌گيري مناطق اشغالي كشورمان طرح‌ريزي شد. سپس رزمندگان اسلام به ترتيب با اجراي عمليات‌هاي ثامن‌الائمه، طريق‌القدس، فتح‌المبين و بيت‌المقدس، موفق به شكست محاصره آبادان و آزادسازي شهرهاي بستان، هويزه و خرمشهر و مناطق وسيعي از سرزمين ايران شدند و به دنبال آن نيز نيروهاي عراق مجبور به عقب‌نشيني از شهرهاي سومار، مهران و قصرشيرين گرديدند.
در پايان عمليات‌هاي فوق تمام شهرهاي اشغالي كه عراق در ابتداي جنگ به تصرف خود درآورده بود، به جز نفت شهر آزاد شد و از مجموع 13600 كيلومترمربع كه در آغاز جنگ اشغال شده بود، شد تنها 2500 كيلومترمربع كه عمدتاً شامل ارتفاعات مهم مرزي و نقاطي همچون نفت‌شهر بودند، همچنان در اشغال دشمن باقي ماند.

1-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی ایران

ارتش ايران قبل از انقلاب اسلامي (1357)، متكي به سلاح و تجهيزات نظامي كشورهاي غربي به ويژه امريكا و

انگليس بود، به اين دليل ايران براي تهيه تجهيزات نظامي و لوازم يدكي آن در طول جنگ به خريد از كشورهاي غربي نياز داشت. اما از آنجايي كه ايران از طرف امريكا تحريم اقتصادي و نظامي شده بود، نمي‌توانست مستقيماً از امريكا سلاح بخرد. امريكا حتي سلاح‌هايي را كه قرارداد آن مربوط به قبل از انقلاب بود و پول آن نيز پرداخت شده بود به ايران نمي‌داد، لذا ايران مجبور بود سلاح‌هاي مورد نياز خود را از بازار سياه توسط دلالان اسلحه خريداري كند يا كشورهايي مثل پاكستان كه اين تجهيزات را در اختيار داشتند با چندين برابر قيمت در اختيار ايران قرار مي‌دادند.

امريكا براي جلوگيري از فروش اسلحه به ايران با كشورهاي ديگر نيز مذاكره مي‌كرد و آنها را تحت فشار قرار مي‌داد. كه به ايران سلاح نفروشند. ريچارد مورفي معاون وزارت خارجه امريكا گفت: قدرت نظامي ايران به دنبال حركتي كه تحت رهبري امريكا براي جلوگيري از فروش اسلحه به تهران صورت گرفت، شديداً به تحليل رفت. امريكا تاكنون براي جلوگيري از ارسال اسلحه به ايران با 20 كشور تماس رسمي گرفته است.
در سال 1987، ايران از شش كشور غربي فقط توانست سلاح‌هايي به ارزش 200 ميليون دلار بخرد در حالي كه در سال 1984 ارزش سلاح‌هايي كه 15 كشور غربي به ايران تحويل داده‌اند، يك ميليارد دلار بود.
در ميان كشورهاي مختلف دنيا، چين و كره شمالي از مهم‌ترين منابع تأمين سلاح براي ايران در طول جنگ بودند. كشورهاي اتحاد جماهير شوروي سابق، سوريه، ليبي و پاكستان نيز در طول جنگ بنا به مورد و البته نه به صورت قابل توجه به ايران سلاح فروختند.‌
البته لازم به ذكر است كه هم به دليل كمبود بودجه و ارز و هم به دليل فشارهاي غرب، ايران بخش اعظم مهمات و سلاح‌هاي مورد نياز خود را از طريق صنايع دفاعي خود تهيه و تأمين مي‌كرد.

3- وضعیت نظامی ایران در میانه جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران: ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

1-3 توجیه سیاسی ورود به خاک عراق و امکان صلح پس از فتح خرمشهر

اگر صلح را مجموعه‌اي از آتش‌بس، نحوه و شرايط آن، عقب‌نشيني و نحوه و شرايط آن، تعيين متجاوز، تأمين خسارت‌هاي وارده و ... بدانيم، بايد گفت كه در آن زمان هيچ‌گونه پيشنهاد صلحي ارائه نشد و شوراي امنيت و ديگران تنها آتش‌بس را توصيه مي‌كردند. در آن زمان طرحي كه متضمن صلح واقعي باشد و مثلاً شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت را نيز شامل شود وجود نداشت و پيشنهاد‌هاي ارائه شده تنها در حد آتش‌بس و مذاكره طرفين بود كه اين امر با توجه به پشتيباني بين‌المللي از عراق هيچ‌گاه نمي‌توانست شرايط ايران را براي يك صلح شرافتمندانه تحقق بخشد. به اين ترتيب ايران دلايل منطقي و عقلاني براي ادامه جنگ داشت. اين دلايل عبارت بودند از:
1ـ شرايط ايران براي صلح عبارت بود از: شناسايي و تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت از سوي عراق كه اين شرايط مورد قبول رژيم عراق و سازمان‌هاي بين‌المللي نبود.
2ـ مرزهاي ايران تأمين نداشت. نقاطي در شلمچه، طلائيه و طول مرز از فكه تا قصرشيرين در اشغال عراق بود. شهرهاي سومار، نفت‌شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود. امكان آزادسازي اين نقاط از راه مذاكره غيرمعقول به نظر مي‌رسيد و راهي جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3ـ در حالي‌كه نيروهاي خودي در دور پيروزي قرار داشتند، توقف در جنگ و چانه‌زني در پشت ميز مذاكره براي پس گرفتن مناطق اشغالي، صحيح نبود.
4ـ شهرهاي آزاد شده همچون خرمشهر به علت حضور دشمن در شلمچه همچنان مورد تهديد بود.
5 ـ توانايي رزمي ارتش عراق اگر چه در طول جنگ آسيب ديده بود، ولي نه تنها كاملاً ترميم شده، بلكه افزايش هم يافته بود.
6 ـ تنها چيزي كه ارتش عراق از دست داده بود، روحيه بود كه با توجه به روحيه فرماندهي آن (شخص صدام) اين مسئله نيز پس از مدتي قابل ترميم بود.
7ـ در حالي كه نيروهاي جمهوري اسلامي در دور پيروزي بودند آيا توقف در اوج قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، نمي‌توانست مورد شماتت قرار گيرد؟ اگر آن روز جنگ متوقف مي‌شد و تجربه‌اي چون مذاكرات سوريه و اسرائيل بر سر ارتفاعات جولان، فراروي ما قرار مي‌گرفت و ما ناچار مي‌شديم بر سر ارتفاعات، پشت ميز مذاكره با عراق چانه‌زني كنيم، آيا امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت نمي‌كرد؟ با اين استدلال كه "شما توان كافي براي رفع كامل تجاوز و بازپس‌‌گيري حقوق خود را داشتيد، چرا در بهترين موقعيت نظامي، از تعقيب دست كشيديد؟"
8 ـ عراق در نظر داشت با برگزاري اجلاس سران جنبش غيرمتعهد در بغداد و كسب رياست دوره‌اي اين جنبش براي تحقق خواسته‌هاي خود، به ايران فشار بياورد ولي ايران با حمله به داخل خاك عراق در عمليات رمضان، اين امتياز مهم و حياتي را از عراق گرفت.

2-3 توجیه نظامي ورود به خاکر عراق وادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

ايران با محاسبه و بررسي ملاك‌هاي نظامي نيز، موظف و بلكه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. در توضيح اين اجبار، همان‌طور كه گفته شد، پس از فتح خرمشهر هيچ‌گونه پيشنهادي براي صلح از هيچ مجمع رسمي و بين‌المللي ارائه نشد و پيشنهادها تنها در حد آتش‌بس بود. از جنبه نظامي نيز وضعيت زير حاكم بود كه در آن وضعيت پذيرش آتش‌بس غيرعقلايي و خلاف اصول نظامي بود:
1ـ ارتفاعات آق‌داغ، قلاويزان، ميمك و مهريز در اختيار عراق بود و دشمن بر شهرهاي قصرشيرين و مهران و دشت ميمك تسلط ديد و تير داشت. علاوه بر آن، نفت‌شهر نيز همچنان در اختيار عراق بود و لذا توازن نظامي همچنان به نفع اين كشور سنگيني مي‌كرد.
2ـ به علت آنكه عقبه اصلي ارتش عراق آسيب اندكي ديده بود و اشتهاي تجاوز همچنان در سران حكومت عراق وجود داشت، لذا امكان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.
3ـ پس از عمليات بيت‌المقدس فاصله عراق با شهرهاي اصلي ايران در جنوب (آبادان ـ خرمشهر) 500 تا 700 متر بود ولي ايران از شهر اصلي عراق در اين منطقه 17 كيلومتر فاصله داشت، لذا با توجه به اينكه امكان تجاوز عراق منتفي نشده بود، برتري نظامي عراق همچنان تهديدي عليه تماميت ارضي ايران به شمار مي‌رفت.
4ـ با توجه به باقي ماندن شاكله كلي ارتش عراق، خطر حمله مجدد به خاك ايران وجود داشت و نبودن تضمين بين‌المللي و منطقه‌اي براي جلوگيري از تجاوز مجدد عراق به ايران، بر اهميت و جدي بودن تهديد و خطر مي‌افزود. بنابراين تدبير و انديشه نظامي حكم مي‌كرد تا زماني كه دشمن خطرناك بود و امكان تجاوز مجدد او وجود داشت، بايستي او را تا حدي كه امكان تجاوزش مرتفع شود به عقب راند. همچنين باید از برتري نظامي خودي براي ايجاد فضاي مناسب جهت برقراري صلح با ثبات استفاده كرد، كاري كه ايران به آن پرداخت.

3-3 ارزیابی قابليت‌هاي نظامي ايران براي ادامه جنگ

چه حقيقتي آشكارتر از اينكه ايران در مدت 20 ماه توانست طي عمليات‌هاي بزرگي همچون ثامن‌الائمه، فتح‌المبين و بيت‌المقدس 8050 كيلومتر مربع از سرزمين‌هاي اشغال شده را آزاد كند و بيش از 35800 تن از نيروهاي دشمن را به اسارت در آورد و 18000 تن از آنان را نيز به هلاكت رسانده يا زخمي كند. آيا اينها حاكي از قابليت‌هاي نظامي و توانايي رزمي ايران نبود؟ در حقيقت تجربه 20 ماه مقاومت و دستاوردهاي آن نشان داد كه ما توان كافي براي تداوم جنگ تا حصول نتيجه لازم را داريم تا بتوانيم حقوق خود را مطالبه كنيم و يك صلح پايدار در منطقه مستقر سازيم.

4- وضعیت نظامی پایان جنگ

ارزیابی استراتژی نظامی ایران در پایان جنگ

پس از آنكه عمليات بيت‌المقدس با موفقيت به اجرا درآمد و دشمن اشغالگر از قسمت وسيعي از خاك ايران عقب نشست به دلايل زير ايران تصميم گرفت كه عمليات برون‌مرزي خود را آغاز كند:
 اول آنكه پس از استقرار نيروهاي ايراني در شهرهاي سومار، مهران و قصرشيرين و مشاهدة اوضاع، مشخص شد كه حسن نيتي در كار نبوده و تمام اين شهرها با خاك يكسان شده است، لذا اين جنايات قطعاً نبايد بدون پاسخ مي‌ماند.
دوم اينكه معلوم ‌شد صدامِ به اصطلاح صلح‌طلب، عقب‌نشيني را به طور ناقص انجام داده و اين حركت ارتش عراق به دليل اين بوده است كه با حضور در ارتفاعات و مناطق سوق‌الجيشي و حساس، اشراف خود را بر شهرهاي ايران حفظ كند و نيز از حملات احتمالي رزمندگان اسلام در امان بماند.
سوم اينكه در حالي كه صدام از سويي سخن از متاركة جنگ مي‌راند، از سوي ديگر به شدت سرگرم فعاليت و ايجاد مواضع و موانع از قبيل ميادين مين و كانال و سيم‌خاردار بود.
 و آخر اينكه بسياري از شهرهاي ميهن اسلامي ايران در تيررس موشك‌اندازها، توپخانه‌ها و خمپاره‌اندازهاي دشمن قرار داشت و هر روز دشمن اين شهرها را زير آتش سنگين خود مي‌گرفت و عده‌اي از مردم غيرنظامي را به شهادت مي‌رساند، لذا ايران چاره‌اي جز عقب راندن دشمن و دور نگه داشتن شهرها از آتش او نداشت. بنابراين مقامات جمهوري اسلامي تصميم به پيشروي در خاك عراق و تصرف بعضي از شهرهاي عراق گرفتند تا ارتش عراق را از مرزهاي ايران دور كنند.
در پي اين تصميم عمليات‌هاي متعددي طراحي و اجرا شد؛ از جمله رزمندگان اسلام با اجراي عمليات والفجر8 در تاريخ 20/11/1364، شهر مهم، استراتژيك و بندري فاو را تصرف و پس از 78 روز نبرد سنگين و وارد آوردن تلفات بسيار به دشمن تثبيت كردند. قبل از آن نيز شهر زبيدات عراق طي عمليات محرم كه در تاريخ 10/8/1361 آغاز شده بود، به تصرف نيروهاي اسلام درآمده بود. همچنين مناطقي مثل جزاير مجنون به مساحت 160 كيلومترمربع (داراي 50 حلقه چاه نفت)، بخشي از هورالهويزه، الحسان و الزجاجيه و بزرگ‌ترين درياچة هورالهويزه به نام ام‌النعاج، به ترتيب طي عمليات‌هاي خيبر 13/12/1362، بدر 19/12/1363، قدس يك 24/3/1364 و قدس پنج
14/5/1364 به تصرف نيروهاي ايراني درآمد.
علاوه بر اين، رزمندگان موفق شدند طي عمليات والفجر10 كه در
25/12/1366 آغاز شده بود، شهرهاي حلبچه، خرمال، دوجيله (سيروان)، بياره و طويله را به تصرف خود درآورند. شهر ماؤوت عراق نيز در تير 1366 در عمليات نصر4 به تصرف نيروهاي ايراني درآمد.
اين شهرها و مناطق براي مدت‌ها در تصرف نيروهاي ايراني بود، اما صدام با به كارگيري گستردة سلاح‌هاي شيميايي و با همكاري امريكا و حمايت بي‌دريغ ارتجاع عرب توانست فاو را در اواخر فروردين 1367 و شلمچه و جزاير مجنون را نيز در نيمه اول خرداد 1367 به تصرف درآورد. به اين ترتيب در اين مرحله كه عراق به نحو بي‌سابقه‌اي تقويت شده بود، موفق شد با استفاده از توان نظامي، بهره‌گيري گسترده از سلاح‌هاي شيميايي و به كارگيري تجارب گذشته، ابتكار عمل را به دست آورد و صحنه نبرد را به نفع خود تغيير دهد.

5- ایران و اسرای عراقي

از آنجايي كه نظام جمهوري اسلامي ايران مبتني بر احكام عاليه اسلامي است و جمهوري اسلامي ايران نيز در پي بسط، گسترش و اجراي دستورات اسلام بوده است و همواره سعي نموده كه خود را به عنوان نمونه‌اي از نظام اسلامي و ام‌القراي اسلام به جهانيان و مسلمانان معرفي نمايد، بنابراين تلاش مي‌شد كه با رفتاري كاملاً اسلامي و انساني با اسيران عراق برخورد شود تا آنها بعد از اسارت سفيراني براي تبليغ نظام اسلامي ايران باشند و واقعيت نيز چنين بوده است. در اينجا براي اثبات ادعاي فوق سعي مي‌كنيم از منابعي كه از نزديك شاهد وضعيت اسراي عراقي بوده‌اند بهره‌مند گرديم.
نگارنده با حمزه‌علي جعفري، مسئول اردوگاه قصر فيروزه تهران مصاحبه‌اي داشته كه اين مصاحبه مي‌تواند ما را در شناخت وضعيت اسيران عراقي در ايران كمك نمايد. وي راجع به وضعيت رفاهي اردوگاه‌هاي اسيران عراقي مي‌گويد: سربازان اسير عراقي نسبت به سربازان ايراني حتي از امكانات بيشتري برخوردار بودند. براي آنها امكانات ورزشي از قبيل فوتبال، واليبال، تنيس و انواع و اقسام وسايل بازي و سرگرمي و تلويزيون، راديو و ويدئو نيز فراهم بود. آنها را به مسافرت‌هاي شهري و خارج از شهر نظير زيارت اماكن مقدس مي‌بردند و فضاي سبز كافي نيز براي تفريح در محيط اردوگاه براي آنها تدارك ديده شده بود.
در مورد امكانات آموزشي ارائه شده به اسيران عراقي نيز مي‌گويد: انواع كتاب‌هاي خارجي و داخلي در اختيار آنها قرار داشت و هر روز چند جلسه كلاس‌هاي مختلف از جمله معارف و علوم اسلامي در داخل اردوگاه و روزهايي كه هوا مطلوب بود در فضاي آزاد براي راحتي آنها تشكيل مي‌گرديد و در ضمن حرفه‌هاي مختلف از قبيل نجاري، خياطي و غيره به آنها آموخته مي‌شد.
همچنين از نظر بهداشتي آنها هيچ كمبودي نداشتند و در وضعيت كاملاً مطلوبي بودند. اردوگاه‌هاي ايراني داراي درمانگاه و داروخانه بودند كه اسراي عراقي مي‌توانستند در مواقع لزوم به آنها مراجعه كنند. به آنها در هر ماه لباس‌هاي مختلف از قبيل لباس معمولي، ورزشی و لباس زير مي‌دادند و براي آنها حمام و دستشويي كه از هر لحاظ بهداشتي بوده است، در نظر گرفته شده بود كه آنها هر زمان كه دوست داشتند مي‌توانستند از آن استفاده نمايند.

رژيم عراق از آغاز تا پايان جنگ تحميلي براي جلوگيري از تسليم شدن نيروهايش به رزمندگان اسلام و براي تخريب وجهة بين‌‌المللي جمهوري اسلامي ايران، همواره چنين تبليغات مي‌كرد كه ايران هنگامي كه نيروهاي عراقي را به اسارت درمي‌آورد آنها را كشته و يا مثله مي‌كند يا به شكنجة آنها مي‌پردازد كه البته اين‌گونه تبليغات در موقع جنگ آن هم از رژيم عراق كه خود پايبند به هيچ يك از حقوق انساني نبود، بعيد نبود. اما رفتار رزمندگان اسلام با نيروهاي عراقي به طور معمول اسلامي و انساني بود و در برخي از مواقع حتي از نيروهاي خودي بيشتر به آنها توجه مي‌شد. رزمندگان در هنگام اسير كردن نيروهاي عراقي با آنها رفتاري كاملاً انساني و مطابق حقوق بشردوستانه داشتند. بهترين سندي كه دراين‌باره مي‌توان به آن استناد كرد خاطرات خود اسيران عراقي مي‌باشد كه به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند كه در اينجا به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:
يكي از اسيران عراقي كه به هنگام اسارت مجروح شده بود در رد ادعاهاي كذب صدام مبني بر شكنجه و آزار و حتي كشتن اسيران عراقي مي‌گويد:
«... ناگهان با نيروهاي اسلام برخورد كردم و با بلند كردن دست، خود را به ايراني‌ها تسليم كردم آنها برادرانه از من استقبال كردند و يكي از آنها مرا سيراب كرد. با اشاره به او فهماندم كه مجروح شده‌ام او با وسيله‌اي كه در اختيار داشت زخم مرا پانسمان كرد. هر آنچه را كه مي‌ديدم با ادعاهاي پوچ رسانه‌هاي تبليغاتي عراق مغاير بود. ايراني‌ها نه اسرا را مثله مي‌كردند و نه خون آنها را مي‌كشيدند، بلكه از هر نظر به مسائل و مشكلات آنها رسيدگي مي‌كردند. خدا را به خاطر روشن شدن اين حقايق شكر مي‌كنم.»
اسير ديگري درباره وضعيت هنگام اسارت خود مي‌گويد: «... تصميم گرفتم خود را تسليم كنم، غرق در خون از پناهگاه خارج شدم تا اينكه يكي از افراد سپاه پاسداران به دادم رسيد و مرا به پشت جبهه انتقال داد و در آنجا به مدت يك ماه مورد مداوا قرار گرفتم و پس از آن به اردوگاه‌هاي ايران منتقل شدم.»
اسير ديگري درباره نحوة برخورد رزمندگان اسلام در هنگام اسارت مي‌گويد: «وحشت شديدي تمام وجودمان را فرا گرفت و همه در اين فكر بوديم كه سرنوشت تلخ ما فرا رسيده و خواه ناخواه كشته خواهيم شد، اما هنگامي كه او به نزد ما آمد جمله‌اي را به زبان آورد كه شنيدن آن آرزوي هر اسيري بود. او گفت ما مسلمانيم ... اينجا سرزمين امام است؛ در سرزمين امام خميني هيچ خطري شما را تهديد نمي‌كند ... نترسيد، همگي خوشحال شديم نيروهاي ايراني با آغوش باز و چهره‌اي خندان از ما استقبال كردند. آري ما محبت و وفا و اخلاص واقعي را در آنها يعني نيروهاي بسيجي لمس كرديم.»
خلاصه اينكه، با توجه به شواهد موجود رفتار رزمندگان اسلام با اسيران عراقي در هنگامي كه آنها را اسير مي‌كردند، بسيار انساني و اسلامي و حتي بيش از چيزي بود كه در حقوق بين‌الملل انسان‌دوستانه مقرر شده و برعكسِ رژيم عراق كه اصلاً به وضعيت رفاهي، بهداشتي و درماني اسيران ايراني در هنگام اسير شدن توجه نمي‌كرد، رزمندگان اسلام به مصدومان اسير شده توجه كافي داشتند و آنها را مداوا كرده، تغذيه مناسب برايشان فراهم مي‌نمودند و اصلاً مورد شكنجه و آزار و اذيت قرار نمي‌‌دادند.

1-5 رفتار ايراني‌ها با اسيران عراقي در بازداشتگاه‌ها

با اينكه رژيم عراق همواره در طول جنگ، جمهوري اسلامي ايران را متهم به بدرفتاري با اسيران عراقي مي‌نمود و چندين بار نيز در اين زمينه به سازمان ملل متحد شكايت كرد ولي بايد گفت كه رفتار ايرانيان برعكس عراقي‌ها
ـ كه اسيران ايراني را در بدترين وضعيت روحي و جسمي قرار مي‌دادند و به شكنجه و آزار آنها مي‌پرداختند ـ رفتاري كاملاً اسلامي و انسان‌دوستانه بوده است. يكي از دلايل اين مدعا گزارش هيئتي است كه از طرف سازمان ملل براي رسيدگي به حادثة گرگان، به ايران اعزام شدند و پس از بررسي جريان از نزديك به اين نتيجه رسيدند كه تبليغات عراق در زمينة بدرفتاري و شكنجه و كشتن اسيران عراقي دروغ بوده است.
ايرانيان با اسيران عراقي رفتاري مطابق مقررات حقوق بشر‌دوستانه داشتند و محدوديت‌هايي را كه عراق براي اسيران ايراني ايجاد كرده بود، به عمل نياوردند. شاهد اين مدعا گفته‌هاي خود اسيران عراقي است كه در هنگام اسارت و يا هنگام آزادي ابراز داشته‌اند. يكي از اسيران عراقي درباره رفتار اسلامي ايرانيان با آنها مي‌گويد: «... به راستي آنها داراي خلق و خوي اهل بيت بودند و اين اسارت‌ ما را به گذشتة اصيل خود بازگرداند.»
اسير ديگري كه در ايران بود، درباره رسيدگي ايرانيان به وضعيت جسماني خود مي‌گويد: «... من هنگامي كه اسير شده بودم در اصفهان حدود يك ماه مورد مداوا قرار گرفتم و بعد از آن بهبوديم را به دست آوردم.» اين در حالي است كه عراقي‌ها به بهانه‌‌اي واهي دست يا پاي اسيران مجروح ايران را قطع مي‌كردند و مي‌گفتند اگر اين چنين نكنند اسير خواهد مرد.
همچنين يكي از مسئولان اردوگاه قصر فيروزه كه اسيران عراقي در آنجا نگهداري مي‌شدند به نام آقاي حمزه‌علي جعفري، طي مصاحبه‌اي، در اين زمينه مي‌گويد:‌ «در بعضي از مواقع امكانات آموزشي و رفاهي بيشتري براي آنها فراهم بوده و آنها هيچ مشكلي جز اينكه اسير بودند، نداشته‌اند. البته مشكل مذكور طبيعي بوده و هر اسيري به علت دوري از خانواده و وطن خود و سلب آزادي‌اش با آن روبه‌رو مي‌باشد. در اردوگاه‌هاي ايران سعي مي‌شده است براي جبران آن براي اسراي عراقي تفريحات و سرگرمي‌ها و انواع ورزش تدارك ديده شود و حتي آنها را به مسافرت‌هاي شهري و خارج از شهر مي‌بردند.»
خلاصه اينكه اسيران عراقي ـ به ‌رغم ادعاي رژيم عراق ـ هيچ‌گونه آزار و شكنجه‌اي نمي‌شدند و در بعضي از مواقع نيز كه نظم اردوگاه به دست خود آنها به هم مي‌خورد، مثل حادثة گرگان ـ كه اسيران عراقي شورش كردند و مي‌خواستند از اردوگاه خارج شوند ـ سعي مي‌شد كه از راه‌هاي غير خشونت‌آميز آنها را آرام كنند و گاهي هم ممكن بود افراد بر هم زنندة نظم آسايشگاه‌هاي اسيران تنبيه و يا ارشاد شوند. ولي در كل رفتار ايرانيان با اسيران عراقي كاملاً مطابق با مقررات حقوق بشر‌دوستانه كنوانسيون ژنو بوده است.
علاوه بر آن، جمهوري اسلامي بنا بر رويكرد ديني برگرفته از مباني اسلام و نيز با تأسي به پيامبر اسلام(ص) و ائمه هدي(ع)، زمينه‌هاي ملاقات خانواده‌هاي اسيران عراقي با اسيران را در فضايي كه به اين منظور تهيه شده بود، فراهم مي‌كرد. اين امر بارها و به طور مكرر به منصه ظهور رسيد. البته مواردي هم بود كه رژيم بعث عراق با اين گونه ملاقات‌ها مخالفت كرده و از سفر برخي خانواده‌ها به ايران ممانعت مي‌كرد.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت نظامی ایران در جنگ÷ارتش÷سپاه÷


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

وضعیت نظامی  عراق در جنگ

وضعیت نظامی  عراق در جنگ

1-وضعيت نظامی عراق پیش از جنگ
2- وضعیت نظامی آغاز جنگ
ارزیابی استراتژی تهاجم سریع و برق آسا
1-2 محورهای تهاجم ارتش عراق
2-2 ارزیابی استراتژی نظامی عراق: تهاجم سریغ و برق آسا
3-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی عراق
3- وضعیت نظامی عراق در میانه جنگ
ارزیابی استراتژی تدافعی
4- وضعیت نظامی عراق در پایان جنگ
ارزیابی استراتژی تهاجمی
5- عراق و اسرای ایرانی
1-5 رفتار عراقي‌ها با اسيران ايراني در اردوگاه‌ها


1-وضعيت نظامی عراق پیش از جنگ
اگرچه آمار متفاوت و مختلفي در اين زمينه وجود دارد، اما در مجموع و بر اساس اطلاعات به دست آمده از طريق اسناد، اطلاعات فرماندهان اسير عراقي و ... استعداد ارتش بعث عراق، قبل از انقلاب اسلامي به شرح زير بود:
نيروي زميني: 175000 نفر
نيروي هوايي و پدافند هوايي: 22000 نفر
نيروي دريايي: 6000 نفر
پليس و گارد مرزي: 53000 نفر
چريك مسلح: 6000 نفر
نيروهاي نظامي عراق در قالب 3 سپاه (اول، دوم، سوم)، شامل 4 لشكر پياده، 3 لشكر زرهي، 2 لشكر مكانيزه و 12 تيپ مستقل، سازمان يافته بودند.
به دنبال تصميم صدام براي حمله به ايران در سال 1359، ظرف مدت كوتاهي استعداد ارتش را به شرح زير افزايش داد:
نيروي زميني: 195000 تا 220000 نفر
نيروي هوايي و پدافند هوايي: 25000 نفر
نيروي دريايي: 7000 نفر
پليس و گارد مرزي: 42000 نفر
چنان‍كه ملاحظه مي‌شود ارتش عراق قبل از جنگ، سازمان رزم خود را توسعه و گسترش داد و تغييرات زير را ايجاد كرد:
ـ تأسيس لشكر12 زرهي.
ـ تأسيس لشكر11 پياده با برداشت 3 تيپ از نيروي پليس.
ـ افزايش 12 تيپ مستقل به 15 تيپ با احضار متولدين سال‌هاي 1949 تا 1957.
نيروي فوق در قالب 3 سپاه (اول، دوم، سوم) شامل 12 لشكر، متشكل از 5 لشكر زرهي، 2 لشكر مكانيزه و 5 لشكر پياده و همچنين 3 تيپ نيروي مخصوص و نيروهاي گارد رياست جمهوري و حدود 20 تيپ مرزي سازمان يافته بود. استعداد نيروي جيش‌الشعبي عراق نيز حدود نيم ميليون نفر برآورد مي‌شد كه تا سقف يك ميليون نفر قابل افزايش بود.
نيروي هوايي ارتش عراق با 9 پايگاه هوايي و 14 اسكادران هواپيماي شكاري ـ بمب‌افكن و ترابري، داراي 366 هواپيماي نظامي، 400 هلي‌كوپتر و همچنين 400 توپ ضدهوايي و چند تيپ موشكي زمين به هوا بود. اين نيرو داراي 872 نفر خلبان عملياتي بود كه از اين تعداد حدود 450 نفر آنها قادر به پرواز با هواپيماهاي جنگنده بودند.
نيروي دريايي عراق در دو پايگاه اصلي در بصره و ام‌القصر استقرار داشت. تيپ 77 متشكل از چند مين‌روب و 4 كشتي كوچك پياده‌كننده نيرو در بندر بصره و تيپ هفتم دريايي متشكل از قايق‌هاي موشك‌انداز كه در بندر ام‌القصر مستقر بودند.
تانك‌ها: 3100 تانك شامل: تانك T-72 ساخت شوروي حدود 400 دستگاه؛ تانك T-62 ساخت شوروي حدود 1100 دستگاه؛ تانك T-55 ساخت شوروي حدود 1400 دستگاه؛ تانك T-54 ساخت شوروي حدود 100 دستگاه؛ تانك PT-76 حدود 100 دستگاه.
نفربرها: 2300 نفربر شامل: نفربر زرهي BMP-1 ساخت شوروي 500 دستگاه؛ نفربر زرهي VER-THP ساخت فرانسه 100 دستگاه؛ ساير نفربرهاي زرهي حدود 1700 دستگاه.
توپخانه: توپخانه صحرايي با 1500 قبضه توپ شامل توپ‌هاي 130، 132، 152 و 160 ميلي‍متري هويتزر ساخت شوروي؛ توپ هويتزر M-56 ساخت ايتاليا، توپ 100 ميلي‍متري خودكششي و 75 ميلي‌متري ساخت شوروي.
ضدهوايي: حدود 400 توپ ضدهوايي شامل توپ‌هاي 57، 37، 25، 85 و 100 ميلي‍متري ساخت شوروي. موشك‌هاي ضدهوايي با بُرد نزديك و بلند شامل حدود 60 موشك سام 7 و سام 9 و حدود 70 موشك با بُرد بلند شامل موشك‌هاي سام 2، سام 3، سام 6 و دو سكوي پرتاب موشك ساخت شوروي.
هواپيماها: 366 هواپيماي جنگنده، شامل: ميگ 21، 23، 24 و 25 ساخت شوروي؛ ميراژ فرانسوي F-1QES (45 فروند)؛ توپولف 16 و 22 و سوخوي 7 و 9 ساخت شوروي.
هلي‍كوپترها: 400 فروند (جنگي و ترابري) شامل MI-24 ساخت شوروي و 3426A فرانسوي.
همچنين تعدادي موشك هوا به هواي پيشرفته AA-2 و AS-R ساخت شوروي؛ موشك‌هاي ماژيك و اگزوست فرانسوي؛ چند فروند ناوچه رزمي و موشك‌انداز؛ قايق‌هاي توپ‌دار و كشتي؛ سلاح‌هاي سبك شامل تفنگ‌هاي 62/7 ميلي‍متري؛ خمپاره‌انداز120 و 82 ميلي‍متري و موشك‌انداز آرپي‌جي7 و ... از ديگر تجهيزات نظامي عراق به شمار مي‌روند.
تأمين‌كننده اصلي تسليحات عراق پيش از جنگ، اتحاد جماهير شوروي سابق بود كه حدود 75 تا 80 درصد تجهيزات نظامي اين كشور را تأمين مي‌كرد. پس از شوروي، فرانسه، چكسلواكي سابق، سوئد، برزيل و در دوران اخير، امريكا و انگليس از ديگر صادركنندگان اسلحه به عراق به شمار مي‌رفتند.
در سال 1358 (1978) عراق يك ميليارد و 122 ميليون دلار و در سال 1359 (1979) بيش از يك ميليارد و 200 ميليون دلار براي خريد اسلحه پرداخت.
تا سال 1358 حدود 1200 مستشار روسي و اروپاي شرقي و 150 مستشار كوبايي در ارتش عراق خدمت مي‌كردند و در حدود پنج هزار افسر عراقي در اتحاد شوروي آموزش مي‌‌ديدند.

2- وضعیت نظامی آغاز جنگ

استراتژی تهاجم سریع و برق آسا

1-2 محورهای تهاجم ارتش عراق
ارتش عراق متناسب با اهداف و بررسي و تحليل عواملي چون موقعيت جغرافيايي نوار مرزي و اولويت‌بندي اهداف ارضي، مانور گسترده‌اي را تدارك ديده بود. در گام نخست، در طراحي مانور ارتش عراق، مرز ايران و عراق به سه جبهه تقسيم شد:
ـ جبهه جنوبي: از مدخل ورودي اروند به خليج‌فارس تا دهلران
ـ جبهه مياني: دهلران تا جنوب دربنديخان
ـ جبهه شمالي: دربنديخان تا اشنويه
 سازماندهي ارتش عراق در حمله سراسري به مرزهاي ايران اسلامي مبتني بر ارزشيابي از مناطق مورد نظر و براساس جزئيات مانور، براي هر يك از يگان‌هاي عمل‌كننده تدوين و به آنها ابلاغ شده بود. سپس يگان‌ها با دريافت مأموريت‌هاي محوله، در سراسر مرز صف‌آرايي كردند.

ـ جبهه جنوبيجبهه جنوبي در استراتژي نظامي عراق اهميت بسياري داشت و تلاش اصلي ارتش بعث به شمار مي‌رفت. در اين جبهه، اهداف مهمي چون دزفول، انديمشك، اهواز، سوسنگرد، خرمشهر و آبادان قرار داشتند.
براساس طرح مانور ارتش بعث، هدف اصلي عمليات، كه جبهه جنوب بود، به عهده سپاه سوم عراق گذاشته شد. اين سپاه كه لشكرهاي 1 و 5 مكانيزه و لشكر9 زرهي را در اختيار داشت، براي شروع جنگ لشكر3 و 10 زرهي و تيپ33 نيروي مخصوص را ـ كه قبلاً در سازمان نيروي دريايي عراق بود ـ تحت امر خود گرفت.
محورهاي پيش‌بيني شده عمليات به وسيلة طراحان جنگ براي تهاجم يك ارتش كلاسيك، مبتني بر راه‌ها و معابر وصولي بود كه به طور طبيعي روش خاصي از تهاجم را ديكته مي‌كرد. از مشخصات بارز اين روش استفاده از جاده‌ها به منظور تردد وسايل زرهي و پشتيباني از تك بود. بر همين اساس، سپاه سوم عراق نيز متناسب با معابر موجود در جبهه‌هاي جنوب، مانور خود را به شرح زير طراحي كرد:
1ـ محور تنومه، شلمچه، خرمشهر:
هدف اصلي دشمن در اين محور، محاصره شهر خرمشهر، عبور از رودخانه كارون و محاصره و اشغال كامل شهر آبادان بود.
2ـ محور نشوه، جفير، اهواز:
هدف اصلي در اين محور، حركت به سمت اهواز بود. اين محور و محور خرمشهر ابتدا به لشكر5 مكانيزه واگذار شد تا حداكثر با چهار تيپ ضمن محاصره خرمشهر، عبور از كارون و محاصره آبادان و پاك‌سازي منطقه وسيعي از جنوب اهواز، خود را به اهواز رسانده و با لشكر9 زرهي الحاق كند.
3ـ محور عماره، چزابه، بستان، سوسنگرد:
اين محور از مهم‌ترين معابر وصولي به سمت مركز استان خوزستان، يعني اهواز به شمار مي‌رفت، بنابراين لشكر9 زرهي موظف شد ضمن تصرف شهرهاي بستان، سوسنگرد و حميديه، خود را به اهواز رسانده، در آنجا با ديگر يگان‌هايي كه از جنوب و شمال به اين نقطه مي‌رسيدند، الحاق كند.
4ـ محور فكه، شوش، دزفول:
پيشروي در اين محور به دليل گستردگي زمين و عمق اهداف، به دو لشكر1 مكانيزه و 10 زرهي واگذار شد كه هر دو مي‌بايستي از معابر فكه و اطراف آن وارد عمل مي‌شدند. لشكر1 مأموريت داشت پس از عبور از فكه به سمت رودخانه كرخه و شوش تك كرده، ضمن پشت سر گذاشتن رودخانه و قطع كردن جاده اهواز ـ انديمشك، محاصره اهواز را از طريق شمال كامل كند. لشكر10 نيز مأموريت داشت با پشت سر گذاشتن مرز در محور پاسگاه‌هاي شرهاني و بجليه، با دو فلش به حركت خود ادامه دهد: با فلش اول به پاك‌سازي عين‌خوش و دشت‌عباس بپردازد و سپس حركت خود را به سمت پل نادري روي رودخانه كرخه ادامه داده با عبور از آن، دزفول را محاصره كند و با فلش دوم در محور دهلران جناح مطمئني را برقرار سازد.
در مجموع سپاه سوم علاوه بر يگان‌هاي عمل‌كنندة فوق كه قرار بود هر يك در مراحل اوليه وارد عمل شوند، لشكر3 زرهي را نيز به عنوان احتياط در اختيار خود داشت تا در صورت لزوم وارد عمل سازد.

ـ جبهه ميانيسپاه دوم عراق، فرماندهي و هدايت عمليات را در اين جبهه به عهده داشت. براساس مأموريت و اهميت محور، لشكرهاي6 و 12 زرهي، 2، 4، 8 پياده و همچنين چند تيپ مستقل در اختيار اين سپاه قرار گرفت. در اين جبهه نيز متناسب با روح كلاسيك حاكم بر ارتش مجهز عراق، محورهاي عملياتي مشخص و براي هر يك اهدافي تعيين شد. هدف عمده در اين جبهه، تصرف بخش‌هايي از خاك جمهوري اسلامي بود تا امكان هرگونه واكنش از رزمندگان اسلام به سمت بغداد از بين برود و با تأمين بغداد، اهداف اصلي در جنوب بهتر پيگيري شود.
براي تأمين اين هدف، تنگه و گردنه پاتاق در عمق 50 كيلومتري خاك جمهوري اسلامي به عنوان نقطه‌اي كليدي و سوق‌الجيشي در نظر گرفته شده بود. طبق اين طرح فعاليت دشمن از شمال تا پل دوآب شامل ارتفاعات دالاهو و شاه‌نشين و از سمت جنوب تا ارتفاعات مهم كاسه‌گران گسترش مي‌يافت. بر اين اساس، اهداف ذيل در دستور كار يگان‌هاي سپاه دوم قرار گرفت:
1ـ محور قصرشيرين، سرپل ذهاب، پاتاق:
تصرف اين محور را كه مهم‌ترين بخش عمليات اين جبهه به شمار مي‌رفت، سه لشكر به عهده داشتند: لشكر6 زرهي مي‌بايست مستقيماً از محور خسروي وارد شده و ضمن اشغال قصرشيرين، تا سرپل ذهاب و گردنه پاتاق پيشروي كند. اين لشكر را از دو جناح، لشكرهاي4 و 8 پياده حمايت مي‌كردند. لشكر8 در شمال قصرشيرين، با هدف دشت ذهاب و شهر سرپل و لشكر4 نيز در جنوب قصرشيرين به سمت گيلان‌غرب، جناح راست را حفظ مي‌كرد.
2ـ محور مندلي، سومار، نفت‌شهر:
اين مأموريت به عهدة لشكر12 زرهي بود. به دليل نبود اهداف مهم در اين محور، مأموريت لشكر12 به شهرهاي مرزي سومار و نفت‌شهر و برخي ارتفاعات در شرق اين دو شهر محدود مي‌شد.
3ـ محور مهران:
اين محور با هدف تصرف شهر مهران و تسلط بر تنگه كنجانچم و در نتيجه قطع ارتباط جبهه جنوب و جبهه شمال، به لشكر2 پياده عراق واگذار شد.

ـ جبهه شماليمسئوليت اين جبهه بر عهده سپاه يكم عراق بود كه دو لشكر11 و 7 پياده را تحت امر خود داشت. اين سپاه مأموريت داشت ضمن حفاظت از منطقه و كنترل معارضين عراقي، نيروهاي ضدانقلاب را در وارد ساختن ضربه به جمهوري اسلامي ايران تجهيز، تقويت و هدايت كند و در صورت لزوم نيز برخي از ارتفاعات را به اشغال در آورد. يگان‌هاي تحت امر سپاه يكم، با وجود اهداف محوله، عملاً نقش احتياط نيروي زميني ارتش عراق را بر عهده داشتند.

2-2 ارزیابی استراتژی نظامی عراق: تهاجم سریغ و برق آسا
در مرحله نخست، برخلاف تصور رژيم عراق، ارتش اين كشور نتوانست به اهدافي كه مورد نظر دولت بعث بود
دست يابد. صدام قول تصرف سه روزه استان خوزستان را داده بود، اما 35 روز طول كشيد تا ارتش عراق توانست قسمت غربي شهر مرزي خرمشهر را تصرف كند. به اين ترتيب ارتش عراق
با وجود تصرف برخي از شهرها و ارتفاعات مرزي در غرب ايران، به خط پدافندي نامنظم، ناقص و آسيب‌پذيري دست يافت. در اين مرحله عراق حتي موفق نشد آبادان را كه يك شهر مرزي بود، به تصرف درآورد.

دلايل ناكامي 1ـ عدم شناخت از وضعيت روحي و انقلابي مردم ايران اسلامي.
2ـ رهبري موفق امام‌خميني در اين برهه و ايجاد آرامش در سطوح مختلف به منظور شكل‌گيري وضعيت جديد دفاعي بدون اتكا به نيروهاي كلاسيك.
3ـ حضور به موقع و كارساز نيروهاي مردمي تحت سازماندهي سپاه و شكل‌گيري نيروهاي مقاومت در محورهاي مختلف هجوم عراق.

3-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی عراق
مدارك و دلايل بسيار روشن و قاطعي وجود دارد كه از همكاري و مساعدت تعدادي از كشورهاي حاشيه خليج‌فارس، بعضي از كشورهاي خاورميانه، حتي تعدادي از كشورهاي عرب قاره افريقا و كمك‌هاي بي‌دريغ نظامي، تبليغاتي، تسليحاتي، اطلاعاتي، فني، آموزشي، تداركاتي و ... شوروي سابق، فرانسه، امريكا و ... به كشور عراق حكايت دارد. براي نمونه اظهارات برخي مقامات و بيانيه‌هاي رسمي اين كشورها و يا تحليل راديوها و خبرگزاري‌هاي وابسته به آنها، آن هم فقط در يك ماه اول جنگ آورده مي‌شود تا اين موضوع روشن و مستند گردد. گفتني است كه در اين زمينه از اطلاعات و بيانيه‌هاي دولت جمهوري اسلامي ذكري به ميان نيامده است، زيرا حجم اعترافات و مطالب ذكر شده به وسيلة بيگانگان ما را از استناد به آنها بي‌نياز مي‌كند.
دو روز پس از شروع تهاجم رسمي و گسترده عراق، راديو مونت‌كارلو در
1/7/1359 بيان مي‌كند كه: «ملك حسين شاه اردن از كشورهاي عربي خواست از عراق حمايت كنند.» همچنين راديو عراق در همين روز از قول ملك حسين نقل كرد كه: «ارتش اردن تمامي امكانات خود را در اختيار ارتش عراق، قرار خواهد داد.»
مجله اشترن چاپ آلمان در روز 2/7/1359 درباره كمك‌هاي انساني به عراق مي‌گويد: 45هزار نظامي هوادار شاه (محمدرضا پهلوي) در اردوگاه نظامي در خارج از كشور، همچنين 25هزار نظامي ديگر در كشورهاي هم‌جوار خليج‌فارس نظير بحرين و عمان و قريب سه‌هزار نظامي در كشور مصر در حال آماده‌باش كامل قرار دارند. آنها منتظر رسيدن علامت از واشنگتن هستند، زيرا براي شروع به تكنولوژي و تسليحات امريكايي نيازمندند.
راديو كلن در تاريخ 5/7/1359 به نقل از راديو ايران ـ سخنگوي شاپور بختيار ـ همكاري ضد انقلابيون ايراني با صدام را آشكار كرده و مي‌گويد: هزاران افسر و خلبان ايراني كه پس از سقوط رژيم شاه به عراق گريخته‌اند در بمباران ايران، با نيروي هوايي عراق همكاري دارند و رهبري آنها را ژنرال اويسي به عهده دارد.
راديو اسرائيل نيز در اين باره خبر داد: ژنرال‌هاي ايراني كه پس از انقلاب از ايران گريخته‌اند، اطلاعات جنگي در اختيار عراقي‌ها قرار داده‌اند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس در تاريخ 5/7/1359 گزارش داد كه يك هيئت نظامي روسي به مدت سه روز وارد اردن مي‌شود. اين هيئت از تأسيسات نظامي و پايگاه‌هاي اردن كه ميگ‌هاي عراق در آن نگهداري و تدارك مي‌شوند، ديدن خواهد كرد.
اگرچه مسئولان امريكا مرتب بي‌طرفي خود را در جنگ متذكر مي‌شدند ولي نماينده امريكا در سازمان ملل متحد، دقيقاً يك هفته پس از شروع جنگ، صريحاً اعلام كرد: «اگر عراق از امريكا كمك بخواهد، امريكا هر گونه امكانات نظامي را در اختيار عراق قرار خواهد داد.»
خبرگزاري رويتر در تاريخ 6/7/1359 گزارش داد: خالد، شاه عربستان، طي يك تماس تلفني با صدام، حمايت خود را از عراق در جنگ با دشمن اعراب اعلام كرد.
تام روس سخنگوي پنتاگون در تاريخ 8/7/1359 اعلام كرد كه امريكا چهار فروند هواپيماي آواكس براي حفاظت از چاه‌هاي نفت منطقه در مقابل حمله هوايي احتمالي ايران به عربستان سعودي ارسال خواهد كرد ... اين هواپيماها تا زماني كه جنگ ايران و عراق ادامه داشته و موقعيت منطقه خطرناك باشد، در عربستان سعودي باقي خواهند ماند.
خبرگزاري فرانسه در تاريخ 8/7/1359 خبر حضور مستقيم نيروهاي نظامي اردن در صحنه جنگ را بيان كرد و گزارش داد: تيپ زرهي اردن مركب از حداقل 40 دستگاه تانك براي كمك به نيروي زميني عراق وارد خاك اين كشور شده است.
روزنامه واشنگتن پست در روز 8/7/1359 طي تحليلي مي‌نويسد: ... دولت‌هاي محافظه‌كار عرب با پيشروي نيروي عراق به عمق خاك ايران، با قاطعيت اعجاب‌انگيزي به حمايت از صدام برخاسته‌اند. عربستان سعودي، اردن، مراكش، قطر، كويت، امارات عربي متحده و يمن شمالي از نقش صدام نه تنها در خاورميانه بلكه در بين كشورهاي غيرمتعهد، پشتيباني مي‌كنند. بيش از همه شاه حسين، پادشاه اردن، به بسيج و پشتيباني از صدام مشغول است.
راديو اسرائيل به عنوان دشمن سرسخت و مخالف جدي جمهوري اسلامي نيز نمي‌تواند چشم بر اين واقعيت ببندد و طي تحليلي در همين روز ذكر مي‌كند: ... همة سعيِ اعراب، در مبارزه عليه ايران به كار گرفته شده است نه عليه اسرائيل.
لوماتن چاپ پاريس نيز در روز 8/7/1359 نوشت: سه كشور عربي عربستان سعودي، مراكش و اردن به طور رسمي كمك‌هاي نظامي خود را به عراق اعلام نموده‌اند و در كنار اين كشورها، موريتاني، يمن شمالي نيز آشكارا جانب عراق را گرفته‌اند.
ريموند بار نخست‌وزير فرانسه برخلاف عرف ديپلماتيك و قواعدِ حقوقيِ مورد توافق كشورها، طي مصاحبه با تلويزيون فرانسه در روز 9/7/1359 مي‌گويد: فرانسه نه تنها از نظر نظامي به عراق كمك مي‌كند، بلكه قراردادهاي اقتصادي و فرهنگي نيز با اين كشور دارد. فرانسه از هيچ ‌كسي در اين مورد درس نمي‌گيرد.
پس از تهاجم نيروي هوايي جمهوري اسلامي به پايگاه‌ها و مراكز نظامي عراق، شبكه تلويزيوني امريكا گوشه ديگري از كمك‌هاي انجام شده به عراق را آشكار كرده و مي‌گويد: عراق تعدادي از هواپيماهاي خود را به كشورهاي عربي اردن، عمان، كويت، يمن شمالي و امارات متحده فرستاده تا از حملات هوايي ايران در امان باشند.
خبرگزاري فرانسه به نقل از يك منبع آگاه نظامي در تاريخ10/7/1359 گوشه ناچيزي از كمك‌هاي شوروي به عراق را آشكار كرده و مي‌گويد: دو هواپيماي حمل و نقل شوروي حامل مقادير زيادي اسلحه و مهمات جنگي به سمت عراق پرواز كردند. همچنين اين خبرگزاري در همين روز به نقل از روزنامه وال‌استريت ژورنال بيان مي‌كند: طي چند روز اخير كاروان‌هاي مهمي از ارتش كويت حامل سلاح‌هاي جنگي و مهمات، وارد عراق شده است و از چند روز پيش نيروهاي كويتي، در يكي از جزاير نزديك شط‌العرب مستقر شده‌اند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس در تاريخ 12/7/1359 از قول ملك حسين مي‌گويد: اگر كاري باشد كه من بتوانم انجام دهم، يك لحظه درنگ نخواهم كرد. اگر ضرورت داشته باشد، من به طرفداري از عراق، دخالت خواهم كرد.
اين خبرگزاري در تحليلي بيان مي‌كند: اردن به هواپيماهاي حمل و نقل عراقي، براي حفاظت از حملات هوايي ايران، در خاك خود پناهگاه داده است و اين در حالي است كه نشانه‌هاي روزافزوني از حمايت پشت پرده كشورهاي عرب از بغداد در جنگ 12 روزه خليج‌فارس ديده مي‌شود.
روزنامه‌ گاردين در روز 13/7/1359 نوشت: شاه حسين، پنج‌هزار نيروي اردني به عراق فرستاده است تا امور امنيت داخلي اين كشور را به عهده بگيرند. با اين جايگزيني، سربازان عراقي با فراغت در جنگ عليه ايران شركت مي‌كنند.
همچنين خبرگزاري فرانسه در همين روز گزارش داد: رئيس‌جمهور زامبيا طي تلگرافي به صدام حمايت كامل دولت و ملت خود را از عراق در جنگ با ايران اعلام كرد.
وزير دفاع امريكا نيز براي عقب نماندن از شوروي و اعلام حمايت از عراق در جنگ، در تاريخ 14/7/1359 مي‌گويد: امريكا تجهيزات رادار زميني مورد نياز عربستان سعودي را در اختيار آن كشور خواهد گذاشت تا جايگزين چهار فروند هواپيماي تجسسي حامل رادار شوند كه طي هفته جاري به رياض اعزام گرديده‌اند ... امريكا براي حفاظت از آبراه نفت‌رساني تنگه هرمز در صورت لزوم از نيروهاي دريايي خود، استفاده خواهد كرد.
خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز در همين روز گزارش داد: چند كشتي اتحاد شوروي، مقدار زيادي تسليحات جنگي و وسايل يدكي را در بندر عقبه اردن تخليه كردند كه از راه زمين به عراق حمل شود.
همين خبرگزاري مي‌نويسد: روز گذشته، ملك حسين پادشاه اردن، در پايان سفر خود به عراق اعلام كرد كه كشور متبوع وي در جنگ ايران و عراق بي طرف نبوده و با تمام قوا از عراق جانبداري خواهد كرد. نخست‌وزير اين كشور طي فرماني، دستور داد تمامي هواپيماهاي حمل و نقل و كاميون‌هاي مجهز به يخچال فوراً در اختيار ارتش اردن قرار گيرد. از سوي ديگر فرودگاه امان براي پرواز جنگي در اختيار نيروي هوايي عراق قرار گرفت.
خبرگزاري رويتر در همين زمينه مي‌گويد: نيروهاي نظامي اردن به حال آماده‌باش در آمده‌اند تا عازم عراق شوند. اين نيروها كه مركب از واحدهاي مجهز به موشك‌هاي زمين به هوا هستند، عراق را تقويت خواهند كرد.
و نيز از قول شاه‌حسين مي‌آورد كه: ما آنچه را كه در قدرت داريم، به كار خواهيم برد تا عراق حقوق خود را در شط‌العرب (اروند رود) به دست آورد و سه جزيرة امارات متحده عربي بازپس داده شود ... ما در جهان عرب، با تهديدي جدي روبه‌رو هستيم.
همچنين راديو مسكو در تحليلي در اين روز از دخالت‌هاي آشكار و صريح امريكا در منطقه پرده برداشته و مي‌گويد: وزارت جنگ امريكا، حضور نظامي خود را در عمان، سومالي، كنيا و جزيرة ديه‌گو گارسيا توسعه داده است. ناوگان بزرگ نيروي دريايي امريكا و چند ناو هواپيمابر ضربتي، كشورهاي خليج‌فارس و درياي سرخ را تهديد مي‌كند.
كارتر رئيس‌جمهور امريكا در تاريخ 16/7/1359 در يك موضع‍گيري آشكار چنين گفت: چنانچه جنگ ايران و عراق توسعه يابد و ميانجي‌گري‌هاي فعلي تأثيري نداشته باشد، كشورهاي متحد امريكا در خليج‌فارس بايد جانب عراق را گرفته، از كمك مادي و معنوي به آن دريغ نكنند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس در تاريخ 19/7/1359 اعلام نمود كه شاه اردن و علي‌عبدالله صالح، رئيس‌جمهور يمن شمالي، حمايت كشور خود را در تلاش مردم عراق براي بازپس‌گيري اراضي و آب‌هاي قانوني‌شان اعلام كردند. از سوي ديگر جمهوري دمكراتيك يمن جنوبي تسهيلات بندري خود را در اختيار كشتي‌هاي باري گذاشته است كه از راه بندر عقبه، كمك‌هاي نظامي و غيرنظامي را به عراق مي‌رسانند.
خبرگزاري فرانسه از نقش مستقيم شوروي در كمك‌رساني به صدام پرده برداشته و مي‌نويسد: نزديك به 40 فروند كشتي متعلق به شوروي و ساير متحدانش در بندر عقبه به سر مي‌برند تا براي دولت عراق، اسلحه و لوازم يدكي جنگي تخليه كنند.
روزنامه السفير در تاريخ 24/7/1359 نيز گوشه ديگري از كمك‌هاي اردن به عراق را ذكر كرده و مي‌نويسد: شاه حسين، لشكر سوم زرهي خود را از مواضعي در غرب اين كشور به عراق اعزام داشته و نيروهاي ديگر آن نيز به طرف مرز عراق با سوريه فرستاده شده‌اند... در حال حاضر 50 فروند جنگنده عراقي، در پايگاه هوايي الرزاق در اردن مستقر مي‌باشند.
هفته‌نامه فارن ريپورت چاپ لندن نيز در تاريخ 25/7/1359 مي‌نويسد: دو هفته قبل ملك خالد، شاه عربستان، به روس‌ها اجازه داد دو كشتي حامل سلاح را از بندر ينبع عربستان براي عراق، ارسال نمايند. اين تصميم پادشاه عربستان را پرنس فهد به مقامات روسي اطلاع داد و اضافه كرد كه كويتي‌ها نيز با فراهم كردن تسهيلات بندري، براي كشتي‌هاي حامل سلاح شوروي موافقت كرده‌اند.
ملك حسين در تاريخ 4/8/1359 راز ديگري را افشا كرد و ‌گفت: شوروي از من خواسته كه راه زميني بندر عقبه را در اختيار عراق بگذارم. او همچنين مي‌گويد: در اين جنگ ما با عراقي‌ها هستيم. زيرا از قوميت عربي نمي‌توانيم چشم‌پوشي كنيم ... ما آماده‌ايم با فارس‌ها بجنگيم، هرچند آنها برادران ديني ما هستند، ولي با وجود اين من شب‌ها اغلب نمي‌توانم بخوابم، زيرا اين فكر مرا آزار مي‌دهد كه اگر ارتش عراق شكست بخورد، كار ما نيز ساخته است.
براي مقايسه وضعيت عراق با وضعيت ايران كه امكان دريافت تجهيزات و سلاح از كشورهاي ديگر را نداشت، فقط به دو نقل قول كوتاه از راديو امريكا و راديو اسرائيل بسنده مي‌كنيم:
راديو اسرائيل در تاريخ 16/7/1359 بيان مي‌كند كه عراق از شوروي اسلحه دريافت مي‌كند و ... هيچ‌ كمكي حتي لفظي از طرف كشورهاي اسلامي و كشورهاي جهان سوم و كشورهاي عربي نسبت به ايران ابراز نشده است.
راديو امريكا در تاريخ 18/7/1359 مي‌گويد: ايرانيان اگر مايل باشند، مي‌توانند به جنگ ادامه دهند، اما به علت عدم تأمين نيازهاي جنگي و همچنين سرعت سلاح‌هاي زميني و هوايي خود بايد به جنگ‌هاي چريكي قناعت كنند. عراقي‌ها قادرند هر چه مي‌خواهند از منابع خارجي، از جمله فرانسه و شوروي دريافت كنند، اما ايراني‌ها نمي‌توانند.
اين قليل استنادها و دليل‌هاي ذكر شده فقط گوشة بسيار بسيار كوچكي از اعترافات حاميان صدام درباره همكاري آنها با رژيم متجاوز صدام حسين و تحريم ايران مي‌باشد و همه آنها نيز مربوط به يك ماه اول شروع تهاجم عراق به ايران است،‌ در صورتي كه اگر بنا باشد كليه اعترافات مبني بر ميزان و نوع همكاري‌ها و كمك‌هاي تسليحاتي، نظامي و اقتصادي آنها را به عراق ذكر كنيم قطعاً نياز به كتاب‌هاي قطور و پرحجمي دارد.
در يك جمله مي‌توان گفت غير از چند كشور مانند سوريه، ليبي و كره شمالي، كليه كشورهاي منطقه و ابرقدرت‌ها و سازندگان سلاح، در خدمت توان نظامي رژيم صدام قرار داشته و از هيچ گونه همكاري با وي دريغ نداشته‌اند. البته ميزان و نوع همكاري‌ها و ارسال تجهيزات اين كشورها به عراق متفاوت بوده و برخي از اين كمك‌ها از سطح بسيار بالاي علمي و تجهيزاتي برخوردار بود و از ساخت انواع بمب‌ها تا موشك‌هاي شيميايي دوربرد و ... را شامل مي‌شد؛ به نحوي كه در چند سال اخير سازمان ملل متحد براي محدود كردن توان تسليحاتي عراق فعاليت‌هاي دامنه‌داري را به انجام رساند.
همچنين لازم به توضيح است كه سرلشكر وفيق السامرايي مسئول بخش امور ايران در استخبارات نظامي وزارت دفاع عراق كه از سال 1978 در اين سمت مشغول كار بوده و پس از جنگ عراق و امريكا، براي حفظ جان خود به يك كشور اروپايي پناهنده شده است، در صفحة 143 كتاب خاطرات خود به نام "ويراني دروازه شرقي" درباره حضور سربازان كشورهاي ديگر در كنار ارتش عراق در جنگ با جمهوري اسلامي چنين آورده است:
كمك‌هايي كه عراق در طول جنگ با ايران دريافت نمود محدود به جنبه‌هاي مشخصي نمي‌شد بلكه اين كمك‌ها در همة زمينه‌هاي اقتصادي، نظامي و سياسي بود. يمن، تيپ پيادة "العروبه" را در طول جنگ با ايران به عراق فرستاده بود. اردن نيروي "اليرموك" را به عراق گسيل داشت و سودان، داوطلباني را اعزام نمود كه در منطقة شرق ميسان در خط مقدم جبهه، فعاليت مي‌كردند. از سوي ديگر، كليه كشورها جز كرة شمالي و گاهي چين و برخي كشورهاي عربي درهاي خود را بر روي ايران بسته بودند.

يكي از مهم‌ترين كشورهايي كه تسليحات عراق در طول جنگ را فراهم كرد، اتحاد جماهير شوروي سابق بود. هم به دليل قرارداد 15 ساله نظامي عراق و شوروي و هم به دليل نزديكي عراق به اين كشور، اتحاد جماهير شوروي سابق بخش اعظم نياز تسليحاتي عراق را تأمين مي‌كرد. بر اساس گزارش مجله نيوزويك پنجاه درصد از 84 ميليارد دلار هزينه سلاحي كه در طول جنگ به عراق فروخته شد، به وسيله روس‌ها تأمين شد. در مدتي كه شوروي (سابق) از تحويل مهمات توپخانه به عراق خودداري كرد مصر اين مأموريت را به عهده گرفت.
چين نيز يكي ديگر از كشورهايي بود كه عراق تجهيزات نظامي خود را از آن كشور خريداري مي‌كرد؛ از جمله اين سلاح‌ها تانك تي 55 است كه معادل بهبود يافتة تانك تي 55 شوروي است.
فرانسه در طول جنگ 6/16 ميليارد دلار سلاح پيشرفته، از جمله 133 فروند ميراژ اف ـ1 و موشك‌هاي اگزوسه به عراق فروخت. فرانسوي‌ها در سال 1984 با تحويل هواپيماهاي سوپراتاندارد به عراق، كه مجهز به موشك‌هاي اگزوسة هوا ـ دريا بودند، نقش بسزايي در هدف قرار دادن خطوط حمل و نقل دريايي به ويژه خطوط نفتي ايفا نمودند. فرانسوي‌ها در ساخت راكتورهاي اتمي و فراهم كردن زمينه دستيابي عراق به سلاح اتمي نيز نقش برجسته‌اي داشتند.
كمك‌هاي فرانسه به عراق تا آنجا پيش رفت كه فرستاده حكومت فرانسه در زمان رياست جمهوري والري ژيسكاردستن به عراق آمد و در ملاقاتي با وزير دفاع وقت عراق عدنان خيرالله به او اطلاع داد كه فرانسه به صورت جدي زمينه‌هاي اعطاي يك بمب اتمي به عراق را بررسي مي‌نمايد. مي‌توان براي مجبور كردن ايران به متوقف كردن جنگ، اين بمب را به هدف مشخصي پرتاب نمود.
برابر گزارش‌هاي موجود، امريكا در طي سال‌هاي 66-1361 معادل 5/1 ميليارد دلار تجهيزات الكترونيكي، انواع ماشين‌آلات، دستگاه‌هاي حساس و رايانه‌هاي فوق‌العاده قوي در زمينه توليد سلاح‌هاي شيميايي، موشكي و هسته‌اي را به دولت عراق فروخت. بعدها يك بازپرس كنگره امريكا كه مسئول بررسي عملكرد دولت امريكا در برابر عراق بود، گفت: دامنه وسعت انواع تجهيزات تكنولوژي حساسي كه از طرف دولت امريكا به عراق ارسال شده است، آدم را شوكه مي‌كند.
همچنين در گزارشي كه بعدها در تلويزيون اي.بي.سي امريكا پخش شد بر اين مسئله تأكيد شد كه شركت‌هاي امريكايي به طور قانوني و غيرقانوني، نوعي فناوري را در اختيار عراق قرار داده بودند كه اين كشور را قادر مي‌ساخت برنامه‌هاي توليد پيشرفته‌ترين جنگ‌افزارها را ادامه دهد. به گزارش روزنامه تايمز مالي چاپ انگليس، شركت امريكايي اينترنشنال سيگنال كنترل نيز در انتقال مخفيانه تكنولوژي ساخت بمب‌هاي خوشه‌اي به عراق دست داشت.
يكي از كشورهاي ديگري كه سلاح‌هاي مورد نياز عراق را تأمين مي‌كرد انگليس بود. برخي از كارخانه‌هاي انگليس در پي فروش سلاح به عراق سودآور شدند و حتي در سال 1988 ميلادي فروش اين اقلام به 2/1 ميليارد دلار رسيد. هم‌زمان انگليسي‌ها، دفتر خريد ايران در خيابان ويكتورياي لندن را از طريق سازمان اطلاعاتي M15 كنترل مي‍كردند و اطلاعات آن را در اختيار عراق قرار مي‌دادند.
آلمان‌ها نيز همانند فرانسه و انگليس، تجهيزات فراواني را در اختيار عراق قرار دادند. فناوري آلمان‌ها در زمينه توليد سلاح‌هاي شيميايي و موشكي بيش از ساير بخش‌ها به كار گرفته شد. بخشي از كارخانه‌هاي آلمان نيز به صورت انحصاري سلاح‌هاي مورد نياز صدام را مي‌ساختند.
برزيل، كلمبيا، اسپانيا و بسياري از كشورهاي ديگر همچون افريقاي جنوبي، اتريش، يوگسلاوي سابق و ايتاليا نيز به ميزان بسيار تسليحات شيميايي با تكنولوژي پيشرفته در اختيار عراق قرار دادند.

3- وضعیت نظامی عراق در میانه جنگ

ارزیابی استراتژی تدافعی
عراق بعد از فتح خرمشهر بازگشت نيروهايش را به مرزهاي بين‌المللي مطرح كرد و آتش‌بس را در مرحله بعدي قرارداد و بدون آنكه منتظر جواب ايران بشود، به سرعت بخشي از نقاط اشغال شده را تخليه كرد. البته برخي مناطق استراتژيك غرب كشور همچون ارتفاعات ميمك، قصرشيرين و قلاويزان در اشغال عراق باقي ماند و شهرهاي قصرشيرين، سومار، مهران و ... همچنان زير ديد و تير دشمن بود. در حقيقت، عمليات بيت‌المقدس، عراق را وادار به عقب‌نشيني سراسري كرد و ناچار به اقداماتي دست زد تا سه نقطه ضعف عمده خود را بپوشاند:
1ـ با اتخاذ خطوط پدافندي مناسب متكي به عوارض طبيعي در نوار مرزي از فكه به بالا، رخنه‌پذيري خود را منتفي كرد.
2ـ طول خطوط پدافندي خود را كاهش داد.
3ـ موجب صرفه‌جويي در نيرو و در نتيجه ايجاد نيروي احتياط متحرك در سپاه‌ها شد.
در اين مرحله از جنگ، عراق خواستار كوشش‌هاي ميانجي‌گرانه شد.

4- وضعیت نظامی عراق در پایان جنگ

ارزیابی استراتژی تهاجمی
 
ارتش عراق در ماه‌هاي پاياني جنگ بر ایران برتری داشت. مهم‌ترين عوامل اين برتري چنين بود:
1ـ اتفاق نظر بين‌المللي به ويژه شوروي و امريکا براي پايان دادن به جنگ.
2ـ استفاده وسيع عراق از سلاح‌هاي شيميايي و سکوت مجامع جهاني در برابر اين اقدام عراق.
3ـ بسته شدن راه‌کارهاي عملياتي و ضرورت يافتن راه‌کارهاي جديد که نياز به تجهيزات پيشرفته داشت و فن‍آوري آن در اختيار جمهوري اسلامي نبود.
4ـ عدم تمرکز تجهيزات نظامي موجود در کشور در سازماني که عمل کننده اصلي در جنگ بود (سپاه).
5 ـ مهم‌تر از همه، عقب‌ماندگي اساسي ايران از نظر تجهيزات نظامي پيشرفته بود. به ويژه بعد از سال 1363 به دو علت توازن ابزارهاي پيشرفته به نفع عراق سنگيني مي‌کرد: 1ـ تحريم همه‌جانبه کشورهاي جهان در واگذاري تجهيزات هر چند عمومي نظامي به ايران. 2ـ کاهش توان اقتصادي کشور براي خريد اقلام نظامي.
البته افزايش روزافزون توان نظامي عراق امر مبهمي نبود که ايران در ارزيابي‌هاي نظامي خود از آن غافل شده باشد، ولي توجه به يک امر مهم ضروري است و آن اينکه هم‌زمان با تحولاتي که با پيروزي‌هاي ايران در جبهه‌هاي جنگ حاصل شد ـ و بيشتر از خسارتي که ايران به ارتش عراق وارد کرد ـ نظام جهاني به تجهيز و تقويت عراق پرداخت. به عنوان مثال، پس از آنکه آشکار شد عراق توان پيشروي در خاک ايران را ندارد، فرانسه در بهمن 1359 اقدام به فروش هواپيماهاي ميراژ به عراق کرد. همچنين پس از آنکه توان نظامي ايران در طرح‌ريزي عمليات خيبر مشخص شد، سلاح‌هاي شيميايي به طور گسترده به عراق فروخته شد و براي فشار بيشتر به ايران و تهديد جريان فروش نفت و محدود ساختن منابع ارزي ايران، فرانسه هواپيماهاي سوپر اتاندارد و موشک‌هاي اگزوسه را به عراق فروخت. اين روند پس از عمليات بدر با فروش ميگ 25 روسي ادامه يافت و پس از عمليات کربلاي5 سلاح‌هاي شيميايي موثرتر و كشنده‌تر همچون سيانور، به عراق داده شد. در سال 1366 نيز با تغييراتي در بُرد موشک‌هاي اسکاد ـ بي، عراق توانست تهران و شهرهاي دورتر را هدف قرار دهد. در حقيقت تحولات نظامي عراق از توان داخلي آن کشور ناشي نمي‌شد بلکه قدرت‌هاي بزرگ اصلي‌ترين عامل در تجهيز و تقويت عراق بودند.
عراق، کشور توسعه نيافته‌يي كه در آغاز جنگ فاقد فن‍آوري پيشرفته نظامي بود، در طول جنگ از انواع سلاح‌ها و ادوات نظامي پيشرفته که داراي جديدترين فن‍آوري‌ها بودند، بهره‌مند شد. اين سلاح‌ها درپي هر پيروزي نيروهاي ايران در اختيار عراق قرار مي‌گرفت. همچنين، امريکا هم‍زمان با تحريم اقتصادي ايران در 3 آبان 1366، قطعات رايانه‌اي پيشرفته که عراق را قادر مي‌ساخت بُرد موشک‌هاي اسکاد ـ بي را به 1200 کيلومتر برساند، در اختيار اين کشور قرار داد. علاوه بر آن، ساير کشورها نيز در مقاطع مختلف انواع مهمات، خودرو، تجهيزات مخابراتي و ... را در اختيار عراق قرار دادند. اين در حالي بود که چند دفتر وزارتي و شرکت‌هاي دولتي ايران در کشورهاي غربي به ويژه انگلستان به بهانه خريد سلاح‌ براي ايران بسته شد. از سوي ديگر، ايران به طور کامل در تحريم تسليحاتي، تجهيزاتي و اقتصادي غرب و امريكا بود؛ حتي دولت سوئد براي جلوگيري از فروش قايق موتوري با ظرفيت پايين به جمهوري اسلامي، فشار زيادي به شرکت‌هاي سوئدي و مراکز ايراني در سوئد وارد آورد. همچنين هر بازرگان غربي كه احتمال داده مي‌شد واسطة خريد براي ايران است، دستگير مي‌شد و تحت فشار قرار
مي‌گرفت.

5- عراق و اسرای ایرانی
نظاميان عراقي‌ به هنگام اسير كردن ايرانی‌ها و قبل از ثبت نام آنها و اسكانشان در اردوگاه‌هاي ويژه، هيچ تعهدي براي حداقل جان اسيران نداشتند و مانعي بر سر راه خود براي شكنجه و آزار و اذيت اسيران نمي‌ديدند؛ زيرا صليب سرخ جهاني از اين اسيران آمار و نام و نشاني در دست نداشت و به همين دليل مرگ اسيران دردسري براي رژيم عراق و نظاميان آن ايجاد نمي‌كرد و موجب بازخواست احدي نمي‌گرديد. لذا مأموران عراقي‌ بدون هيچ دغدغه‌اي اسيران را شكنجه مي‌كردند و بي‌رحمانه‌ترين و ضد انساني‌ترين اعمال را در مورد آنها روا مي‌داشتند.
گواه روشن اين ادعا خاطرة يكي از آزادگان عزيز به هنگام اسارت مي‌باشد، او مي‌گويد: «ناگهان تعدادي از سربازان را به سمت ما گسيل داشتند. اسراي مجروح را از اسرای سالم جدا كردند ـ ما اغلب مجروح بوديم ـ و بعد آنها را به كمك قنداق تفنگ به سمت گودالي كه مشاهده مي‌شد راندند، جايي كه بي‌شباهت به گودال قتلگاه نبود. عدة كثيري مجروح در گودي قتلگاه روي هم افتاده بودند و ضجه مي‌زدند ما نيز روي آنها سرازير شده بوديم ... تشنگي و عطش بر ما غلبه كرده بود ... بيرون گودي عده‌اي نظامي سلاح به دست ايستاده بودند و چند تن ديگر اسيران جديد را با لگدي كه به كمرشان مي‌زدند به خندق ما پرت كردند ... ناگهان يكي از افسران با قمقمه‌اي از آب سر رسيد ... چند تن را بالا كشيدند و كمي آب دادند. با یک دوربین فیلم‌برداری از این صحنه گزارشی تهیه می‌کردند. گزارش که تمام شد افسر عراقی باقي آب را در مقابل لبان ترك خورده از عطش ما روي خاك ريخت و خندة كريهي كرد و رفت.»
يكي ديگر از آزادگان عزيز دربارة رفتار عراقي‌ها با آنها در هنگام اسارت مي‌گويد:
«دست‌هامان را بستند و بر كجاوه‌هاي عريان موتوريزه نشاندند و از شهرها عبورمان دادند. مردم اطراف خيابان قلوه‌سنگ‌ها را به سوي ما پرتاب مي‌كردند، بچه‌هاي بي‌گناه با چوب به دنبال ما مي‌دويدند و پيرزنان پا به گور به رويمان تف مي‌انداختند...»
آزاده‌اي ديگر در مورد وضعيت محلي كه آنها آنجا استراحت مي‌كردند، مي‌گويد:
«در بغداد قريب ششصد الي هفتصد نفر را در سالني جاي داده بودند. در محلي كه ما بوديم سه سالن داشت. با يك حساب سرانگشتي مي‌شد حدس زد كه نزديك به دو هزار نفر در اين محل زندگي مي‌كنند. شش روز تمام شيره جانمان را كشيدند. آنان كه ضعيف‌تر بودند. جان به جان آفرين تسليم كردند...»
خلاصه اينكه شكنجه، آزار و اذيت روحي و جسمي اسراي ايراني به هنگام اسارت بسيار شديدتر و ضدانساني‌تر از آنچه كه در خاطرة چند آزادة عزيز بيان گرديد مي‌باشد و اينها تنها گوشه‌اي از اعمال وحشيانة عراقي‌ها به هنگام اسارت رزمندگان اسلام بوده است. آنها لحظه‌اي از شكنجة اسرا دست برنداشته آنها را در بدترين شرايط روحي و جسمي قرار مي‌دادند، به تغذيه آنها اصلاً توجهي نمي‌شد و گاه حتي چند روز به آنها غذا نمي‌دادند و به مجروحان نيز اعتنايي نمي‌كردند و بسياري از آنها به همين علت جان خود را از دست مي‌دادند.

1-5 رفتار عراقي‌ها با اسيران ايراني در اردوگاه‌ها
ايران و عراق هر كدام از همان سال‌هاي اوايل جنگ يكديگر را متهم به بدرفتاري و حتي كشتن اسيران جنگي
كردند. به عنوان مثال جمهوري اسلامي ايران در 25 آذر 1360 طي يادداشتي كه براي دبيركل سازمان ملل متحد ارسال كرد، اعلام نمود كه عراق افراد غيرنظامي و اسيران جنگي را شكنجه داده و به قتل رسانده است. ايران در تمام سال‌هاي جنگ نيز در نامه‌هايي به دبيركل، گوشه‌اي از تخلفات عراق از كنوانسيون ژنو و بدرفتاري و خشونت با اسيران جنگي را اعلام‌ مي‌كرد؛ در مقابل آن، شوراي امنيت سازمان ملل هيچ واكنشي درخور مسئولیت خود در برابر آن انجام نداد و در 15 بيانيه‌اي نيز كه درباره جنگ (البته براي پاسخ به شكايات هر دو كشور) صادر كرد، در اين باره سكوت نمود و تنها از طرف‌هاي درگير خواست كه به كليه اصول و قواعد حقوق بين‌الملل انسان‌دوستانه، كه براي درگيري‌هاي مسلحانه وضع شده‌است، پايبند باشند.
به هر حال، گذشته از شكايات ايران عليه عراق در زمينه بدرفتاري با اسيران ايراني، بر كسي پوشيده نيست كه رژيم ظالم عراق لحظه‌اي از شكنجه و آزار و اذيت اسيران در بند دست برنداشته و اين عزيزان را در بدترين شرايط روحي و جسمي قرار مي‌داد. در اينجا نمونه‌هايي از رفتار مأموران عراق با اسيران ايراني از زبان چند تن از آزادگان نقل مي‌شود:

ـ وضعيت بهداشتي اسيران و نحوه برخورد عراقي‌ها با آنها
عراقي‌ها از لحاظ بهداشتي اصلاً به اسراي ايراني توجهي نداشتند و بسياري از اسراي مجروح جان خود را به خاطر بيماري‌هاي جزئي و زخم‌هاي وارده از دست داده و يا به راحتي دست و پاي آنها را به خاطر اينكه زخمي شده بود، از بدنشان جدا مي‌كردند. يكي از آزادگان عزيز در اين باره مي‌گويد: «به اردوگاه وارد شديم ... جايي كه در بيمارستان‌هايش دست شكسته را مي‌بريدند و پاي مجروح را قطع مي‌كردند. كسي دغدغة معالجة اسير را به دلش راه نمي‌داد ... هنگامي كه يك زخم ساده با مراقبت‌هاي ويژة!! آنها عفونت مي‌كرد، عميق مي‌شد و ... آنها با قيافه‌اي دلسوزانه! مي‌گفتند راهي جز قطع عضو وجود ندارد! اين قان‌قارياست و ممكن است موجب مرگ اسير شود.

ـ شكنجه و آزار و اذيت اسيرانشكنجه امري عادي در اردوگاه‌هاي اسرا بوده است طوري كه هر امر كوچكي سبب مي‌شد كه بهانه‌اي براي شكنجه اسيران ايراني به دست عراقي‌ها شود. يكي از آزادگان مي‌گويد: «... آنها هر روز ما را در گوشة حياط روي هم كپه مي‌كردند و شلاق مي‌زدند تا بلندي شلاقشان به هدر نرود و نوك گزندة كابل‌هاشان تلف نشود.»
 همچنين يكي از موارد شكنجه در اردوگاه‌هاي عراقي "قانون سربه‌زيري" بوده است به اين صورت كه اسراي ايراني ملزم بودند كه در برابر عراقي‌ها هميشه سرشان پايين باشد و در صورتي كه اين قانون اطاعت نمي‌شد شكنجه‌هاي سخت‌تري در انتظار آنها بود. تنها هنگام بازديد مأموران صليب سرخ از اسرا مي‌خواستند كه اين قانون را رعايت نكنند و آن هم به اين دليل بوده است كه مأموران مزبور گزارش‌هايي عليه منافع عراق در اين زمينه به سازمان ملل ارائه ندهند.

ـ وضعيت آسايشگاه‌هاعراقي‌ها اسراي ايراني را در بدترين جاها اسكان مي‌دادند و طوري آنها را در آسايشگاه‌ها تقسيم مي‌كردند كه متحمل سخت‌ترين عذاب و شكنجه روحي و جسمي مي‌شدند. در اين زمينه به خاطرات يكي از آزادگان اشاره مي‌كنيم كه مي‌گويد: «چهل نفرمان را در اتاقي چهار نفره حبس كردند كه فقط روزنه‌اي كوچك در قسمت بالاي يكي از ديوارهايش داشت. درِ اتاق آن‌قدر باز نمي‌شد كه آدمي جاي آن را فراموش مي‌كرد.»
يكي از آزادگان عزيز كه در اردوگاه رُمّاديه 10، به مدت 5 سال اسير بود، وضعيت رفاهي، آموزشي و بهداشتي اسيران ايراني را چنين تشريح مي‌كند:
«ما از حداقل امكانات رفاهي برخوردار بوديم. جاي سكونت ما براي تعداد نفراتي كه در آن زندگي مي‌كرديم بسيار كوچك بود. آسايشگاه ما از حمام و دستشويي كافي برخوردار نبود و آن هم ما فقط هر روز يك بار و در ساعت مشخص به محوطه آسايشگاه آمده و به دستشويي مي‌رفتيم كه آن هم به خاطر سوت دژبان اكثراً نمي‌توانستند يا فرصت نداشتند كه به دستشويي بروند.
كيفيت غذاي ما بسيار بد بود و از نظر كمّي نيز بسيار پايين بود به طوري كه بر اساس استاندارد پزشكي معدة اسراي ايراني غيرطبيعي و منقبض شده بود.»
او مي‌افزايد: «اردوگاه‌هاي عراقي داراي امكانات بهداشتي بسيار پاييني بود. به عنوان نمونه اسراي ايراني حق نداشتند حتي ماهانه يك بار استحمام نمايند و گاهي با يك تيغ ده نفر از اسرا سر و صورت خودشان را اصلاح مي‌كردند. داروها و ديگر امكانات بهداشتي كه صليب سرخ، در اختيار آنها مي‌گذاشت تا به اسرا تحويل بدهند خودشان استفاده مي‌كردند طوري كه يك روز به خاطر اعتراض بنده به اين وضعيت نزد مأموران صليب سرخ، از طرف نگهبان احضار و تنبيه شدم و به همين خاطر يك روز كه به بهداري مراجعه كردم تا دندان پوسيده‌ام را بكشم، بهدار يك دندان سالم من را همراه آن كشيد که ريشة آن در لثه‌ام ماند و تا آخر اسارت اذيتم مي‌كرد تا اينكه به ايران بازگشتم و آن را مداوا نمودم و...»
به لحاظ آموزشي، آنها نه تنها كمكي به آموزش اسيران نمي‌كردند، بلكه امكانات آموزشي‌اي كه صليب سرخ براي اسيران ايراني تحويل آنها مي‌داد نيز براي خودشان برمي‌داشتند.
اين موارد گوشه‌اي از رفتار بسيار غيرانساني نظاميان عراقي‌ با اسيران ايراني بوده است و واقعيت امر چيزي بسيار شديدتر و بي‌رحمانه‌تر از آنچه كه گفته شد، مي‌باشد. عراقي‌ها اسيران ايراني را به بهانه‌‌اي كوچك روزها در تشنگي و گرسنگي نگه می‌داشتند و پس از آن با باتوم و كابل به شكنجه آنها مي‌پرداختند طوري كه يكي از اسيران عزيز در زير شكنجه‌هاي آنها و آن هم به خاطر يادآوري منشور ژنو دربارة اسيران جان خود را از دست داد.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: وضعیت نظامی عراق در جنگ÷ دفاع متحرک÷ جیش الشعبی


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

دلايل و اهداف آغاز جنگ عراق و ایران

دلايل و اهداف آغاز جنگ عراق و ایران

1ـ رقابت ايدئولوژيكي عراق با ايران
2ـ برقراري حاكميت مطلق بر اروندرود
3ـ تجزيه خوزستان از ايران
4ـ سرنگون كردن دولت ايران
5ـ ايفاي نقش ژاندارم منطقه
6ـ رهبري جهان عرب
7ـ ادعا در مورد جزاير سه‌گانه ايراني در خليج‌فارس

عوامل مختلفي در وقوع جنگ ايران و عراق مؤثر بود: اختلافات تاريخي؛ تلاش عراق براي برقراري حاكميت مطلق بر اروندرود؛ اقدام ارتش عراق به تصرف قسمتي از اراضي ايران در جبهة مركزي؛ تصميم رژيم عراق به تجزيه استان خوزستان از ايران و مطامع آن در مورد جزاير سه‌گانه ابو‌موسي، تنب بزرگ و تنب كوچك؛ اهداف ارضي و مرزي عراق؛ تفاوت ايدئولوژيكي سيستم حكومتي دو كشور؛ جلوگيري از تحقق اهداف انقلاب اسلامي در ايران و تأثير آن بر موج بيداري مردم منطقه و عراق و تهديد نظام حكومتي اين كشور توسط شيعيان عراق؛ سرنگون ساختن دولت جمهوري اسلامي ايران؛ تلاش رژيم عراق براي عهده‌دار شدن ژاندارمي خليج‌فارس و رهبري جهان عرب. دراينجا به برخي از اين عوامل به اختصار پرداخته مي‌شود:

1ـ رقابت ايدئولوژيكي عراق با ايران

يكي از اهداف صدام براي تجاوز به ايران اسلامي، رقابت ايدئولوژيك با انقلاب اسلامي ايران بود. صدام به ايدئولوژي حزب بعث معتقد بود و قهرمان تحقق آن به شمار مي‌رفت. اين ايدئولوژي با طرح شعارهايي چون: وحدت جهان عرب، سوسياليسم، ناسيوناليسم عربي و غيره در پي متحد ساختن اعراب و جلب توجه آنان به رهبري حزب بعث عراق بود. در مقابل، انقلاب اسلامي ايران و شعارهاي آن جاذبه بيشتري براي ملت‌هاي عرب [منطقه خاورميانه] داشت و رقيبي سرسخت براي ايدئولوژي بعثي محسوب مي‌شد. لذا صدام حسين ناچار بود براي تحقق اهداف خود و تثبيت ايدئولوژي بعثي، به رويارويي با انقلاب اسلامي ايران و اصول و مباني آن بپردازد.
از سوي ديگر، حكومت عراق با حمله به ايران مي‌توانست توجه مردم خود را از مسائل داخلي عراق به خارج معطوف كند. انقلاب اسلامي با طرح شعارهاي اسلامي و پرجاذبه خويش، به‌طور طبيعي نخستين مناطقي را كه تحت تأثير خود قرار مي‌داد، كشورهاي همسايه‌اش بودند. در ميان همسايگان ايران، كشور عراق با داشتن 62 درصد شيعه، خطر را بيش از ديگر كشورها احساس مي‌كرد. خطري كه باعث بروز تظاهرات و راهپيمايي‌ها و ديگر حركت‌هاي اعتراض‌آميز مردمي به رهبري آيت‌الله سيد محمدباقر صدر شده بود. سركوبي اين حركت‌ها و به شهادت رساندن آيت‌الله صدر و خواهرش مي‌توانست موج خصومت ميان مردم و حكومت بعثي را افزايش دهد. صدام احتمالاً به اين موضوع مي‌انديشيد كه حمله به ايران و تضعيف، تحقير يا سرنگوني آن، هم منبع خطر را تضعيف يا نابود مي‌كند و هم مردم عراق متوجه يك دشمن خارجي مي‌شوند و براي حفظ وحدت ملي از حركت‌هاي اعتراض‌آميز نسبت به حكومت بعثي دست برمي‌دارند.

2ـ برقراري حاكميت مطلق بر اروندرود

برخي معتقدند در بين عوامل مختلف، اختلاف ايران و عراق بر سر اروندرود، اصلي‌ترين عامل وقوع جنگ بوده است. به اعتقاد آنها مسئله اروندرود چندين بار به تيرگي روابط دو كشور و حتي قطع رابطه انجاميد و دو كشور ايران و عراق تا مرز جنگ پيش رفتند تا اينكه در نهايت عراق كه در موضع ضعف بود، در سال 1975، طي قرارداد الجزاير، خواستِ ايران را مبني بر حاكميت مشترك دو كشور بر اروندرود پذيرفت. اما همواره به دنبال فرصتي بود تا اين قرارداد را لغو نمايد. صدام در سخنراني‌هايش، پيش از جنگ و در جريان حمله به ايران، همواره اعتراف مي‌كرد كه جنگ را براي لغو قرارداد الجزاير و استقرار دوباره حاكميت عراق بر اروندرود (شط‌العرب) آغاز كرده است.
وزير امور خارجه عراق در نامة خود به دبيركل سازمان ملل متحد در 21 سپتامبر 1980 (30 شهريور 1359) تصريح كرد كه دولت عراق در نظر دارد به مواضع قبل از سال 1975 بازگردد و كنترل كامل شط‌العرب را در دست گيرد.
صدام حسين در 17 سپتامبر 1980 (26 شهريور 1359) در جلسه فوق‌العاده مجمع ملي عراق با پوشيدن لباس نظامي‌ و با صدايي نظير صداي جمال عبدالناصر ـ موقعي كه كانال سوئز را ملي اعلام كرد ـ سخنراني مفصلي ايراد نمود و طي آن لغو موافقت‌نامه الجزاير در 6 مارس 1975 و قراردادهاي وابسته به آن را اعلام کرد. وي در بخشي از سخنان خود گفت:
« ... بنابراين روابط حقوقي در شط‌العرب بايد به آنچه قبل از 6 مارس 1975 بود، برگردد. اين رودخانه بايد، با تمام حقوق مقرر كه ناشي از حاكميت كامل بر آن باشد، هويت عربي واقعي خود را ـ همان‌طور كه نام آن و حقيقت امر در طول تاريخ بوده است ـ دوباره بازيابد. ... ما اين تصميم تاريخي را براي به دست آوردن حاكميت كامل بر اراضي و آب‌هاي خود گرفتيم و عليه هر كس كه بخواهد با اين تصميم مشروع ما مخالفت نمايد با تمام قدرت و شايستگي مقابله خواهيم نمود.»
در پي اعلام اين تصميم، دولت عراق به منظور بازگشت وضع اروندرود به دورة قبل از انعقاد عهدنامة مرزي و حسن هم‌جواري سال 1975 اقدامات لازم را به عمل آورد. از جمله مقامات بندري عراق به كاركنان خود در داخل و خارج ابلاغ كردند راهنمايي كشتي‌ها، صدور اجازه حركت آنها و دريافت عوارض بندري بايد تماماً به دست عراقي‌ها انجام شود. اين مقامات همچنين هماهنگي لازم را با آژانس‌هاي بين‌المللي به عمل آوردند و از آنها درخواست كردند كه صاحبان كشتي‌ها به كاركنان و خدمه كشتي‌هاي خود دستور دهند تا براي دريافت خدمات كشتي‌راني فقط از راهنمايان عراقي كمك بخواهند و براي ورود به اروندرود و خروج از آن نيز از مقامات عراقي اجازه بگيرند و پرچم عراق را ـ حتي اگر مقصد آنها، بنادر ايران باشد ـ بر فراز كشتي‌هاي خود، برافرازند.
دولت عراق براي تسلط و حاكميت مطلق بر اروندرود ناگزير بود دو ساحل آن را در اختيار گيرد تا اين آبراه به صورت يك رودخانه داخلي عراق درآيد. سعدون حمادي در نامه‌اي به سازمان ملل در اين مورد مي‌نويسد:
«به منظور تضمين حاكميت مطلق عراق بر شط‌العرب كه رودخانه‌اي ملي باشد و براي اينكه در موضعي باشيم كه ما را قادر به اعمال حاكميت مطلق سازد، ناگزيريم كه كرانه شرقي اين آبراه را ... حفظ و تأمين نماييم.»
دولت عراق آن قسمت از اراضي را كه ادعا مي‌كرد بر طبق موافقت‌نامة 1975 الجزيره بايد به آن دولت مسترد مي‌شد با توسل به زور به اشغال خود درآورد. پس از اشغال اين اراضي (مناطق سيف‌سعد، زين‌القوس و ميمك)، ژنرال عدنان خيرالله وزير دفاع عراق در 19 شهريور 1359 اعلام كرد كه نيروهاي مسلح عراق به مرزهاي بين‌المللي رسيده‌اند. وي اضافه كرد: «ما تمام سرزمين‌هايي را كه ايران با زور تصرف كرده بود، دوباره پس گرفتيم و اختلافات خود را با ايران در مورد سرزمين‌هاي مذكور حل كرديم.»
دولت عراق نيز در همان تاريخ اعلام كرد تمام اراضي‌اي را كه ايران در بازگرداندن آن به موجب موافقت‌نامة الجزيره كوتاهي كرده بود، آزاد كرده است. وزير دفاع عراق وسعت مناطقي را كه ارتش آن كشور به اشغال خود درآورد 324 كيلومترمربع اعلام كرد، ولي سعدون حمادي طي مصاحبه‌اي در سازمان ملل اين رقم را 400 كيلومترمربع ذكر كرد.
البته ادعاي عراق مبني بر عدم استرداد اين اراضي، هيچ‌گونه مبناي قانوني نداشت و تنها ناشي از سياست‌هاي توسعه‌طلبانه عراق بود، زيرا در سال 1975 كميته‌اي متشكل از نمايندگان ايران، الجزاير و عراق با موافقت دولت عراق، مرزهاي زميني بين دو كشور را ابتدا بر روي نقشه و سپس با نصب ميله‌هاي مرزي بر روي زمين معين و مشخص كرده بود.

3ـ تجزيه خوزستان از ايران

دولت عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، تلاش‌هاي گسترده‌اي را براي تجزيه استان خوزستان آغاز كرد. مشكلات موجود ناشي از انقلاب و ضعف دولت مركزي ايران فرصت خوبي براي دولت عراق فراهم كرد تا مطامع توسعه‌طلبانه خود را درباره خوزستان به اجرا گذارد. از همان روزهاي نخست پيروزي انقلاب، عراق حقايق تاريخي مربوط به خوزستان را تحريف كرد. اين اقدام با چاپ فراوان نقشه‌هاي جغرافيايي جعلي كه در آن بخش‌هايي از سرزمين ايران، مانند خوزستان و بلوچستان از كشور تفكيك شده بود، همراه بود. در يكي از اين نقشه‌ها، تمام دامنه‌هاي جنوبي زاگرس و حتي مناطق سه هزار ساله آريانشين جزء منطقه "عربستان" بزرگ (شامل خوزستان و نواحي اطراف آن) آورده شده بود. بدين معنا كه اين محدوده مي‌بايست از ايران جدا و ضميمة عراق مي‌شد. تلاش دولت عراق براي تغيير اسامي تاريخي و جغرافيايي سرزمين ايران ـ مانند شيوة رژيم اسرائيل طي 40 سال گذشته كه ابتدا اسامي تاريخي سرزمين‌هاي عربي را تغيير داد، سپس آنها را اشغال و بعد از مدتي ضميمة خاك خود كرد ـ نيز قابل ذكر است.
پس از انقلاب اسلامي ايران، بغداد بار ديگر به صورت پايگاه جنبش‌هاي تجزيه‌طلبانه خوزستان در آمد. كنترل نشدن دقيق مرزها در اوايل انقلاب، موجب شد تا مقادير زيادي اسلحه از عراق وارد خوزستان شود.
سفير عراق در بيروت در 3 نوامبر 1979 (12 آبان 1358) بهبود روابط ايران و عراق را به تحقق چند شرط از جمله اعطاي خودمختاري به اقليت عرب در ايران مشروط كرد. صدام حسين نيز در آوريل 1980 (فروردين 1359) طي سخناني خواستار به رسميت شناختن خوزستان (كه آن را عربستان ناميد) به عنوان يك منطقه عربي شد. طه‌ياسين رمضان نيز در اول ارديبهشت 1359 بر «پايبندي كشورش در گرفتن حق ملت عرب عربستان (خوزستان)» تأكيد كرد. در همان ماه نيز صدام حسين در مجمع شوراي ملي عراق گفت:
«هيچ‌وقت رسالت خود و مفهوم آن را از ياد نبرده‌ايم. ما فريادِ زنان عربي را كه در عربستان (خوزستان) به سر مي‌برند از ياد نخواهيم برد.»
بر پاية برخي گزارش‌ها، تجاوز عراق به ايران بر اساس طرح تجزيه خوزستان ايران ـ كه در وزارت امور خارجه انگليس تهيه شده بود ـ استوار بود. بر اساس اين طرح، قرار بود ارتش عراق با كمك شاپور بختيار و غلامعلي اويسي ، در مدت يك هفته استان خوزستان را به اشغال خود در آورند و سپس "جمهوري آزاد ايران" را تحت رهبري بختيار تشكيل دهند. پايتخت جمهوري جديد نيز مي‌بايست شهر اهواز باشد. كردستان ايران نيز پس از اشغال به اين جمهوري ملحق مي‌شد. طبق اين طرح پس از گذشت يك دوره، خوزستان به طور رسمي ضميمة عراق مي‌شد.

4ـ سرنگون كردن دولت ايران

دولت عراق تمايل خود را به سرنگون ساختن دولت جمهوري اسلامي ايران و يا تضعيف انقلاب اسلامي ايران هرگز پنهان نكرد. طه‌ياسين رمضان معاون اول نخست‌وزير و فرمانده ارتش خلقي عراق در مصاحبه اختصاصي با روزنامه الثوره ارگان رسمي حزب بعث در ژانويه 1980 اظهار كرد:
«ما بر اين نكته تأكيد مي‌كنيم كه جنگ به پايان نخواهد رسيد مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به كلي منهدم شود.»
وي افزود:
«هيچ كشوري در جهان قادر نيست بدون داشتن يك دولت قوي، متحديني در محافل بين‌المللي، اقتصادي مطلوب، منابع مالي و تداركات تسليحاتي اقدام به جنگ نمايد. جمهوري اسلامي ايران هيچ يك از اين امتيازات را ندارد.»
برآورد شده بود كه يك تجاوز سريع و قاطع مي‌تواند ايران را به زانو درآورد. بر همين اساس صدام حسين در ژوئية 1980 با اعتماد به پيروزي خود گفته بود:
«رهبري ايران بر روي شكست ما حساب مي‌كند و ما خواهيم ديد كه چه كسي پيروز خواهد شد.»

5ـ ايفاي نقش ژاندارم منطقه

از نظر حاكمان وقت عراق پيروزي انقلاب اسلامي ايران تعادل قوا را در منطقه خليج‌فارس به نفع عراق تغيير داد. اين مسئله در سخنان عدنان خيرالله وزير دفاع عراق به خوبي آشكار است. او مي‌گويد:
«عراق افسانه برتري ايران را در منطقه از ميان برده است.»
سقوط شاه كه ژاندارم غرب در خليج‌فارس بود، خلأ قدرتي در منطقه خليج‌فارس به وجود آورد. حتي قبل از آن، آخرين نخست‌وزير دوران شاهنشاهي ايران اعلام كرد كه ايران ديگر تمايلي به اجراي نقش ژاندارمي در خليج‌فارس ندارد.
صدام حسين براي تثبيت نقش خود به عنوان ژاندارم خليج‌فارس، در بهمن 1358 به انتشار منشور ملي اقدام كرد. وي در اين باره مي‌گويد:
«به عقيده ما تعهد كشورهاي خليج‌ به اين منشور به عنوان تعيين كنندة چارچوب كلي روابط في‍مابين، امنيت خليج‌ را تأمين مي‌كند. نگهبان امنيت خليج‌ فرزندان خليج‌ و كشورهاي آن هستند.»
از سوي ديگر، عراق با دامن زدن به نگراني بي‌مورد كشورهاي خليج‌فارس از انقلاب اسلامي ايران، توانست آنها را به طرف خود جلب كرده، عراق را به عنوان تنها سپر دفاعي در مقابل انقلاب اسلامي ايران معرفي كند. سعدون حمادي در اين زمينه گفته است:
«اگر عراق سقوط كند، پس از آن تمام كشورهاي خليج‌عربي (فارس) سقوط خواهند كرد.»
صدام حسين تجاوز عراق به ايران را دفاع از ملت عرب، كشورهاي خليج‌فارس و حفظ ويژگي "عربي بودن" خليج‌فارس عنوان مي‌كرد. وي در سخنراني راديويي خود در 28 سپتامبر 1980 در اين باره گفت:
«اين جنگ تنها براي ما نيست، بلكه بيشتر براي تمام اعراب و همچنين ويژگي عربي بودن خليج‌ است.» او اضافه كرد: «عراق از طرف ملت عرب و شهروندان خليج‌‌ مي‌رزمد.»

6ـ رهبري جهان عرب

صدام حسين رؤياي رهبري جهان عرب را نيز در سر مي‌پروراند. از نظر ايدئولوژيكي، رسالت تاريخي حزب بعث ايجاد يك امپراتوري به رهبري اين حزب بود. شعار حزب بعث "امه عربيه واحده، ذات رساله خالده" (امت عربي واحد، رسالتي جاويدان) است. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسيم به كشورهاي مختلف هميشه ملت واحدي را تشكيل مي‌داده‌اند و اكنون نيز بايد مرزهاي بين كشورهاي عربي از ميان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدي را تشكيل دهند. رسالت تاريخي حزب بعث احياي عظمت عصر جاهليت اعراب و امپراتوري‌هاي امويان و عباسيان است. به همين دليل، صدام جنگ عراق عليه ايران را قادسيه دوم يا قادسيه صدام ناميد.
صدام حسين در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت:
«ما بايد شمشيرهاي علي، خالد و سعد‌ابن ابي‌وقاص را براي مبارزه با اين گروه ستمگر و آموختن درس‌هاي تاريخي جديد به آنها، همانند نبرد باشكوه قادسيه از نيام درآوريم. نبرد با شكوه قادسيه تكبر و خودخواهي خسرو پرويز را نابود كرد و موانع اسلام را از ميان برداشت و بي‌ديني و ناداني و تجاوز را در اين منطقه ريشه‌كن كرد. ارتش دلير ما نيز در زين‌القوس و سيف‌ سعد همين كار را انجام داد.»
از طرف ديگر صدام حسين قصد داشت تا جنگ بين ايران و عراق را به جنگ ايران و اعراب مبدل سازد. وي بارها در سخنان خود اظهار كرده بود كه از جانب اعراب به پا خاسته است تا حقوق از دست رفته آنان را دوباره به دست آورد. صدام حسين در مصاحبه‌اي در 23 اسفند 1362 خطاب به اعراب گفت:
«ما كه برادرانتان هستيم، به نمايندگي از سوي شما، دفاع از سرزمين اعراب را آن گونه كه در خور است به عهده خواهيم گرفت.»
در اين زمان مصر با امضاي موافقت‌نامة "كمپ‌ديويد" نقش رهبري خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسين خود را براي پركردن خلأ رهبري مصر در جهان عرب، شايسته مي‌ديد.

7ـ ادعا در مورد جزاير سه‌گانه ايراني در خليج‌فارس

مقامات مسئول عراقي بارها در سخنان خود به مسئله جزاير سه‌گانه ايراني ابو‌موسي‌، تنب بزرگ و تنب كوچك اشاره كرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. اين‌گونه اظهارات از 6 ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ايران افزايش يافت. مقامات عراقي ضمن اينكه از ايران مي‌خواستند جزاير سه‌گانه را بازگرداند، عراق را متعهد به بازپس‌گرفتن اين جزاير مي‌دانستند.
صدام حسين نيز طي مصاحبه‌اي درباره امكان بازپس‌گرفتن جزاير سه‌گانه و مورد ديگري كه به آن اشاره نكرد، در تيرماه 1359 گفت:
«اكنون توان بازپس‌گرفتن جزاير و امكان به دست آوردن موردي كه آن را باز خواهيم گرفت، داريم؛ پس چه دليلي وجود دارد كه سكوت كنيم.»

به طور كلي اهداف عراق در تجاوز به ايران در سه سطح قابل بررسي است:
1‌ـ حمله به ايران با هدف انتقال مرز آبي دو كشور از خط‌القعر
(خط تالوگ) اروندرود به ساحل شرقي آن.
2‌ـ حمله به ايران با هدف جدا كردن استان خوزستان از ايران و ايجاد كشوري مجزا تحت سلطه عراق با نام عربستان.
3‌ـ حمله به ايران با هدف فروپاشي نظام جمهوري اسلامي و روي كار آمدن دولتي غرب‌گرا به جاي آن.
ولي اهداف ديگري نيز براي عراق وجود داشت كه در صورت برآورده شدن يكي از اهداف سه‌گانه بالا، آن اهداف نيز قابل دسترسي بود. عمده‌ترين هدف عراق به دست آوردن نقش ژاندارمي خليج‌فارس به جاي ايران و برتري كامل سياسي نظامي بر ساير كشورهاي خاورميانه و به ويژه كشورهاي منطقه بود.
نكته‌اي را كه بايد به آن توجه كرد و مي‌تواند در بررسي علل آغاز جنگ مؤثر باشد، شرايط زماني است كه جنگ عراق عليه ايران آغاز مي‌شود. در اين زمان نظام بين‌المللي بين امريكا و اتحاد جماهير شوروي سابق تقسيم شده و جنگ سرد بين امريكا و شوروي در جريان است. در اين دوره كشورهاي جهان از جمله ايران و عراق به نوعي تحت نفوذ و سيطرة يكي از دو قدرت برتر قرار دارند. ايران در دورة پهلوي، تحت نفوذ امريكا بود و يكي از كشورهاي اقماري اين ابرقدرت محسوب مي‌شد اما پيروزي انقلاب اسلامي به دوران تسلط امريكا بر ايران پايان داد و ايران به عنوان كشوري آزاد و مستقل، دوران جديدي از حيات خود را آغاز كرد. در اين بين آنچه بيش از حد قابل توجه بود عدم وابستگي انقلاب ايران به ابرقدرت ديگر (شوروي سابق) بود. ايران موفق شده بود بدون ارتباط با يكي از دو ابرقدرت و ساير قدرت‌ها، انقلاب خود را به پيروزي رسانده، نظام جمهوري اسلامي را تأسيس نمايد و به حيات سياسي و اجتماعي و اقتصادي خود به صورتي مستقل ادامه دهد. اين مسئله خوشايند دو ابرقدرت به ويژه امريكا نبود لذا اين كشور همواره تلاش مي‌كرد تا مانع از موفقيت اين تجربة جديد در جهان شود. به همين دليل توطئه‌هاي بي‌شماري عليه انقلاب اسلامي ايران تدارك ديده شد. از جمله اين اقدامات مي‌توان به بحران‌هاي منطقه‌اي در كردستان، خوزستان، گنبد، سيستان و بلوچستان، كودتاي نوژه و ... اشاره كرد. هيچ‌يك از اين اقدامات خوشبختانه به نتيجه نرسيد و انقلاب اسلامي ايران به حيات خود ادامه داد. با خنثي شدن توطئه‌هاي فوق عليه ايران، تنها راه باقيمانده براي سركوب انقلاب اسلامي، تحميل يك جنگ تمام عيار به ايران بود. برخي تحليلگران و صاحب‌نظران سياسي معتقدند كه هم‌سويي منافع امريكا، عراق و كشورهاي منطقه با يكديگر سبب به وجود آمدن جنگي گسترده عليه ايران شد كه در صورت شكست ايران در اين جنگ، هر يك از كشورهاي مورد نظر به نوعي به اهداف و مقاصد خود دست مي‌يافتند.
در هر حال، پذيرش هر كدام از اين علل به عنوان علت اصلي شروع جنگ عراق عليه ايران مشكل است، اما تركيب همة اين عوامل زمينه و موقعيت را براي اهداف جاه‌طلبانه صدام فراهم ساخته بود. خصوصاً اينكه با سقوط رژيم شاه، امريكا از انقلاب اسلامي و شعارهاي آن ناخرسند بود.


منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ




:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: دلايل و اهداف آغاز جنگ عراق و ایران


جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

زمينه‌هاي جنگ ایران و عراق  پيشينة تاريخي اختلافات مرزي عراق با ايران

زمينه‌هاي جنگ ایران و عراق

پيشينة تاريخي اختلافات مرزي عراق با ايران

سابقة اختلافات ايران و عراق به دوره‌اي برمي‌گردد كه عراق، جزء امپراتوري عثماني بود. اختلافات ايران و دولت عثماني در طول چهار قرن
(1914-1514) با وجود انعقاد بيش از هجده قرارداد صلح و چندين پروتكل مرزي، همچنان حل نشده ماند و اين منازعات به دولت تازه تأسيس عراق پس از جنگ جهاني اول منتقل گرديد.
در اين قسمت به برخي از اختلافات ايران و عثماني و معاهداتي كه بين دو كشور در دوره قاجار و پهلوي به امضا رسيد، اشاره مي‌كنيم:
در اواخر دوره فتحعلي شاه، مسئله رفت و آمد ايلات چادرنشين در مناطق مرزي ميان دو كشور باعث بروز درگيري‌هايي شد. عباس ميرزا براي تثبيت اوضاع به غرب لشكر كشيد و تا بغداد پيش رفت. دولت عثماني ناچار تقاضاي صلح كرد و پس از مذاكرات نمايندگان ايران و عثماني در شهر "ارزنة‌الروم"، معاهده اول ارزنة‌الروم (1238ﻫ / 1823م) بين دو دولت به امضا رسيد. با وجود شكست عثماني در اين جنگ، معاهده مزبور هيچ تغييري در مرزهاي دو كشور به وجود نياورد.
در دوره محمد شاه نيز اختلافات ايران و عثماني بالا گرفت كه در نهايت با وساطت دولت روسيه و انگليس، عهدنامه دوم ارزنة‌الروم بين دو كشور منعقد شد. بر اساس اين قرارداد طرفين از دعاوي و مطالبات نقدي خود (به استثناي خسارات) صرف‌نظر كردند. همچنين دولت ايران قبول كرد به شرط اينكه دولت عثماني حاكميت ايران بر اراضي شرق "ذهاب" و "كرند" را بپذيرد، از دعاوي خود درباره اراضي غرب ذهاب دست بردارد. ايران همچنين پذيرفت از ادله‌اي كه حاكميت آن را بر "سليمانيه" مسجل مي‌ساخت، دست بكشد به شرط آنكه عثماني حاكميت ايران بر شهر و بندر "محمره" (خرمشهر) و جزيره "الخضر" (آبادان) و اراضي ساحل شرقي "اروندرود" را (كه در تصرف ايران بود) بپذيرد. عثماني نيز متعهد شد تا حق تردد كشتي‌هاي ايراني را در اروندرود ـ كه در تصرف ايران بود ـ به رسميت شناخته، مانع از آن نگردد. دو دولت همچنين اعلام آمادگي كردند كه براي امر تحديد حدود و تعيين سرحدات نمايندگاني را معرفي كنند تا با حضور دول واسطه، به انجام اين مهم بپردازند. ساير مواد عهدنامه مربوط به پناهندگان، حقوق و عوارض گمركي كالاها، خوش‌رفتاري با زائران، تعيين كنسول و جلوگيري از شرارت عشاير سرحدي است.
اما، امضاي اين معاهده نيز به اختلافات ايران و عثماني خاتمه نداد، تا اينكه با وساطت انگلستان، پروتكل سال 1911 به امضاي دو كشور رسيد. بر اساس اين پروتكل مقرر شد كميسيوني مركب از نمايندگان چهار دولت (روسيه، انگليس، عثماني و ايران) مطابق معاهده دوم ارزنة‌الروم تشكيل شود و به امر تعيين خطوط مرزي رسيدگي كند ولي تشكيل اين كميسيون نيز حاصلي در بر نداشت. متعاقب آن، نمايندگان چهار دولت در اسلامبول پروتكل سال 1913 را امضا کردند كه بر اساس آن، دو دولت روس و انگليس، مسئول تعيين مرز ايران و عثماني شناخته شدند و اروندرود به حاكميت عثماني و انگليس درآمد. كميسيوني براي اجراي اهداف اين پروتكل تشكيل شد كه در سال 1914 موقتاً مرزهاي دو كشور را علامت‌گذاري كرد.
با پايان جنگ جهاني اول و تجزيه امپراتوري عثماني، عراق از جمله كشورهايي بود كه از تجزيه عثماني تشكيل شد و تحت قيموميت انگلستان قرار گرفت و در سال 1921 به ظاهر به استقلال دست يافت. پس از تشكيل کشور عراق نيز اختلافات ايران و عراق همچنان ادامه پيدا كرد.
اولين اختلاف ايران و عراق بر سر تبعيد علماي شيعه به ايران بود كه به خاطر نقش علماي شيعه در انقلاب عراق صورت گرفت. تبعيد علماي شيعه به ايران مورد اعتراض دولت و ملت ايران قرار گرفت.
پس از تشكيل عراق، ايران به رسميت شناختن عراق را به حل اختلافات بر سر اروندرود (شط‌العرب) و همچنين محترم شمردن حقوق اتباع ايران موكول كرد. در سال 1929 دولت ايران پس از كسب اطمينان از طرف انگلستان و عراق مبني بر استرداد حقوق قانوني ايران در اروندرود، دولت عراق را به رسميت شناخت. اما برخلاف قول‌هايي كه به دولت ايران، براي احقاق حقوق آن در اروندرود داده بودند، بعدها معلوم شد كه عراق تصميم ندارد به تعهد خود عمل كند. اين عمل، ايران را واداشت تا رسماً به عراق اعلام نمايد كه تحديد حدود سال 1914 را فاقد اعتبار دانسته و آن را به رسميت نمي‌شناسد.
به اين ترتيب اختلافات ايران و عراق همچنان ادامه يافت تا اينكه در سال 1934 عراق شكايتي را به جامعه ملل تسليم کرد مبني بر اينكه، ايران قرارداد ارزنة‌الروم و پروتكل 1913 را ناديده انگاشته از مفاد آن تخلف مي‌نمايد. در نهايت ايران و عراق تحت فشار انگليسي‌ها، مصمم به حل اختلافات خود شدند.
در تاريخ 13 تير 1316 (1937) عهدنامه‌اي بين وزير امور خارجه عراق، ناجي‌الاصيل و وزير امور خارجه ايران، عنايت‌الله سميعي به امضا رسيد. اين عهدنامه در سال 1938 در مجالس دو كشور با اكثريت آراء به تصويب رسيد و در 30 خرداد 1317 اسناد آن بين دو كشور مبادله شد. در اين عهدنامه، پروتكل 1913 و صورت جلسات كميسيون تحديد حدود 1914 و نقشه‌هاي تهيه شده توسط دولت‌هاي روسيه و انگلستان مبناي تعيين مرز زميني دو كشور قرار گرفته و براي نخستين بار به واژه تالوِگ براي منطقه اروندرود (محدوده روبه‌روي بندر آبادان به طول 7 كيلومتر) اشاره شده است. به عبارت ديگر در اين عهدنامه از حق حاكميت دو كشور بر اروندرود بر مبناي خط تالوگ براي محدودة مشخصي ياد مي‌شود و بعدها اين مبنا در قرارداد 1975 الجزاير كل اروندرود را در بر گرفت.

منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: زمينه‌هاي جنگ ایران و عراق ÷ اختلافات مرزي عراق ب


سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات ضربت ذوالفقار

عملیات ضربت ذوالفقار
 
منطقه: جبهه مياني - ايلام و ميمك
هدف: بازپس‌گيري ارتفاعات ميمك
تاريخ:19/10 تا 20/11/1359
منطقه كوهستاني ميمك از نظر سياسي داراي پيچيدگي خاصي است كه آن را از ديگر مناطق عملياتي به كلي متمايز مي‌كند. بخشي از منطقه ميمك در زمان حكومت محمدرضا پهلوي طبق قرارداد 1975، به عراق واگذار كرد. امّا با توافق دو طرف، زمان انتقال آن به تعويق افتاد. از آغاز سال 1356 تلاش براي تعيين حدود مرزي آغاز گرديد. ليكن حكومت عراق كه شاهد بروز زمينه‌هاي انقلاب در ايران بود، با بهانه‌جويي، موضوع را معلق گذاشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز حكومت عراق باب مذاكره را مسدود نگه داشت، نامه‌هاي طرف ايراني را بي‌پاسخ گذاشت و در مقابل به تجاوزات مرزي پرداخت. عراق در صدد بود قرارداد 1975 را "كان لم يكن" اعلام كند، در نتيجه تعهد خود در مسئله اروند را نقض كند و مناطقي چون ميمك را با زور اسلحه به تصرف درآورد. دشمن با اين انديشه از 19/6/1359 هجوم گسترده خود را به ميمك آغاز كرد و پس از چند روز جنگ توانست آن را اشغال كند. براي بازپس‌گيري ميمك، عمليات ضربت ذوالفقار به فرماندهي لشكر 81 زرهي ارتش طرح‌ريزي و اجرا شد كه در موفقيت آن، عشاير، سپاه ايلام و هوانيروز ارتش با خلباناني چون احمد كشوري نقش برجسته‌اي داشتند.. اين عمليات به رغم محدوديت، نتايج ارزش‌مندي همچون تصرف ارتفاعات كله قندي و 620 در محور شمالي و ارتفاعات 525 و 540 در محور جنوبي در پي داشت. اين شكست براي ارتش عراق سنگين بود، و لذا براي بازپس‌گيري مناطق از دست داده حدود يك ماه كوشيد، امّا موفقيتي به دست نياورد.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات ضربت ذوالفقار


سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات لبيك يا خميني(ره)

عملیات گسترده لبيك يا خميني(ره)

شرح اول:

پس از آن كه ايران قطع‌نامه را پذيرفت، عراق با بهانه جويي‌هاي متعدد تهاجم خود را ادامه داد تا با تصرف خرمشهر و باختران، از موضع برتر و به عنوان طرف پيروز بر سر ميز مذاكرات صلح بنشيند و بتواند خواسته‌هاي خود را تحميل كند، بدين منظور در تاريخ 31/4/1367، ارتش اين كشور عمليات گسترده‌اي را با استعداد 6 لشكر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز با هدف دست‌يابي به جاده اهواز - خرمشهر و سپس تهديد خرمشهر، آغاز كرد.

در پي اين اقدام دشمن، امام خميني به سپاه پاسداران - كه مسئوليت اصلي اداره جنگ را به خصوص در سال‌هاي آخر آن، برعهده داشت - هشداد دادند كه از دست دادن خرمشهر به معناي فروپاشي سپاه است. اين هشدار نشان‌دهنده حساسيت فوق‌العاده وضعيت بود. در خوزستان جنگ بسيار شديد و سختي درگرفت؛ در سه روز دشمن دو بار براي تصرف جاده اهواز - خرمشهر حمله كرد ولي هر بار با مقاومت نيروهاي سپاه و بسيج عقب رانده شد. در تاريخ 3/5/1367 هم زمان با حمله به جنوب، ارتش عراق در جبهه مياني از قصرشيرين تا مهران نيز حمله كرد و براي هجوم سازمان منافقين در آن منطقه زمينه لازم را فراهم آورد. سپس هجوم نيروهاي ضدانقلابي مجاهدين خلق (منافقين) به منطقه باختران (كرمانشاه) شروع شد. اين نوعي آزمايش بقاي اقتدار امام و مشروعيت نظام پس از قبول قطع‌نامه بود. وقتي حضور گسترده مردم در جبهه‌هاي جنوب و غرب با سازمان‌دهي سپاه، حملات دشمن را در هم كوبيد و مردم نشان دادند كه جمهوري اسلامي قادر است يك بار ديگر همه چيز را از ابتدا شروع كند، عراق نيز از اين كه بار ديگر در باتلاقي كه 8 سال در آن سرگردان بود، وارد شود، صرف نظر كرد و به بهانه‌جويي در مورد برقراري آتش بس پايان داد.

شرح دوم:
عملیات لیک یا خمینی

با انتشار خبر قبول قطعنامه از سوی ایران ، عراقی ها در ۳۱ تیرماه دست به یک هجوم سراسری زدند . در جنوب تا دروازه های خرمشهر پیشروی نمودند ، جاده اهواز-خرمشهر را تا پادگان حمید مسدود کردند و همانطور که گفتم دوباره به عین خوش ، دهلران و دشت عباس بازگشتند . در جبهه غرب حتی از ابتدای جنگ هم بیشتر جلو آمدند ! مهران دوباره سقوط کرد (چند هفته قبل از آن منافقین مهران را در عملیات معروف به چلچراغ اشغال کرده و تعداد زیادی از نیروهای ارتش را اسیر نموده و بازگشتند که بعداً معلوم شد تمرینی بوده برای یک عملیات بزرگتر!) ، عراقی ها از میمک گذشته و صالح آباد را محاصره کردند ؛ خطر پیشروی و سقوط ایلام شدیداً احساس می شد . بالاتر ، عراقی ها از سومار گذشته و به سمت ایوان پیشروی کردند و بالاتر از آن گیلان غرب ، قصر شیرین و سرپل ذهاب به اشغال عراقی ها در آمد .
اما همه اینها یک روی سکه بود . امام (ره) در یک پیام رادیویی پس از آنکه قبول قطعنامه را به نوشیدن جام زهر تشبیه نموده بودند از مردم خواستند تا بار دیگر به جبهه ها بروند . عراقی ها پس از تهاجم اولیه با یک موج خروشانی از رزمندگان مواجه شدند که درست مثل ابتدای جنگ بدون توجه به تاکتیک ها و اینکه چه کسی مال چه لشکری و چه واحدی است و چه کسی فرمانده ، به آنها هجوم آورده اند .
تانک های جامانده عراقی ها در صالح آباد
تلفات ارتش عراق بویژه در جبهه جنوب بسیار سنگین بود . نبرد به سختی جریان داشت و حدود خط خودی و دشمن غیر قابل تشخیص ؛ منطقه حدفاصل پادگان حمید تا کانال پرورش ماهی ظرف چند روز بارها بین خودی و دشمن دست به دست شد .
تانک سوخته عراقی
در جبهه غرب هم عراقی ها بویژه در صالح آباد و ایوان متحمل شکست شدیدی گشته و بالاتر ، از گیلاغرب و سرپل ذهاب عقبنشینی کردند . اما در اینجا آنها هنوز یک تیر دیگر در ترکش خود داشتند . منافقین با نیرویی معادل پنج هزار نفر که در قالب ۲۵ تیپ! سازماندهی شده بود قصد داشتند ظرف ۳۳ ساعت خود را از اسلام آباد غرب به تهران برسانند .

.شكست مجدد عراق در پايان جنگ
 
پس از آن كه ايران قطع‌نامه را پذيرفت، عراق با بهانه جويي‌هاي متعدد تهاجم خود را ادامه داد تا با تصرف خرمشهر و باختران، از موضع برتر و به عنوان طرف پيروز بر سر ميز مذاكرات صلح بنشيند و بتواند خواسته‌هاي خود را تحميل كند، بدين منظور در تاريخ 31/4/1367، ارتش اين كشور عمليات گسترده‌اي را با استعداد 6 لشكر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز با هدف دست‌يابي به جاده اهواز - خرمشهر و سپس تهديد خرمشهر، آغاز كرد.
در پي اين اقدام دشمن، امام خميني به سپاه پاسداران - كه مسئوليت اصلي اداره جنگ را به خصوص در سال‌هاي آخر آن، برعهده داشت - هشداد دادند كه از دست دادن خرمشهر به معناي فروپاشي سپاه است. اين هشدار نشان‌دهنده حساسيت فوق‌العاده وضعيت بود. در خوزستان جنگ بسيار شديد و سختي درگرفت؛ در سه روز دشمن دو بار براي تصرف جاده اهواز - خرمشهر حمله كرد ولي هر بار با مقاومت نيروهاي سپاه و بسيج عقب رانده شد. در تاريخ 3/5/1367 هم زمان با حمله به جنوب، ارتش عراق در جبهه مياني از قصرشيرين تا مهران نيز حمله كرد و براي هجوم سازمان منافقين در آن منطقه زمينه لازم را فراهم آورد. سپس هجوم نيروهاي ضدانقلابي مجاهدين خلق (منافقين) به منطقه باختران (كرمانشاه) شروع شد. اين نوعي آزمايش بقاي اقتدار امام و مشروعيت نظام پس از قبول قطع‌نامه بود. وقتي حضور گسترده مردم در جبهه‌هاي جنوب و غرب با سازمان‌دهي سپاه، حملات دشمن را در هم كوبيد و مردم نشان دادند كه جمهوري اسلامي قادر است يك بار ديگر همه چيز را از ابتدا شروع كند، عراق نيز از اين كه بار ديگر در باتلاقي كه 8 سال در آن سرگردان بود، وارد شود، صرف نظر كرد و به بهانه‌جويي در مورد برقراري آتش بس پايان داد.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات لبيك يا خميني, ره


یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عمليات بيت المقدس 7

عمليات بيت المقدس 7

آخرين‌ عمليات‌ جنگ‌ در محور جنوبي‌ نبرد


نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌7

 زمان‌ اجرا: 23/3/1367

 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير) : 20400

 رمز عمليات: يا ابا عبدالله‌ الحسين(ع)

 مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ شلمچه‌ در شمال‌ شرقي‌ خرمشهر - محور جنوبي‌ جنگ‌

 ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌

 اهداف‌ عمليات: پس‌ زدن‌ دشمن‌ از خاك‌ ايران‌ و مقابله‌ با ترفند تجاوزات‌ دوباره‌ ارتش‌ عراق‌

پس‌ از تقويت‌ دوباره‌ ارتش‌ عراق‌ توسط‌ حاميان‌ غربي‌ صدام‌ و هزينه‌هايي‌ كه‌ كشورهاي‌ عربي‌ خليج‌ فارس، صرف‌ حمايت‌ از رژيم‌ عراق‌ در رويارويي‌ با ايران‌ مي‌كردند، قواي‌ مسلح‌ اين‌ كشور دست‌ به‌ تهاجماتي‌ قابل‌ توجه‌ در محورهاي‌ جنوبي‌ جنگ‌ زدند.

در حالي‌ كه‌ ايران‌ آماده‌ مي‌شد تا قطعنامه‌598 سازمان‌ ملل‌ را به‌ عنوان‌ معاهده‌اي‌ براي‌ پايان‌ جنگ‌92 ماهه‌ تحميلي‌ بپذيرد، نيروهاي‌ دشمن‌ با پيشروي‌ در خطوط‌ ايران‌ و حتي‌ اشغال‌ برخي‌ مناطق، وضعيت‌ فوق‌العاده‌اي‌ را به‌ وجود آوردند.

اين‌ در حالي‌ بود كه‌ بسيج‌ عمومي‌ مردم‌ براي‌ تهاجمات‌ مجدد ارتش‌ صدام‌ در حد بالايي‌ بود و مي‌بايست‌ امتيازاتي‌ را كه‌ رژيم‌ عراق‌ قصد داشت‌ با قبول‌ حالت‌ نه‌ صلح، نه‌ جنگ‌ از ايران‌ بگيرد، پس‌ گرفته‌ مي‌شد.

بنابراين‌ سياست‌ و اين‌ تاكتيك، عمليات‌ «بيت‌المقدس‌7»- كه‌ يك‌ عمليات‌ ويژه‌ در نوع‌ خود بود- به‌ منظور پس‌ زدن‌ دشمن‌ از اين‌ سوي‌ خطوط‌ بين‌المللي‌ در منطقه‌ عمومي‌ «شلمچه» خرمشهر و در نخستين‌ ساعات‌ بامداد23 خردادماه‌1367 با رمز «يا اباعبدالله(ع)» آغاز شد.


رزمندگان‌ اسلام‌ در قالب‌ چندين‌ گردان‌ بسيجي‌ با فرماندهي‌ نيروي‌ زميني‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي، توانستند شماري‌ از يگان‌هاي‌ ويژه‌ و آماده‌ دشمن‌ را متلاشي‌ نمايند و علاوه‌ بركشته‌ و زخمي‌ و اسير نمودن‌20400 تن‌ از نيروهاي‌ دشمن، يك‌ فروند هواپيما را ساقط‌ و60 دستگاه‌ تانك‌ و نفربر زرهي،40 قبضه‌ توپ،200 دستگاه‌ خودروي‌ نظامي‌ و چندين‌ زاغه‌ مهمات‌ دشمن‌ را منهدم‌ سازند و شمار بالايي‌ از تجهيزات‌ و ادوات‌ نظامي، چند قبضه‌ توپ‌ و تعدادي‌ زاغه‌ بزرگ‌ مهمات‌ دشمن‌ را به‌ غنيمت‌ خود درآورند.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عمليات بيت المقدس 7 ÷ بیت المقدس هفت


یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات والفجر 10 (حلبچه)

عملیات والفجر 10 (حلبچه)


نام‌ عمليات: والفجر 10 (حلبچه)

 زمان‌ اجرا: 25/12 /1366

 تلفات‌ دشمن‌:15400 (كشته، زخمي‌ و اسير)

 رمز عمليات: يا رسول الله (ص)

 مكان‌ اجرا: منطقه‌ عمومي‌ حلبچه و سد دربندیخان محور شمالی جنگ

 ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نیروی زمینی سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌

 اهداف‌ عمليات: آزادسازی شهر حلبچه عراق و مناطق پیرامون و دسترسی به سد دربندیخان

جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ گویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلامی را بار دیگر به جهانیان نشان دهد.

بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشت های سلیمانیه عراق هم زمان با مبعث رسول اکرم (ص) به نام والفجر 10، آغاز شد. این عملیات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد.

منطقه حلبچه و خرمال، اگرچه از گذشته مورد توجه طراحان نظامی سپاه پاسداران بود و هر از چند گاهی در مقاطع مختلف جنگ مورد بررسی آنان واقع می شد، لیکن با توجه به این که تلاش اصلی همواره در جبهه جنوب صورت می گرفت، انجام عملیات در منطقه مذکور هیچ گاه به طور جدی طرح نمی گردید. به دنبال اصلی شدن جنگ در جبهه شمالی که در پی پیدایش مشکلات و معضلات بسیار بر سر راه انجام عملیات در جبهه جنوبی ایجاد شد و نیز توقف عملیات در منطقه بیت المقدس 2، توجه بیشتری به منطقه حلبچه مبذول گردید. طراحی عملیات والفجر 10 در حالی انجام شد که دشمن اگر چه منطقه عملیاتی بیت المقدس 2 را به دلیل احتمال هجوم قوای ایران مسدود نموده بود، لیکن تهاجم اصلی را در جبهه جنوب محتمل می دانست. به این ترتیب عملیات بزرگ سال 66 در منطقه عمومی حلبچه طراحی و اجرا شد.


اهداف عملیات

در این عملیات، علاوه بر اهداف سیاسی، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود:

1- آزاد سازی شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله، بیاره و طویله.

2- فراهم سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان.

3- انسداد عقبه اصلی دشمن در استان سلیمانیه.

 

منطقه عملیات

منطقه عمومی حلبچه به جز در غرب و شمال که دریاچه سد دربندیخان در آن واقع است، توسط ارتفاعات بلند و صعب العبوری محصور شده است که هر یک از این ارتفاعات از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که بالامبو و شاخ آن بر دریاچه دربندیخان و دشت و ارتفاعات تمورژنان مسلط است. شاخ تمورژنان نیز بر شاخ شمیران، سد دربندیخان، تونل جاده سلیمانیه بغداد تسلط دارد.

علاوه بر ارتفاعات فوق الذکر، می توان از ارتفاعات و ناهمواری های دیگر منطقه نام برد که مهم ترین آن ها عبارتند از: ارتفاعات پرونیه، توانیر، پنج قله، شینه روی، تپه چناره، سه تپه، خورنوازان، تپه هانی قول، تپه سزام و شاخ دارزین.

هم چنین شیارهای موجود در منطقه نقش موثری در اختفاء نیروهای خودی داشته و بعضاً به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله این شیارها می توان از دره گلان، شیار زلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خورد و شیار وشکنام نام برد.

مهم ترین تاسیسات اقتصادی منطقه، سد دربندیخان است که علاوه بر پرورش ماهی و کشاورزی، در تامین برق قسمت و سیعی از عراق نقش مهمی دارد. پادگان حلبچه، پادگان لشکر 27 در کانی مانگا، مقر فرماندهی نیروهای دفاع الوطنی سپاه یکم در منطقه روداژه و پایگاه های موشکی سام 2 و سام 7 نیز از جمله تاسیسات نظامی در این منطقه می باشند.

شهرهای مهم عراق در این منطقه نیز به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال و دوجیله.

استعداد دشمن

منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. پدافند این منطقه قبلاً برعهده نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) بود و آن ها علاوه بر حفظ خطوط پدافندی، ماموریت مقابله با کردهای معارض را نیز بر عهده داشتند. با شروع فعالیت هایی همچون آماده سازی زمین، تردد خودروها و ... از سوی قوای خودی در این منطقه، دشمن نیز به اقداماتی از قبیل جایگزینی نیروهای نظامی با جاش ها، تقویت منطقه با تیپ های جدید و ... مبادرت ورزید. در مجموع یگان هایی که از قبل و نیز در جریان عملیات در منطقه حضور یافتند، عبارت بودند از:

تیپ های 96، 606، 39، 14، 402، 602، 506، 422، 420، 72، 13، 707، 702، 95 و 433 پیاده.

تیپ های 80، 17 و 50 زرهی.

تیپ های 24، 27 و 46 مکانیزه.

تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص.

تیپ 1 کماندویی سپاه چهارم، تیپ 2 کماندویی سپاه سوم و تیپ 2 کماندویی سپاه یکم.

قوای خودی

قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی عمل می کرد.

الف قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

- لشکر 7 ولی عصر (عج) با 6 گردان.

- لشکر 33 المهدی (عج) با 6 گردان.

- لشکر 25 کربلا با 10 گردان.

- لشکر 19 فجر با 6 گردان .

- لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) با 6 گردان.

- لشکر 41 ثارالله با 7 گردان.

- تیپ مستقل 39 بیت المقدس با 4 گردان.


ب قرارگاه ثامن الائمه (ع) تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

لشکر 9 بدر با 8 گردان.

 لشکر 55 ویژه شهدا با 6 گردان.

 تیپ مستقل 36 انصار المهدی با 4 گردان.

 تیپ مستقل 75 ظفر با 2 گردان.

 تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) با 6 گردان.

 سپاه چهارم باختران با 6 گردان.

  ج قرارگاه فتح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

 لشکر 8 نجف اشرف با 5 گردان.

 لشکر 14 امام حسین (ع) با 5 گردان.

 لشکر 11 امیر المومنین با 4 گردان.

 تیپ مستقل 82 صاحب الامر با 3 گردان.

 تیپ مستقل 91 بقیة الله (عج) با 3 گردان.

 تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم با 3 گردان.

 تیپ مستقل 100 انصارالرسول با 3 گردان.

  طرح عملیات

 به علت وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن تنگه ای به عرض 10 کیلومتر ایجاد شده است که در مباحث طرح مانور، تضمین موفقیت عملیات را در گرو انسداد این تنگه با الحاق از دو محور می دانستند. این عمل می بایست در محور شمال از مله خور به طرف خرمال و در محور جنوبی از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف سرپل احتمالی در کمر دریاچه و سرانجام الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن انجام می شد.

 به منظور تحقق طرح مانور یادشده، قرارگاه قدس در محور شمالی مامور بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) شد. قرارگاه فتح در محور جنوبی می بایست ضمن تصرف بالامبو و تمورژنان با تامین سرپل در کمردریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن، با احداث پل از آمادگی لازم برخوردار باشد. قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیز در محور میانی مامور شد تا در منطقه گوزیل دشت سازان به طرف حلبچه پیشروی کند و در مرحله دوم جاده بیاره طویله نوسود را تصرف و آزاد نماید. هم چنین، قرارگاه رمضان ماموریت یافت علاوه بر فعالیت های شناسایی، با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض ضمن تصرف شهر، توپخانه دشمن رامنهدم سازد.

 

شرح عملیات

 عملیات در ساعت 2 بامداد 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمد ابن عبدالله (ص) آغاز شد. سرعت عمل یگان ها به گونه ای بود که اغلب آن ها توانستند تمامی اهداف خود در مرحله اول را به تصرف در آوردند. به غیر از واکنش دشمن در شاخ سورمر و شاخ شمیران تحرک دیگری از نیروهای عراقی مشاهده نشده و تعداد زیادی از آن ها که در خواب بودند، کشته و اسیر شدند.

 رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمایند.

 رزمندگان روز بعد نیز توانستند مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکسته و پیروزمندانه وارد شهر خرمال عراق شده و شهر را کاملا پاکسازی نمایند. در دروازه شهر گروهی از مردم به استقبال رزمندگان اسلام آمدند.

 در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف مله خور و ارتفاعات چناره، خرنوازان، هانی فتح، اگر چه بالامبو و تنگه به تصرف درآمد، لیکن به دلیل توقف قرارگاه قدس و نیز واکنش دشمن در جناح چپ عملیات،نیروها روی شاخ سورمر و شاخ شمیران متوقف شدند. در محور قرارگاه ثامن الائمه(ع)، نیروهای عمل کننده ارتفاعات مگر از سلسله ارتفاعات بالامبو و نیمی از شیندروی را تصرف کردند و به رغم روشن شدن آسمان، برای الحاق روی یال ارتباطی شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، به پیشروی خود ادامه دادند. قرارگاه رمضان نیز در این مرحله تنها توانست پمپ بنزین شهر حلبچه را به آتش بکشد.

 قابل ذکر است که نیروهای جهادگر با احداث جاده های مناسب در ارتفاعات سر به فلک کشیده و زدن پل های حیاتی، نقش مهمی در تسریع حرکت نیروهای عمل کننده ایفا کردند، تا جایی که نیروهای به اسارت گرفته شده در عملیات والفجر 10 از سرعت عمل نیروهای عمل کننده در این منطقه صعب العبور ابراز شگفتی می کردند. سرهنگ پیاده کوکب محمد امین از تیپ کماندویی لشکر 34 عراق می گوید: باوجود موانع سخت و طبیعی و ایذایی، به ذهن ما خطور نمی کرد که رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزدیک شوند، از این رو ما زمانی از آغاز عملیات با خبر شدیم که در محاصره کامل قرار داشتیم.

 با گذشت ساعت ها از آغاز عملیات و تصرف شهر خرمال وده ها روستا در استان سلیمانیه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق طی مصاحبه ای در لندن اعلام کرد: اخبار مربوط به عملیات ایران در جبهه ها تنها یک شایعه است.

 در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد تا بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکیدشود. دشمن بنابر تصوری که در مورد عملیات داشت، ستون های متعدد و طویلی را با عبور از پل های ملاویسی و زلم به طرف دوجیله و سپس حلبچه کرد.

 

مرحله دوم عملیات

 بعد از ظهر چهارشنبه 26/12/1366، دلیرمردان سپاه با پیشروی در غرب شهر خرمال، روستاهای تپه کالاری، حاجی رقه، تپه توکه، کپه کول و ... را توانستند، آغاز کنند. با آزاد سازی این روستاها ارتباط شمال و جنوب استان سلیمانیه قطع شد و شهر مهم دوجیله و بیش از 20 روستای اطراف آن آزاد شد.

 

 مرحله سوم عملیات

 در بامداد پنج شنبه27/12/1366، آغاز و پس از عبور از رودخانه های خروشان سیران، زیمکان و آب لیله، مواضع، پایگاه و استحکامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزیل و بیش از 24 ارتفاع دیگر در جنوب استان سلیمانیه عراق در هم کوبیدند و بر بیش از 90 روستای منطقه عمومی حلبچه تسلط پیدا کردند و روستاهای حد فاصل شهر دوجیله و دریاچه دربندیخان عراق آزاد شد و نیروی دریایی سپاه با استقرار در شرق دریاچه، تحرکات دشمن در آن سوی دریاچه را زیر نظر گرفت و پیشروی به سوی شهر حلبچه از چندین جناح ادامه، و این شهر به محاصره در آمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زیر بمباران های شدید هوایی و شیمیایی دشمن، شهر 70 هزار نفری حلبچه را آزاد نمایند.

 

مرحله چهارم عملیات

 این مرحله از نیمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام، پس از تثبیت مناطق آزاد شده، موفق شدند شهر مرزی و کردنشین نوسود را که بیش از 7 سال زیر سلطه دشمن قرار داشت و بغداد آن را به عنوان پایگاهی برای ضد انقلابیون و منافقین وابسته تبدیل کرده بود، از تیررس دشمن خارج سازند.

 با استقرار کامل نیروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامی طویله و بیاره و بیش از 8 روستای اطراف آن در نزدیکی نوار مرزی را آزاد کنند.

 دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهای شمالی عملیات والفجر 10 اقدام به پاتک کرد که با هوشیاری و آمادگی رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از به جای گذاشتن ده ها کشته، زخمی و اسیر، ناگزیر به عقب نشینی شده و مواضع قبلی خود را نیز از دست داد.

 

 مرحله پنجم عملیات

 مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1367 آغاز و حماسه آفرینان بسیجی و پاسدار، به دشمن حمله کردند تا به جنایت بعثی ها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه پاسخ گویند. در این عملیات که در محور خرمال به سید صادق در استان سلیمانیه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه، از جمله ارتفاعات 1058 (وربشن) مشرف بر شهر سید صادق و چندین روستای دیگر استان سلیمانیه آزاد شد.

پیام امام خمینی (ره) به مناسبت عملیات والفجر 10

امام (ره) در پاسخ به نامه فرمانده کل سپاه پاسداران چنین اظهار فرمودند:

... اخبار پیروزی ها و حماسه های دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزیز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پیروز سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز و نیروی هوایی و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و کلیه نیروهای مردمی و کُرد ابلاغ کنید و سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزاد شده عراقی که بدون این که حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهای آنان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد الله اکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید و به آن ها بگویید که می بینید صدام چگونه دیوانه وار شما و شهرهایتان را بمباران خوشه ای و شیمیایی می کند، و خواهیم دید که جهان خواران چگونه در تبلیغات مسموم خود از کنار این پیروزی های بزرگ و جنایت صدام خواهند گذشت.

نتایج عملیات

آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران.

کاهش خط پدافندی خودی.

گشودن جبهه ای جدید برای دشمن و انتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی.

به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن.

انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.

به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات والفجر 10 ÷ والفجر ده ÷ حلبچه


یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات مرصاد

عملیات مرصاد

نام‌ عمليات: مرصاد

زمان‌ اجرا: 3/5 /1367

تلفات‌ دشمن‌:4800 (كشته، زخمي‌ و اسير)

رمز عمليات: يا صاحب الزمان (عج)

مكان‌ اجرا: خطوط جبهه میانی جنگ

ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ - در دو مرحله

اهداف‌ عمليات: در هم کوبیدن تجاوز نیروهای منافق ضد انقلاب و باز پس گیری مناطق اشغال شده

 شكست در عملیات فروغ، باعث شكسته شدن رجوی در ذهن تعداد زیادی از نیروها و ریزش سازمان گردید بطوريکه تعداد كثیری از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.

 در توجیه شكست عملیات ، رجوی گفت: تمامی اتكاء ما به ارتش و ایدئولوژیمان بود و روی عناصر سیاسی كار جدی صورت نداده‌ایم و آن را با قیام كربلا قیاس نمود كه امام‌ حسین(ع) نیز تمامی اتكای را بر دو عنصر شمشیر و ایدئولوژی خود نهاد و از معادله‌های سیاسی چشم‌پوشی كرد!! و همین باعث شكست گردید .

 مقدمه

 در تیرماه 1367 جمهوری اسلامی ایران رسما قطعنامه 598 را پذیرفت در حالی كه از بدو تصویب این قطعنامه در 30 تیر 1366، ایران آن را رد نكرده بود و برای تأمین اهداف خود، از طریق مذاكره با دبیركل سازمان ملل، برای پذیرش قطعنامه شروطی را طی نموده بود و در واقع عملا آن را به صورت مشروط پذیرفته بود.

 اما به دلیل كارشكنی آمریكا، انگلیس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقیم آمریكا به جنگ با ایران، پس از مشورت و تصمیم مسئولان عالی‌رتبه، با موافقت امام خمینی، در 27 تیرماه سال 67 ایران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قید و شرط پذیرفته است.

  اما ارتش صدام در تاریخ 31 تیرماه به خاك ایران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی نمود. پس از ضد حملات موفق ایران، ارتش عراق در جبهه‌های میانی و غرب كشور نیز به عملیات نظامی مبادرت كرد كه آنها هم با بسیج مجدد نیروهای مردمی و نظامی جمهوری اسلامی، ناموفق شدند. در نتیجه نیروهای عراقی عقب نشینی كردند و رژیم عراق در اول و سوم مرداد ماه رسما عقب‌نشینی خود را از جبهه‌های جنوب و میانی و غرب كشور اعلام نمود. اما هم زمان عملیات مشترك عراق و سازمان منافقین آغاز گردید. چگونه سازمان منافقین تصمیم به عملیات گرفت؟پس از عملیات مهران، در جمع‌بندی رهبری سازمان، هدف عملیات بعدی، تهران منظور شد و برای رسیدن به حداكثر توان برای انجام این عملیات یك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ایران و خارج از كشور به عراق، به طور وسیعی آغاز شد. همچنین سازمان در این مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عملیات نهایی فعال‌تر شده بود. افراد تازه وارد و نیروهای ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهای فشرده قرار گرفته بودند و در آموزش‌های جدید ، آموزش سلاح‌های ضد هوایی هم منظور شده بود.

 پیش از این منافقین در تحلیل درون گروهی خود، امكان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممكن دانسته و به صراحت اعلام می‌كردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت كه به لحاظ سیاسی ـ نظامی و اقتصادی به بن‌بست كامل برسد. به عقیده آنان ، این اقدام به منزله فروپاشی نظام خواهد بود ...

 تحلیل رجوی در مورد نتیجه جنگ ایران بود كه ایران به دلیل بسته بودن تمامی راه‌های بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بینجامد، از یك طرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل می‌رود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتش‌بس و صلح غیر ممكن‌تر می‌شود و این جنگ تا شكست ایران ادامه خواهد یافت.

 با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشه‌ها و طرح‌های قبلی سازمان با بن‌بست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در كنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیات‌های مرزی، حمایت نمایندگان كنگره و سنای آمریكا را نیز یدك می‌كشید.

 در 30 خرداد 1367 نماینده كنگره و 14 سناتور آمریكایی طی نامه‌ای به جرج شولتز وزیر خارجه وقت آمریكا، از وی خواسته بودند كه به جنبش‌های مقاومت داخلی در ایران توجه كند، و در همین راستا حمایت از سازمان منافقین ـ مستقر در عراق ـ را اكیدا توصیه كرده بودند.

 مروین دایملی نماینده كنگره آمریكا در روز دوشنبه 6 تیر ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طی سخنانی كه از یكی از شبكه‌های تلویزیونی آمریكا هم پخش شد اظهار داشت: نباید دست از تلاش كشید، مطمئن باشید كه با كمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت . سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای كلیه كادرهای سازمان پخش كرد.

 سازمان برای فرار از وضعیت به وجود آمده ناشی از پذیرش قطعنامه توسط ایران، مجبور شد دست به حمله بزند تا به قول رجوی از سوخت رفتن نیروها جلوگیری نماید.

  پیامدهای عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) در سازمان منافقین

 یكی از پیامدهای این عملیات، زیر سوال رفتن خط استراتژی سازمان، به تبع آن زیر سوال رفتن رهبری بود. سازمان استراتژی‌ و برنامه‌های مختلفی را از ابتدای تاسیس و خصوصا پس از پیروزی انقلاب مورد آزمایش قرار داده بود كه با ورود به فاز جدید و تشكیل ارتش آزادیبخش، همه آنها را به نوعی مردود و بی‌جواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازی نظام را مبارزه مسلحانه و جنگ نوین ارتش آزادیبخش دانسته بود.

 با مطرح كردن این قضیه كه صلح طناب دار رژیم است و هیچ گاه رژیم صلح نمی‌كند اقدام به عملیاتهای جدار مرز و نهایتا چلچراغ و فروغ نمود و چون در عملیات فروغ جاویدان با شكست مواجه شد و صلح و آتش‌بس نیز میان ایران و عراق نیز برقرار شد.

 لذا برای جبران این مساله، رجوی علت شكست و ناكامی را در پرسنل سازمان و بی‌ایمانی و ضعف آنها عنوان كرد و گفت:

 اگر ایراد و مشكلی هست در خود شماست؛ خط مشی ما مشكلی نداشته است.

 سازمان همواره با فرافكنی و برخوردهای ایدئولوژیك مترصد توجیه عملكرد خود می‌باشد. پس از شكست در عملیات فروغ، رجوی در یك نشست طولانی در عراق، علت شكست را به نیروها و ضعف ایدئولوژیك آنان معطوف داشت تا سرپوشی بر محاسبات غلط (اطلاعاتی و تحلیلی) خود بگذارد.

 رجوی آخرین نقطه پیشروی (تنگه چارزبر=تنگه مرصاد) نیروهایش را بهانه كرد و اعلام داشت: شما در تنگه‌ی چارزیر گیر نكردید بلكه در تنگه توحید، زمین‌گیر شدید. و اضافه كرد: ضعف ایدئولوژیك شما باعث گردید تا در تنگه آرزوها و خصلت‌ها و خواسته‌هایتان درجا بزنید.

 سپس با یك برنامه‌ریزی قبلی تعدادی از نفرات را صدا زد و از آنان سوال كرد: وقتی به تهران می‌رسیدی چه كاری برایت اولویت داشت؟ و سوال شونده بی‌درنگ پاسخ می‌داد: قصد داشتم پیش پدر و مادرم بروم و این پیروزی را به آنها تبریك بگویم. رجوی خطاب به بقیه نیروهای حاضر، از این روحیه به مثابه مادی شدن خصلت‌های بورژوازی یاد نمود و آن را در تضاد با ایدئولوژی مجاهدین خواند و گفت: خب، معلوم است با این تفكر، بایستی در چارزبر گیر می‌افتادیم، وقتی دیدار با فامیل بهانه‌ای برای رسیدن به هدف می‌شود، بالتبع از جوهر و تقدس هدف غائی می‌كاهد.

 این خط در وادار كردن نیروها به خسّت و كم‌كاری و بی‌ایمانی و عدم باور به توانایی‌های خویش كه در جلسات عمومی انجام شد، نمود پیدا كرد.

 به رغم این كار، شكسته شدن رجوی در ذهن تعداد زیادی از نیروها باعث ریزش نیرو گردیده، تعداد كثیری از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.

 در راستای همین شكست، شعار محوری سازمان هم كه صلح وآزادی بود هم زیر سوال رفت. به همین دلیل است كه رجوی همیشه در سخنرانی‌هایش پس از عملیات فروغ، تاكید می‌نماید كه ما زاییده جنگ نبودیم كه با صلح از بین برویم و دایم بر این موضوع توقف و تاكید خاصی داشت زیرا در ذهن افراد این سوال مطرح شد كه ما برای تحقق صلح مبارزه می‌كردیم. اكنون كه صلح محقق شده چرا باید مبارزه كرد؟

 پس از این نیز رجوی استراتژی جرقه و جنگ را دنبال می‌كرد (جرقه از سازمان، جنگ از دو رژیم ایران و عراق) قبول قطعنامه 598 از طرف نظام و شكست عملیات فروغ، استراتژی جنگ مسلحانه سازمان را به بن‌بست كشانید و یا حداقل این نگرانی را به دنبال داشت كه پس از آتش‌بس میان بغداد و تهران، تكلیف سازمان ارتش آزادیبخش و مشی مسلحانه چه خواهد شد؟

 رجوی در یك نشست اختصاصی با اعضا به این مهم پرداخت و با رسم یك مثلث روی تابلو نوشت:

 یك ضلع این مثلث صلح است، یك وجه‌اش جنگ است و ضلع سوم نه جنگ و نه صلح. ضلع سوم شرایط فعلی است كه ما را قفل كرده و اگر این حالت به سمت صلح برود بی‌شك مجاهدین در خاك عراق به پایان خواهند رسید، لذا وظیفه‌ی ما این است كه زمان را جلو بكشیم.

 رجوی ادامه میدهد : جامعه‌شناسی و روانشناسی طرف عراقی و رژیم، مبین آن است كه هیچكدام در پی صلح دائم نیستند و قطعا روزی جنگ دومی آغاز خواهد شد، وظیفه ما این است كه ضلع فعلی این مثلث (نه جنگ و نه صلح) را به سمت ضلع دوم یعنی جنگ دوم سوق دهیم. این استراتژی بعدها تحت نام جرقه و جنگ - جرقه از مجاهدین، جنگ از آنها معروف شد و همه نیروها روی این استراتژی كوك شدند تا با ایجاد فتنه روابط و مذاكرات دو طرف را مخدوش كنند.

 رجوی معتقد بود كه استخبارات و مخابرات (سازمانهای جاسوسی عراق) عراق زمینه مناسب‌تری نسبت به سیستم سیاسی و اجتماعی عراق دارند تا او بتواند با تحریك آنان استراتژی خود را جلو ببرد. از همین رو بخش رابطه با دو سرویس عراقی بسیار فعال شد تا دائما برای پیشبرد سیاست خود، فضاسازی نمایند.

 اگرچه عمر رژیم صدام به آنجایی نرسید كه خواسته سازمان (جنگ دوم) تحقق یابد؛ ولیكن فضا به اندازه‌ای باز شد كه آنها توانستند در راستای عینی كردن مشی مسلحانه خود و ارتقا روحیه نفرات پاسیو شده (اصطلاح سازمان در مورد نیروهای ناامید) ، مسیر جنگ شهری را مجددا باز كنند و با خمپاره و ترور، تاكتیك قدیمی خود را دنبال كنند.

 شكست در استراتژی و شعار محوری و همچنین تحولات منطقه‌ای همچون جنگ عراق علیه كویت و لشكركشی نیروهای چندملیتی علیه عراق و به تبع آن نزدیكی هرچه بیشتر عراق به ایران و سعی جدّی عراق بر حل ریشه‌ای مشكلات و معضلات موجود بر سر راه تعمیق روابط دو كشور، همه این مسائل موجب ریزش شدید نیرو گردید. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نیروی بریده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عملیات فروغ به بعد شروع به انفصال نموده‌اند.

 دیگر پیامد عملیات، محكومیت سازمان و عملیات فروغ از جانب گروههای اپوزیسیون بوده است. عمده‌ی گروههای مخالف جمهوری اسلامی نظیر حزب دموكرات كردستان، چپی‌ها و سلطنت‌طلبان، عملیات فروغ را نتیجه‌ی توهمات و خیال‌پردازی‌‌های رجوی دانسته و حتی برخی سازمان را عامل ایجاد وحدت در جمهوری اسلامی عنوان كردند.

 پیامد دیگر عملیات فروغ جاویدان تلفات آن عملیات است. سازمان 1304 نفر كشته خود را رسما تایید و با عكس و زندگی‌نامه منتشر كرده است. تعداد مجروحین نیز بالغ بر 150 نفر برآورد شده است كه 700 نفر آنها معالجه سرپایی و سطحی داشته‌اند و 800 نفر بستری و بعضا جان سپرده‌اند. بر اساس اعترافات دستگیرشدگان و عكس‌هایی كه از بعضی اجساد شنناسایی شده تهیه گردیده است از مجموع 51 نفر هیئت اجرایی سازمان (مركزیت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عملیات حضور داشته‌اند كه 16 نفر آنان كشته شده‌اند. لذا حجم ضربه به بدنه‌ی سازمان 50 تا 60 درصد بوده است و به كادر مركزی سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه این تعداد علاوه بر مجروحین و از كار افتادگانی است كه به عقب انتقال داده شده‌اند.

 رضا پورآگل، مهدی افتخاری و مهدی كتیرایی از جمله كشته‌شدگان مركزیت در این عملیات می‌باشند. تجهیزات منهدم شده سازمان در مجموع نبردهای عملیات فروغ جاویدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زره‌پوش، 21 توپ 122 میلیمتری و 51 تفنگ 106 میلیمتری كه عمدتا بدون خودرو حمل‌كننده بودند برآورد گردیده است. آمار غنایم نیز حدود 500 دستگاه انواع خودرو و مقادیر زیادی تجهیزات انفرادی و جمعی بوده است.

 تنها پیامد مثبت این عملیات برای سازمان از بُعد تبلیغاتی بوده است. یكی از محورهای اساسی در مانور تبلیغاتی و ژست تشكیلاتی آنان پیشروی نیروهای سازمان تا حوالی كرمانشاه است و همیشه روی این مطلب مانور تبلیغاتی می‌داده‌اند.

 از زمان عملیات فروغ تاكتیك‌های سازمان تغییرات فاحش داشته است اما استراتژی سازمان كاملا حفظ شده است. سازمان معتقد است كه در عملیات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكی بوده است عملیات به شكست منجر شده است.

 پس از مدتی كه از عملیات فروغ گذشت، رجوی در نشست عاشورا زمینه لازم را برای انتقال بخشی از سازمان به اروپا و شروع به كار سیاسی فراهم نمود. رجوی در نشست موسوم به عاشورا، با یك مقدمه طولانی از قیام كربلا، شكست نظامی امام حسین (ع) نه به خاطر بحث نیرویی او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه این شكست بدان معطوف می‌گردد كه امام حسین تمامی انرژی خود را روی شمشیر و ایدئولوژی خود گذاشت و از نقش عناصر خارجی غافل گردید. ما كه او را رهبر عقیدتی خودمان می‌دانیم و معتقدیم كه باید از قیام كربلا درس بگیریم، ضمن اعتقاد كامل به شمشیر و ایدئولوژی مجاهدین باید از تجربه مولایمان بهره برده و در پی كسب مشروعیت آلترناتیوی خود در عرصه بین‌المللی باشیم. من بعد مجاهدین و ارتش آزادیبخش در عراق تحت مسولیت مسعود رجوی به راهبردی كردن استراتژی جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده و انتقال او و بسیاری از نیروهای قدیمی به فرانسه و فعال كردن شورای ملی مقاومت، عملا مبحث حمایت‌های سیاسی، جذب نیرو و مالی سازمان در اروپا و آمریكا سازماندهی نمودند.

 از آن پس و با همین توجیه و در پی بن‌بست نظامی تحمیل شده، خط كار سیاسی در اولویت قرار گرفت ولی هیچ‌گاه دنباله‌روی از مشی مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی ایران، به كناری گذاشته نشد



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات مرصاد ÷ سازمان مجاهدین خلق


یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات بیت المقدس 2

عملیات بیت المقدس2

 عمليات‌ در اوج‌ سرماي‌ زمستان‌ كردستان‌


نام‌ عمليات: بيت‌ المقدس‌2

زمان‌ اجرا: 25/10/1366

تلفات‌ دشمن‌ : 5400(كشته، زخمي‌ و اسير)

رمز عمليات: يا زهرا(سلام‌ الله‌ عليها)

مكان‌ اجرا: غرب‌ ارتفاعات‌ منطقه‌ عمومي‌ ماووت‌ عراق‌ - محور شمالي‌ جنگ‌

ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروهاي‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌

اهداف‌ عمليات: آزادسازي‌ مناطق‌ در دست‌ دشمن‌ و تسلط‌ بر بلندي‌هاي‌ منطقه‌ با فتح‌ ارتفاعات‌ يولان، دست‌ هرمدان‌ و روستاهاي‌ منطقه‌

دسترسي‌ به‌ ارتفاع‌ «گرده‌رش» با عمليات‌ نصر8 ميسر شد و امكان‌ عبور از رودخانه‌ «قلعه‌چولان» و ورود به‌ غرب، پيشروي‌ به‌ سمت‌ شمال‌ و جنوب‌ منطقه‌ را فراهم‌ آورده‌ بود، ضمن‌ آنكه‌ با عمليات‌ نصر4 و تصرف‌ شهر «ماووت» نيز امكان‌ اجراي‌ عمليات‌ در جناح‌ چپ‌ منطقه، شامل‌ شرق‌ رودخانه‌ قلعه‌ چولان‌ پديد آمده‌ بود.

 اين‌ نتايج‌ سبب‌ گرديد تا شرايط‌ لازم‌ براي‌ اجراي‌ عمليات‌ بيت‌ المقدس‌2 در شمال‌ سليمانيه‌ فراهم‌ شود.

 عمليات‌ بيت‌ المقدس‌2 با رمز «يا زهرا(سلام‌ الله‌ عليها)» در ساعت‌1 و15 دقيقه‌ 25 دي‌ ماه‌1366 براي‌ آزادسازي‌ ارتفاعات‌ غرب‌ شهر ماووت‌ عراق‌ درمنطقه‌اي‌ به‌ وسعت‌130 كيلومترمربع‌ آغاز شد و در سخت‌ترين‌ وضعيت‌ جوي‌ در ميان‌ برف‌ و سرما توسط‌ يگان‌هاي‌ سپاه‌ ادامه‌ پيدا كرد. يگان‌هاي‌ خودي‌ علاوه‌ بر مشكلاتي‌ كه‌ براي‌ استقرار داشتند، هنگام‌ پيشروي‌ و رسيدن‌ به‌ مواضع‌ دشمن‌ نيز با دشواري‌هاي‌ بسياري‌ مواجه‌ بودند، چنان‌ كه‌ رزمندگان‌ مسيرهاي‌ طولاني‌ را به‌ مدت‌6 تا8 ساعت‌ در ميان‌ برف‌ و كوهستان‌ طي‌ مي‌كردند و تراكم‌ برف‌ در برخي‌ محورها سبب‌ گرديده‌ بود تا نيروها علاوه‌ بر دشمن، به‌ نوعي‌ با طبيعت‌ و سرماي‌ كشنده‌ منطقه‌ نيز مبارزه‌ كنند. عمليات‌ بيت‌ المقدس‌2 در دو مرحله‌ طرح‌ريزي‌ شده‌ بود. در مرحله‌ اول‌ قرار بود ارتفاعات‌ «يولان»، «دست‌هرمدان»، يالهاي‌ «كوجارو» و «الاغلو» تصرف‌ شده‌ و سپس‌ در مرحله‌ دوم‌ پيشروي‌ به‌ سوي‌ كوه‌هاي‌ «مركبه» و «قيوان» ادامه‌ پيدا كند.

اين‌ عمليات‌ گر چه‌ در مرحله‌ دوم‌ متوقف‌ گرديد، اما نتايج‌ خوبي‌ را براي‌ رزمندگان‌ اسلام‌ به‌ همراه‌ داشت. در بيت‌ المقدس‌2 بيش‌ از40 ارتفاع‌ از جمله‌ «اورال»، «كلاله»، «هرمدان»، «بين‌ دورا»، «شيخ‌ محمد» و يولان‌ و چند روستاي‌ منطقه‌ آزاد شد و دهها دستگاه‌ تانك‌ و نفربر، ده‌ها قبضه‌ خمپاره‌انداز و ضدهوايي، ده‌ها دستگاه‌ خودروي‌ نظامي‌ و مهندسي‌ و2 رادار رازيت‌ منهدم‌ شد. عراق‌ در اين‌ عمليات‌5 تيپ‌ و گردان‌ خود را از دست‌ داد و تعداد كشته‌ و زخمي‌ها و اسراي‌ دشمن‌ بالغ‌ بر5400 نفر بود.غنايم‌ اين‌ عمليات‌ عبارت‌ بود از 15 دستگاه‌ تانك‌ و نفربر زرهي،76 قبضه‌ خمپاره‌انداز و17 قبضه‌ توپ‌ ضدهوايي،75 دستگاه‌ خودرو، تعداد زيادي‌ انواع‌ دستگاه‌هاي‌ مخابراتي، مقدار زيادي‌ انواع‌ سلاح‌ سبك‌ و مهمات.



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات بیت المقدس 2 ÷ بیت المقدس دو


یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات‌ کربلای‌10

عملیات‌ کربلای‌10

 جابه‌جایی‌ میدان‌ جنگ‌ از جنوب‌ به‌ شمال‌


نام‌ عملیات: کربلای‌10

زمان‌ اجرا :30/1/1366

تلفات‌ دشمن‌ (کشته، زخمی‌ و اسیر ) : 4235

رمز عملیات: یا صاحب‌ الزمان(عج) ادرکنی‌

مکان‌ اجرا:منطقه‌عمومی‌بانه ‌- سردشت‌ در محور شمالی‌ جنگ‌

ارگان‌های‌ عمل‌ کننده: نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌

اهداف‌ عملیات: گشایش‌ جبهه‌ تازه‌ فراروی‌ دشمن‌ در غرب‌ و انتقال‌ جبهه‌ جنگ‌ از جنوب‌ به‌ شمال‌ و مقابله‌ با تحرک‌های‌ ضد انقلاب‌ در منطقه‌ کردستان‌

 طی‌ عملیاتی‌ به‌ نام‌ کربلای‌10 که‌ در غرب‌ کشور به‌ اجرا درآمد، مناطق‌ بسیاری‌ به‌ دست‌ رزمندگان‌ آزادشد. حضور نسبتا گسترده‌ اکراد معارض‌ عراقی‌ در این‌ مناطق‌ سبب‌ گردید تا در مرحله‌ نخست‌ گشایش‌ جبهه‌ تازه‌ در غرب‌ کشور، تلاش‌ها عمدتا به‌ اتصال‌ عقبه‌ مناطق‌ آزاد شده‌ به‌ ایران‌ و بازشدن‌ عقبه‌ نیروهای‌ معارض‌ معطوف‌ شود. منطقه‌ عمومی‌ این‌ عملیات‌ در محور بانه‌- سردشت‌ از شمال‌ به‌ رودخانه‌ مرزی‌ گلاس، از جنوب‌ به‌ رودخانه‌ آوسیویل، از شرق‌ به‌ سورکوه و از غرب‌ به‌ ارتفاعات‌ گرده‌رش و سپس‌ ارتفاعات‌ عمومی‌ آسوس منتهی‌ می‌شد. این‌ منطقه‌ دارای‌ عوارض‌ حساس‌ و ارتفاعات‌ نسبتاً‌ بلند و صعب‌العبور است.

 تردد در این‌ مناطق‌ به‌ خاطر نبود راه‌ بسیار دشوار می‌نمود، اما به‌ دلیل‌ وجود درختان‌ مرتفع‌ در پایین‌ ارتفاعات، وضعیت‌ برای‌ اختفای‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ و حتی‌ تحرک‌ و جا به‌ جایی‌آنها در روز، کاملاً‌ مناسب‌ تشخیص‌ داده‌ شد. استعداد نیرو و گسترش‌ دشمن‌ در این‌ منطقه‌ تا قبل‌ از عملیات‌ والفجر9 که‌ در پاییز سال‌1364 توسط‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ صورت‌ گرفته‌ بود قابل‌ توجه‌ نبود، اما پس‌ از آن‌ و بویژه‌ پس‌ از دو عملیات‌ فتح‌1 و2 دشمن‌ مجدداً‌ حساس‌ شد و تلاش‌های‌ نسبتاً‌ وسیعی‌ را به‌ منظور تصرف‌ مناطق‌ تحت‌ تسلط‌ کردها و مسدود کردن‌ معابر وصولی‌ به‌ عمق‌ خاک‌ عراق‌ انجام‌ داد، چنان‌ که‌ تیپ‌های‌ کماندویی‌ سپاه‌ هفتم‌ و سوم‌ و چند تیپ‌ و گردان‌ مستقل‌ دیگر با نظارت‌ شخص‌ صدام‌ طی‌100 روز، بسیاری‌ از ارتفاعات‌ را به‌ تصرف‌ درآوردند.

 تحرکات‌ دشمن‌ بعد از عملیات‌ فتح‌1 بر پایه‌ این‌ تحلیل‌ انجام‌ می‌گرفت‌ که‌ در صورت‌ عدم‌ مقابله‌ جدی، قوای‌ نظامی‌ ایران‌ با تقویت‌ نیرو به‌ سمت‌ ازمر و سپس‌ سلیمانیه پیشروی‌ خواهند کرد، اما با وجود همه‌ تلاش‌های‌ دشمن، سرانجام‌ در تاریخ‌30 فروردین‌1366 عملیات‌ کربلای‌10 با رمز یا صاحب‌الزمان(عج)ادرکنی توسط‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ در منطقه‌ای‌ به‌ وسعت‌250 کیلومترمربع‌ آغاز شد. این‌ عملیات‌ که‌ نخستین‌ عملیات‌ گسترده‌ در غرب‌ کشور پس‌ از انتقال‌ میدان‌ اصلی‌ جنگ‌ از جنوب‌ به‌ شمال‌ بود، هماهنگ‌ با تک‌ نیروهای‌ منظم‌ در جبهه‌ ماووت‌ و عملیات‌ نامنظم‌ قرارگاه‌ رمضان‌ و اتحادیه‌ میهنی‌ کردستان‌ عراق‌ در شمال‌ سلیمانیه‌ انجام‌ گرفت. طی‌ این‌ حمله‌ آزادسازی‌50 روستای‌ منطقه، ارتفاعات‌ سرلگو، بردهوش، قشن، اسبیدار، کلان و چند ارتفاع‌ دیگر میسر گردید. همچنین‌20 کیلومتر از جاده‌ ماووت‌- سلیمانیه‌ تحت‌ کنترل‌ رزمندگان‌ ایرانی‌ درآمد. تجهیزات‌ منهدم‌ شده‌ دشمن‌ شامل‌ یک‌ فروند چرخبال، ده‌ها دستگاه‌ تانک‌ و نفربر، چندین‌ قبضه‌ خمپاره‌انداز، مقداری‌ سلاح‌ سبک‌ و نیمه‌ سنگین‌ می‌باشد. همچنین‌13 گردان‌ و تیپ‌ مستقل‌ دشمن‌ آسیب‌ دیده، تعداد کشته‌ و زخمی‌ها و اسرای‌ دشمن‌ به‌ 4235 نفر رسید. در این‌ عملیات‌8 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر، چندین‌ دستگاه‌ خودرو و مقداری‌ سلاح‌ و مهمات‌ به‌ غنیمت‌ رزمندگان‌ اسلام‌ درآمد. از جمله‌ شهیدان‌ عملیات‌ کربلای‌10 حسن‌ شفیع‌زاده فرمانده‌ توپخانه‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ بود.


:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات‌ کربلای ‌10 ÷ کربلای ده


شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱
ن : محمد نصر

عملیات کربلای 6

عملیات کربلای 6


نام عملیات : کربلای 6

زمان اجرا : 23/10/1365

رمز عملیات : یا فاطمه الزهرا(س)

مکان اجرا : منطقه عمومی نفت شهر ایران جبهه میانی جنگ

یگان عمل کننده : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی

اهداف عملیات : آزادسازی نفت شهر و تاسیسات نفتی منطقه و تجزیه قوای دشمن در جهت اجرای عملیات کربلای 4 در محور جنوبی خط نبرد

عملیات کربلای شش در روز 23 دی ماه سال1365 ، با رمز یا فاطمه الزهراء‌ (س) در منطقه عمومی سومار( به وسعت تقریبی 100 کیلومتر مربع) آغاز شد.

این عملیات را رزمندگان جان برکف نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به منظور آزادسازی ارتفاعات مهم شمال شرقی نفت شهر طراحی و اجرا کردند. جغرافیای طبیعی نفت شهر و ارتفاعات مرزی منطقه این شهر را از موقعیت نظامی مستحکم تری بر خوردار کرده است . در آغاز هجوم ارتش عراق مدافعان اندک نفت شهر با اتکا به این ارتفاعات بیش از 48 ساعت مقاومت کردند .

نفت شهر در دوم مهر سال 1359 اشغال شد و تا آخر جنگ در اشغال دشمن ماند . در عملیات کربلای 6 برای آزادی نفت شهر و تصرف نفت خانه عراق تلاشی صورت گرفت اما نتیجه ای حاصل نشد . در این عملیات گروهان های پیاده ، زرهی و هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران حضور داشتند . نتیجه عملیات کربلای شش ، کشته و زخمی شدن 3هزار نفر از افراد دشمن و همچنین منهدم گشتن تعداد 20 تانک و نفربر و11 هواپیما و 2 بالگرد از دشمن بعثی و غنیمت گرفتن ده‌ها تانک و نفربر می باشد .



:: موضوعات مرتبط: تاریخ جنگ ایران و عراق
:: برچسب‌ها: عملیات کربلای 6 ÷ کربلای شش